من همیشه به مردم توصیه می کنم جملات خوب در گوششان باشد. همانطور که می دانیم موسیقی، تصاویر، بوها، بافت ها، دما، شرکت و انواع تجربیات حسی می توانند به شدت بر ما تأثیر بگذارند، کلماتی که در گوش و درون خودمان می گیریم نیز همین کار را می کنند. ما از سر ناچاری این همه واژه را مصرف می کنیم، چرا خودمان را نیز به لذت کلمات خوب ارج نهیم.
این توصیه فراتر از سلیقه است، اما من توصیه ای را ارائه می کنم که مناسب من باشد: The Marginalian، وبلاگی از ماریا پوپووا قبلاً به عنوان Brainpickings شناخته می شد. ماریا علم، طبیعت، هنر، فمینیسم و شگفتی را در هم می آمیزد. این وبلاگ مجموعه ای طولانی از نقدهای ادبی و هنری است که همیشه عاشقانه با لنز بسیار انسانی انجام می شود.
توصیه میکنم هر یکشنبه برای داشتن مقداری زیبایی و تخیل در خبرنامه هفتگی او ثبتنام کنید!
من دوست دارم در مورد منابع شگفت انگیزی که با شما طنین انداز شده است بشنوم و از شما دعوت می کنم که به آن بپیوندید انجمن انجمن Z – مکانی برای اشتراکگذاری، سازماندهی، درخواست، تخلیه، بازی و اتصال. با اشتراک گذاری گسترده دیدگاه و استراتژی در راستای اهداف متقابل در همبستگی با یکدیگر - همه چیز را تغییر خواهیم داد.
☮ اسکندریه
در اینجا یکی از پست های مورد علاقه من، به عنوان نمونه است:
مایا آنجلو مشاهده کرد: «هیچ چیز به اندازه یک بدبین جوان غم انگیز نیست بهترین مصاحبه او، "زیرا به این معنی است که فرد از هیچ چیز ندانسته به چیزی باور ندارد."
یک دهه قبل از آن، در سخنرانی های مسی در سال 1967، دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور (15 ژانویه 1929 - 4 آوریل 1968) نیروهایی را که جوانان را به بدبینی منحرف می کنند مورد بررسی قرار داد - که نافرجام ترین شکل بی صبری - با ترسیم سه منطقه اصلی واکنش و مقاومت در چشم انداز تغییرات اجتماعی.
در سال 1961 توسط شرکت پخش کانادا راه اندازی شد و به نام وینسنت ماسی - اولین فرد متولد کانادا که به عنوان فرماندار کل کانادا خدمت کرد، که رهبری یک کمیسیون سلطنتی برای هنرها، ادبیات و علوم کانادا را بر عهده داشت و گزارش برجسته Massey را تهیه کرد. تا تأسیس کتابخانه ملی کانادا - سخنرانی سالانه ماسی از یک محقق برجسته دعوت کرد تا پنج سخنرانی نیم ساعته در امتداد بردار اشتیاق و هدف خود ارائه کند، که سپس هر پنجشنبه عصر از رادیو عمومی پخش می شد. در نهایت، CBC شروع به انتشار سخنرانی ها در قالب کتاب کرد. اما برخی از اولینها، از جمله پنج موردی که دکتر کینگ در ماههای پایانی زندگیاش تحویل داد، برای دههها چاپ نشده باقی ماندند تا اینکه سرانجام در سال 2007 منتشر شدند. سخنرانی های ماسی گمشده: کلاسیک های بازیابی شده از پنج متفکر بزرگ (کتابخانه عمومی).
دکتر کینگ در سومین سخنرانی خود، با عنوان «جوانان و کنش اجتماعی»، طبقهبندی از سه نوع آدمی را ارائه میکند که جوانان آن دوران به آنها تقسیم شدهاند - واژهگزینی عالی خودش - توسط نیروهای اجتماعی دوران.
از این رو، بیش از نیم قرن، تمرین مفیدی است، زمانی که هوشیارانه و از نظر فرهنگی درجه بندی می شود، تا در نظر بگیریم که معادل های این کهن الگوها در زمان کنونی ما، در زبان کنونی ما چه می تواند باشد. زبان ما ممکن است به طرز چشمگیری تغییر کرده باشد - دکتر کینگ در آن دوره می نوشت قبل از اختراع زنانزمانی که «انسان» تمام بشریت را نشان می داد. دورانی که نام اختصاری BIPOC در بهترین حالت نگاهی خالی به خود میکشید و «سیاهپوست» واژه انتخابی او بود - اما ما هنوز با پیچیدگیهای زیربنایی زندگی میکنیم که زبان همیشه به دنبال شفافسازی و حاوی آن است. نیروهای اجتماعی که نسل کنونی جوانان را متلاشی میکنند، تغییر کردهاند، و تغییری نکردهاند - انعکاس ابدی از مشاهده زادی اسمیت که "پیشرفت هرگز دائمی نیست، همیشه در معرض تهدید قرار خواهد گرفت، برای بقای آن باید دو برابر شود، دوباره بیان شود و دوباره تصور شود."
دکتر کینگ با این هشدار که گاهی اوقات سه گروه اصلی با هم همپوشانی دارند، اولین مورد را شرح می دهد:
بزرگترین گروه از جوانان در تلاش هستند تا خود را با ارزش های حاکم بر جامعه تطبیق دهند. آنها بدون شور و شوق زیاد، نظام حکومتی را می پذیرند، روابط اقتصادی، نظام مالکیتی و قشربندی های اجتماعی هر دو به وجود می آیند. اما با وجود این، آنها گروهی عمیقاً مشکل دار هستند و منتقدان سرسخت این گروه هستند وضع موجود.
به راحتی می توان جوانان زمان خود را تصور کرد که با همان دوگانگی بی قرار، با همان تسلیم کینه توزانه به سیستم، روی میزهای ایستاده خود در محوطه شیشه ای گوگل و فیس بوک نشسته اند، در حالی که در حال نوشتن توییت های پرشور، کامبوچای شرکتی را می نوشند، آسان است. در برابر خشونت پلیس، همجنس گرا هراسی، و تغییرات آب و هوایی، با وحشت از یک انسان بودن در جهان، یک فرد جوان در دنیایی که بیش از حد عظیم و غیرقابل حرکت به نظر می رسد. دکتر کینگ این دوگانگی را با کنجکاوی دلسوزانه مشخص خود به تصویر می کشد:
در این بزرگترین گروه، نگرشهای اجتماعی پنهان یا مشخص نیستند. آنها سیال و جستجوگر هستند.
او گروه اول را در مقابل گروه دوم قرار می دهد - کسانی که صریح و صریح وضعیت موجود را رد می کنند:
رادیکالها... از متوسط تا افراطی در درجهای که میخواهند نظام اجتماعی را تغییر دهند، متغیر هستند. همه آنها موافق هستند که فقط توسط ساختاری با تغییر میتوان بدیهای کنونی را از بین برد، زیرا ریشهها در سیستم است تا در مردان یا عملکرد نادرست. اینها نسل جدیدی از رادیکال ها هستند.
این ادعای تازگی تا حدودی غیرتاریخی، یا شاید بسیار محدود آمریکایی است، زیرا توصیف ادراکی دکتر کینگ از روح آن نسل، توصیفی به همان اندازه مناسب از روح نسلی است که دو قرن قبل انقلاب فرانسه را دامن زد، اقیانوسی دور از هم. او رادیکال های دهه 1960 را ترسیم می کند:
تعداد بسیار کمی به هر ایدئولوژی ثابت پایبند هستند. برخی از دکترین های قدیمی انقلاب وام گرفته اند. اما عملاً همه آنها قضاوت در مورد شکل یک جامعه جدید را متوقف می کنند. آنها در شورش جدی علیه ارزشهای قدیمی هستند و هنوز ارزشهای جدید را بهطور مشخص تدوین نکردهاند. آنها دکترین های انقلابی قبلی را تکرار نمی کنند. اکثر آنها حتی آثار کلاسیک انقلابی را هم نخوانده اند. از قضا، سرکشی آنها ناشی از سرخوردگی در جستجوی تغییر در چارچوب جامعه موجود است. آنها برای ایجاد برابری نژادی تلاش کردند و با مخالفت سرسخت و سرزنده روبرو شدند. آنها برای پایان دادن به جنگ ویتنام تلاش کردند و بیهودگی را تجربه کردند. بنابراین آنها به دنبال شروعی تازه با قوانین جدید در نظمی جدید هستند.
در احساسی که به طور کامل رسانه های اجتماعی امروزی را تسخیر می کند - آن پلت فرم همیشه برآمده و همیشه گیج کننده برای ایستادن در برابر چیزها نه برای چیزها، مکانی که به طور فزاینده ای رضایت بخش نیست و مشاهدات صد ساله برتراند راسل را تداعی می کند. "ساخت و ساز و تخریب به طور یکسان اراده به قدرت را برآورده می کند، اما ساخت و ساز به عنوان یک قاعده دشوارتر است، و بنابراین رضایت بیشتری را برای فردی که می تواند به آن دست یابد، می دهد." - دکتر کینگ از این به اصطلاح رادیکال ها می افزاید:
با این حال، منصفانه است که بگوییم که در حال حاضر آنها به جای آنچه که می خواهند، می دانند چه چیزی را نمی خواهند.
او با شناسایی گروه سوم بهعنوان «هیپیهای» عصر - گروهی که شناسایی و مکانیابی معادل معاصر آن در چشمانداز نسل کنونی ما جالب است - مینویسد:
هیپی ها نه تنها رنگارنگ بلکه پیچیده هستند. و از بسیاری جهات رفتار افراطی آنها تأثیر منفی شرارت جامعه را بر جوانان حساس روشن می کند. در حالی که تغییراتی وجود دارد، کسانی که با این گروه همذات پنداری می کنند، فلسفه مشترکی دارند.
آنها در تلاشند تا از جامعه جدا شوند تا بیانگر طردشان باشد. آنها مسئولیت در قبال جامعه سازمان یافته را رد می کنند. برخلاف رادیکال ها، آنها به دنبال تغییر نیستند، بلکه به دنبال فرار هستند. وقتی گهگاه آنها با تظاهرات صلح آمیخته می شوند، برای بهتر کردن جهان سیاسی نیست، بلکه برای بیان جهان خودشان است. هیپی های هارد یک تناقض قابل توجه است. او از مواد مخدر استفاده می کند تا از واقعیت دور شود تا آرامش و امنیت پیدا کند. با این حال، او از عشق به عنوان بالاترین ارزش انسانی حمایت می کند - عشق، که فقط در ارتباط بین مردم می تواند وجود داشته باشد و نه در انزوای کامل فرد.
او در اظهار نظری ویژه روشنگرانه که در مورد بسیاری از جنبشهای زودگذر اما حیاتی و حیاتبخش در سراسر تاریخ صدق میکند، میافزاید:
اهمیت هیپی ها در رفتار غیر متعارف آنها نیست، بلکه در این واقعیت است که صدها هزار جوان با روی آوردن به واقعیت فرار، قضاوتی عمیقاً بی اعتبار درباره جامعه ای که از آن بیرون آمده اند ابراز می کنند.
او پیشبینیای ارائه میکند که تاریخ آن را اثبات میکند و آینده احتمالی برخی از جنبشهای اجتماعی خودمان را زمانی که به گذشته دوران دیگری تبدیل شدهاند، ترسیم میکند:
به نظر من هیپی ها به عنوان یک گروه توده ای دوام زیادی نخواهند داشت. آنها نمی توانند زنده بمانند زیرا راه حلی برای فرار وجود ندارد. برخی از آنها ممکن است با تثبیت در یک فرقه مذهبی سکولار ادامه دهند: جنبش آنها از قبل دارای بسیاری از ویژگی ها است. ما ممکن است ببینیم که برخی از آنها مستعمرات آرمانشهری ایجاد میکنند، مانند جوامع قرن هفدهم و هجدهم که توسط فرقههایی که عمیقاً با نظم موجود و ارزشهای آن مخالف بودند، تأسیس کردند. آن جوامع دوام نیاوردند. اما آنها برای معاصران خود مهم بودند زیرا رویای عدالت اجتماعی و ارزش انسانی آنها همچنان به عنوان رویای بشر ادامه دارد.
جالبترین چالش استفاده از طبقهبندی دکتر کینگ در زمان خودمان، دیدن عباراتی فراتر از سطح است که با توهم تضاد میدرخشند، و به تشبیههای عمیقتر بین نگرشهای گذشته و حال نگاه میکنیم. گریز همیشه شبیه به فرار نیست - فرار می تواند به عنوان نامزدی شبه ظاهر شود. داروی منتخب یک نسل ممکن است یک مولکول روانگردان باشد، یا ممکن است یک خودپسندی مست کننده باشد که به عنوان بیداری در برابر تفاوت ظاهر میشود. فناوری ممکن است توهم کنش مشارکتی در دموکراسی را ایجاد کند و در عین حال بر عمیقترین لایههای روح تأثیر بگذارد - چیزی که بهویژه در مورد اکثریت قریب به اتفاق استفادههای شبه سیاسی از به اصطلاح رسانههای اجتماعی ما صادق است. دکتر کینگ می نویسد:
هیچ چیز در فناوری پر زرق و برق ما نمی تواند انسان را به ارتفاعات جدیدی برساند، زیرا مادیات رشد یافته به خودی خود یک هدف ساخته شده است، و در غیاب هدف اخلاقی، خود انسان با بزرگتر شدن کارهای انسان کوچکتر می شود.
تحریف دیگر انقلاب تکنولوژیک این است که به جای تقویت دموکراسی... به از بین بردن آن کمک کرده است. صنعت و دولت غول پیکر که در یک مکانیسم پیچیده کامپیوتری تنیده شده است، فرد را بیرون می گذارد... وقتی فردی دیگر مشارکت کننده واقعی نیست، وقتی دیگر احساس مسئولیت در قبال جامعه خود نمی کند، محتوای دموکراسی خالی می شود. وقتی فرهنگ تنزل مییابد و ابتذال بر تخت مینشیند، زمانی که نظام اجتماعی امنیت ایجاد نمیکند، بلکه خطر ایجاد میکند، بهطور اجتنابناپذیری فرد مجبور میشود از جامعهای بیروح دور شود. این فرآیند باعث از خود بیگانگی می شود - شاید فراگیرترین و موذیانه ترین تحول در جامعه معاصر... بیگانگی باید برای جوانان بیگانه باشد. رشد نیاز به ارتباط و اعتماد دارد. بیگانگی نوعی مرگ زنده است. این اسید ناامیدی است که جامعه را منحل می کند.
در هماهنگی با روحیهی جانبخش این کار عشقی، او بر اهمیت استخراج سابقهی جمعی تجربهای که ما تاریخ مینامیم «برای مؤلفههای مثبتی که آنجا بودهاند، اما در ابهام نسبی» پافشاری میکند. با تکرار توصیههای آرام ویتمن که مدتها پیش بود "گذشته، آینده، عظمت، عشق - اگر آنها از شما خالی هستند، شما هم خالی از آنها هستید." دکتر کینگ می افزاید:
در برابر تعالی فناوری، همیشه نیرویی برای احترام به ارزشهای بالاتر تلاش میکرده است. هیچ یک از شرارت های کنونی بدون مقاومت برخاسته اند و بدون مخالفت نیز پافشاری نکرده اند.
مکمل Seamus Heaney’s توصیه های زنده کننده به جوانان، کی یرکگور در عدم انطباق و قدرت اقلیتو ریچارد پاورز پادزهر بدبینی، سپس دوباره به دکتر کینگ مراجعه کنید شش ستون مقاومت در برابر وضع موجود.