نمی توان داستان های آفریقا را بدون اشاره به قطار طولانی جنگ های وحشیانه ای که قرن ها او را تحت تأثیر قرار داده است، گفت.
برای بیش از 400 سال سواحل غربی آفریقا و مناطق جنوبی سرمایه های انسانی و مادی آن توسط قدرت های دریایی اروپا غارت شد. میلیونها نفر از جوانترین و حیاتیترین انسانها را دستهبندی کردند و به مدت صدها سال به اسارت خارجی فرستادند.
برای بیش از 1,000 سال، کشورهای عربی در شمال سواحل شرقی آفریقا و مناطق جنوب مرکزی را ویران کردند. آنها میلیونها زن و کودک را صدها مایل به شمال پیادهروی کردند تا برای نخبگان ثروتمندشان نیروی کار و لذت فراهم کنند.
این افکار زمانی به ذهنم خطور کرد که من درباره تاریخ آفریقا با یکی از آشنایان اخیر که یک مورخ آفریقایی است صحبت کردم (بیایید او را پروفسور مایک بنامیم).
پروفسور مایک که دهه ها را صرف آموزش تاریخ به آمریکایی ها کرده است، از ویرانی اقتصادی که اکنون در کشور زادگاهش، زیمبابوه تجربه شده، ابراز تاسف کرد. کشوری با 12 میلیون نفر جمعیت، زیمبابوه به تازگی استقلال سیاسی خود را در سال 1980 به دست آورده است. مفاد توافقنامه صلح، به نام توافق نامه لنکستر هاوس، وعده استقلال سیاسی را به اکثریت آفریقا می داد، اما جای تعجب نیست که روابط اقتصادی را دست نخورده باقی گذاشت. بنابراین، زیمبابوهای در کشوری «استقلال» به دست آوردند که حدود 2 درصد از جمعیت (سفیدپوستان) حدود 70 درصد از زمین را در اختیار داشتند! این دستور العملی برای فاجعه نهایی بود.
پروفسور مایک فریاد زد: «زیمبابوه یک سبد اقتصادی است!» و گویی برای توضیح نظر خود، به دریافت اخیر نامه ای از شهر هراره، پایتخت اشاره کرد. در اواسط دهه 1980، نامه بین 50 سنت تا 1.00 دلار (به دلار زیمبابوه) قیمت داشت. نامه 1986 دارای یک مهر بود.
نامهای که در سال 2003 از همان شهر دریافت شد، با تمبر شعلهور شد. یک نامه ساده، برای زنده ماندن از سپرده و ارسال به ایالات متحده، دارای تمبرهایی به ارزش بیش از 5,000 دلار (!) بود! *پنج هزار*!
هزینه نامه اخیر منعکس کننده تورم شدیدی است که اقتصاد را به دلیل گرسنگی برای ارز خارجی ویران کرده است. از آنجایی که زیمبابوه جرأت داشت بخشی از زمین های وسیع و مسروقه را به زیمبابوه بازگرداند، ایالات متحده و قدرت استعماری سابق، بریتانیا، با استفاده از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی جنگ اقتصادی بی امان را علیه این کشور به راه انداخته اند.
زمانی که دولت موگابه به اقلیت سفیدپوستان اجازه می داد در سرزمین های آفریقایی دزدیده شده مانند شاهزادگان ملکه دلتا زندگی کنند، نه بریتانیایی ها و نه آمریکایی ها انتقاد زیادی نداشتند، زیرا مردم آنها از این نوع جدید استعمار سود می بردند.
اما همه چیز تغییر کرده است. در حالی که نزدیکان موگابه واقعاً زمین دریافت کرده اند، میلیون ها نفر از اکثریت شانا و ندبله، که بسیاری از آنها از دوران باستان روی زمین کار کرده اند، امنیت مالکیت زمین پدرانشان را ندارند. قربانیان نخبگان ثروتمند سفیدپوست سالها پیش که از نیروی کار و منابع آنها بهرهبرداری میکردند، اکنون قربانی نخبگان جدید آفریقایی میشوند که میخواهند تحت نظام جدید ثروتمند شوند.
متأسفانه، پروفسور مایک توضیح می دهد، "مردم امروز در زیمبابوه از گرسنگی می میرند." او را عمیقاً آزار می دهد که در کشوری با ثروت بالقوه بسیار در مواد معدنی و منابع طبیعی، مردم در وضعیت بدی قرار دارند. زیمبابوه سرشار از طلا، کروم، نیکل و سایر مواد معدنی است. کشاورزی استعماری آن به تامین نیازهای خارجی اختصاص داشت و به یکی از صادرکنندگان عمده تنباکو، شکر و پنبه تبدیل شد. این ویژگیها تا دوران «استقلال» باقی مانده و امروز نیز باقی مانده است. رهبر فقید غنا، کوامه نکرومه، زمانی هشدار داد: "استقلال سیاسی، بدون استقلال اقتصادی، توهم است." وضعیت اسفبار زیمبابوه (و همچنین بسیاری از کشورهای آفریقایی دیگر) حقیقت این ضرب المثل را نشان می دهد.
ساعاتی پس از ملاقات ما، سخنان پروفسور مایک مدام در گوشم زنگ میخورد: «... مردم از گرسنگی میمیرند!…»؛ "زیمبابوه یک سبد اقتصادی است..." غم انگیز بود.
به آثار اخیری که توسط دانشمندان و هنرمندان آفریقایی خوانده بودم، فکر کردم، که به شیوه خود، از شرایط مشابه در سایر مناطق آفریقا صحبت می کردند.
به نظر می رسید که آفریقا هنوز در حال جنگ است، هنوز تحت حمله خارجی ها. هنوز مورد استثمار و تجاوز جنسی قرار می گیرد. غم انگیز اما واقعی
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا