Aبا باز شدن ساعت در اولین ریاست جمهوری سیاه پوستان، بسیاری از طبقه سیاسی سیاهپوست در تلاش هستند تا تاریخ رفتار خود را در شش یا هفت سال گذشته بازنویسی کنند. ناگهان، همه آنها ادعا میکنند که «منتقدان سازنده» دولت اوباما بودهاند، علیرغم عدم وجود هرگونه سابقه عمومی در مورد چنین انتقادی در حالی که ممکن است تفاوتی ایجاد کند.
بیست و یک ماه دیگر، اولین رئیسجمهور سیاهپوست با نظارت وحشیانهتر از رونالد ریگان، یک رژیم ریاضتی «دو حزبی» که در سال 2010 و زمانی که اوباما «معامله بزرگ» خود را با جمهوریخواهان دنبال میکرد، ایجاد شد، قدرت را ترک خواهد کرد.
اوباما حتی قبل از شروع به کار، در اوایل ژانویه 2009، با اجرای همه برنامههای استحقاق، قصد خود را برای وارد شدن مستقیم به حالت ریاضت اقتصادی، زمانی که بانکها از ورشکستگی نجات دادند، با صدای بلند اعلام کرده بود.روی میز” برای خرد کردن، از جمله تامین اجتماعی. او دو سال اول ریاستجمهوری خود را گذراند، زمانی که دموکراتها هر دو مجلس کنگره را کنترل میکردند، و از طریق کمیسیون کاهش کسری بودجه که دستگزیدهاش برای کاهش کسری بودجه انتخاب شده بود، مدلی برای ریاضت ایجاد کرد، که 4 تریلیون دلار کاهش را توصیه کرد - تقریباً همان چیزی که جمهوریخواهان خواستند.
زمانی که حزب جمهوریخواه در سال 2010 کنترل مجلس نمایندگان را به دست آورد، اوباما لاغر او قبلاً مخارج اختیاری داخلی را به پایینترین سطح از زمان ریاست جمهوری دوایت آیزنهاور کاهش داده است. این سطح از هزینه ها کمتر از سه دولت گذشته است و کمتر از زمان رونالد ریگان خواهد بود.
در سال 2011، اوباما در جنگ یکجانبه از جورج دبلیو بوش پیشی گرفت و مدعی شد که قانون اختیارات جنگی در مورد کمپین بمباران ایالات متحده/ناتو علیه لیبی اعمال نمی شود، زیرا هیچ آمریکایی کشته نشده است و بنابراین، هیچ جنگی - یا حتی «دشمن» - انجام نشده است. وجود داشته است. دوران جدیدی از گسترش جنگهای «انسانی» و نیابتی تحت رهبری مردی که به عنوان نامزد صلح در سال 2008 نامزد شد، آغاز شد.
آمریکای سیاه زیر نظر اوباما به چنان عمق اقتصادی سقوط کرده است که در غیاب یک انقلاب اجتماعی، هیچ امکانی برای دستیابی به برابری اقتصادی با سفیدپوستان وجود ندارد، که آغاز آن ممکن است در بسیج فزاینده علیه اعمال پلیس وحشیانه نظم اجتماعی سرکوبگر شاهد باشیم.
جای تعجب نیست که بسیاری از اعضای طبقه سیاسی سیاه پوست، به ویژه آنهایی که خود را مترقی میدانند، اکنون مشتاقند تاریخ سیاسی دوران اوباما خود را اصلاح کنند تا فاصلهای کاذب بین خود و دولت مستقر ایجاد کنند.
به همین دلیل است که مایکل اریک دایسون، استاد و واعظ دانشگاه جورج تاون، فکر میکند که این زمان مناسبی است برای حملهای نفخآمیز، بداخلاق و از نظر سیاسی نفخآمیز به دکتر کورنل وست، روشنفکر عمومی سیاهپوست که «نماد» خود را به خطر انداخته است، کنجکاو شدم. وضعیت با قطع رابطه با اوباما در اوایل دوره اول ریاست جمهوری، زمانی که ماهیت راست میانه دولت او در خدمت شرکتی آشکار شد.
دایسون به وضوح مورد تسخیر قرار گرفته استروح کرنل وست،" به عنوان جمهوری جدید مقاله عنوان شده است. در گرجستان، مردمان کشور مسنتر میگفتند که وقتی در خواب یک «هینت» (شبح) بالای سرتان میافتد، موقتاً فلج میشوید - وضعیتی که گاهی اوقات «سوار شدن توسط جادوگر» نامیده میشود. به نظر می رسد وسواس دایسون نسبت به وست، بخش هایی از مغز او را که حقایق و مسائل سیاسی را پردازش می کنند، فلج کرده است.
در تقریباً ده هزار کلمه، دایسون هیچ اشارهای به مسائل سیاسی اساسی که او و وست را از هم جدا میکند، نمیکند و تنها کوچکترین ارزیابی را از موضع اوباما در مورد مسائل داغ روز ارائه میکند. با توجه به کمبود تحلیل سیاسی واقعی از دوران ریاست جمهوری اوباما یا انتقاد وست از آن ریاست جمهوری، این مقاله شاهدی سر به فلک کشیده بر ظرفیت عظیم دایسون برای شکوفایی است.
اما، البته، روشی برای پست بودن دایسون وجود دارد. هدف واقعی او از لکه گیری طولانی او از دکتر وست این است که به اردوگاه هیلاری کلینتون نشان دهد که دایسون یک عامل وفادار حزب دموکرات است که برای خدمت به رژیم جدید در دسترس است. دایسون با مشاهده اینکه الشارپتون بهعنوان پیتبول پرزیدنت اوباما در برابر مخالفان سیاهپوست چقدر پیشرفت کرد، به سزاریوس هیلاریوس (به قول او در مورد قذافی، ما آمدیم، دیدیم، او درگذشت) رئیس نمادین معروفترین ناراضی سیاهپوست کشور را پیشنهاد میکند.
مقاله دایسون به همان اندازه که طولانی و خسته کننده است، ناصادقانه است. دایسون از وست عصبانی نیست، زیرا استاد حوزه الهیات اتحادیه ظاهراً در چند سال گذشته "کم کاری فکری جدی و تازه" داشته است. او مجبور به نوشتن یک قطعه موفق نشد، زیرا دوست سابقش "کاملاً مطابق با استانداردهای علمی بالای غرب نیست که مدت ها پیش برای خود تعیین کرده بود."
دایسون به ترور نمادها متوسل شده است زیرا انتقاد بسیار مشهود غرب از سیاست داخلی و خارجی اوباما برای دولت، حزب دموکرات به عنوان یک نهاد، و نخبگان سیاسی سیاهپوست که بیشتر به اوباما وفادار بوده اند تا سیاه پوستان، مایه شرمساری است. به عنوان یک گروه.
بیشتر، دایسون دیوانه است زیرا دکتر وست شخصاً او را فراخواند. دایسون می نویسد:
در طول یک حضور با تاویس اسمایلی بود دموکراسی در حال حاضر، اندکی پس از انتخاب مجدد اوباما. وست گفت: "من عاشق برادر مایک دایسون هستم." اما ما در جامعهای زندگی میکنیم که همه در معرض فروش هستند. همه چیز برای فروش است. و او و برادر شارپتون و خواهر ملیسا و دیگران، آنها روح خود را به خاطر آشغال اوباما فروخته اند. و ما آنها را پس از خروج اوباما به سنت پیشگویی سیاه دعوت می کنیم.
اما در حال حاضر آنها خواهان دسترسی خودی هستند و می خواهند این نوع دروغ ها را بگویند. آنها می خواهند به مردم فقیر و کارگر پشت کنند. و با توجه به نوع پیشینه انتقادی که همه آنها در مقطعی داشته اند، غم انگیز است که آنها را به عنوان معذرت خواهان دولت اوباما بدانیم.
دایسون سعی می کند خواننده را به بحث در مورد تعریف «پیامبر» بکشاند، و اینکه چه کسی یکی است یا نیست. اما این فقط یک راه طولانی برای اثبات این موضوع است که وست حق انتقاد از دایسون، هریس، شارپتون و دیگر سیاهپوستان سرشناس را ندارد.
دایسون تلاش میکند جدول «دسترسی» را به سمت غرب تغییر دهد، و خاطرنشان میکند که وست با افراد مشهوری مانند وارن بیتی، شان «دیدی» کامبز، جانی کوکران، اسنوپ داگ و سلما هایک شناخته شده بود. همانطور که وارن بیتی تا به حال یک "فهرست کشتار" را حفظ کرده است، شان کامبز برنامه هایی برای بمباران آفریقا دارد، یا اسنوپ داگ فعالانه درگیر تحویل دولت ایالات متحده به وال استریت است.
دایسون ادعا می کند که وست با استانداردی دوگانه زندگی می کند. دایسون در تلاش برای طعنه زدن می نویسد: «وست به خود منفعتی ارائه می دهد که از تعمیم آن به دیگران امتناع می ورزد: او می تواند به کاخ سفید برود بدون اینکه عذرخواهی رئیس جمهور شود یا خونسردی پیشگویی خود را از دست بدهد. او میتواند یک شب را با رئیسجمهور بگذراند، اولین شب از بسیاری از این شبها، بدون اینکه روحش را بفروشد.»
خب، ظاهراً غرب می تواند. و به همین وضوح، بعد از نوزده سالگی یا بیشتر بازدید از کاخ سفید، دایسون نمی تواند. او نه تنها خود را میفروشد، بلکه سعی میکند دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور را نیز به عنوان یک فروشنده دسترسی فروشده بدنام کند. دایسون بدون شرم، افتخار یا پای منطقی برای ایستادن مینویسد: «شاید وقتی کینگ با نفوذ و بینش خود قدرت را تحت تأثیر قرار داد، برای مردمی که دوستش داشت، سودمندتر بود. وقتی وست از نزدیکی شارپتون به اوباما خشمگین میشود، او این واقعیت را نادیده میگیرد که کینگ دسترسی مشابهی داشته است.»
دایسون ادامه می دهد:
شارپتون و جکسون در جهت نبوی مخالف کینگ حرکت کردند. در حالی که کینگ پس از لذت بردن از نقش خود به عنوان یک پیامبر مرکزی، اطراف را با قدرتی شجاعانه بوسید، جکسون، و به خصوص شارپتون، قبل از اینکه از درون به خودی خود برسند، از حاشیه شروع کردند. انتقال جکسون با شکاف به جا مانده از ترور کینگ هموار شد، و در حالی که با دیگر افراد خارجی در چپ سیاهپوست ائتلاف می کرد، او به راحتی خود را با نقش درونی-بیرونی که با فرومایه ها همذات پنداری می کرد در حالی که به قلب دموکرات ها می رسید سازگار شد. مهمانی - جشن.
دکتر کینگ و سایر اعضای سازمانهای به اصطلاح «شش بزرگ» به دلیل قدرت جنبشهایی که رهبری میکردند، تا حدودی به کاخ سفید لیندون جانسون دسترسی داشتند. دکتر کینگ به دلیل دعوت به کاخ سفید تأثیرگذار نشد. او به کاخ سفید دعوت شد زیرا در میان میلیون ها سیاهپوست تأثیرگذار بود.
کینگ در 4 آوریل 1967 با "فراتر از ویتنام: زمانی برای شکستن سکوت" تصمیم اصولی و احتمالاً کشنده را گرفت تا از جانسون جدا شود. سخنرانی - گفتار. او عملاً روابط خود را با دولتی که در برخی مواقع متحد مبارزات حقوق مدنی بود، قطع کرد. دکتر کینگ با مشخص کردن ایالات متحده به عنوان "بزرگترین تامین کننده خشونت در جهان امروز" گفت:
من میدانستم که تا زمانی که ماجراجوییهایی مانند ویتنام به جذب انسانها و مهارتها و پولها مانند لوله مکش مخرب شیطانی ادامه میدهد، آمریکا هرگز سرمایه یا انرژی لازم را برای بازسازی فقرای خود سرمایهگذاری نخواهد کرد. بنابراین من به طور فزاینده ای مجبور شدم که جنگ را دشمن فقرا ببینم و به آن حمله کنم.
دایسون به طرز ناپسندی سعی میکند تا دکتر کینگ را در حمله به وست، که در همان اوایل جنگهای اوباما در داخل و خارج از کشور شکسته بود، شبیه به خود نشان دهد.
دایسون سالها صحبتهای خود را با ارجاع به انتقادات اساسی خود از اوباما تقویت کرده است و همین کار را در جمهوری جدید. او می نویسد: «مهم نیست که چقدر با اوباما مخالفم، به او به عنوان مردی که با یک فرصت فوق العاده دشوار برای شکل دادن به تاریخ دست و پنجه نرم می کند، احترام می گذارم. در طول دوران ریاستجمهوری او، من آنچه را که بهنظرم حمایت اصولی و انتقاد مستمر از اوباما میدانم، ارائه دادهام، موضعی که منعکسکننده دیدگاههای سیاه یا سفید غرب نبود – و انتظارات دولت اوباما از حمایت غیرقابل صلاحیت را برآورده نمیکند.»
با این حال، هیچ مدرکی دال بر «انتقاد مستمر» در مقاله حمله فعلی او یا هر جای دیگر وجود ندارد - فقط فرصت طلبی پایدار. تنها پاراگراف در کل مقاله 9,600 کلمهای که هر گونه بیانیه اساسی در مورد سیاستهای اوباما دارد، سخنی مستقیم از کاخ سفید است:
اوباما بر این باور است که سعادتمندان باید از بدبختان مراقبت کنند، که از ویژگی های بارز ابتکار او برادر من است. غرب و اوباما هر دو طرفدار مداخله برای آسیب پذیرترین شهروندان ما هستند، اما در حالی که غرب بر مبارزه با نیروهای بازار تمرکز می کند که "ارزش های غیر بازاری - عشق، مراقبت، خدمت به دیگران - را که توسط نسل های قبل منتقل شده اند را کنار می زنند"، همانطور که آلتر ادعا می کند، اوباما بیشتر است. عملی، ارائه کمک های مالی Pell. پول محرکی که شغل صدها هزار کارگر سیاهپوست ایالتی و محلی را نجات داد. قانون مجازات منصفانه در سال 2010، که اختلاف احکام برای کوکائین پودری و کراک را کاهش داد. تمدید اعتبار مالیات بر درآمد کسب شده، که میلیون ها سیاه پوست فقیر شاغل را از سقوط به سمت فقر باز داشت. و تمدید بیمه بیکاری و کوپن های غذایی که به میلیون ها سیاه پوست کمک کرد.
در دو مناظره خودم با دایسون در اکنون دموکراسی! in ژانویه 2008و سپتامبر 2012، بهترین کار را یافتم که بخش اعظم «دیوار کلمات» او را نادیده بگیرم. سیل هجاها عمدتاً نمایشی است، بیشتر آنها مزخرف محض است که برای خیره کردن کلیساها طراحی شده است. با چاپ سرد، دایسون به عنوان یک شغل حرفه ای درجه یک در ارتش تحرک شخصی به سمت بالا نشان داده می شود.
دکتر وست هیچ نگرانی از این قبیل محلات ندارد. اما دایسون کارفرمایان شما را خواهد کشت
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
فقط به عنوان یک ناظر و خواننده وست و دایسون، که هر دوی آنها را قدردانی کرده ام، به نظرم می رسد که نظرات گلن معقول است. آنها پیچیدگی برخورد با تشکیلات را نشان می دهند، هر کسی که در کاخ سفید باشد. برای بسیاری، به نظر می رسد خوب است که به درون، نه تنها درون سیاسی، بلکه درونی های بسیاری که نشان دهنده ممتازان هستند، بپردازند. اغلب بهتر است در بیرون باشید!