دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، یک دروغگوی سریالی است که به نظر می رسد از هر فریب کوچکی، اگر نگوییم افتخار می کند، خوشحال می شود، به ویژه اگر او را در معرض تابش خیره کننده تبلیغات قرار دهد.
با آمادگی ترامپ برای دیدار با کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی در سنگاپور در نشست مورد انتظار این هفته، یادآوری این نکته خالی از لطف نیست: ترامپ نه بر خلاف کیم، برای پنهان کردن وحشیانه سیاستهای ظالمانهاش دروغ میگوید. او برای بی اعتبار کردن منابع اطلاعاتی قابل اعتماد و بی اعتبار کردن آن دسته از نهادهای عمومی که به مردم آموزش می دهند تا شهروندان آگاه ایجاد کنند که قادر به تشخیص حقیقت و دروغ باشند، دروغ می گوید.
او در مورد قله دروغ خواهد گفت. او نمی تواند جلوی خودش را بگیرد.
واشنگتن پست گزارش می دهد که در 466 روز اول ریاست جمهوری خود، ترامپ بیش از 3,001 اظهارات نادرست یا گمراه کننده داشته است. به طور متوسط "حدود نه ادعا در روز".
ترامپ، همراه با سونامی جعلیات دیگر، درباره رئیس جمهور سابق دروغ گفته است زادگاه باراک اوباما، او ادعاهای نادرستی در مورد اینکه چرا رای مردم را به دست نیاورده است، او گفته است که از پرداخت ها چیزی نمی داند قبل از انتخاب او به عنوان ستاره پورن استورمی دانیلز، و او به اشتباه اعلام کرد که ایالات متحده است بالاترین مالیات در جهان است.
اخیرا، مجله نیویورک تایمز گزارش داد که وکلای ترامپ اعتراف کرده اند که رئیس جمهور یک بیانیه گمراه کننده تهیه کرده است در مورد ملاقاتی که پسرش با یک وکیل مرتبط با کرملین در برج ترامپ داشت، هر چند ماه ها آن را انکار می کرد.
او 72 بار به دروغ ادعا کرده که پاس کرده است بزرگترین کاهش مالیات در تاریخ; به اشتباه بیان می کند که او Obamacare را حذف کرده است. و به اشتباه استدلال می کند که دموکرات ها مسئول حذف DACA بودند (اقدام معوق برای ورود کودکان که او فسخ کرد).
"حقیقت خطرناک است"
در دنیای اورولی ترامپ، حقیقت خطرناک است، تفکر یک مسئولیت است، و حرمت آزادی بیان اگر تهدید سانسور نباشد، با تحقیر برخورد میشود.
ترامپ از یک جریان بی پایان توییت استفاده می کند که در آن حقیقت به دلایل ایدئولوژیک، سیاسی یا تجاری تحریف می شود. در دولت ترامپ، دروغگویی و منظره ساختگی به صنعت و ابزار قدرت تبدیل شده است.
همه دولتها و دولتها گاهی دروغ میگویند، اما در دوران ترامپ، دروغگویی عادی شده است، کارتی برای فساد و بیقانونی که زیربنای اقتدارگرایی را فراهم میکند.
مانند هر دیکتاتوری، رژیم ترامپ کلمات، مفاهیم و منابع خبری را که به مشکلات اجتماعی حیاتی مانند تغییرات آب و هوا، خشونت پلیس و تخلفات شرکتی می پردازند، رد می کند.
در دنیای دیستوپیایی ترامپ، کلماتی مانند «ملت مهاجران»، «تراجنسیتی»، «جنین»، «تنوع»، «استحقاق»، «تغییر آب و هوا»، «دمکراتیک»، «صلحطلب»، «عادل» و «آسیبپذیر» در یک «حفره حافظه» ناپدید می شوند. در رژیم ترامپ، زبان به ابزاری سیاسی تبدیل شده و در خدمت خشونت، قدرت کنترل نشده و بی قانونی عمل می کند.
برای ترامپ، دروغ به سیاستی سمی برای مشروعیت بخشیدن به جهل و بی سوادی مدنی تبدیل شده است. او نه تنها از دروغگویی مکرر لذت می برد، بلکه به رسانه های منتقد نیز حمله کرده است، ادعا می کند روزنامه نگاران دشمن مردم آمریکا هستند و استدلال می کند که رسانه ها حزب مخالف هستند. فریاد تجمعی او، «اخبار جعلی»، برای رد هر منتقد یا انتقادی از سیاستهای او، هر چند گمراهکننده، اشتباه یا خطرناک باشد، استفاده میشود.
حقایق پاک می شوند
در اینجا بیشتر از تهدید سانسور در خطر است، همچنین حمله به منابع سنتی اطلاعات و حوزه های عمومی که آنها را تولید می کنند وجود دارد. دولت ترامپ به یک ماشین تخیل و حواس پرتی قدرتمند تبدیل شده است که در آن تمایز بین واقعیت و خیال، واقعیت و خیال پاک می شود.
در دوران ترامپ، زبان در خدمت خشونت مدنی عمل میکند، زیرا باعث کودکانه شدن و غیرسیاسی کردن عموم مردم میشود و همان چیزی است که متخصص مغز و اعصاب و روانپزشک اتریشی خلق میکند. ویکتور فرانکل در زمینه ای متفاوت، «نقاب نیهیلیسم» نامیده شده است.
حملات ترامپ به هرگونه انتقاد از سیاستها و حقیقت بسیار فراتر از توهینهای شخصی است. در مورد حمله او به افبیآی و وزارت دادگستری، تمایل او به دروغگویی بیامان هم مانعی برای عدالت و هم تلاشی فاحش برای بیاعتبار کردن انتقاد و تخریب دموکراسی است.
چه اتفاقی میافتد وقتی دولتی زبانی را که به مشکلات اجتماعی میپردازد، منابعی را برای افراد آسیبپذیر فراهم میکند و تمام اطلاعات مربوط به تغییرات آب و هوایی را نادیده میگیرد، کنار بگذارد؟
یادآور کتاب سوزی
سیاست پاک کردن ترامپ بیش از یک صفحه از رمان های دیستوپیایی جورج اورول یا ری بردبری است، همچنین بازتاب دوره تاریخی قبلی است که سانسور و کتاب سوزی ارز رژیم های فاشیستی بود. همانطور که مورخ آمریکایی کارن جی گرینبرگ هشدار می دهد، سرکوب زبان راه را به روی فاشیسم باز می کند.
ماشین ساخت توییتر رئیس جمهور چیزی بیش از دروغ گفتن است، بلکه در مورد استفاده از همه ابزارها و منابع برای ایجاد یک دیستوپیا است که در آن استبداد از طریق قدرت خام جهل، کنترل و سرکوب پلیس-دولتی ظهور می کند.
البته ترامپ در انزوا قرار نمی گیرد. او توسط یک ماشین تخیل دست راستی که تاد گیتلین جامعه شناس آمریکایی به درستی آن را می نامد تشویق می شود. "یک بوم شناختی درهم تنیده از ابطال که کشور را به دور از پیچ و خم سوق داده است" و به ورطه اقتدارگرایی.
جعلهای بیپایان ترامپ بازتاب ماشینهای تبلیغاتی است که در رژیمهای فاشیستی دهه 1930 معروف شدند. او برای وفاداری به صداقت ارزش قائل است و تا حدی دروغ می گوید تا وفاداری کسانی را که هم از او پیروی می کنند و هم خود را با قدرت او همسو می کنند، بیازماید.
دروغگویی ترامپ را باید در یک حمله گسترده تر به مبانی آموزش و دموکراسی درک کرد. این امر به ویژه در زمانی که ایالات متحده دیگر یک دموکراسی فعال نیست و در حضور جامعهشناسان لئونیداس دانسکیس و زیگمونت باومن فقید به عنوان نوعی «بربریت مدرن» از آن یاد میکنند، اهمیت دارد.
"بی سوادی مدنی"
دروغگویی ترامپ تسلط مردم بر زبان، شواهد، حقایق و قضاوت آگاهانه را تضعیف می کند و با انجام این کار نوعی بی سوادی مدنی را ترویج می کند که در آن کلمات و معنا دیگر اهمیتی ندارند. سلب ظرفیت تحلیل انتقادی و تشخیص حقیقت از دروغ بیش از سیاست خالی از هر معنایی، دموکراسی را نیز تضعیف می کند.
با پژمرده شدن اخلاق، افراد اسیر تجربیات خود می شوند و نسبت به جهل و بی رحمی که در آن شریک می شوند، بی تفاوت می شوند.
همانطور که تئاتر دروغ ها، توهین ها، و اهانت های کودکانه بر استدلال های سنجیده پیروز می شود، جهانی پدیدار می شود که در آن تنها گزینه های واقعی در میان داستان های رقیب هستند - دنیایی که در آن هیچ چیز درست نیست و همه چیز شروع به دروغ می کند.
اگر روح و وعده یک دموکراسی پایدار باقی بماند، بسیار مهم است که حقیقت گویی را دوباره با فضیلت بسازیم. اگر قرار است برای افراد ناتوان و با آنها بجنگیم، باید نیازهای آنها را درک کنیم، با آنها و با آنها به زبانی صحبت کنیم که قابل درک و صادقانه باشد.
همچنین نیاز به ابداع مجدد سیاست از طریق روایتهای جایگزین وجود دارد که در آن مردم آمریکا بتوانند هم خود را شناسایی کنند و هم شرایطی را که از طریق آن قدرت و ظلم بر زندگیشان تحمیل میشود.
این کار آسانی نیست، اما چیزی کمتر از عدالت، دموکراسی و خود کره زمین در خطر نیست.
اقتدارگرایی طبقهای غارتگر از زامبیهای غیراخلاقی را ایجاد میکند که مناطق مردهای از تخیل را ایجاد میکنند که حتی اورول نمیتوانست تصور کند، در حالی که از زبان دروغگویی کنترل نشده برای به راه انداختن یک مبارزه شدید علیه احتمالات آینده دموکراتیک استفاده میکنند.
زمان آن فرا رسیده است که مترقیان و دیگران زبانی سیاسی بسازند که در آن ارزش های مدنی، مسئولیت اجتماعی و نهادهایی که از آنها حمایت می کنند، محوری برای تقویت و تقویت عصر جدیدی از تخیل مدنی باشند.
باید حس جدیدی از عاملیت اجتماعی، و یک جنبش اجتماعی بینالمللی پرشور با چشمانداز، سازماندهی و مجموعهای از استراتژیها برای به چالش کشیدن کابوس دیستوپیایی که ایالات متحده و تعداد فزایندهای از دموکراسیهای غیرلیبرال در سراسر جهان را فراگرفته، وجود داشته باشد.
پابلو نروداشاعر بزرگ شیلیایی پس از نابودی جمهوری اسپانیا توسط فرانکو نوشت: «قسم می خورم که تا زمان مرگم از آنچه در اسپانیا به قتل رسیده دفاع کنم: حق خوشبختی.»
این ادای احترام به عدالت، تخیل عمومی، عزت و حق رهایی از نفرین کسانی که از قدرت خود برای دروغگویی و بدگویی به نهادهای حیاتی دموکراسی استفاده می کنند، باید بار دیگر با روحیه فوریت و «حق شادی» دفاع شود. ” - نه به حق حقیقت.
هنری جیرو، استاد ریاست برای بورسیه تحصیلی به نفع عمومی در گروه زبان انگلیسی و مطالعات فرهنگی، دانشگاه مكمستر.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا