دو اقدام اول در ژانویه 2007 دولت جدید ساندینیستایی رئیس جمهور دانیل اورتگا، پایان دادن به شهریه مدارس بود، که آموزش عمومی رایگان را برای اولین بار از زمانی که نیکاراگوئه تحت سیطره صندوق بین المللی پول و نسخه های وحشیانه سرمایه داری بانک جهانی در سال 1990 قرار گرفت، بازگرداند. و به عنوان چهارمین عضو چارچوب تجارت جایگزین جایگزین های بولیواری برای آمریکای ما (ALBA) امضا شود.
مدارس به سرعت غرق شدند. کلاسهای درس کافی نبود و معلمان کافی برای رسیدگی به همه بچههایی که والدینشان قادر به فرستادن آنها به مدرسه در رژیمهای نئولیبرالی نبودند که از زمان شکست انتخاباتی ساندینیستا در سال 1990 دولت را اداره میکردند، وجود نداشت. برخی از این والدین زمانی که صندوق بین المللی پول دستور پایان دادن به حمایت دولت از نیازهای انسانی را صادر کرد، آموزش خود را کوتاه کرده بودند. دولت جدید اورتگا، حتی از سوی مخالفان ساندینیستا مورد انتقاد قرار گرفت، زیرا سیستم مدرسه نمیتوانست بلافاصله کسانی را که قبلاً اصلاً گزینه آموزشی نداشتند، جذب کند.
امضای ALBA که تجارت را بر همکاری و نه رقابت استوار می کند، درهای تجارت و کمک را با ونزوئلا، کوبا و بولیوی باز کرد که منجر به راه حلی برای کمبود مزمن برق نیکاراگوئه، عملیات رایگان چشم و افزایش دسترسی به مراقبت های بهداشتی برای پنج نفر شد. میلیون نیکاراگوئه، و بخش کشاورزی دهقانی در حال مرگ را که همیشه پربازده ترین بخش نیکاراگوئه بود، از طریق وام و سایر نهاده ها به کشاورزان کوچک و متوسط که در سه دولت قبلی حذف شده بود، دوباره فعال کرد. انتقاد ساندینیستهای مخالف برای اتکای دولت اورتگا به کمک ونزوئلا فوری و مستمر بود.
ما باید تاریخ اخیر را در نظر بگیریم تا نبردهای تلخ و فزاینده خشونتآمیز درون «ساندنیسمو» را در نظر بگیریم، اصطلاحی که اکنون برای شناسایی همه گروههایی که ریشه در مبارزه برای رهایی ملی از دیکتاتوری سوموزا که توسط جبهه ساندینیستا رهبری میشد، استفاده میشود. برای آزادی ملی (FSLN). [نیکاراگوئهایها این گزارش را در سال 1492 یا قبل از آن آغاز میکردند، اما ما در ایالات متحده به نگاه کوتاه به تاریخ عادت داریم!]
با شروع در سال 1994، جبهه ساندینیستا برای آزادی ملی (FSLN) که مبارزه طولانی برای سرنگونی دیکتاتوری سوموزا مورد حمایت ایالات متحده را رهبری کرد، بر اساس مسائل طبقاتی و سبک رهبری اقتدارگرایانه اورتگا شروع به انشعاب کرد. سوسیال دموکرات ها در آن سال حزب را ترک کردند و جنبش نوسازی ساندینیستا را به رهبری سرجیو رامیرز، معاون سابق رئیس جمهور FSLN و دورا ماریا تلز، مبارز تاریخی و وزیر بهداشت سابق، تشکیل دادند.
جناح دیگری، جنبش نجات ساندینیسمو، که به طرز گیجآمیزی MRS نیز نامیده میشود، در آغاز فصل انتخابات 2006 پس از اینکه سالها تلاش آنها برای دموکراتیک کردن حزب با اخراج هرتی لوئیتس، شهردار سابق ماناگوا یکبار برای همیشه شکست خورد، از FSLN جدا شد. و ویکتور هوگو تینوکو، عضو اداره ملی. جرم لوئیتس به چالش کشیدن اورتگا برای نامزدی ریاست جمهوری FSLN بود و تینوکو مدیر کمپین او بود. MRS "نجات" متشکل از کسانی است که به آنها ارتودوکسوس گفته می شود، انقلابیون سوسیالیست که همچنین جناح حزب متعهدترین حزب به روند دموکراتیک بودند. رهبری آن شامل هنری رویز، «مودستو» افسانهای است که چریکها را در کوهستان رهبری میکرد، مونیکا بالتودانو، یکی از چندین زن که ستونهای سرباز را در جنگ رهبری میکرد، و تینوکو، دیپلماتی که نماینده نیکاراگوئه در جریان مذاکرات صلح اسکیپولوس بود. اواخر دهه 1980
MRS انقلابی سوسیالیست و MRS سوسیال دموکرات برای انتخابات سال 2006 در پشت سر لوئیتس، تاجری که با اسلحه به چریک ها حمله کرده بود و به عنوان وزیر گردشگری در دولت انقلابی خدمت می کرد، متحد شدند. نقطه مشترک آنها مخالفت با رهبری "کائودیلو" (مرد قوی) اورتگا و آنچه آنها "پیمان" بین او و رئیس جمهور سابق آرنولدو آلمان، بنیانگذار بدنام حزب محافظه کار و پوپولیستی لیبرال مشروطه (PLC) نامیدند، بود. پیمان آنها این بود که گره های قدرت دولتی را به اشتراک بگذارند و FSLN و PLC را به عنوان تنها احزاب با پایگاه های کافی برای پیروزی در انتخابات تبلیغ کنند. مخالفان این پیمان در داخل ساندینیسمو معتقد بودند که این پیمان غیراخلاقی و غیر دموکراتیک است و طرفداران آن را تنها راهی میدانستند که حزب ساندینیستایی خارج از قدرت میتواند از برخی دستاوردهای انقلاب محافظت کند.
شبکه نیکاراگوئه، تنها گروه همبستگی ایالات متحده که در طول دولت انقلابی دهه 1980 منحصراً از طریق کانال های رسمی دولت FSLN کار می کرد، از انتخاب بین احزاب ساندینیسمو خودداری کرد و در عوض یک کمپین تهاجمی را برای افشای و مخالفت با دخالت دولت ایالات متحده در انتخابات ریاست جمهوری سال 2006 به راه انداخت. انتخابات، همانطور که در انتخابات قبلی انجام داده بودیم. پل تریولی سفیر ایالات متحده در ژوئن 2006 در هیئتی که من رهبری می کردم اعتراف کرد که حداقل 12 میلیون دلار برای خرج کردن در انتخابات داشته است. نامزد مورد علاقه ایالات متحده، بانکدار ادواردو مونته آلگره بود. MRS در دورههای آموزشی ناظر نظرسنجی که توسط بنیاد ملی دموکراسی (NED) با بودجه دولت ایالات متحده و آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده (USAID) که آژانسهای اصلی تلاشهای ایالات متحده برای انتخاب نامزدهای مورد علاقه واشنگتن در انتخابات کشورهای دیگر هستند، شرکت کرد.
حامل استاندارد MRS، هرتی لوئیتس، در بحبوحه مبارزات انتخاباتی درگذشت و ادموندو جارکوین جایگزین او شد که سالهایی را که FSLN از قدرت خارج شده بود در واشنگتن به عنوان یک مقام ارشد در بانک توسعه بینآمریکایی نئولیبرال (IDB) سپری کرده بود. نامزدی او، تلاش MRS را تضعیف کرد تا جایگزینی برای ارادت بردهوار حزب لیبرال به «اجماع واشنگتن» سیاستهای نئولیبرالی و اقتدارگرایی FSLN باشد.
در روز انتخابات، تنها جایی که MRS سهم قابل توجهی از آرا را به دست آورد، در پایتخت ماناگوا بود که در آن 200,000 رای به دست آورد. MRS پنج کرسی در مجلس ملی 90 کرسی به دست آورد. دو تن از نامزدهای منتخب آن فوراً به FSLN فرار کردند و تنها سه عضو از کمیته MRS را در مجلس ملی باقی گذاشتند - دو نفر از جناح انقلابی سوسیالیست، مونیکا بالتودانو و ویکتور هوگو تینوکو، و یک سوسیال دموکرات، تاجر انریکه سانز.
از آن زمان تاکنون چندین انشعاب و ادغام میان هیئتهای جناح راست در مجلس ملی رخ داده است، اما این توازن کلی قدرت را تحت تاثیر قرار نداده است که نیازمند برخی آرای جناح راست برای دولت اقلیت اورتگا برای تصویب هر قانونی است. نیمکت سه نفره MRS نمی تواند حاشیه پیروزی را برای هیچ یک از احزاب بزرگتر فراهم کند.
با انتخاب اورتگا به عنوان رئیس جمهور با 38 درصد آرا، احساسات بالایی که در ساندنیسمو به وجود آمد توسط مبارزات انتخاباتی کاهش نیافت. پس از شمارش آرا، نه MRS و متحدانش در سازمانهای غیردولتی، و نه FSLN اورتگا، شاخه زیتون را در اختیار دیگری قرار ندادند. در واقع، پیش از آنکه هماهنگکننده مدنی، شبکهای متشکل از 300 سازمان غیردولتی، اورتگا را به انباشت قدرت دیکتاتوری متهم کند و به نقش قدرتمند سخنگوی دولت که همسرش روزاریو موریلو را به آن منصوب کرده بود، به سختی بر دوش اورتگا نشسته بود. اورتگا به نوبه خود، به نظر میرسید که عقربههای زمان به عقب برگشته و 17 سال گذشته را پاک کرده و به او فرصتی داده است تا ادامه حکومت انقلابی ساندینیستا را رهبری کند، این بار بدون نیاز به جنگیدن با ضد جنگ تحت حمایت ایالات متحده.
در حالی که FSLN توانسته است با کاردینال کاتولیک میگل اوباندو و براوو و بخشهای بزرگی از رهبری کنترا آشتی کند، نتوانسته است با ساندینیستهای مخالف آشتی کند و به نظر نمیرسد که حتی در صورت پیشنهاد نزدیکتر شوند. این امر جنبش همبستگی بین المللی، از جمله شبکه نیکاراگوئه را در موقعیتی غیرقابل دفاع قرار داده است. روابط تاریخی خود ما بیشتر با انقلابیون سوسیالیست بوده است تا با عملگرایان سیاسی در اردوگاه اورتگا، به اصطلاح دانیلیستا.
با این وجود، ما در ابتکارات دولت اورتگا با تمرکز بر کاهش فقر و ادغام آمریکای لاتین چیزهای زیادی برای ستایش یافتیم. با این حال، ما برای FSLN کافی نیستیم و ستایش ما از ابتکارات دولتی که آنها را مثبت می دانیم باعث بی اعتمادی دوستان قبلی ما شده است. صداهای کمی و تنها در نیکاراگوئه وجود دارند که خواستار آشتی در داخل ساندینیسمو هستند. به همین دلیل، ما در درجه اول، مانند همیشه، بر ارائه اطلاعات در مورد نیکاراگوئه به جنبش همبستگی ایالات متحده و تلاش برای تغییر سیاست های دولت ایالات متحده که نیکاراگوئه را تحت تأثیر قرار می دهند، تمرکز می کنیم.
ما از تشدید "جنگ" در داخل ساندینیسمو به طور فزاینده ای آشفته و غمگین شده ایم. هیچ یک از طرفین بی تقصیر نیستند. ما شکست خشونت آمیز اخیر توسط نیروهای ساندینیستا در راهپیمایی مخالفان که شامل MRS و برخی از سازمان های غیردولتی سابق ساندینیستا در شهر لئون بود را محکوم کردیم. ما همچنین یک بنر و پوستر MRS را محکوم کردیم که به نظر می رسد ترور اورتگا را فرا می خواند.
من شخصاً میتوانم انگیزه ساندنیستای لئون را درک کنم که راهپیمایان را با چوب و سنگ ملاقات کرد. آنها دولت خود را در سال 1990 به دلیل مداخله مستقیم و گسترده ایالات متحده در روند انتخابات و وزن انباشته ضد جنگ به رهبری ایالات متحده از دست دادند. آنها با کتاب قوانین دموکراتیک بازی کردند و قدرت را رها کردند. 17 سال بدبختی اقتصادی که تحمل آن از بسیاری جهات دشوارتر از جنگ تیراندازی بود، به دنبال داشت. بسیاری از نیکاراگوئهایها جان، سلامتی و جوانی خود را دادند تا یوغ دیکتاتوری و امپریالیسم ایالات متحده را کنار بگذارند تا دستاوردهایشان از دستشان گرفته شود. آنها مصمم هستند که دیگر اجازه ندهند.
حداقل یکی از گروه هایی که راهپیمایی در لئون را سازماندهی کرد، جنبش برای نیکاراگوئه، توسط موسسه بین المللی جمهوری خواه (IRI)، یکی از گروه های اصلی NED، ایجاد و تامین مالی شد. در طول هیأت من در ژوئن 2006، نماینده جمهوری اسلامی ایران که با او ملاقات کردیم به خود می بالید: «ما جنبش نیکاراگوئه را ایجاد کردیم». در حالی که خشونت سیاسی تحت حمایت دولت هرگز قابل تحمل نیست، زیرا در بیشتر نقاط جهان این نیروهای مترقی هستند که آسیب می بینند، درک انگیزه های ساندنیستا غیرممکن نیست.
برای آن دسته از ما که عمیقاً به نیکاراگوئه اهمیت می دهیم و به خاطر بدبختی و اهانتی که دولت ایالات متحده چندین نسل از آن کشور فقیر بازدید کرده احساس گناه می کنیم، بخشی از مشکل این است که مخالفت با دولت اورتگا از درون ساندنیسمو هیچ برنامه سیاسی قابل تشخیصی ارائه نمی دهد. غیر از نفرت درونی اش از اورتگا. در عین حال، سازمانهای غیردولتی که پس از شکست انتخاباتی 1990 توسط ساندینیستها تشکیل شدند تا برای حفظ دستاوردهای انقلاب ساندینیستایی از پایین تلاش کنند، به نظر میرسد فراموش کردهاند که در وهله اول برای حفظ برنامههایی تشکیل شدهاند که مسئولیت آنها را بر عهده داشتند. دولت.
بدیهی است که دولت اورتگا باید و میتوانست حساسیت و قدردانی بیشتری نسبت به 17 سال تلاش این فعالان نشان دهد و میتوانست با سازمانهایی با تجربه طولانی کار با کشاورزان کوچک همکاری بهتری داشته باشد، اما جامعه غیردولتی باید و میتوانست شناخت بیشتری از خود نشان دهد. که مأموریت های آنها در بسیاری از موارد باز هم به عهده دولتی است که متعهد به رفاه اکثریت فقیر است.
متأسفانه، من معتقدم که بسیاری از آنها در طول سال ها به لطف بودجه اروپایی خود راحت شده اند و اکنون به جای اصول، بر سر زمین می جنگند. برخی دیگر به وضوح با گرفتن پول از USAID و NED، ابزارهای استراتژی دستکاری دموکراسی ایالات متحده، مورد سوء ظن قرار گرفته اند، یا حداقل به خود مشکوک شده اند. با این حال، یک اکسپدیشن ماهیگیری توسط دولت اورتگا علیه سازمانهای غیردولتی تور خود را بسیار گسترده پرتاب کرده و منتقدان قانونی را با شهرت غیرقابل تعرض، مانند مرکز مطالعات بینالمللی آلخاندرو بندانیا و مرکز حقوق بشر نیکاراگوئه (CENIDH) و کسانی که روابط با دولت آمریکا باید بررسی شود.
در جبهه سیاسی، من از اقدامات MRS در مجلس ملی گیج شده ام. پیمان MRS با نیروهای نزدیک به دستور کار دولت ایالات متحده، حداقل به اندازه پیمان اورتگا با المان نفرت انگیز است. در مورد اورتگا، او در واقع از طریق تقسیم غنایم سیاسی با المان نفوذ پیدا کرد. MRS، با پایگاهی که به سختی فراتر از روشنفکران است، در حالی که اعتبار بین المللی را به کسانی که زیر پای واشنگتن می خرند، به دست نیاورده است. مطمئناً این چیزی نیست که آنها برای رسیدن به آن با دیکتاتوری و مخالفان مبارزه کردند.
دانیل اورتگا فردی عمیقاً ناقص است که رهبری دولتی را بر عهده دارد که کارهای واقعاً قابل توجهی را برای اکثریت فقیر انجام می دهد، زیرا نیکاراگوئه هنوز دومین کشور فقیر در نیمکره است و عملاً از اولین روز زندگی خود تحت تأثیر افزایش قیمت نفت و مواد غذایی قرار گرفته است. دفتر. آیا او یک حکومت انقلابی را رهبری می کند که از همان جایی که در سال 1990 متوقف شد، ادامه می دهد؟ خوب، شاید از جایی که متوقف شد، اما مطمئناً نه از جایی که شروع شد، زمانی که امیدها و آرزوهای بسیاری از جهان را منعکس کرد. اما دولت او از «گزینه ترجیحی برای فقرا» الهیات رهاییبخش استفاده میکند و سیاست خارجی او به ادغام آمریکای لاتین و ایجاد جهانی چند قطبی کمک میکند. هر دو شایسته حمایت همبستگی بین المللی هستند.
اگر فرصتهایی برای همبستگی بینالمللی برای کمک به خواهران و برادرانمان در ساندینیسمو برای آشتی و همکاری برای خیر بشریت وجود دارد، ما باید این کار را انجام دهیم. اما، ما همچنین باید بدانیم که فرصت های کمی وجود دارد، به خصوص برای ما از مرکز امپراتوری، که بتوانیم چنین نقشی را ایفا کنیم. در عین حال، ما باید به تعهد تاریخی خود برای جبران جنایات گذشته دولت ایالات متحده علیه نیکاراگوئه و حمایت از تلاش های نیکاراگوئه برای دفاع از حاکمیت و حق تعیین سرنوشت خود ادامه دهیم و به آن عمل کنیم. ناامید کننده است، اما من نقش ما را در این لحظه کنونی تاریخ اینگونه می بینم.
[چاک کافمن هماهنگ کننده ملی شبکه نیکاراگوئه است و از سال 1987 در کارمندان ملی آن بوده است. نظرات بیان شده در اینجا مربوط به خود او است زیرا شبکه نیکاراگوئه یک شبکه متنوع از کمیته های خودمختار محلی است.]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا