تنها یک زندانی سیاسی روسی به نام الکسی ناوالنی وجود دارد که در غرب شناخته شده است. در خود روسیه، او همچنین در میان بسیاری از افرادی که به دلیل موقعیت یا فعالیت های سیاسی خود در پشت میله های زندان هستند، مشهورترین است. در اینجا باید به حامیان ناوالنی ادای احترام کنیم که نه تنها تلاش های بسیار جدی برای جلب توجه به سرنوشت رهبر خود انجام دادند، بلکه سعی کردند او را به چهره ای نمادین تبدیل کنند که تقریباً همه را تحت الشعاع قرار می دهد.
از منظر تبلیغات سیاسی و وظایفی که این گروه برای خود تعیین می کند، این رفتار کاملاً منطقی و مؤثر است. اما این مشکل بزرگی برای بسیاری از قربانیان سیستم پوتین ایجاد می کند، زیرا رنج آنها تا حد زیادی با تمرکز یکجانبه بر "زندانی شماره یک" از دید عموم پنهان است.
آزار و شکنجه سیاسی در روسیه از انواع جریمهها و دستگیریهای اداری، که قبلاً بر هزاران نفر در زمانهای اخیر تحمیل شده است، تا مجازاتهای حبس سنگینی فراتر از مجازاتهایی که مخالفان را در اواخر دوران شوروی تهدید میکرد، متغیر است. طبق ماده بدنام 70 قانون جزایی روسیه شوروی، حداکثر مجازات حداکثر تا هفت سال بود. اکنون یک نفر فقط به دلیل ابراز عقیده ای که به گفته مقامات "بی اعتباری نیروهای مسلح" است یا به دلیل انتشار اخبار "جعلی" می تواند 10 تا 15 سال یا بیشتر زندانی شود. باز هم صحت یا عدم صحت این خبر به صلاحدید مسئولان مربوطه واگذار شده است. تایید صحت یا نادرستی اطلاعات انتظار نمی رود. چنین اظهاراتی "عمداً نادرست" اعلام می شود، به عبارت دیگر، مقامات خود تصمیم می گیرند که برخی از پیام ها به دلیل شرایط سیاسی به سادگی نمی توانند درست باشند. موضوع با ترکیبی از خودسری و ناهماهنگی - که برای دولت روسیه معمول است - پیچیده میشود، زمانی که همان اقدامات یا به شدیدترین روش مجازات میشوند یا به طور کلی نادیده گرفته میشوند.
به این ترتیب بود که رژیم ایلیا یاشین، لیبرال چپ را محکوم کرد، که اصولاً نمی خواست کشور را ترک کند یا از الزامات قوانین مربوط به "اخبار جعلی" و "بی اعتبار کردن نیروهای مسلح" پیروی کند. او مدتی مشمول هیچ تحریمی نبود و سپس به سرعت به هشت سال و نیم زندان محکوم شد. در مورد ولادیمیر کارا مورزا، متهم به انتشار اخبار جعلی در مورد ارتش روسیه و در حال حاضر بازداشت است، یک دادستان ایالتی به عنوان مجازات 25 سال زندان خواستار شده است. اکثر منتقدان دیگر مقاماتی که متون خود را در روسیه منتشر می کنند مجبور هستند دائماً متون آنها را بررسی کنند تا مطمئن شوند از موضوعات خاص یا حتی کلمات و نام هایی که استفاده از آنها جرم انگاری شده است اجتناب می کنند. این ممنوعیت ها مانعی عظیم برای نوشتن متون انتقادی معنادار ایجاد می کند. زبان روسی در واقع به اندازه کافی غنی است که بتواند مشکل را حل کند، اما به تجربه یا استعداد ادبی قابل توجهی نیاز دارد. بنابراین هرگونه بحث در مورد مشکلات مربوط به جنگ تقریباً غیرممکن شده است. منتقدان سیاست های دولت با برچسب رسمی "عوامل خارجی" سیلی می شوند. رژیم با اتهام "عامل خارجی" خود چنان شبکه گسترده ای را پرتاب می کند که گروه های زیست محیطی مانند صندوق جهانی حیات وحش و جنبش 42 (نام گذاری شده بر اساس ماده 42 قانون اساسی روسیه در مورد حق برخورداری از محیط زیست مطلوب) تعیین شده اند. عوامل خارجی، در کنار هنرمندانی مانند زمفیرا.
گرفتار شدن در این وضعیت به این معنی است که حقوق شما به شدت محدود شده است، شما مجاز به تدریس، شرکت در انتخابات نیستید، و باید هر بار که به صورت عمومی می نویسید یا صحبت می کنید (از جمله نوشتن چیزی در صفحه فیس بوک خود، البته خود فیس بوک) این نام را تایید کنید. به طور رسمی در روسیه ممنوع است). لیست "عوامل خارجی" هر جمعه توسط وزارت دادگستری تمدید می شود، جایی که آنها یک اداره ویژه برای مبارزه با "نفوذ خارجی" ایجاد کردند. تا همین اواخر، مقامات از علنی کردن معیارهایی که برای نامگذاری افراد به عنوان «عامل خارجی» استفاده میکنند، خودداری میکردند. قانون جدید نمیخواهد که شخص مورد نظر دارای بودجه خارجی باشد یا نوعی حمایت از خارج از کشور دریافت کند، ممکن است آنها به سادگی متهم به انتشار «ایدههای خارجی» شوند. اخیراً دومای دولتی روسیه بحث درباره قانون جدیدی را آغاز کرده است که فمینیسم را به عنوان یک "ایدئولوژی افراطی" جرم انگاری می کند.
بسیاری از کسانی که به انتشار "اخبار جعلی" متهم شده بودند مجبور به فرار از کشور شدند. برخی دیگر مانند وکیل سرگئی راس و ریاضیدان میخائیل لوبانوف (که قبلاً نامزد حزب کمونیست دومای دولتی بود) مورد بازداشت اداری قرار گرفتند، گاهی اوقات چندین بار متوالی. در این میان، نمایندگان راست افراطی و ناسیونالیستهای روسی به انتقاد شدید از ارتش و عملیات نظامی میپردازند، اما بر خلاف چپها و لیبرالها، از پس آن برمیآیند.
کسانی که تجمعات مسالمت آمیز غیرمجاز برگزار می کنند و کسانی که با پلیس درگیر می شوند نیز محکوم به حبس هستند. البته هیچ تجمع مخالفان مجاز نیست. و حتی برای یک پنجره شکسته نیز می توان اتهام تروریستی در نظر گرفت.
بیشترین قربانیان سرکوب در واقع نه سیاستمداران مخالف، بلکه فعالان اتحادیه های کارگری، جنبش های حقوق بشر، محیط زیست و ضد جنگ و همچنین آنارشیست ها هستند. کریل اوکراینتسف، بنیانگذار اتحادیه کارگری کوریر، چندین ماه در بازداشت بود. وی به برگزاری تجمع غیرقانونی در جریان اعتصاب متهم شد. خوشبختانه تصمیم دادگاه در مورد پرونده او نسبتا ملایم بود و او به دلیل گذراندن مدت زمان بازداشت موقت آزاد شد. با این حال، یکی دیگر از رهبران اتحادیه کارگری، آنتون اورلوف، که از حقوق کارکنان پزشکی دفاع می کرد، هنوز در زندان است.
در اوفا، حتی قبل از شروع جنگ با اوکراین، پنج نفر از اعضای حلقه مارکسیست محلی به اتهام "سازماندهی یک جامعه تروریستی با هدف تغییر اجباری نظم قانون اساسی روسیه" دستگیر شدند. علاوه بر این، یکی از دستگیر شدگان - دیمیتری چویلین - معاون مجلس قانونگذاری باشکریا بود که در لیست حزب کمونیست فدراسیون روسیه انتخاب شد. رهبری حزب کمپینی را برای دفاع از معاون خود راه اندازی نکرد، زیرا رهبران اپوزیسیون دوما به طور سنتی فعالان محلی خود را در صورت بروز هرگونه نشانه ای از رادیکالیسم انکار می کنند. با این حال، در مورد حلقه اوفا، حتی مشخص نیست که چرا آنها اینقدر مقامات محلی را عصبانی کردند. آنها عمدتاً به خواندن و بحث در مورد کتاب های نظریه پردازان کمونیست، از مارکس و لنین گرفته تا استالین و تروتسکی مشغول بودند.
این آنارشیست ها هستند که بیشترین تعداد زندانیان سیاسی را تشکیل می دهند. در سال 2020، هفت نفر به اتهام ایجاد سازمان تروریستی "شبکه" به مجازات های مختلف از شش تا 18 سال محکوم شدند. متهمان شکایت کردند که مورد شکنجه قرار گرفته اند. مبنای اصلی اتهام این بود که تمامی فعالان این گروه به بازی تیراندازی شبیه به پینت بال علاقه داشتند که به عنوان مدرکی مبنی بر «تسلط غیرقانونی به مهارت های بقا در جنگل و کمک های اولیه» ارزیابی شد.
در مورد «مورد شبکه»، رژیم حداقل میتواند به این واقعیت اشاره کند که اعضای گروه به ایدههای اقدام مستقیم علاقه داشتند. با این حال، اتهام دانشمند جوان آزات میفتاخوف زمانی که یکی از فعالان رادیکال پنجره دفتر حزب روسیه متحد طرفدار کرملین را شکست. میفتاخوف که ستاره در حال ظهور ریاضیات روسیه محسوب می شود، توسط ده ها تن از همکارانش در روسیه و سراسر جهان دفاع شد. طومارهایی در دفاع از او توسط نوام چامسکی، ژان لوک ملانشون و بسیاری دیگر امضا شد. با این حال، مقامات بی امان بودند. در حال حاضر، میفتاخوف که به شش سال زندان محکوم شده است، بیشتر دوران محکومیت خود را سپری کرده است، اما در شبکه های اجتماعی شایع شده است که مقامات می خواهند اتهام جدیدی را علیه او مطرح کنند و او را به «مسئله شبکه» مرتبط کنند. ” اکنون سرنوشت او به معنای واقعی کلمه در تعادل است. اگر حکم جدیدی صادر شود، میفتاخوف نه تنها با یک دوره جدید در اردوگاه کار اجباری مواجه خواهد شد، بلکه شرایط بازداشت او نیز به شدت بدتر می شود زیرا او یک مجرم مکرر تلقی می شود.
متأسفانه، لیست زندانیان سیاسی در روسیه هر ماه با بی تفاوتی آشکار جامعه بین المللی پر می شود، که این افراد به سادگی نامرئی هستند. با این پیش زمینه، میفتاخوف را حتی می توان یک استثنای خوشحال کننده در نظر گرفت: او که یک ریاضیدان مشهور است، همدردی همکارانی از سراسر جهان را برانگیخته است، که این امید را ایجاد می کند که او به سرنوشت مهربان تری نسبت به بسیاری از فعالان دیگر دچار شود. با این حال، اگر می خواهیم از آزار و اذیت سیاسی در روسیه و سایر کشورهای جهان جلوگیری کنیم، باید برای همه مبارزه کنیم.
بوریس کاگارلیتسکی استاد مدرسه عالی علوم اجتماعی و اقتصادی مسکو است. او سردبیر مجله آنلاین و کانال یوتیوب است رابکور. در سال 1982 او به دلیل فعالیت های مخالف در زمان برژنف زندانی شد و بعداً در زمان یلتسین در سال 1993 و در زمان پوتین در سال 2021 با دستگیری مواجه شد. در سال 2023 مقامات او را "عامل خارجی" اعلام کردند اما برخلاف بسیاری دیگر از منتقدان رژیم از ترک کشور خودداری کردند. . کتاب های او به صورت ترجمه انگلیسی عبارتند از امپراتوری پیرامون: روسیه و نظام جهانی (Pluto Press 2007)، از امپراتوری ها تا امپریالیسم: دولت و ظهور تمدن بورژوایی (راتلج 2014) و بین طبقه و گفتمان: روشنفکران چپ در دفاع از سرمایه داری (Routledge، 2020).
در زیر، ZNetwork.org ترجمه ای از آخرین سخنان دفاعی کارا مورزا را که در دادگاه در 10 آوریل انجام شده است، بازتولید می کند:
پس از دو دهه گذراندن در سیاست روسیه، پس از همه چیزهایی که دیدم و تجربه کردم، مطمئن بودم که دیگر هیچ چیز نمی تواند مرا شگفت زده کند. باید اعتراف کنم که اشتباه کردم.
من از این که محاکمه من، از نظر محرمانه بودن و تحقیر هنجارهای قانونی، تا چه اندازه از «محاکمه» مخالفان شوروی در دهه های 1960 و 1970 پیشی گرفته، شگفت زده شده ام. و این حتی به حکم شدید درخواست شده توسط دادستان یا صحبت از "دشمنان دولت" اشاره نمی کند. از این نظر، ما از دهه 1970 فراتر رفته ایم - تا دهه 1930.
به عنوان یک مورخ، برای من این فرصتی برای تأمل است.
در مرحله ای از شهادت من، قاضی رئیس دادگاه به من یادآوری کرد که یکی از موارد تخفیف [در پرونده من] «پشیمانی از کاری است که [متهم] انجام داده است». و اگرچه چیزهای کمی در مورد وضعیت فعلی من خنده دار است، من نتوانستم لبخند نزنم: یک جنایتکار، البته، باید از کارهای خود توبه کند. من به خاطر عقاید سیاسی ام در زندان هستم. به دلیل مخالفت با جنگ در اوکراین. برای چندین سال مبارزه علیه دیکتاتوری ولادیمیر پوتین. برای تسهیل تصویب تحریم های بین المللی شخصی تحت قانون Magnitsky علیه ناقضان حقوق بشر.
من نه تنها از هیچ یک از اینها توبه نمی کنم، بلکه به آن افتخار می کنم. من افتخار می کنم که بوریس نمتسوف [سیاستمدار مخالف ترور شده] مرا وارد عرصه سیاست کرد. و امیدوارم که شرمنده من نباشد. من از هر کلمه ای که گفته ام و از هر کلمه ای که توسط این دادگاه متهم شده ام حمایت می کنم. من خودم را فقط به خاطر یک چیز سرزنش می کنم: اینکه در طول سال های فعالیت سیاسی ام نتوانسته ام به اندازه کافی هموطنانم و سیاستمداران کافی در کشورهای دموکراتیک را در مورد خطری که رژیم فعلی کرملین برای روسیه و جهان ایجاد می کند متقاعد کنم. . امروز این برای همه آشکار است، اما به قیمتی وحشتناک - بهای جنگ.
متهمان در آخرین اظهارات خود در دادگاه معمولاً درخواست تبرئه می کنند. برای کسی که هیچ جرمی مرتکب نشده است، برائت تنها حکم عادلانه خواهد بود. اما من از این دادگاه چیزی نمی خواهم. من حکم را می دانم. یک سال پیش وقتی دیدم افرادی با لباس های فرم مشکی و ماسک های مشکی در آینه دید عقب به دنبال ماشینم می دویدند، متوجه شدم. امروز در روسیه این بهای صحبت کردن است.
اما این را هم می دانم که روزی خواهد رسید که تاریکی بر سر کشور ما تبخیر شود. هنگامی که سیاه را سیاه و سفید نامیده می شود، سفید نامیده می شود. زمانی که رسماً تشخیص داده شود که دو ضربدر دو هنوز چهار است. هنگامی که جنگ را جنگ و غاصب را غاصب می نامند. و زمانی که کسانی که این جنگ را دامن زدند و راه انداختند به عنوان جنایتکار شناخته می شوند، نه کسانی که سعی در توقف آن داشتند.
این روز زمانی فرا خواهد رسید که حتی پس از سردترین زمستان بهار می آید. و آنگاه جامعه ما چشمان خود را باز خواهد کرد و از این که چه جنایات وحشتناکی از جانب آن انجام شده، وحشت خواهد کرد. از طریق این درک، از طریق این تأمل، مسیر طولانی، دشوار اما حیاتی به سوی بازیابی و احیای روسیه آغاز می شود، بازگشت آن به جامعه کشورهای متمدن.
حتی امروز، حتی در تاریکی اطرافمان، حتی در این قفس نشسته، کشورم را دوست دارم و به مردممان ایمان دارم. من معتقدم که میتوانیم این مسیر را طی کنیم.»
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا