چرا همانطور که پرزیدنت اوباما گفت، دوبارهما عده ای را شکنجه کردیمپس از حملات 9 سپتامبر؟ اوه، درست است، زیرا ما ترسیده بودیم. زیرا همه میدانند که ترس به شما اجازه اخلاقی میدهد تا هر کاری را که برای حفظ امنیت خود نیاز دارید انجام دهید. به همین دلیل است که ما کسانی را که آنقدر ترسیده بودند که تصور انجام کار دیگری را ندارند شرمنده یا مجازات نمی کنیم. ما افتخار و احترام آنها.
رئیسجمهور درباره اینکه این دوره ترس تبرئهکننده قرار است چقدر طول بکشد، مردد است. گاهی اوقات به نظر می رسد که او پیشنهاد می کند که این فقط واکنش هایی است که کم و بیش بلافاصله پس از آن حملات انجام می شود که ما نباید نسبت به آنها احساس تقدس داشته باشیم. بعضی وقتها این همه «سالهای پس از 9 سپتامبر» است که در طی آن رهبران آمریکا باید با «ترس مشروع از حملات بیشتر» مواجه میشدند و بنابراین به شکنجه مردم ادامه میدادند.
هر چقدر هم که این وحشت طول بکشد، نکته مهم این است که همانطور که اوباما بر آن اصرار داشت 2009، و دوباره در پایان 2014، هیچ کس نباید به دلیل شکنجه تحت تعقیب قرار گیرد، زیرا همه چنین بودند می ترسم.
هر کس در موقعیت رئیس جمهور جورج دبلیو بوش باشد اظهار شده که کنوانسیون ژنو، که قرار است از اسیران جنگی در برابر بدرفتاری محافظت کند، اسیران اسیر شده در «جنگ علیه ترور» را پوشش نمیدهد. هر کس می تواند داشته باشد گفته شده کارشناسان "ملاقات با مطبوعات"، همانطور که دیک چنی معاون رئیس جمهور کمتر از یک هفته پس از 9 سپتامبر انجام داد، که این حملات به این معنی بود که ما اکنون باید "سمت تاریک" کار کنیم. هر کسی در مدیر سیا جورج تنت کفشها با چنی موافق بودند که او گفت: «بسیاری از کارهایی که باید در اینجا انجام شود باید بیصدا و بدون هیچ بحثی و با استفاده از منابع و روشهایی که در اختیار آژانسهای اطلاعاتی ما است، انجام شود.»
و هر وکیلی در دفتر مشاور حقوقی وزارت دادگستری طبیعتاً «یادداشت های شکنجه"که جان یو و جی بابی ایجاد شده در سال 2002، که در آن آنها به دنبال ارائه پوشش قانونی برای اعمال شکنجه سیا توسط بازتعریف شکنجه خود کم و بیش از وجود خارج شده است. آنها نوشتند، برای اینکه برخی از اعمال به عنوان "رنج جسمی شدید" و در نتیجه شکنجه تلقی شوند، درد ایجاد شده باید از نوعی "معمولاً با یک وضعیت جسمی جدی مرتبط باشد، مانند مرگ، نارسایی اندام، یا آسیب جدی عملکردهای بدن.»
آیا کسی کاری را انجام نمی دهد که این مردان انجام دادند، اگر آنها نیز از روی عقل خود می ترسیدند؟ قطعا نه. در واقع، داستان غم انگیز و زشت واکنش ایالات متحده به اقدامات جنایتکارانه 9 سپتامبر توسط تعدادی از افرادی که شجاعت واقعی در نه گفتن و پشت کردن به شکنجه از خود نشان داده اند، روشن می شود. انتخاب های آنها ثابت می کند که بوش، چنی و شرکا نیز می توانستند نه بگویند.
اگرچه شما هرگز آن را در اینجا نمی دانید، هیچ سطحی از ترس در مقامات دولتی باعث نمی شود که اعمال شکنجه (یا حمایت از چنین اعمالی) در برابر قانون کمتر جرم باشد یا بیشتر قابل دفاع باشد. در واقع به طرز قابل توجهی بدون عارضه است. شکنجه ناقض قوانین ایالات متحده و بینالمللی است و کسانی که مسئول این کار هستند هم به خاطر کاری که انجام دادهاند و هم برای جلوگیری از وقوع همان اتفاق در دفعه بعدی که صاحبان قدرت میترسند، شایسته محاکمه هستند.
برخی از کسانی که شکنجه را رد کردند، مانند جان کریاکو، مسئول سیا و یک پرستار نیروی دریایی که هنوز نامش فاش نشده است، مستقیماً از انجام آن خودداری کردند. برخی آبرو و شغل خود را به خطر انداختند تا مردم این کشور بدانند دولتشان چه می کند. گاهی اوقات یک آژانس کامل، مثل FBI، از شرکت در شکنجه خودداری کرد.
من می خواهم شما را با شش مورد از این قهرمانان آشنا کنم.
گروهبان جوزف ام. داربی: اگر سربازی 24 ساله به نام نبود جو داربی، ما ممکن است هرگز در مورد آن نشنیده باشیم شکنجه و تجاوزاتی که در ابوغریب، 20 مایلی خارج از بغداد صورت گرفت. دارد زمانی بوده است بدنام ترین زندان صدام حسین و زمانی که ارتش آمریکا در سال 2003 وارد شد، از آن استفاده مشابهی کردند.
با این حال، در اوایل، وزارت دفاع از کیفیت «اطلاعات» تولید شده در آنجا ناراضی بود، بنابراین سرلشکر جفری میلر او از سمت خود به عنوان فرمانده جواهر در تاج سیستم بی عدالتی فراساحلی دولت بوش، گوانتانامو، با دستور «گیتمیزه کردن» ابوغریب به عراق اعزام شد.
جو داربی یکی از اعضای پلیس نظامی بود که به آن زندان منصوب شده بود. یک روز اوایل سال 2004، متخصص ارتش چارلز گرانر چند سی دی پر از آن را به او داد عکس، با این فکر که شاید داربی به اندازه او از آنها لذت خواهد برد.
گرانر یکی از افرادی بود که مسئول نیروهای ذخیره ارتش بود و مسئول "نرم کردن" زندانیان قبل از تحویل آنها برای بازجویی به اطلاعات نظامی و "آژانس دولتی دیگر" بود (تفاوت برای سیا و پیمانکاران خصوصی آن). زندانیانی که نرم میشدند در هرمهایی مانند چوب طناب روی هم چیده میشدند، مانند سگهایی با بند رژه میرفتند، سگهای واقعی آنها را گاز میگرفتند، و حداقل در یک مورد، تجاوز جنسی در مقعد "با یک نور شیمیایی و شاید یک چوب جارو."
زمانی که جو داربی عکس ها را دید، برخلاف گرانر، خوشحال نشد. او وحشت کرده بود. او آنها را به عنوان شواهد جنایت تشخیص داد و پس از سه هفته بحث داخلی، آنها را به مامور ویژه تایلر پیرون از فرماندهی تحقیقات جنایی ارتش ایالات متحده که در ابوغریب کار می کرد، سپرد. از آنجا، عکسها از طریق یک نشت به زنجیره فرماندهی راه پیدا کردند به دست of نیویورکر سیمور هرش خبرنگار، و در نهایت وارد اتاق نشیمن ایالات متحده شد 60 دقیقه II یک عصر سه شنبه در پایان آوریل 2004.
داربی امیدوار بود ناشناس بماند، اما به زودی به دست آورد شهرت بین المللی برای کاری که انجام داده بود با قرار گرفتن در معرض آمد تهدید به او و خانواده اش. بلافاصله پس از افشاگری ها، در حالی که هنوز در ابوغریب مستقر بود، می ترسید - او گفته شده بی بی سی - که ممکن است در خواب به قتل برسد. با این حال، او کاری را که انجام داده کار خاصی نمی داند. همانطور که او گفت، چه زمانی پذیرش جایزه پروفایل های شجاعت کتابخانه کندی، "در آن زمان کار درستی به نظر می رسید." جو داربی ممکن است احساس ترس کرده باشد، اما با رژیم شکنجه همراهی نکرد.
سرلشکر آنتونیو ام تاگوبا: زمانی که عکسهای ابوغریب منتشر شد، درخواستها برای تحقیق درباره آنچه که بسیاری از مردم امیدوار بودند یا 1) به همان اندازه که به نظر میرسید بد نبود، افزایش یافت (مشهور راش لیمبو مقایسه آن را به برادری hazing); یا 2) یک انحراف منحصر به فرد. ارتش ژنرال تاگوبا را برای تحقیق انتخاب کرد و او موافقت کرد. گزارش تاگوبا در سال 2004 - رسماً "ماده 15-6 تحقیق از تیپ 800 پلیس نظامی" - مدلی از لفاظی های محدود در خدمت افشاگری ویرانگر است. بخوانش و گریه کن
آیا تاگوبا میدانست که این مأموریت احتمالاً به معنای پایان دوران نظامی او بود؟ نوشته های روی دیوار در کاخ سفید بوش-چنی به راحتی قابل خواندن بود. فقط یک احمق این را به عنوان یک تکلیف آلو می بیند. و در سال 2006، معاون ستاد ارتش با او تماس تلفنی گرفت و گفت: "من باید تا ژانویه 2007 بازنشسته شوی." تاگوبا بعد گفته شده سیمور هرش در نیویورکر مقامات غیرنظامی پنتاگون او را مجبور به بازنشستگی کردند، زیرا او "غیور بیش از حد..." و "بی وفا" بود... من به خاطر انجام کاری که از من خواسته شده بود طرد شدم."
مشاور عمومی نیروی دریایی آلبرتو جی. مورا: یکی از اولین وکلایی که به منطق شکنجه شده در کلید حمله کرد یادداشت شکنجه مورا که توسط جان یو و جی بابی نوشته شده بود، در ابتدا در سال 2002، زمانی که از رئیس سرویس تحقیقات جنایی نیروی دریایی درباره برخی از موارد سوء استفاده در گوانتانامو شنید، نگران اعمال شکنجه ایالات متحده شد. او که نمیدانست که میل به شکنجه از بالا میآید، تصور میکرد که اگر مافوقهایش بفهمند چه اتفاقی میافتد، بیدرنگ به آن پایان خواهند داد. بنابراین او به دنبال ملاقاتی با ویلیام هاینز، مشاور عمومی پنتاگون و تحت حمایت دیوید آدینگتون، رئیس ستاد دیک چنی، معاون رئیس جمهور شد. زمانی که هاینز در 20 دسامبر 2002 با این موضوع مواجه شد، شکنجه بودن تکنیکهای گوانتانامو (از جمله خواب و محرومیت از نور، موقعیتهای استرس اجباری و موارد دیگر) را انکار کرد. با این حال، مورا جلسه را ترک کرد و فکر میکرد که به مشاور عمومی رسیده است و اقداماتی که او تصور میکرد یک انحراف و یک «اشتباه» است، متوقف خواهد شد.
همین کافی است که بگوییم مورا اشتباه میکرد و تمرینهای شکنجه در گوانتانامو ادامه داشت. با این حال، مورا یک کمپین یادداشت نویسی تمام عیار علیه رژیم شکنجه راه اندازی کرد، اما در نهایت نتوانست آن را متوقف کند. البته مداخله او هیچ کمکی به پیشرفت حرفه ای او نکرد. او پست خود را در ژانویه 2006 ترک کرد و در نهایت به او گفت داستان به نیویورکر نویسنده کارمند جین مایرکه خود یکی دیگر از قهرمانان واقعی سالهای «جنگ علیه ترور» است.
جان کریاکو: در حال حاضر در حال اتمام دوره 30 ماهه - نزدیک به دو سال در زندان فدرال، یک خانه در نیمه راه، و اکنون حصر در خانه - برای داشتن سهوا افشا نام خانوادگی یکی از ماموران سیا به یک خبرنگار. کیریاکو که از سوی وزارت دادگستری دولت اوباما به اتهام جاسوسی به 38 سال زندان تهدید شده بود، به اتهام کمتری در انتشار اطلاعات طبقه بندی شده مجرم شناخته شد. با این حال، "جرم" واقعی او، امتناع او از شرکت در شکنجه و او بود افشاء برای اولین بار در سال 2007 به ABC News گفت که سیا از واتربردینگ، یک تکنیک شکنجه مکرر در نزدیکی غرق شدن، برای مظنونان القاعده استفاده کرده است.
کیریاکو بیش از 14 سال برای سیا کار کرد. پس از 9 سپتامبر، او به عنوان رئیس عملیات ضد تروریستی در پاکستان منصوب شد، اما زمانی که برای او مشخص شد که این آژانس متعهد به شکنجه است، آژانس را ترک کرد. او گفت: «زمانی که برنامه شکنجه شکل گرفت، من در سیا بودم گفته شده la هیولایی روزانه در سال 2014. "من از آموزش تکنیک ها امتناع کردم و وقتی دولت را ترک کردم تأیید کردم که شکنجه سیاست رسمی ایالات متحده است."
سرهنگ دوم استوارت کاناپه: او آخرین نفری است که به لیست رد کنندگان شکنجه اضافه شده است. کاناپه در مقدمه کتاب تازه منتشر شده محمدو ولد سلحی ذکر شده است دفتر خاطرات گوانتانامو, که تواریخ دستگیری، تحویل و شکنجه یک شهروند بیگناه موریتانیایی که در آنجا باقی مانده است در تفکیک در زندان گوانتانامو تا به امروز. کاناپه دادستان نظامی بود که به پرونده صلاحی منصوب شد. او پس از مرگ یکی از دوستانش، مانند خودش یک تفنگدار سابق، که کمک خلبان هواپیمایی بود که در 9 سپتامبر به برج جنوبی مرکز تجارت جهانی برخورد کرد، به وظیفه خود بازگشته بود. او مشتاق بود که مسئولین مرگ دوستش و همچنین دیگران را به پای میز محاکمه بکشاند.
با این حال، هنگامی که او در سال 2003 پرونده علیه اسلاهی را آماده کرد، شروع به نگرانی در مورد تکنیک های "بازجویی" مورد استفاده در مورد متهم آینده خود و به طور کلی در گوانتانامو کرد. همانطور که لری سیمز، ویراستار کتاب، در مقدمه می نویسد، "[کاناپه] در اولین دیدارش از پایگاه نگاهی به زندانی دیگری انداخته بود که در اتاقک خالی بازجویی به غل و زنجیر به زمین بسته شده بود و با تابیدن نور بارق و صدای فلز سنگین به عقب و جلو تکان می خورد..او این تکنیک را تشخیص داد. او زمانی که "به عنوان یک خلبان تفنگداران دریایی، یک هفته از چنین تکنیک هایی را در برنامه ای که هوانوردان آمریکایی را برای تجربه دستگیری و شکنجه آماده می کند، تحمل کرده بود." (آموزش کاناپه به احتمال زیاد بخشی از برنامه بقا، فرار، مقاومت، و فرار یا SERE ارتش ایالات متحده بوده است، که برخی آن را دارند. نام یک "مدرسه شکنجه.")
هرچه کاچ بیشتر در مورد پرونده اسلاهی می دانست، بیشتر متقاعد می شد که شکنجه در میان بوده است (در واقع در مقیاس شگفت انگیزی بود). او در پایان سال 2003 در مصاحبه با سازمان مبارزه با شکنجه از این پرونده انصراف داد شکنجه دموکراسی، کاپ لحظه ای را توصیف کرد که می دانست باید درگیری خود را باکمیسیون نظامیدر گوانتانامو
من این یکشنبه در کلیسا بودم و غسل تعمید داشتیم. ما به قسمتی از مراسم عبادت رسیدیم که جماعت تکرار میکند - من در اینجا نقل قول میکنم، اما ماهیت این است که ما به کرامت هر انسانی احترام میگذاریم و به دنبال صلح و عدالت در زمین هستیم. و وقتی آن روز صبح آن کلمات را گفتیم، [اگرچه] افراد زیادی در آن کلیسا بودند... من می توانستم تنها کسی باشم. من فقط این باور نکردنی را احساس کردم، بسیار خوب، اینجاست. شما نمی توانید یکشنبه وارد اینجا شوید، و به عنوان یک مسیحی، این اعتقاد [به حیثیت] هر انسانی را بپذیرید و بگویید من به دنبال عدالت و صلح بر روی زمین خواهم بود و به دادستانی با استفاده از این نوع ادامه دهید. از شواهد و در آن لحظه می دانستم که باید چه کار کنم. مجبور شدم از حصار بیرون بیایم.»
یک پرستار ناشناس نیروی دریایی: حداقل یک نفر دیگر را می شناسیم که مستقیماً از شرکت در اعمال شکنجه امتناع کرده است. او یک پرستار ناشناس نیروی دریایی بود که هویتش بنا به توصیه وکلایش مخفی میشود، زیرا او همچنان با مجازاتهای قانونی برای اقداماتش مواجه است.
در ژوئیه 2014، این پرستار پس از موافقت اولیه برای شرکت در تغذیه اجباری زندانیان گوانتانامو در اعتصاب غذا، متوجه شد که کاری که از او خواسته شده است، ارزشهای اساسی حرفهاش را نقض میکند و این نوعی شکنجه است. از سال 2005، زندانیان گوانتانامو از اعتصاب غذای دوره ای به عنوان روشی غیرخشونت آمیز برای اعتراض به رفتار خشن، سلول انفرادی و حبس نامحدود استفاده می کردند. مقامات اردوگاه زندان با تغذیه خشونت آمیز و دردناک پاسخ دادند، که آنها نه برای نجات جان مردم، بلکه به عنوان یک تکنیک ضربه شکن استفاده کردند.
یک قربانی قرار دادن آن را به این ترتیب در نیویورک تایمز: «نمی توانم توصیف کنم که چقدر دردناک است که به زور به این شکل غذا می خورند. همانطور که به داخل فشار داده شده بود، این احساس را در من ایجاد کرد که می خواهم بیرون بیاورم. می خواستم استفراغ کنم اما نشد. عذاب در سینه، گلو و شکمم بود. قبلاً چنین دردی را تجربه نکرده بودم.»
وکیل پرستار گفته شده "همه چیزها در نظر گرفته شده" NPR:
او در ابتدا داوطلب شد تا به گوانتانامو برود و سپس پس از مشاهده نحوه انجام تمرینها و نحوه بیرون آوردن زندانیان به زور از سلولها و قرار دادن آنها در صندلیهای نگهدارنده پنج نقطهای و نحوه تغذیه آنها را دید. لوله ای از طریق بینی وارد معده آنها می شود، و اینکه انواع کارهایی که پرستاران انجام می دهند - با توجه به مسئولیت های حرفه ای آنها - انجام نمی شود، او احساس می کند که دیگر نمی تواند در آن شرکت کند.
در نتیجه امتناع او، نیروی دریایی او را به ایالات متحده بازگرداند و او را به دادگاه نظامی و زندان تهدید کرد. این تهدید از روی میز برداشته شده است، اما این کهنه سرباز 18 ساله نیروی دریایی همچنان با ترخیص غیرارادی احتمالی و همراه با از دست دادن مزایای بازنشستگی، مراقبت های بهداشتی و تحصیلی تحت لایحه GI پس از 9 سپتامبر مواجه است. با وجود خطرات، او کنار رفت.
در دهه 1960، روانشناس استنلی میلگرام انجام یک سری معروف از آزمایشکه در آن آزمودنیها توسط چهرههای معتبر با روکش سفید متقاعد شدند که شوکهای الکتریکی دردناک و تهدیدکننده زندگی را به افرادی که معتقد بودند نیز سوژههای آزمایشی هستند، برسانند. در سالهایی که میلگرام او را منتشر کرد تحقیق با توجه به تمایل مردم عادی برای شکنجه غریبههایی که به تازگی ملاقات کردهاند، بسیاری از مردم به این باور رسیدهاند که تقریباً همه با شکنجه همراهی میکنند – حتی اگر ترس خاصی نداشته باشند. در واقع، این چیزی نیست که میلگرام پیدا کرد. اقلیت قابلتوجهی از آزمودنیهای او - حدود 35 درصد - نپذیرفتند، و اقلیتهای مشابه در مطالعات بعدی امتناع کردند.
بنابراین، بله، می توان به شکنجه نه گفت. این شش چهره، هر کدام به روش خاص خود، انجام دادند، و بدون شک اگر ما داستان داخلی کامل کابوس شکنجه آمریکایی پس از 9 سپتامبر را بدانیم، فهرست به طور قابل توجهی طولانی تر می شد.
نویسندگان کنوانسیون سازمان ملل متحد علیه شکنجه (که کشور ما در سال 1988 امضا و در سال 1994 تصویب کرد) می دانست که شکنجه گران وسوسه می شوند که ترس را بهانه ای برای نقض قانون قرار دهند. به همین دلیل این عبارت را در ماده 2 آورده اند:
هیچ شرایط استثنایی، اعم از وضعیت جنگی یا تهدید جنگ، بی ثباتی سیاسی داخلی، یا هر وضعیت اضطراری عمومی دیگر، نمی تواند به عنوان توجیه شکنجه مورد استناد قرار گیرد.»
کنوانسیون در ادامه در مورد شکنجه و قانون چنین می گوید:
«1. هر کشور عضو باید اطمینان حاصل کند که تمام اعمال شکنجه بر اساس قوانین جزایی خود جرم است. همین امر در مورد تلاش برای ارتکاب شکنجه و عمل هر شخصی که به منزله همدستی یا مشارکت در شکنجه باشد، صدق می کند.
«2. هر کشور عضو این جرایم را با مجازات های مناسبی که ماهیت شدید آنها را در نظر می گیرد مجازات خواهد کرد.
کسانی که پس از 9 سپتامبر، اعمال شکنجه آمریکا را برنامه ریزی، اجرا و توجیه کردند، نباید فقط به این دلیل که ترسیده بودند، از آن دست بردارند.
ربکا گوردون ، ع TomDispatch منظم، نویسنده است شکنجه جریان اصلی: رویکردهای اخلاقی در ایالات متحده پس از 9 / 11. او در بخش فلسفه در دانشگاه سانفرانسیسکو تدریس می کند. او عضوی از War Times/Tiempo de Guerras جمعی می توانید از طریق با او تماس بگیرید شکنجه جریان اصلی سایت اینترنتی.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
The reason American exceptionalists hate international law is that it formulates or states principles in a general way. “Being scared” is obviously an absurd justification for torture when stated as a general principle.