در ایالات متحده آمریکا در سال 2019، حقیقت به خودی خود به یک عمل رادیکال تبدیل شده است و به جای سود و قدرت شرکتی، انگیزه اعتقادی، حداقل، نادر است. چلسی الیزابت منینگ در واقع یکی از آن نمونه های نادر از حقیقت گوی قرن بیست و یکم است که یک بار دیگر - که قبلاً هفت سال در لیونورث گذرانده و دو سال در انفرادی گذرانده - به دلیل دفاع از آنچه معتقد است به زندان افتاده است. منینگ که پشت میلههای زندان به دوران زن تبدیل شد، در روز جهانی زن بازداشت و دوباره حبس شد، تقریباً بسیار زیاد است.
منینگ به دلیل امتناع علنی خود از حضور در مقابل هیئت منصفه ای که ویکی لیکس را بررسی می کند، به دادگاه گفت: «در همبستگی با بسیاری از فعالانی که با مشکلات روبرو هستند. من بر اصول خود خواهم ماند. من تمام راه حل های قانونی موجود را تمام خواهم کرد. تیم حقوقی من همچنان محرمانه این روند را به چالش می کشد و من آماده هستم تا با عواقب امتناع خود روبرو شوم.
در سال 2013، منینگ در دسترس قرار گرفت هزاران سند طبقه بندی شده برای ویکی لیکس که وحشی گری وحشیانه سیاست هایی را که فرماندهان ارتش آمریکا برای آرام کردن مردم عراق به کار می بردند، آشکار می کرد. در میان نفرینکنندهترین فیلمها، فیلمهای ویدئویی فوق محرمانه بود که به «قتل جانبی» معروف شد، که نشان میداد یک هلیکوپتر آمریکایی برای سرنگونی افراد بیگناه، از جمله چند خبرنگار از رویترز، اقدام میکرد.
منینگ به اتهام جاسوسی مجرم شناخته شد و در اوت 2013، به 35 سال زندان در فورت لیونورث محکوم شد. در 17 ژانویه 2017، رئیس جمهور باراک اوباما مجازات باقیمانده منینگ را کاهش داد و او در 17 مه 2017 از زندان آزاد شد. کمتر از دو سال بعد، چلسی منینگ پشت میلههای زندان بازگشته است و به یک حکم زندان نامحدود نگاه میکند، که میتواند به اندازه تعداد زیادی از هیئتهای منصفه شکار جادوگر طول بکشد. که دادستان ها می خواهند برای برگزاری جلسات منینگ تشکیل جلسه دهند پای سیاسی به آتش
من در 12 مارس با جان پیلگر، فیلمساز برنده جایزه امی و موکرکر افسانه ای، درباره زندانی شدن مجدد منینگ صحبت کردم، و اینکه چه چیزی برای کشور ما و جهان ما به تصویر می کشد، اینکه فردی مانند منینگ باید مورد تمسخر قرار گیرد. به جای جشن گرفتن، دوباره قفل شد به عنوان نمونه نادر کسی که با شجاعت اعتقاداتش ایستاده است.
دنیس برنشتاین: خوب است که دوباره با شما صحبت کنم، اما این مناسبت ناراحت کننده است. چلسی منینگ پشت میلههای زندان، در روز جهانی زن زندانی شد. او قبل از بازداشت به دادگاه و جهان گفت: "... من بر اصول خود خواهم ماند... آماده هستم تا با عواقب امتناع خود روبرو شوم." منینگ اکنون با این عواقب به زندان بازگشته است. پاسخ صمیمانه خود را به ما بدهید اینجا چه اتفاقی می افتد. چگونه آن را می بینید.
جان Pilger: اینجا آیا کسی علناً می گوید که حاضر است به زندان برود تا پای اصول خود بماند! از یک جهت، شنیدن این جمله از چلسی منینگ هیجانانگیز است، اما البته خطرات بزرگی برای شخص او وجود دارد. او در زندان به مراقبت ویژه نیاز دارد. عدالت زندانی شدن او بسیار گویای است. به نظر می رسد که این روزها در آمریکا هر بی عدالتی اشکالی نداره این بی عدالتی به یادگار باستانی قرن دوازدهم برمی گردد، زمانی که اولین هیئت منصفه بزرگ توسط پادشاه هنری دوم در انگلستان اجرا شد. او از آن برای اجرای آنچه «صلح پادشاه» نامید استفاده کرد. این قانون در صلاحیت قانون کامن لا در سراسر جهان تداوم داشت، اما به عنوان چیزی قدیمی کنار گذاشته شد. در بریتانیا در سال 1948 رها شد. تنها دو کشوری که آن را حفظ کردند، ایالات متحده و لیبریا بودند. اصلاً شبیه تصور رایج محاکمه هیئت منصفه نیست. هنگامی که دولت ایالات متحده می خواهد از نظر سیاسی محاکمه کند، از هیئت منصفه بزرگ در منطقه شرقی ویرجینیا، یک شهر خوابگاهی برای تأسیس امنیت ملی ایالات متحده استفاده می کند: سیا، NSA، پنتاگون. همه در کنار هم در سعادت حومه شهر زندگی می کنند. اینها هستند که این هیئت منصفه بزرگ را تشکیل می دهند. آنها قدرت اتاق ستاره ای دارند. اول از همه، شما از حق خود برای سکوت، که اساس عدالت است، چشم پوشی می کنید.
برای اینکه این قاضی چلسی منینگ را به دلیل تحقیر زندانی کند، این سیستمی است که او را به زندان می اندازد که حقیر است. درک این مهم است: است سوء استفاده قانون برای دستگیری مردم به دلایل سیاسی. مشکل این است که دولت نمی تواند اتهام رضایت بخشی علیه جولیان آسانژ ایجاد کند. با جاسوسی باید نیت عمدی را ثابت کنید و بنابراین، هنگامی که به دادگاه رفت، مطمئناً شکست خواهد خورد. بنابراین آنها سعی کرده اند اتهامات دیگری را جعل کنند. البته جولیان آسانژ هیچ جرمی مرتکب نشده است. او بیش از این کار را انجام نداده است نیویورک تایمز کرد و بسیاری از روزنامه های دیگر در ایالات متحده و سراسر جهان، با انتشار اطلاعات فاش شده. در مورد چلسی منینگ، او در مورد کاری که انجام داده بود بسیار باز بود. او به معنای واقعی کلمه یک مخالف وجدانی بود. او از آنچه که به عنوان یک افسر اطلاعاتی در عراق می دید، خشمگین شد و این اقدامات، به ویژه فیلم "قتل جانبی" را افشا کرد. کاری که آنها سعی کردند انجام دهند این بود که در محاکمه او بین او و جولیان آسانژ ارتباط مستقیم برقرار کنند. خب شکست خوردند. بله، او آن را از طریق ویکی لیکس فاش کرد، اما ویکی لیکس یک سیستم رمزگذاری دارد که به افراد اجازه می دهد مطالب را به صورت ناشناس افشا کنند. بنابراین در پایان ویکی لیکس، آنها نمی دانند که او کیست. آنها سعی کردند نشان دهند که ارتباط مستقیمی بین ویکی لیکس و چلسی منینگ وجود دارد، که یک توطئه در کار است، اما نتوانستند این کار را انجام دهند. تنها کاری که آنها انجام می دهند بازجویی مجدد از چلسی منینگ است. کاری که آنها انجام می دهند این است که به حافظه معمولی معیوب خود تکیه می کنند تا بتوانند او را زمین بزنند. اما او به تمام سوالات پاسخ داده است. من فکر میکنم شنیدن عزم چلسی منینگ، که آماده است دوباره زندانی شود تا پای اصول خود باشد، شگفتانگیز است.
البته، ما برای او می ترسیم، اما تصمیم او واقعاً نمونه ای از یک روش ثابت برای زندگی است، در این زمانه که حقیقت خود به یک عمل رادیکال تبدیل شده است. جالب است که او دوباره در روز جهانی زن به زندان افتاد. این کسی است که اساساً یک زن در سلول انفرادی شده است.
این سؤالی را به ذهن متبادر می کند، سؤالی که بسیاری از به اصطلاح فعالان در ایالات متحده و جاهای دیگر باید از خود بپرسند: آنها در مورد چلسی منینگ کجا بودند؟ چرا فقط ده نفر بیرون دادگاه بودند؟ عفو بین الملل کجاست، گروه های زنان، گروه های دگرباشان جنسی کجا هستند؟ پرایدها کجایند؟ چرا آنها برای حمایت از چلسی منینگ جمع نمی شوند؟ این مهم ترین عمل اصولی است، الهام بخشی برای همه افراد شایسته. مردم باید در خیابان باشند.
در این زمینه برای روزنامه نگاران شرکتی جایگاه ویژه ای وجود دارد. به نظر می رسد این روزنامه نگاران معتقدند که چلسی منینگ باید در زندان باشد و جولیان آسانژ باید به جرم خیانت محاکمه شود. بالاخره این روزنامه نگاران وطن پرست هستند، خبرنگار نیستند.
من فکر میکنم ما می توان سرمان را به دیوار آجری رسانه ای زد. رسانه بخشی از یک نظام ظالم است. این امتداد نظم ایجاد شده است. این روزها فاقد چیزی است که قبلا داشت و آن فضاهایی برای اظهار نظر آزاد و منصفانه است. درست در سراسر رسانه های شرکتی، این فضاها تبخیر شده اند. و بنابراین رسانه ها بخشی از یک سیستم هستند. آنها با آزار و اذیت جولیان آسانژ، تهمت زدن به او، تحریف حقایق پرونده او نشان داده اند که این بدترین راه است. همچنین در دادگاه نظامی چلسی منینگ نشان داده شد. اغلب صندلی های خالی بود. گاهی ممکن است یک آژانس وجود داشته باشد، بعضی روزها هیچ یک وجود نداشته باشد. به اندازه کافی مهم تلقی نمی شد.
من فکر میکنم اعتراض ما به رسانهها اکنون باید بیشتر یک اقدام مستقیم باشد: فضاهای آنها را اشغال کنید، ساختمانهایشان را اشغال کنید، با آنها مقابله کنید. اما اینکه بارها و بارها از خود بپرسیم چرا این کار را میکنند، ما را به جایی نمیبرد. آنهایی از ما که نجابت انسانی را حفظ می کنیم، خارج از حکومت های ظالم و خارج از رسانه های ظالم، باید از خود بپرسیم که چیست؟ we در مورد آن انجام می دهند. مقاومت کجاست؟ پرونده چلسی منینگ/جولیان آسانژ به قلب همه چیز می رود. درباره آزادی است، درباره عدالت است، درباره قانون و سوء استفاده از آن است، درباره درست و نادرست است. اگر قرار است بحثی واقعی وجود داشته باشد، ما باید آن را با شرایط خودمان انجام دهیم، نه از طریق رمز ناامیدکننده رسانه های شرکتی.
به نظر شما انتشار آن ویدیو چه اهمیتی داشت؟ آیا این بر روند جنگ یا درک ما از جنگ تأثیر داشت که ایالات متحده در عراق می جنگید؟
شواهد بصری تکان دهنده دیگری از اقدامات جنایتکارانه در طول جنگ وجود داشت. ویدیوی قتل وثیقه به اصلاح این جنایت کمک کرد. کیفیت تئاتری وحشتناکی داشت. و در زمان شبکه های اجتماعی رخ داد. تأثیر تقریباً جهانی بود. مردم را وادار کرد که واقعاً به این فکر کنند که یک ارتش وقتی به یک کشور حمله می کند چه می کند. کاری که در شرایط غیرنظامی انجام می دهد. La جنبه قتل عام نظامیسازی، کشتار مردم به صورت 360 درجه، مناطق آتش آزاد و بقیه مواردی که در ویتنام دیدیم، از طریق تهاجمات پس از ویتنام انجام شده است. ویدیوی قتل وثیقه یکی از مهمترین شواهدی است که ارتش آمریکا را محکوم میکند و چلسی منینگ خدمات عمومی فوقالعادهای انجام داد، همانطور که ویکی لیکس انجام داد. در انتشار آن
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا