هر چند حامیان تهاجم روسیهاشغال و الحاق اوکراین «امپریالیسم آمریکا» را مقصر جنگ اوکراین می دانند، نقش ایالات متحده نسبتاً ناچیز بوده است. بازیگران اصلی اوکراینیها بودهاند که برای استقلال تلاش میکنند و روسها برای پایان دادن به آن تلاش میکنند.
برای قرنها، بسیاری از اوکراینیها که تحت سلطه تزار و بعداً شوروی به سر میبردند، در آرزوی استقلال ملی بودند. این رد تسلط روسیه - تا حدی بر اساس نابودی استالین است چهار میلیون اوکراینی از طریق گرسنگی - در سال 1991 زمانی که رهبران اتحاد جماهیر شوروی در حال فروپاشی مجوز همهپرسی را صادر کردند، تأیید شد. در رای گیری، بیش از 90 درصد از شرکت کنندگان اوکراینی به جای عضویت در فدراسیون جدید روسیه، استقلال را انتخاب کردند. بر این اساس، اوکراین توسط روسیه و سایر نقاط جهان به عنوان یک کشور مستقل و مستقل به رسمیت شناخته شد.
این توافقنامه در مورد حق حاکمیت اوکراین در سال 1994 محکم شد یادداشت بوداپستکه بر اساس آن دولت های روسیه، آمریکا و انگلیس متعهد شدند به استقلال و مرزهای آن احترام بگذارند. به نوبه خود، اوکراین موافقت کرد و زرادخانه هسته ای بسیار قابل توجه خود را به روسیه تحویل داد.
اما عناصر دولت روسیه به عنوان رئیس جمهور از این ترتیب متاسف شدند ولادیمیر پوتین در سال 2005 اظهار تاسف کرد که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی "بزرگترین فاجعه ژئوپلیتیک قرن" بود. مقامات کرملین با نگرانی به "انقلاب های رنگی" در جمهوری های شوروی سابق اوکراین، گرجستان و قرقیزستان نگاه کردند، نیروهای مسلح کشور خود را بازسازی کردند و در گرجستان و سوریه مداخله نظامی کردند. در همین حال، آنها مراقب اوکراین بودند، جایی که برای مدتی، رئیس جمهور طرفدار روسیه، ویکتور یانوکوویچ، امیدهای آنها را برای بازگشت به هژمونی روسیه زنده نگه داشت.
همانطور که همه چیز مشخص شد، تحولات در اوکراین برای آنها خوب پیش نرفت، جایی که فساد گسترده، رفتار مستبدانه یانوکوویچ، و عقبنشینی از وعدهاش برای امضای یک انجمن سیاسی و توافقنامه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا منجر به سه ماه تظاهرات گسترده ضد دولتی و تیراندازی مرگبار به معترضان شد. توسط پلیس سرانجام، یانوکوویچ در فوریه 2014، با کنار گذاشتن توافقنامه ای که با مخالفان سیاسی برای تشکیل کابینه گسترده تر امضا کرده بود، به روسیه گریخت.
اگر چه دولت روسیه و هواداران آن ادعا می کنند که این تحولات مردمی یک "کودتا" بوده است. واقعیت کاملا متفاوت است. "انقلاب کرامت"، همانطور که اکثر اوکراینی ها آن را می نامند، از حمایت گسترده مردمی برخوردار بود. پس از کناره گیری یانوکوویچ از سمت خود، پارلمان اوکراین با رای موافق او را از سمت خود برکنار کرد 328 به 0. انتخابات رئیس جمهور جدید به سرعت سازماندهی و به صورت دموکراتیک برگزار شد.
ادعاها مبنی بر اینکه دولت ایالات متحده این "کودتا" ادعایی را سازماندهی کرده است، به همان اندازه نادرست است. بیشترین استناد "شواهد" این است یک مکالمه خصوصی بین ویکتوریا نولند، دستیار وزیر خارجه ایالات متحده و سفیر ایالات متحده، که در آن آنها درباره سیاستمداران مختلف اوکراین گفتگو کردند. اما این گفتگو مدت ها پس از شروع شورش رخ داد و هیچ پیشنهادی مبنی بر برکناری یانوکوویچ نداشت. دولت روسیه و حامیان آن همچنین به یک سخنرانی عمومی در سال 2013 در واشنگتن دی سی اشاره کنید که در آن نولاند اظهار داشت که از سال 1991، دولت ایالات متحده بیش از 5 میلیارد دلار برای حمایت از انواع برنامه های کشور جدید سرمایه گذاری کرده است. این پول که در یک دوره 20 ساله هزینه شده است، سرمایه گذاری هایی مانند سرمایه گذاری های ضد ایدز، مراقبت های بهداشت باروری و راه اندازی کسب و کار را تامین می کند. اما هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد این کشور برای تظاهرات اعتراضی یا "کودتا" رفته است.
با سقوط یانوکوویچ، دولت روسیه نیروهای نظامی خود را بسیج کرد برای تصرف و الحاق کریمه، و همچنین قیام های تجزیه طلبانه را برانگیخت و مسلح کرد در دونباس پس از اینکه نیروهای دفاعی اوکراین پیشروی قابل توجهی در برابر شورش دونباس کردند، کرملین نیروهای روسیه را با سلاح سنگین و مبدل فرستاد که جریان نبرد را تغییر داد.
La واکنش دولت آمریکا نسبت به این حمله نظامی روسیه به اوکراین بسیار ملایم بود. پرزیدنت اوباما که نسبت به آینده اوکراین بدبین بود، از ارائه کمک های مرگبار به نیروهای مسلح ضعیف اوکراین خودداری کرد. اگرچه دولت ترامپ ارائه چنین کمک هایی را در سال 2017 آغاز کرد، اما این سلاح ها برای سه سال دیگر برای استفاده در جبهه مورد تایید قرار نگرفتند. علاوه بر این، مغلوب ساختن پیشی جستن نه تنها روابط نزدیکی با پوتین ایجاد کرد، بلکه تماس های دیپلماتیک خود را با اوکراین به جز از طریق همکار نزدیک او، رودی جولیانی، قطع کرد. در نهایت، او کمک های ایالات متحده را نیز قطع کرد و از زلنسکی خواست تا با پوتین معامله کند.
همچنین دولت ایالات متحده تلاشی برای وارد کردن اوکراین به ناتو نکرد. انجام این کار، البته، مطابق با قوانین بین المللی بود، که اتحادهای نظامی را ممنوع نمی کند. روسیه در واقع رهبری چنین اتحادی را بر عهده دارد سازمان پیمان امنیت جمعی. آنچه توسط قوانین بین المللی ممنوع شده است مانند منشور سازمان ملل متحد تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری است. این توضیح می دهد که چرا اکثریت بزرگی از کشورها در مجمع عمومی سازمان ملل به محکومیت تصرف کریمه توسط روسیه رای داد.
دولت ایالات متحده به جای اتخاذ موضع سخت در قبال توسعه طلبی روسیه، همراه با شرکای خود در ناتو، آلمان و فرانسه، که میانجی توافقهای سازش شدند - توافقهای مینسک در سالهای 2014-15 بین روسیه، اوکراین و سازمان امنیت و همکاری در اروپا. (OSCE). طراحی شده برای حل مناقشه در دونباس، Minsk I و Minsk II نیاز به آتش بس، خروج نیروهای نظامی خارجی، انحلال گروه های مسلح غیرقانونی، بازگرداندن سمت اوکراینی مرز بین المللی با روسیه به کنترل اوکراین، و خودمختاری محدود برای مناطق لوهانسک و دونتسک - همه تحت نظارت سازمان امنیت و همکاری اروپا بود. .
La مشکل اساسیبا این حال، دولت روسیه مصمم به کنترل تمام اوکراین به جای صرفاً دونباس بود، در حالی که دولت اوکراین میترسید که کنترل روسیه بر استانهای اوکراین استقلال ملی اوکراین را زیر سوال ببرد. در نتیجه، دولت روسیه و اوکراین مکرراً توافقات مینسک را نقض کردند روسیه با وقاحت اعلام کرد که طرف درگیری در اوکراین نبوده و بنابراین به شرایط آنها متعهد نیست. بیشتر این تاریخ غم انگیز از بین رفت مغلوب ساختن پیشی جستن، که ظاهرا اوکراین را در درجه اول ابزاری برای شرمسار کردن رقیب انتخاباتی خود جوزف بایدن در سال 2020 می دانست.
اگرچه دولت بایدن به تهاجم نظامی تماممقیاس روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ پاسخ محکمتری داد، اما آنچه که چشمگیر است محدودیتهای کمکهای ایالات متحده است. از آنجایی که اوکراینی ها به شدت برای بقای ملت خود در برابر حمله روسیه می جنگیدند، دولت ایالات متحده پاسخ نیروهای نظامی ایالات متحده را رد کرد، اجرای «منطقه پرواز ممنوع» را رد کرد، مکررا به دولت اوکراین هشدار داد که پاسخ نظامی خود را به خاک اوکراین محدود کند. و با اکراه و با تاخیر به درخواست های دولت اوکراین برای سلاح های قوی تر پاسخ داد.
حتی امروز که اکثریت قریب به اتفاق اوکراینی ها از مقاومت مستمر در برابر مهاجمان روسی حمایت کنید، سیاستمداران برجسته ایالات متحده خواستار رها کردن اوکراین به سرنوشت خود شدند، در حالی که چهره های اصلی در تشکیلات سیاست خارجی آمریکا برای سازش با روسیه استدلال می کنند زیرا "اهداف اوکراین در تضاد با سایر منافع غرب است."
اگر این رکورد ایالات متحده "امپریالیسم" را تشکیل می دهد، پس این کلمه بیشتر معنای خود را از دست داده است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
ویتنر، مورخی که کارهای بسیار ارزشمندی انجام داده است، در اینجا صرفاً جریانی از تبلیغات وزارت امور خارجه را ارائه می دهد. در بسیاری از موارد، او دقیقاً با استدلالهای نظامیگرایانه ایالات متحده مطابقت دارد، حتی زمانی که پژوهشهای جریان اصلی مدتهاست که این بحثها را دروغ میگوید. این یک نگرش به ویژه گیج کننده نسبت به تاریخ انتقادی برای یک دانشگاهی است که ریشه در جنبش ضد هسته ای دارد.
چند مثال:
ویتنر به «قطع کردن چهار میلیون اوکراینی توسط استالین از طریق گرسنگی» اشاره میکند، اما اکثر محققان این ادعا را رد میکنند که قحطی اوکراین یک «نابودی» یا نسلکشی بوده است. مهم این است که از زمان باز شدن بایگانی های دوران شوروی، اکنون فهمیده شده است که اوکراین در تراژدی خود تنها نبوده است. سایر مناطق شوروی از جمله خود روسیه نیز در همان زمان دچار قحطی شدید شدند (و آنچه در قزاقستان اتفاق افتاد حتی شدیدتر از اوکراین بود). علاوه بر این، مستند شده است که استالین زمانی که از قحطی مطلع شد، تلاشهای (ناکافی) برای بهبود قحطی انجام داد.
بر این اساس، هیچ یک از آثار تخصصی زیر تز نسلکشی را نمیپذیرد: ویولا – شورشیان دهقانی در زمان استالین (آکسفورد 1999). لی – استالین و اتحاد جماهیر شوروی (راتلج 1999)؛ فیتزپاتریک – استالینیسم روزمره (آکسفورد 2000)؛ ریس – ماهیت دیکتاتوری استالین (Palgrave Macmillan 2004); دیویس و هریس - استالین: یک تاریخ جدید (کمبریج 2005). کورماک اوگرادا، محقق برجسته قحطی، همچنین دریافت که قحطی اوکراین به منزله نسل کشی نیست. (اوگرادا – قحطی: تاریخچه ای کوتاه (پرینستون 2009)).
یکی از بیوگرافی نویسان اخیر استالین، اولگ خلونیک از آرشیو دولتی روسیه است که مرجع اصلی روسیه در مورد رهبر روسیه است. خلونیک که خود اوکراینی است، قحطی را عمدتاً به سیاست جمعیسازی استالین نسبت میدهد، در حالی که اتهام نسلکشی ضد اوکراینی تنها در پاورقی ذکر شده است. (Khlevniuk – Stalin: New Biography (Yale 2015)). همچنین قابل ذکر است که دو کتاب معتبر تاریخ اوکراین به زبان انگلیسی نیز تز نسل کشی را رد می کنند. (نگاه کنید به Subtelny - اوکراین: یک تاریخ (دانشگاه تورنتو 2000)، فصل 21؛ Magocsi - تاریخ اوکراین (دانشگاه تورنتو 2010)، فصل 44. همچنین به کار جذاب مارک ادل در بحث های او درباره استالینیسم (منچستر) مراجعه کنید. دانشگاه 2020)، فصل 9.)
با وجود این توافق علمی به ظاهر، تهاجم روسیه در فوریه 2022 شاهد بود که ادعای نسل کشی محبوبیت جدیدی در بحث های جریان اصلی پیدا کرد. از آنجایی که تعصب ضد روسی مرسوم است، ادعاهای ضعیف اما قابل استفاده در همه جا شنیده می شود که مورد تایید محافل روشنفکری قرار گرفته است.
ویتنر بار دیگر: «ادعاها مبنی بر اینکه دولت ایالات متحده این «کودتای» ادعایی را [در سال 2014] سازماندهی کرده است، به همان اندازه ضعیف است. او سپس به ضبط بدنام فاش شده ویکتوریا نولند ("F**k the EU") در حال صحبت با سفیر آمریکا اشاره کرد و به صراحت حدس زد که "مکالمه مدت ها پس از شروع شورش انجام شد و هیچ پیشنهادی برای برکناری یانوکوویچ نداشت." باز هم این در مقابل یافته های مورخان برجسته است.
یکی از معتبرترین محققین روابط ایالات متحده و روسیه، ضبط نولاند را کاملاً متفاوت دید: «آشکار اساسی [ضبط نولاند] این بود که مقامات بلندپایه ایالات متحده در حال توطئه بودند تا «ماما» جدید و ضد ضد. دولت روسیه با برکناری یا خنثی کردن یانوکوویچ، رئیس جمهور منتخب دموکراتیک - یعنی کودتا. (استیون اف. کوهن، جنگ با روسیه؟ (2019))
به همین ترتیب، ریچارد ساکوا، محقق برجسته اوکراین و روسیه، درباره ضبط نولاند میگوید: «این ضبط میزان مداخله ایالات متحده در امور اوکراین را نشان میدهد، و نگرانیهای متحدان و شرکای ظاهری آن را با فحاشی رد میکند.» (R. Sakwa – Frontline Ukraine (IB Tauris 2016), p.133). این «دخالت» و اخراج بیپروا از اتحادیه اروپا قطعاً نشانههای سبک حکومت امپریالیستی است.
ویتنر همچنین به "تیراندازی مرگبار پلیس به معترضان" در تظاهرات میدان 2014 در کیف اشاره می کند. با این حال، شواهد فزاینده ای (تاکنون بسیار زیاد) وجود دارد که نشان می دهد اکثر معترضان در واقع توسط تک تیراندازان همسو با میدان، عمدتاً از سوئیت های هتلی که به طور مشهور توسط معترضان میدان اشغال شده بود، هدف گلوله قرار گرفتند. کار اخیر مورخ اوکراینی-کانادایی ایوان کاتچانوفسکی مستندات روشنگر را ارائه می دهد.
در مرحله بعد، روایت ویتنر از نقض تفاهم نامه بوداپست 1994 توسط روسیه یک واقعیت حیاتی را نادیده می گیرد: دولت کلینتون توافق نامه ایالات متحده با روسیه را در رابطه با گسترش ناتو نقض کرد. (برای بررسی عالی این موضوع، به آدرس نوام چامسکی به گفتگوهای داگلاس (10/23 آوریل) در یوتیوب مراجعه کنید.)
موضوع مقاله ویتنر این است که سیاست آمریکا در مورد اوکراین شایسته اصطلاح «امپریالیسم» نیست. با این حال، برای سه دهه، معتبرترین دیپلماتهای واشنگتن و متخصصان روسیه کاملاً واضح بودند که گسترش ناتو "بیهوده تحریکآمیز" است (برنز)، "خطایی سرنوشتساز [که میتوان انتظار داشت] گرایشهای ملیگرایانه، ضدغربی و نظامیگرایانه در افکار روسیه را شعلهور کند. ” (کنان). نکته مهم این است که اگرچه روسیه احتمالاً جذب برخی از اروپای شرقی توسط ناتو را تحمل می کند، اما مشخص بود که عضویت اوکراین (و گرجستان) در ناتو خط قرمز روسیه است.
بنابراین، در حالی که ویتنر بر بیگناهی آمریکا میایستد، برنامهریزان نخبه خود ایالات متحده، تحریکات و خطراتی را دیدند. بنابراین، ویتنر مجبور است مورخان بزرگ و دیپلماتهای برجسته آمریکایی را نادیده بگیرد، در حالی که بر صحبتهای جنگطلبانه تکیه میکند، تا اعلام کند امپریالیسم آمریکایی وجود ندارد.