مکس واست در ایمیلی میگوید: «چرن برای بیش از یک دهه مربی و مدافع من بوده است. واست پس از استعفای رئیس باسابقه Cherene Horazuk در اکتبر، رئیس AFSCME Local 3800 شد. واست میگوید: «تعهد او به اتحادیه تحت رهبری اعضا برای من الهامبخش بود. «حتی زمانی که به سختی می توان مردم را برانگیخت، او در یافتن مسائلی که افراد را به سمت عمل سوق می دهد ماهر است. من و او همچنین اشتیاق عمیقی به همبستگی جهانی داریم. او سالهای زیادی را صرف انجام کار همبستگی با السالوادور کرد و من سازماندهی خود را در کار همبستگی فلسطین آغاز کردم. ما هر دو معتقدیم که همبستگی با کارگران در سراسر جهان یکی از قدرتمندترین ابزارهای ماست.»
سفر هورازوک در فعالیتهای اجتماعی به عنوان دانشجو در دانشگاه مینهسوتا در دهه 1980 آغاز شد، در حالی که او مطالعات زنان و مطالعات و تاریخ آمریکای لاتین و آفریقا را دنبال میکرد. او در تظاهراتی شرکت کرد که خواستار پایان دادن به روابط دانشگاهی با آپارتاید آفریقای جنوبی بودند. او دید که چگونه یک کمپین چند ساله در دانشگاه منجر به واگذاری سرمایهگذاری شد، و چگونه مبارزه طولانیای که توسط جوامعی که در آن سوی مرزها کار میکردند، بر علیه یک سیستم ظالم پیروز شد.
او سپس در جنبش همبستگی با آمریکای مرکزی، به ویژه السالوادور، جایی که نفوذ ایالات متحده به یک جنگ داخلی وحشیانه کمک می کرد، شرکت کرد. او به نیویورک نقل مکان کرد و در نهایت مدیر اجرایی کمیته همبستگی با مردم السالوادور شد، جایی که او مخالفت با کمک های نظامی ایالات متحده در جنگ و سیاست تجارت آزاد را سازماندهی کرد و کمک های بشردوستانه را برای مردم ساکن در السالوادور و فرار از السالوادور هماهنگ کرد. سالوادور، از جمله حمایت از جنبش کارگری سالوادور.
هورازوک نوه هری هورازوک تیمستر درجه یک است که در اعتصاب کامیون داران سال 1934 در مینیاپولیس شرکت کرد. او با پدرش، جیمز، یک کامیوندار Teamster که پس از بسته شدن شرکتش به عنوان یک تاکتیک شکست اتحادیه، کسب و کار خود را شروع کرد، صمیمی بود.
هورازوک میگوید: «وقتی مادرم در جوانی به سرطان مبتلا شد، او مراقبتهای باورنکردنی داشت، زیرا بیمه بسیار خوبی داشت که اتحادیه پدرم برای او جنگیده بودند تا پیروز شوند، و او سالها بیشتر از آنچه که تصور میشد زندگی کرد. وقتی پدرم تشخیص داده شد، هفت هفته بعد با یک صورت حساب پزشکی هنگفت درگذشت و این واقعاً مرا متعجب کرد. من تفاوت بین داشتن شغلی که اتحادیهای است و داشتن شغلی که اینطور نیست، دیدم.»
پس از مرگ پدرش، هورازوکا درست در زمانی که کارگران دفتری در دانشگاه مینهسوتا در پاییز 2003 در اولین اعتصاب خود بودند، به مینهسوتا بازگشت. سازماندهی اتحادیه او را به سمت ریاست Local 3800 برای بیش از یک دهه سوق داد و همچنین او را به شریک زندگی خود رساند که در سال 2007 زمانی که با هم در اعتصاب بودند ملاقات کرد.
به گفته Horazuk، Local 3800 با مبارزه برای کار و دستمزد از راه دور به محافظت از کارگران در سراسر دانشگاه در طول همهگیری کووید-19 کمک کرد، و همچنین به جلوگیری از تعطیلی دانشگاه مرکز رشد کودک UMN در سال 2018 کمک کرد، که بسیاری از دانشجویان، کارکنان، و هیئت علمی برای مراقبت از کودکان وابسته است. هورازوک با او صحبت کرد مجله روز کاری در مورد سفر او به داخل و خارج از جنبش کارگری و گام های بعدی او. مصاحبه زیر برای وضوح ویرایش شده است.
امی استیگر: باید خیلی سخت بود، از دست دادن پدرت به سرعت، برگشتن به مینهسوتا، فهمیدن اینکه باید اینجا باشی، و بفهمی که باید چه کار کنی. چگونه متوجه شدید که چگونه علاقه خود را دنبال کنید؟
چرن هورازوک: «من مقاومت باورنکردنی جنبش سالوادور را دیدم که میگفت ما میخواهیم سرنوشت خود را تعیین کنیم و نمیخواهیم در این سطح از سرکوب زندگی کنیم. ما شب را در دفاتر اتحادیه می خوابیدیم، زیرا اگر شهروندان آمریکایی در آنجا بودند، بعید بود که بمباران یا مورد حمله قرار گیرند. در سال 1989، اواخر اکتبر، دولت سالوادور یک دفتر اتحادیه کارگری را بمباران کرد. در ساعت ناهار، پیشخوانی وجود داشت که اعضای اتحادیه و جامعه برای صرف غذا وارد می شدند، ده ها تن از رهبران اتحادیه کارگری در آن بمب گذاری کشته شدند. شباهت هایی با آنچه در حال حاضر در غزه می گذرد وجود دارد. اینکه بتوانم بگویم، "من جوامعی را دیدم که بمباران شدند، و بمب هایی را دیدم که منفجر نشده بودند و در ایالات متحده ساخته شدند." جنبش کارگری آنجا، برای من بسیار الهام بخش بود. مزایا و حمایتهایی که مردم دارند، بخش بسیار مهمی از این است که چرا مردم به دنبال مشاغل خاص میگردند، یا چرا مردم در مشاغل نامرتب گیر میکنند. مردم برای مراقبت از خانواده خود به هر طریقی کار می کنند، هر طور که خانواده را تعریف کنید.
من برای نزدیکتر شدن به خانواده به خانه نقل مکان کردم و شغلی میخواستم که بتوانم به فعالیتم ادامه دهم. این در زمانی بود که تعداد بسیار کمی از اتحادیهها در ایالات متحده اعتصاب میکردند، این گروه از زنان در درجه اول اعتصاب کردند، و مدیریت دانشگاه فکر نمیکرد که این کار را انجام دهند، و کردند. و من فکر کردم، "وای! اینجا جایی است که میخواهم کار پیدا کنم.»
استاگر: به نوعی از ما انتظار می رود که این مزایا و حمایت ها را بدیهی بدانیم. هنگامی که آن مزایا را دریافت کردید، چگونه مطمئن می شوید که به آرامی از شما دور نمی شوند؟
هورازوک: وقتی با مردم کشورهای دیگر صحبت می کنیم، از برخی چیزهایی که ما به آنها فکر می کنیم شگفت زده می شوند: "اوه، این طور است!" و سپس متوجه می شوید که به ما آموخته اند که فکر کنیم از آنها توسعه یافته تر هستیم. در السالوادور، صدها هزار نفر برای دفاع از سیستم ملی مراقبت های بهداشتی به خیابان ها آمدند. پاناما از دهه 40 مرخصی والدین با حقوق گسترده ای داشته است. ایالات متحده مرخصی والدین با حقوق ندارد.
استاگر: امروز، احساس میکنم همیشه بیشتر و بیشتر درباره اتحادیهها و کارگران اعتصاب میکنم. با اندیشیدن به زمانی که در آن قرار داریم و تغییر روحیه و نگرش جمعی نسبت به اعتصاب، چه چیزی کارگران را از این فکر انداخته است که «آیا ما حتی اجازه انجام این کار را داریم؟» به "آیا ما به عنوان یک گروه می خواهیم اعتصاب کنیم و چگونه؟"
هورازوک: یک پویایی جنسیتی واقعی وجود دارد. بهعنوان نیروی کار عمدتاً زن، میتوانیم نانآور خانه اصلی باشیم و بیشتر آنها هستیم. هر بحثی در مورد دستمزد زندگی باید بر اساس آنچه برای داشتن یک خانواده با دو درآمد لازم است، بلکه یک فرد مجرد باشد، به طوری که شما می توانید یک موقعیت بد را ترک کنید، بتوانید فرزندان خود را بزرگ کنید، مراقب خود باشید و فکر نکنید. ، چگونه اجاره را پرداخت کنم؟ آیا من اینجا می مانم که مسکن دارم؟ چگونه از این وضعیت ناامن خارج شوم؟
به عنوان کارمندان دفتری در دانشگاه، این دیدگاه وجود دارد که ما کارهای پشت صحنه را انجام می دهیم و قرار نیست از خود دفاع کنیم. اعضا به کاری که انجام می دهند اهمیت می دهند و نمی خواهند دانشجویان یا اساتید را ناامید کنند. ما میخواهیم مطمئن شویم که همه چیز در حال انجام است و میتواند در برخی مواقع علیه ما، تعهد ما به موسسه، مورد استفاده قرار گیرد. مردم می گویند، این بدترین سناریو است اگر در نهایت اعتصاب کنید، و نباید این کار را انجام دهید. و مثل این است که، نه، ما باید موضع بگیریم و پیامی بفرستیم که می ایستیم و زیر بار نمی رویم. ما امسال را با کارگران UPS و کارگران خودرو و SAG-AFTRA دیدهایم، درست است؟ اینگونه است که شما به جلو حرکت می کنید.
استاگر: بسیاری از مناصب روحانی برای اداره دانشگاه مهم هستند. شغل شما در دانشگاه چگونه باعث فعالیت صنفی شما شد و بالعکس؟
هورازوک: به عنوان بخشی از آن محیط سیاست، به مدرسه همفری علاقه مند بودم. از اینکه بتوانم در جایی کار کنم که کارهایی که مردم انجام میدهند و کارهایی که در حال وقوع است، چیزی باشد که میتوانم با آن ارتباط برقرار کنم، کار کنم. به خصوص برای کار اداری، یک سرپرست یا بخش ممکن است قدرت زیادی بر روی کاری که شما انجام می دهید داشته باشد. بسیاری از اوقات، کارمندان دفتری بیشتر با سرپرستان خود کار می کنند تا با یک همکار. ما اعضای زیادی داریم که مانند من در موقعیتی قرار داشتند که وضعیت بسیار مثبتی بود. هر روز با من محترمانه رفتار میشد و دوستیها و همبستگیهای زیادی با من ایجاد میشد. اما دیگران اینطور نبودند و به عنوان اتحادیه میتوانستیم تفاوتهای بزرگی را در نحوه برخورد با مردم ببینیم.
ما همچنین میدانستیم که کارهای پشت صحنه را انجام میدهیم که به اساتید اجازه میدهد تحقیقات و تدریس خود را انجام دهند. در طول 20 تا 30 سال گذشته، ما شاهد افزایش سرسام آور حقوق های اداری بوده ایم، زیرا آنها به ما می گویند که نمی توانند دستمزد زندگی مردم را تامین کنند. ما آن را عقب انداختیم. ما ممکن است در پستهای کارکنان پشتیبانی باشیم، اما به همه این اطلاعات، همه این دادهها دسترسی داریم و دقیقاً میدانستیم که چه خبر است.
من کارمان در دانشگاه را مثل قناری بودن در معدن زغال سنگ، پاسخگویی به دانشگاه، صدای وجدان می دیدم. چرا افراد در دانشگاه 300,000 دلار یا بیشتر در سال حقوق می گیرند؟ چرا مردم اینقدر بیشتر از دولت درآمد دارند؟ این یک خدمت عمومی است.
استاگر: وقتی برای اولین بار در دانشگاه و در اتحادیه شروع به کار کردید، آیا تا به حال خود را در کجای امروز تصور کرده اید؟
هورازوک: من به سمت کارمندی جدید رفتم و کارت عضویتم را امضا کردم و رهبری فوراً تماس گرفتند و گفتند درگیر شوید. درگیر شدن، تبدیل شدن به یک فعال و فرو رفتن در سطحی که می خواهید آسان است. برخی هستند که شاید دروازه بان باشند، اما من فکر می کنم بیشتر مردم واقعاً می خواهند مردم را درگیر ببینند.
من از طریق اعتصاب در سال 2007 برای چند سال معاون رئیس جمهور بودم. اولین اعتصاب در سال 2003 فقط کارگران دفتری بود. دومین اعتصاب در سال 2007 کارکنان دفتری، فنی و بهداشتی بود.
این سه هفته ادامه داشت و یکی از معدود اعتصاباتی بود که در آن سال رخ داد. عده ای هستند که می گویند اعتصاب ما در 03 موفق تر از اعتصاب 07 بود، زیرا ما تمام آنچه را که می خواستیم برنده نشدیم. اما زمانی ضربه زدیم که هیچ کس دیگری این کار را انجام نمی داد. ما یاد گرفتیم که چگونه سازماندهی کنیم و یاد گرفتیم که چگونه با هم قیام کنیم و جامعه ای از کارگران ایجاد کنیم.
من از سال 2008 تا 2012 مباشر ارشد شدم. دوست داشتم بتوانم مشکلات مردم را حل کنم و زندگی مردم را به صورت روزانه بهتر کنم. و سپس فیلیس واکر، که چندین سال رئیس جمهور ما بود، بازنشسته شد. تعدادی از افراد من را تشویق کردند که نامزد ریاست جمهوری شوم و انجام دادم. بنابراین من در سال 2012 رئیس محلی شدم و تا ماه گذشته که استعفا دادم در این سمت بودم.
استاگر: آینده شما چیست؟
هرازوک: فکر می کردم از دانشگاه بازنشسته می شوم. من کارمند دانشگاه بودن را دوست داشتم و دوست داشتم در اتحادیه خود فعال باشم و رهبر باشم، اما این فرصت عالی را به دست آوردم که نمی توانستم به آن نه بگویم. من به عنوان رهبر ارشد کمپین در انجمن خدمه پرواز (AFA)، به سازماندهی در دلتا کمک کرده ام. دلتا بزرگترین شرکت هواپیمایی بزرگ غیر اتحادیه در کشور است. تلاشی بین Teamsters، انجمن بینالمللی ماشینکاران و AFA برای سازماندهی دیوار به دیوار وجود دارد. این بزرگترین سازماندهی در کشور در حال حاضر است. نود هزار مهماندار هواپیما قراردادهایی دارند که در حال انجام آن هستند مذاکرات برای همین الان
استاگر: من یک موضوع را در آنجا می بینم - کار باید با حضور در یک دانشگاه بزرگ متفاوت باشد، اما هنوز سازماندهی و جامعه جهانی در آنجا وجود دارد.
هورازوک: بیشتر زندگی صنفی من به عنوان یک کارگر اداری بوده است. و شما فکر می کنید مهمانداران هواپیما بسیار متفاوت هستند، درست است؟ اما طرز فکر مشابهی وجود دارد. کاری که مردم انجام میدهند، کار بسیار مهمی است که به عملکرد مؤسسه یا شرکت کمک میکند، و در عین حال، نادیده گرفته میشود. مثل این است که "اوه، شما فقط قهوه سرو می کنید. اوه، شما فقط کپی کنید."
استاگر: همبستگی برای شما چه معنایی دارد؟
هورازوک: برای من همبستگی مفهومی عمیق است که باید زندگی شما و نحوه تعامل شما با دیگران را هدایت کند. در قلب این ایده این است که ما علایق مشترک داریم و اگر کنار هم باشیم، میتوانیم این دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کنیم. من می دانم که علایق من به عنوان یک کارگر در ایالات متحده با یک کارگر در السالوادور، یا در فیلیپین، یا در غزه، یا در یونان بیشتر از هر شرکتی مشترک است. افراد زیادی در قدرت هستند که می خواهند ما را از هم جدا کنند در حالی که در واقعیت، ما چیزهای زیادی داریم که ما را متحد می کند. این طبقه کارگر است که ثروت را تولید می کند و ما وقتی در کنار هم هستیم قدرت داریم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا