ما هرگز با قطعیت نمی دانیم که در فوریه 2004 آریل شارون چه اتفاقی افتاد، زمانی که او برای اولین بار بدون مشورت با کسی اعلام کرد که آماده تخلیه شهرک های یهودی در غزه است. اما اگر بخواهیم تکههای پازل جداسازی را کنار هم بگذاریم، سناریویی که بسیار منطقی است این است که شارون معتقد بود این بار نیز مانند گذشته راهی برای فرار از نقشه پیدا میکند. به عنوان مثال، این توضیح می دهد که چرا شهرک نشینان غزه هنوز پول غرامت دریافت نکرده اند و چرا همانطور که ضمیمه شنبه روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحرونوت در 5 اوت فاش کرد، تقریباً هیچ گامی برای آماده شدن برای جذب آنها در اسرائیل برداشته نشده است. (1)
شارون دلایل خوبی برای این باور داشت که در تاکتیک های اجتنابی خود موفق خواهد شد. در دور قبل، زمانی که با نقشه راه دولت بوش مواجه شد، خود را متعهد به آتش بس کرد، که طی آن اسرائیل باید به وضعیت قبل از سپتامبر 2000 باز می گردد، شهرک سازی را متوقف می کند و پاسگاه ها را حذف می کند. هیچ کدام از اینها اجرا نشد. شارون و ارتش ادعا کردند که محمود عباس (در دور قبل) قابل اعتماد نیست و نتوانسته حماس را مهار کند. ارتش به سیاست ترور خود ادامه داد و موفق شد سرزمین های اشغالی را به نقطه جوش بی سابقه ای برساند و به دنبال آن حملات تروریستی اجتناب ناپذیر فلسطینی ها آتش بس را در هم شکست. در تمام مدت، دوره اول دولت بوش در کنار شارون ایستاد و با وظیفهشناسی تمام شکایات او علیه عباس را تکرار کرد.
در دوره آرامش کنونی، ارتش اسرائیل نیز به هجوم به شهرها، دستگیری و ترورهای هدفمند ادامه داد. به نظر میرسید که حمله تروریستی بعدی، که در پی آن آرامش منفجر میشود، قریبالوقوع است و مطبوعات اسرائیل پر از جزئیات عملیات «مشت آهنین» بودند که در تابستان امسال در غزه انتظار میرفت. اما دولت بوش ناگهان تغییر جهت داد. در حالی که اسرائیل همچنان اعلام می کرد که عباس وظیفه خود را انجام نمی دهد، دولت بوش بارها اصرار داشت که باید به عباس فرصت داده شود. چه چیزی تغییر کرده بود؟
تا قبل از این چرخش، در اسرائیل توافق کلی وجود داشت که هرگز رئیسجمهوری آمریکا به اندازه جورج دبلیو بوش نسبت به اسرائیل دوستانهتر نبوده است. احتمالاً هیچ کس فکر نمی کرد که عشق یهودیان از جانب بوش انجیلی پشت این حمایت باشد. اما در اسرائیل این احساس وجود داشت که با نیروی هوایی برتر خود، اسرائیل دارایی عظیمی در جنگ جهانی است که بوش در خاورمیانه اعلام کرده بود. با سرخوشی قدرتی که در آن زمان احساس می شد، به نظر می رسید که افغانستان و عراق از قبل «در دستان ما» بودند و اکنون با هم به سمت ایران و شاید حتی سوریه پیش می رویم.
اما در اوایل سال 2005، چرخ ها شروع به چرخش به سمت دیگر کردند. ایالات متحده در باتلاق عراق غرق می شد و متحمل شکست ها و تلفات می شد. ایران که پس از جنگ با عراق آماده هرگونه تسلیم بود، از مقاومت عراق و روابطش با شبه نظامیان شیعه دلگرم شد. قراردادهای نفتی با چین به اقتصاد و موقعیت آن رونق بخشید. ناگهان احتمال حمله به ایران قطعی به نظر نمی رسید. معلوم شد که حتی پیشرفتهترین سلاحها هم ممکن است برای به زانو درآوردن کل مناطقی که ایالات متحده به آنها چشم دوخته بود، کافی نباشد. در این میان، حمایت از بوش به زیر XNUMX درصد رسیده بود و پس از هر حمله تروریستی جهانی، یکی دو واژه عراق و فلسطین را می شنید. بوش به این سرعت عراق را رها نخواهد کرد. اما سر درد فلسطین، او واقعاً نیازی ندارد.
از ابتدای سال جاری، غلتک بخار ایالات متحده به طور پیوسته در حال حرکت است. ابتدا لابی قدرتمند اسرائیل در ایالات متحده بی سر و صدا خنثی شد. دو مقام سابق کمیته روابط عمومی آمریکا اسرائیل (آیپک) به اتهام کمک به انتقال اطلاعات محرمانه به یک نماینده اسرائیل متهم شدند. اگر مجرم شناخته شود، این می تواند پایان AIPAC و کل لابی باشد. در این میان، آنها باید بدون توجه به اقدامات بوش در قبال اسرائیل، ساکت بنشینند.
اقدام بعدی متوقف کردن حمایت نظامی در اسرائیل تحت پوشش بحران فروش تسلیحات به چین بود. می شد مانند گذشته با یک ضربه کوچک این مشکل آزاردهنده را حل کرد، اما آمریکا این بار تحریم های واقعی را اعمال کرد. قراردادهای خرید تسلیحات نظامی متوقف شد و ایالات متحده همکاری در پروژه های توسعه را به حالت تعلیق درآورد. در واشنگتن، درها به روی افسران ارتش اسرائیل بسته شد.
در این شرایط به تاریخ اعلام شده جدایی نزدیک شد. با توجه به تدارک آشکار در اسرائیل برای عملیات نظامی، سوء ظن در دولت آمریکا مبنی بر عدم اجرای این طرح توسط شارون افزایش یافت. بر اساس گزارش نیویورک تایمز در 7 اوت، دولت بوش برای جلوگیری از وقوع این اتفاق و ممنوعیت عملیات نظامی فشار آورد. در 21 ژوئیه، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحده برای دیداری غیردوستانه و تندرو وارد اورشلیم شد. نیویورک تایمز اظهارات ژنرال ویلیام وارد، هماهنگکننده امنیت خاورمیانه را گزارش کرد: «ژنرال وارد، مردی دقیق، تأیید کرد که دو هفته پیش، فشار آمریکا به ماندن ارتش اسرائیل در زمانی که آماده رفتن به غزه بود کمک کرد... او پیشبینی کرد که ممکن است وجود داشته باشد. در صورت لزوم فشار مشابهی باشد. او گفت: "این سناریو سناریویی است که هیچ یک از ما دوست نداریم ببینیم." رهبری اسرائیل، از جمله ارتش، متوجه عواقب این نوع سناریو است. ” (2)
در طول سال ها ما به این ایده عادت کرده ایم که "ایالات متحده". فشار - به معنای اعلان هایی است که هیچ ماهیچه ای پشت آنها نیست. اما ناگهان کلمات معنای جدیدی پیدا کردند. وقتی ایالات متحده واقعاً فشار می آورد، هیچ رهبر اسرائیلی جرات سرپیچی از دستورات آن را نخواهد داشت (و قطعاً نه نتانیاهو). و بنابراین ما از غزه خارج شدیم. اگر آمریکا به از دست دادن مواضع خود در عراق ادامه دهد، شاید مجبور شویم از کرانه باختری نیز خارج شویم.
(1) بر اساس این مقاله، از همان ابتدا، در سال 2004، «نخست وزیر توصیه [سرلشکر گیورا] ایلند، [مشاور امنیت ملی و رئیس شعبه برنامه ریزی خلع سلاح ارتش اسرائیل] را رد کرد و تصمیم گرفت که دولت مسکن موقت نسازد.â€
(2) استیون ارلانگر، نیویورک تایمز، 7 اوت 2005
http://www.let.uu.nl/~tanya.reinhart/personal/
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا