من جورج گالووی را در تمام دوران بزرگسالیام میشناختم، اگرچه تا حد زیادی در اواسط مدت زمانی که من دیپلمات را نمیکشیدم ارتباطمان را از دست دادیم. من جورج را به خوبی می شناسم که نمی توانم او را با عیسی مسیح اشتباه بگیرم، اما او در مقابل جنگ های وحشتناکی که کل طبقه سیاسی آن را تشویق می کند، طرف راست بوده است. موهبت های طبیعی او از لطافت و خوش زبانی بی نظیر است، با استعدادی مضاعف در ساخت عبارات تند.
او میتواند در بحث به شدت متعصب باشد و همیشه اجازه نمیدهد که رسانهها چارچوب بحث را تعیین کنند، که نیازمند اشتها برای رویارویی است که سختتر از آن چیزی است که شما فکر میکنید. این مهارتی نیست که من به اشتراک بگذارم. اما بدون نگاه عمومی، جورج شوخ طبع، مهربان و خودآگاه است. او در تمام زندگی خود عمیقاً درگیر سیاست بوده است و به فرآیند دموکراتیک به عنوان راهی که طبقات کارگر در نهایت کنترل وسایل تولید را در اختیار خواهند گرفت بسیار معتقد است. او یک نوع سوسیالیست بسیار قدیمی و مودب است.
باید اعتراف کنم که هرگز دیدگاه رمانتیک طبقات کارگر را نداشتهام، و همیشه احتمال بیشتری داشتهام که آنها در واقعیت از دکترینهای نایجل فاراژ پیروی کنند تا جان مکلین. اما جورج گالووی در سنت سوسیالیستی دموکراتیک بومی آغشته است. او از نوادگان چارتیست ها است. شما نمی توانید بریتانیایی تر و یا دموکرات تر از جورج گالووی داشته باشید.
به همین دلیل است که وحشت در انتخاب او در روچدیل و ادعای نخست وزیر مبنی بر اینکه این حمله به «ارزش های بریتانیا» و حتی خود دموکراسی بود، غیرواقعی یافتم.
این ایده که دموکراسی - یعنی رای دادن به کسی - حمله به دموکراسی است، اشتباه، آنقدر دیوانه کننده بود که اگر ما هر نوع رسانه مستقلی داشتیم، تا حد مرگ مورد تمسخر قرار می گرفت.
که البته اتفاق نیفتاده است. با صدای بلند به ما می گویند که ملتی در بحران هستیم. اشکال عادی فعالیت دموکراتیک - اجتماع آزاد، بیان آزاد و رأی آزاد - همه جامعه ما را تهدید می کند.
علت همه این وحشت سیاسی البته نسل کشی در غزه است. پیوستن نقاط در اینجا ضروری است. ما در شرایطی زندگی می کنیم که شکاف ثروت در جامعه بین فقیر و غنی با سریع ترین سرعت خود در حال گسترش است. جایی که برای اولین بار در قرن ها، جوانان می توانند انتظار داشته باشند که از نظر شغل، تحصیل، بهداشت و مسکن انتظارات کمتری نسبت به والدین خود از زندگی داشته باشند. جایی که پیوند کنترل توسط افراد فوق ثروتمند هر دو طبقه سیاسی و رسانه ای تنگ تر از همیشه است.
جایی که پنجره اورتون به یک صندوق پست کوچک شده است.
به طور خلاصه، شانس پیروزی دموکراتیک کارگرانی که جورج گالووی آرزوی آن را دارد، با قیام مردمی که منجر به قرار گرفتن جرمی کوربین به عنوان رهبر حزب کارگر شد، واقعی شد. شانس کوربین با روایتی کاملا جعلی از یهودستیزی از بین رفت. از زمان هولوکاست، یهودی ستیزی به طور قابل درک قوی ترین اتهامی است که می توان علیه هر کسی در سیاست مطرح کرد. یک کارزار عمدی و حساب شده برای به کار بردن این اصطلاح برای هرگونه انتقاد از اسرائیل در نهایت در نابودی کوربین و حامیانش به عنوان یک تهدید کوتاه مدت موفق بود.
بنابراین شیطان جلوه دادن انتقاد از اسرائیل یک ترفند تصادفی طبقه حاکم نبود. این مهمترین ابزاری بود که به وسیله آن توانستند قویترین تهدید هژمونی سیاسی خود را که برای دههها در یک کشور بزرگ غربی ایجاد میشد، از بین ببرند.
آنها موفق شدند زیرا صراحتاً اکثر مردم توجهی نداشتند. بسیاری از مردم عادی اسرائیل را آن گونه می دیدند که به آنها آموزش داده شده بود که اسرائیل را یک ملت قربانی ببینند و بنابراین انتقاد از آن به طور کلی مذموم و قابل قبول یهودی ستیزانه است. در راس آن، دفاع از ایده اسرائیل با اسلام هراسی که ارتباط تنگاتنگی با نژادپرستی و احساسات ضدمهاجرت دارد که در سیاست غرب و به ویژه در انگلستان جریان پنهانی قوی باقی مانده است، متحد می شود.
نسل کشی اسرائیل در غزه این روایت را فرو ریخت. بسیاری از مردم حقیقت را در شبکه های اجتماعی دیده اند. علیرغم هر تلاش رسانه های جریان اصلی برای مخفی کردن، مبهم کردن یا تحریف، حقیقت اکنون آشکار است. انعکاس ایجاد توهین «یهود ستیز» به همه مخالفان نسل کشی - از سازمان ملل متحد، دادگاه بین المللی دادگستری و پاپ پایین - سرانجام قدرت این توهین را از بین برد.
توده ای از مردم عادی حتی از تاریخچه نسل کشی آرام فلسطینیان در این 75 سال گذشته مطلع شده اند.
تشکیلات سیاسی، با ایجاد حمایت از اسرائیل به عنوان معیار اساسی احترام سیاسی که می تواند به طور منظم برای حذف رادیکال ها از گفتمان سیاسی مورد استفاده قرار گیرد، نتوانسته زمینه را تغییر دهد و آن را کنار بگذارد.
آنها به اسراییل چسبیده اند، نه به این دلیل که معتقدند اسرائیل نیروی خوبی است، نه به این دلیل که به صهیونیسم مذهبی اعتقاد دارند، نه حتی به این دلیل که معتقدند این یک پروژه ضروری استعماری در خاورمیانه است، بلکه به این دلیل که برای این کار بوده است. چندین دهه توتم آنها، نشان احترام سیاسی، کارت عضویت برای باشگاه سیاسی کشور.
اسرائیل اکنون برای مردم سمی است و کل تاریخ پاکسازی قومی، کشتار و نسل کشی طولانی که موجودیت اسرائیل بر آن استوار است، اکنون آشکار شده است. طبقه سیاسی اکنون در هراس است و همه جا را می تازد. اختیارات پلیس برای محدود کردن تجمع آزاد در سال گذشته توسط قانون نظم عمومی 2023 به شدت افزایش یافت، جایی که هر تظاهراتی که پر سر و صدا باشد یا باعث ناراحتی شود می تواند ممنوع شود. اکنون ما درخواست هایی از سوی وزرای مسئول برای ممنوعیت تظاهرات طرفداران فلسطینی داریم، زیرا این تظاهرات به گونه ای به حساسیت آنها توهین می کند که تعریف آنها برایشان دشوار است.
اکنون مدل سازماندهی ممنوع برای محدود کردن آزادی بیان و تجمع در نظر گرفته شده است. آنها به دنبال ممنوعیت اقدام شورای مسلمانان بریتانیا و فلسطین هستند. اما شما نمی توانید یک ایده را ممنوع کنید، و تعریف کردن هر کسی که با شما مخالف است به عنوان یک "افراطی" بعید است که در دادگاه بایستد. در واقع هر کسی که در حال حاضر به عنوان یک افراط گرا شناخته نمی شود، باید عمیقا شرمنده باشد.
تا آنجا که من می بینم، تنها حامیان فعال نسل کشی در دیدگاه رسمی «افراطی» نیستند. همانطور که همه احزاب سیاسی اصلی در سراسر بریتانیا از نسل کشی حمایت می کنند، البته این منطقی است.
شایان ذکر است که همه حملات بزرگ به آزادی در چند سال اخیر - از جمله قانون نظم عمومی، قانون امنیت ملی، و (در حال انجام) لایحه ایمنی رواندا - از حمایت کیر استارمر برخوردار است. من کاملاً انتظار دارم که هر شکلی که دولت برای غیرقانونی کردن مخالفت با نسل کشی در نهایت اتخاذ کند، کیر استارمر نیز آن را تأیید کند. استارمر را به خاطر بسپار ادعا کرد که برای اسرائیل قانونی است که غزه را گرسنگی بکشد.
قلب و ذهن ما با مردم غزه می ماند. رنج و قهرمانی آنها نه تنها به خودی خود می درخشد، بلکه نور بسیار مورد نیاز را بر شکست کامل الگوی دموکراسی غربی می افکند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا