در دهه 1970، من با یکی از تبلیغ کنندگان برجسته هیتلر، لنی ریفنشتال، آشنا شدم که فیلم های حماسی او نازی ها را تجلیل می کرد. ما اتفاقاً در همان لژ در کنیا اقامت داشتیم، جایی که او در یک مأموریت عکاسی بود و از سرنوشت دیگر دوستان پیشور فرار کرد.
او به من گفت که «پیامهای میهنی» فیلمهایش وابسته است نه بر اساس «دستورات از بالا»، اما بر اساس آنچه او «خلأ مطیع» مردم آلمان میخواند.
آیا این شامل بورژوازی لیبرال و تحصیل کرده نیز می شد؟ من پرسیدم. او گفت: "بله، به خصوص آنها."
وقتی به تبلیغاتی که اکنون جوامع غربی را مصرف می کند، به این موضوع فکر می کنم.
البته ما با آلمان دهه 1930 تفاوت زیادی داریم. ما در جوامع اطلاعاتی زندگی می کنیم. ما جهانی گرا هستیم. ما هرگز بیشتر آگاه، بیشتر در تماس و ارتباط بهتری نبوده ایم.
ما هستیم؟ یا ما در یک زندگی می کنیم رسانه ها جامعه ای که شستشوی مغزی موذیانه و بی امان است و ادراک بر اساس نیازها و دروغ های قدرت دولتی و شرکتی فیلتر می شود؟
ایالات متحده بر رسانه های جهان غرب تسلط دارد. همه به جز یکی از ده شرکت برتر رسانه ای در آمریکای شمالی مستقر هستند. اینترنت و رسانههای اجتماعی - گوگل، توییتر، فیسبوک - عمدتا متعلق به آمریکا و تحت کنترل هستند.
در طول زندگی من، ایالات متحده بیش از 50 دولت را سرنگون کرده یا تلاش کرده است که عمدتاً دموکراسی ها را سرنگون کند. این کشور در انتخابات دموکراتیک در 30 کشور دخالت کرده است. این کشور بر سر مردم 30 کشور، که بیشتر آنها فقیر و بی دفاع هستند، بمب ریخته است. این کشور اقدام به قتل رهبران 50 کشور کرده است. این کشور برای سرکوب جنبش های آزادی خواهانه در 20 کشور مبارزه کرده است.
گستردگی و مقیاس این کشتار تا حد زیادی گزارش نشده، ناشناخته است. و مسؤولان همچنان بر زندگی سیاسی انگلیس-آمریکایی تسلط دارند.
هارولد پینتر نمایشنامه نویس در سال های قبل از مرگش در سال 2008 دو سخنرانی خارق العاده داشت که سکوت را شکست.
'به گفته او، سیاست خارجی ایالات متحده به بهترین شکل به شرح زیر است: الاغم را ببوس وگرنه سرت را می زنم. چیزی که در مورد آن جالب است این است که بسیار موفق است. دارای ساختارهای اطلاعات نادرست، استفاده از بلاغت، تحریف زبان است که بسیار متقاعدکننده هستند، اما در واقع مجموعه ای از دروغ هستند. این یک تبلیغ بسیار موفق است. آنها پول دارند، فناوری دارند، همه ابزارهایی برای رهایی از آن دارند، و دارند.'
پینتر در پذیرش جایزه نوبل ادبیات چنین گفت: جنایات ایالات متحده سیستماتیک، ثابت، شرور، پشیمان بوده اند، اما افراد بسیار کمی در مورد آنها صحبت کرده اند. باید آن را به آمریکا بسپارید. این کشور دستکاری کاملاً بالینی قدرت را در سراسر جهان اعمال کرده است و در عین حال خود را به عنوان نیرویی برای خیر جهانی جلوه می دهد. این یک عمل هیپنوتیزم درخشان، حتی شوخ، بسیار موفق است.
پینتر دوست من و احتمالاً آخرین حکیم بزرگ سیاسی من بود - یعنی قبل از اینکه سیاست های مخالف نجیب شوند. از او پرسیدم که آیا «هیپنوتیزمی» که به آن اشاره کرد، «خلأ مطیع» توصیف شده توسط لنی ریفنشتال است.
او پاسخ داد: "همین طور است." این بدان معناست که شستشوی مغزی آنقدر کامل است که ما طوری برنامه ریزی شده ایم که یک دسته دروغ را ببلعیم. اگر تبلیغات را تشخیص ندهیم، ممکن است آن را عادی بپذیریم و باور کنیم. این خلأ مطیع است.
در نظامهای دموکراسی شرکتی ما، جنگ یک ضرورت اقتصادی است، ازدواج کامل یارانه عمومی و سود خصوصی: سوسیالیسم برای ثروتمندان، سرمایهداری برای فقرا. روز بعد از 9 سپتامبر قیمت سهام صنعت جنگ افزایش یافت. خونریزی بیشتری در راه بود که برای تجارت عالی است.
امروزه سودآورترین جنگ ها برند خاص خود را دارند. آنها را "جنگ های ابدی" می نامند: افغانستان، فلسطین، عراق، لیبی، یمن و اکنون اوکراین. همه بر اساس یک بسته دروغ است.
عراق بدنام ترین است، با سلاح های کشتار جمعی که وجود نداشت. نابودی لیبی توسط ناتو در سال 2011 با قتل عام در بنغازی توجیه شد که اتفاق نیفتاد. افغانستان یک جنگ انتقامی مناسب برای 9 سپتامبر بود که هیچ ربطی به مردم افغانستان نداشت.
امروز، اخبار افغانستان این است که طالبان چقدر شرور هستند - نه اینکه دزدی 7 میلیارد دلاری از ذخایر بانکی کشور توسط جو بایدن باعث رنج و عذاب گسترده شده است. اخیراً رادیو عمومی ملی در واشنگتن دو ساعت را به افغانستان و 30 ثانیه را به مردم گرسنه این کشور اختصاص داده است.
در نشست سران خود در مادرید در ماه ژوئن، ناتو که تحت کنترل ایالات متحده است، سند راهبردی را تصویب کرد که قاره اروپا را نظامی می کند و چشم انداز جنگ با روسیه و چین را تشدید می کند. این «جنگ چند حوزه ای علیه رقیب همتای دارای سلاح هسته ای» را پیشنهاد می کند. به عبارت دیگر جنگ هسته ای.
در این بیانیه آمده است: «توسعه ناتو یک موفقیت تاریخی بوده است».
در کمال ناباوری خواندم.
معیار این «موفقیت تاریخی» جنگ در اوکراین است، اخباری که در آن بیشتر خبری نیست، بلکه یک جنجال یک طرفه از جنجالیسم، تحریف، حذف است. من تعدادی از جنگها را گزارش کردهام و هرگز چنین تبلیغات گستردهای را ندیدهام.
در فوریه، روسیه در پاسخ به تقریباً هشت سال کشتار و ویرانی جنایتکارانه در منطقه روسی زبان دونباس در مرز آنها، به اوکراین حمله کرد.
در سال 2014، ایالات متحده از کودتایی در کیف حمایت کرد که از شر رئیس جمهور منتخب دموکراتیک و دوست روسیه خلاص شد و جانشینی را تعیین کرد که آمریکایی ها به وضوح مرد آنها را معرفی کردند.
در سالهای اخیر، موشکهای «مدافع» آمریکایی در اروپای شرقی، لهستان، اسلوونی، جمهوری چک نصب شدهاند که تقریباً به طور قطع روسیه را هدف قرار دادهاند، که با تضمینهای نادرست همراه شده است تا زمانی که «وعده» جیمز بیکر به گورباچف در فوریه 1990 برمیگردد. ناتو هرگز فراتر از آلمان گسترش نخواهد یافت.
اوکراین خط مقدم است. ناتو عملاً به همان مرزی رسیده است که ارتش هیتلر از طریق آن در سال 1941 یورش برد و بیش از 23 میلیون کشته در اتحاد جماهیر شوروی برجای گذاشت.
در دسامبر گذشته، روسیه یک طرح امنیتی گسترده برای اروپا پیشنهاد کرد. این موضوع در رسانه های غربی رد، تمسخر یا سرکوب شد. چه کسی پیشنهادهای گام به گام آن را خواند؟ در 24 فوریه، رئیس جمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی، تهدید کرد که اگر آمریکا اوکراین را مسلح و محافظت نکند، به ساخت سلاح هسته ای خواهد پرداخت. این آخرین نی بود.
در همان روز، روسیه حمله کرد - به گفته رسانه های غربی، یک عمل بی دلیل از بدنامی مادرزادی. تاریخچه، دروغ ها، پیشنهادهای صلح، توافقات جدی در مورد دونباس در مینسک هیچ به حساب نمی آمد.
در 25 آوریل، وزیر دفاع ایالات متحده، ژنرال لوید آستین، به کیف پرواز کرد و تأیید کرد که هدف آمریکا از بین بردن فدراسیون روسیه است - کلمه ای که او استفاده کرد "ضعیف" بود. آمریکا جنگی را که میخواست به دست آورده بود، که توسط یک نیابتی آمریکایی تحت حمایت مالی و مسلح و پیادههای قابل مصرف به راه انداخت.
تقریباً هیچ یک از اینها برای مخاطبان غربی توضیح داده نشد.
تهاجم روسیه به اوکراین نابخردانه و غیرقابل توجیه است. حمله به یک کشور مستقل جرم است. هیچ "اما" وجود ندارد - به جز یکی.
جنگ کنونی در اوکراین از چه زمانی آغاز شد و چه کسی آن را آغاز کرد؟ طبق گزارش سازمان ملل، از سال 2014 تا امسال، حدود 14,000 نفر در جنگ داخلی رژیم کیف در دونباس کشته شده اند. بسیاری از حملات توسط نئونازی ها انجام شد.
گزارش خبری ITV از ماه مه 2014 توسط خبرنگار کهنه کار جیمز میتس را تماشا کنید که همراه با غیرنظامیان در شهر ماریوپول توسط گردان آزوف (نئونازی) اوکراین گلوله باران می شود.
در همان ماه، ده ها نفر از مردم روسی زبان در یک ساختمان اتحادیه کارگری در اودسا که توسط اراذل فاشیست، پیروان همکار نازی ها و متعصب ضد یهود استفان باندرا محاصره شده بود، زنده زنده سوزانده شدند یا خفه شدند. این نیویورک تایمز اراذل و اوباش را "ملی گرا" نامید.
آندری بیلتسکی، بنیانگذار گردان آزوف، گفت: "مأموریت تاریخی ملت ما در این لحظه حساس، رهبری نژادهای سفید جهان در آخرین جنگ صلیبی برای بقای آنها است، جنگی علیه سامی ها. در میان مردم".
از فوریه، کمپینی از «ناظران خبری» که خود منصوب شدهاند (که عمدتاً توسط آمریکاییها و بریتانیاییها با ارتباط با دولتها تأمین میشود) تلاش کردهاند این پوچ را حفظ کنند که نئونازیهای اوکراین وجود ندارند.
ایربراشینگ، اصطلاحی که زمانی با پاکسازی های استالین مرتبط بود، به ابزار روزنامه نگاری جریان اصلی تبدیل شده است.
در کمتر از یک دهه، یک چین "خوب" مورد حمله قرار گرفته و یک چین "بد" جایگزین آن شده است: از کارگاه جهانی به یک شیطان جدید در حال جوانه زدن.
بخش اعظم این تبلیغات از ایالات متحده سرچشمه می گیرد و از طریق نمایندگی ها و «اندیشکده های» مانند موسسه بدنام سیاست استراتژیک استرالیا، صدای صنعت تسلیحات، و توسط روزنامه نگاران غیوری مانند پیتر هارچر از صبح سیدنی هرالد، که کسانی را که نفوذ چین را گسترش می دهند به عنوان "موش، مگس، پشه و گنجشک" نامید و خواستار "ریشهکن کردن" این "آفات" شد.
اخبار مربوط به چین در غرب تقریباً به طور کامل در مورد تهدید پکن است. Airbrushed 400 پایگاه نظامی آمریکا هستند که بیشتر چین را احاطه کرده اند، یک گردنبند مسلح که از استرالیا تا اقیانوس آرام و جنوب شرق آسیا، ژاپن و کره می رسد. جزیره ژاپنی اوکیناوا و جزیره کره ای ججو تفنگ های پر شده ای هستند که به سمت قلب صنعتی چین نشانه رفته اند. یک مقام پنتاگون این را "طناب" توصیف کرد.
از زمانی که من یادم میآید درباره فلسطین اشتباه گزارش شده است. برای بی بی سی، «تضاد» «دو روایت» وجود دارد. طولانی ترین، وحشیانه ترین، بی قانونی ترین اشغال نظامی در دوران مدرن قابل ذکر نیست.
مردم آسیب دیده یمن به سختی وجود دارند. اینها مردم رسانه ای نیستند. در حالی که سعودیها بمبهای خوشهای آمریکایی خود را با مشاوران انگلیسی که در کنار افسران هدف قرار میدهند سعودی میبارند، بیش از نیم میلیون کودک با گرسنگی روبرو هستند.
این شستشوی مغزی با حذف سابقه طولانی دارد. قتل عام جنگ جهانی اول توسط خبرنگارانی که به دلیل تبعیت از آنها لقب شوالیه دریافت کردند و در خاطرات خود اعتراف کردند، سرکوب شد. در سال 1917، سردبیر نشریه مانچستر گاردینCP اسکات، به نخست وزیر لوید جورج گفت: "اگر مردم واقعا [حقیقت] را می دانستند، فردا جنگ متوقف می شد، اما آنها نمی دانند و نمی توانند بدانند."
امتناع از دیدن افراد و رویدادها به گونه ای که سایر کشورها آنها را می بینند یک ویروس رسانه ای در غرب است که به اندازه کووید ضعیف کننده است. گویی دنیا را از آینه ای یک طرفه می بینیم که در آن «ما» اخلاقی و خوش خیم هستیم و «آنها» نه. این یک دیدگاه عمیق امپراتوری است.
تاریخی که حضور زنده در چین و روسیه است به ندرت توضیح داده می شود و به ندرت درک می شود. ولادیمیر پوتین آدولف هیتلر است. شی جین پینگ فو من چو است. دستاوردهای حماسی، مانند ریشه کنی فقر شدید در چین، به سختی شناخته شده است. این چقدر منحرف و پست است.
چه زمانی به خودمان اجازه می دهیم بفهمیم؟ آموزش روزنامه نگاران به سبک کارخانه راه حل نیست. ابزار دیجیتالی شگفتانگیز، که وسیله است، نه هدف، مانند ماشین تحریر تک انگشتی و ماشین لینوتایپ نیست.
در سال های اخیر، برخی از بهترین روزنامه نگاران از جریان اصلی خارج شده اند. "دفاع شده" کلمه ای است که استفاده می شود. فضاهایی که زمانی به روی افراد مغرور باز می شد، به روی روزنامه نگارانی که مخالف غلات بودند، حقیقت گویان، بسته شده است.
مورد جولیان آسانژ تکان دهنده ترین است. زمانی که جولیان و ویکی لیکس توانستند خوانندگان و جوایزی را برای آن به ارمغان بیاورند نگهباناز نیویورک تایمز و دیگر "مقاله های سابقه" مهم، از او تجلیل شد.
وقتی دولت تاریک مخالفت کرد و خواستار نابودی هارد دیسکها و ترور شخصیت جولیان شد، او به دشمن عمومی تبدیل شد. معاون رئیس جمهور بایدن او را "تروریست با فناوری پیشرفته" نامید. هیلاری کلینتون پرسید: «آیا نمیتوانیم این مرد را هواپیمای بدون سرنشین بفرستیم؟»
کمپین متعاقب سوء استفاده و توهین علیه جولیان آسانژ - گزارشگر سازمان ملل در مورد شکنجه آن را "اوباش" نامید - مطبوعات لیبرال را به پایین ترین سطح خود رساند. ما می دانیم آنها چه کسانی هستند. من آنها را به عنوان همکاران فکر می کنم: به عنوان روزنامه نگاران ویشی.
روزنامه نگاران واقعی چه زمانی به پا خواهند خاست؟ یک الهام بخش سامیزدات در حال حاضر در اینترنت وجود دارد: اخبار کنسرسیوم، که توسط گزارشگر بزرگ رابرت پری تأسیس شده است، ماکس بلومنتال Grayzone، اخبار Mint Press، رسانه لنز، بریتانیا طبقه بندی شده, Alborada، Electronic Intifada، WSWS، ZNet، ICH، Counter Punch، Independent Australia، کارهای کریس هجز، پاتریک لارنس، جاناتان کوک، دایانا جانستون، کیتلین جانستون و دیگرانی که من را به خاطر ذکر نکردن آنها در اینجا ببخشید.
و چه زمانی نویسندگان، همانطور که در برابر ظهور فاشیسم در دهه 1930 ایستادند، خواهند ایستاد؟ فیلمسازان چه زمانی مانند جنگ سرد در دهه 1940 خواهند ایستاد؟ طنزپردازان چه زمانی مانند یک نسل پیش قیام خواهند کرد؟
پس از 82 سال غوطه ور شدن در حمام عمیق عدالت که نسخه رسمی جنگ جهانی گذشته است، آیا زمان آن نرسیده است که کسانی که قرار است این پرونده را ثابت نگه دارند، استقلال خود را اعلام کنند و تبلیغات را رمزگشایی کنند؟ فوریت بیشتر از همیشه است.
جان پیلگر دو بار برنده بالاترین جایزه روزنامه نگاری بریتانیا شده است و گزارشگر بین المللی سال، گزارشگر خبری سال و نویسنده توصیفی سال بوده است. او 61 فیلم مستند ساخته و برنده جایزه امی، جایزه بفتا انجمن تلویزیون سلطنتی و جایزه صلح سیدنی شده است. «سال صفر کامبوج» او به عنوان یکی از ده فیلم مهم قرن بیستم نامگذاری شده است. این مقاله نسخه ویرایش شده ای از آدرس جشنواره جهانی تروندهایم، نروژ است. می توان با او تماس گرفت www.johnpilger.com
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا