Rاخیراً، برنارد (برنی) مدوف، کارگزار وال استریت، رئیس سابق NASDAQ و سرمایه گذار محترم و محترم، اعتراف کرد که بزرگترین کلاهبرداری تاریخ، یعنی کلاهبرداری 50 میلیارد دلاری را انجام داده است. برنی بهخاطر بشردوستی سخاوتمندانهاش، بهویژه برای اهداف صهیونیستی، یهودی و اسرائیلی شهرت داشت. مدوف که در دهه 1960 یک ناجی غریق در لانگ آیلند بود، حرفه مالی خود را با جمع آوری پول از همکاران، دوستان و اقوام در میان یهودیان ثروتمندتر در حومه لانگ آیلند، پالم بیچ و منهتن آغاز کرد و وعده داد که زندگی متوسط، ثابت و ایمن داشته باشد. بازدهی بین 10 تا 12 درصد، پوشش هرگونه برداشت به روش معمولی پونزی با جذب سرمایه از سرمایه گذاران جدید.
برای تقریباً چهار دهه، مدوف مشتریانی را ایجاد کرد که شامل برخی از بزرگترین بانکها و خانههای سرمایهگذاری در اسکاتلند، اسپانیا، انگلیس و فرانسه و همچنین صندوقهای تامینی بزرگ در ایالات متحده میشد. مادوف تقریباً تمام وجوه را از مشتریان خصوصی ثروتمندی که توسط کارگزارانی که با کمیسیون کار میکردند، جذب میکردند. مشتریان مدوف شامل بسیاری از مولتی میلیونرها و میلیاردرها از سوئیس، اسرائیل و جاهای دیگر و همچنین بزرگترین صندوق های تامینی ایالات متحده (بخش RMF از Man Group و Tremont) بودند. بسیاری از این مشتریان فوق ثروتمند عملاً پول خود را به مادوف تحمیل کردند که شرایط سختی را بر مشتریان بالقوه خود تحمیل کرد که اکثر آنها خود را خوش شانس می دانستند که سرمایه خود را در مدوف بسیار محترم سرمایه گذاری می کردند. او اصرار داشت که آنها توصیه هایی از سرمایه گذاران موجود دارند، مبلغ قابل توجهی را واریز می کنند و بدهی خود را تضمین می کنند. پیام استاندارد مدوف این بود که صندوق بسته شده است، اما به این دلیل که آنها از یک دنیا آمده اند (اعضای هیئت مدیره موسسات خیریه یهودی، سازمان های جمع آوری کمک های مالی طرفدار اسرائیل یا باشگاه های کشور "راست") یا با یک دوست، همکار یا مشتریان فعلی مرتبط هستند. ، پول آنها را می گرفت.
مادوف شوراهای مشورتی را با اعضای برجسته تشکیل داد و کمک زیادی به موزهها، بیمارستانها و سازمانهای فرهنگی سطح بالا کرد. شهرت او با رکورد دارایی هایش که هرگز یک سال زیان آور نداشت، افزایش یافت. مدوف با مشتریان فوقالعاده ثروتمند خود (یهودیان و غیریهودیان) سبک زندگی مشترک طبقه بالای جامعه و بشردوستی فرهنگی ترکیبی را با سودجویی مالی کمکلید به اشتراک گذاشت. او همکارانش را با ظاهری نرم، اما معتبر از تخصص، که با پوششی از سطح بالای دانشگاهی پوشانده شده بود، بازی کرد.
صندوق بزرگ مدوف شباهتهای زیادی با کلاهبرداریهای اخیر در سطح بالا دارد - بازدهی بالای ثابتی که با هیچ کارگزار دیگری قابل مقایسه نیست. عدم نظارت شخص ثالث؛ یک شرکت حسابداری پشتیبان که از نظر فیزیکی قادر به حسابرسی عملیات چند میلیارد دلاری نیست. یک عملیات دلال-دلال مستقیماً زیر انگشت شست او. شباهت آشکار نشانهها با دیگر کلاهبرداران توسط ثروتمندان و مشهور، سرمایهگذاران ماهر، و مشاوران پردرآمد - و همچنین MBA هاروارد و یک ارتش کامل از قانونگذاران نادیده گرفته شد. کمیسیون بورس و اوراق بهادار (SEC) - زیرا آنها کاملاً در فرهنگ فاسد "پول را بردارید و اجرا کنید" و "اگر دارید آن را به دست می آورید، سوال نپرسید."
کلاهبرداری بزرگ
Mصندوق سرمایه گذاری adoff در درجه اول با مشتریان محدودی از چند میلیونر و میلیاردر سروکار داشت که دارایی های خود را برای مدت طولانی در آنجا نگه داشتند. برداشت های گاه به گاه از نظر مقدار محدود بود و به راحتی با جذب سرمایه از سرمایه گذاران جدیدی که برای دسترسی به مدیریت پول مدوف مبارزه می کردند، پوشش داده می شد. سرمایه گذاران بزرگ بلندمدت به دنبال انتقال سرمایه های خود به خویشاوندان خود یا بازنشستگی نهایی بودند. وکلای ثروتمند، دندانپزشکان، جراحان، اساتید برجسته لیگ آیوی، و دیگرانی که ممکن است نیاز داشته باشند از سرمایه خود برای یک عروسی فانتزی گاه به گاه یا میتزوای بار با حضور افراد مشهور استفاده کنند، می توانند این کار را انجام دهند زیرا مدوف مشکلی برای پوشش برداشت ها با جذب سرمایه جدید نداشت. از افراد ثروتمند، از جمله صاحبان کارخانههای تولید پوشاک، لباسهای بستهبندی گوشت، و زاغهنشینان. مدوف رابین هود نبود: کمکهای بشردوستانه و خیریه او دسترسی به ثروتمندان و ثروتمندانی را که در هیئت مدیره مؤسسات دریافتکننده خدمت میکردند، تسهیل میکرد و ثابت میکرد که او یکی از آنهاست، نوعی صمیمی فوقالعاده ثروتمند از همان طبقه نخبگان.
شوک، هیبت و حملات قلبی که به دنبال اعتراف مادوف مبنی بر اینکه او «طرح پونزی را اجرا میکند» به همان اندازه خشم را برای پول از دست رفته و سقوط طبقه پولدار برانگیخت که خجالت از دانستن اینکه بزرگترین استثمارگران و باهوشترین کلاهبرداران جهان هستند. در وال استریت به طور کامل توسط یکی از آنها تسخیر شد. آنها نه تنها متحمل ضررهای بزرگی شدند، بلکه تصور آنها از خود به عنوان ثروتمند به دلیل باهوش بودن و «شرکت برتر» به کلی از بین رفت. آنها خود را به سرنوشتی دچار میکردند که قبلاً در صعود به قله کلاهبرداری، استثمار و خلع ید کرده بودند. در نتیجه، تعدادی از بزرگترین بازندهها تاکنون از ذکر نام و میزان ضرر خود خودداری کردهاند.
دست ناخواسته عدالت
Iفهرست کردن نتایج مثبت سهوی کلاهبرداری مدوف ارزشمند است. اول از همه، کلاهبرداری بیش از 50 میلیارد دلار ممکن است ضربه بزرگی به کمک مالی صهیونیستها به شهرکهای استعماری غیرقانونی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی وارد کند و کمک مالی برای خرید نفوذ کنگره توسط آیپک و تامین مالی کمپینهای تبلیغاتی به نفع آمریکا پیشگیرانه را کاهش دهد. حمله نظامی به ایران برخی از سرمایه گذاران باید خرید اوراق قرضه اسرائیل را که به بودجه نظامی این کشور یارانه می دهد، کاهش دهند یا حذف کنند.
ثانیاً، این کلاهبرداری باعث بی اعتباری بیشتر صندوقهای تامینی بسیار سفتهبازی شده است که در حال حاضر از برداشتهای هنگفت متحمل شدهاند. وجوه مدوف یکی از آخرین عملیات «محترم» بود که هنوز سرمایهگذاران جدیدی را جذب میکرد، اما با آخرین افشاگریها ممکن است نابودی آنها را تسریع کند.
ثالثاً، تقلب درازمدت و در مقیاس بزرگ مدوف توسط SEC، علیرغم ادعای حداقل دو تحقیق، شناسایی نشد. در نتیجه اعتبار از بین می رود. به طور کلی تر، شکست SEC نشان دهنده ناتوانی آژانس های نظارتی دولت سرمایه داری در کشف تقلب های بزرگ است. این شکست این سوال را ایجاد می کند که آیا جایگزین های سرمایه گذاری در وال استریت برای محافظت از پس انداز و صندوق های بازنشستگی مناسب تر است یا خیر.
چهارم، ارتباط طولانیمدت مدوف با NASDAQ، از جمله ریاست وی در حالی که او در حال کلاهبرداری میلیاردی از مشتریان خود بود، قویاً نشان میدهد که اعضا و رهبران این بورس اوراق بهادار نمیتوانند یک کلاهبردار را بشناسند و مستعد نادیده گرفتن رفتار جنایتکارانه «یکی از افراد» هستند. خودشون.»
نکته پنجم این است که مشاوران سرمایهگذاری بانکهای برتر اروپا، آسیا و ایالات متحده که میلیاردها وجوه را مدیریت میکنند، ابتداییترین بررسی عملکرد مدوف را انجام ندادند. جدا از زیان شدید بانکی، ده ها هزار نفر از افراد با نفوذ، مرفه و فوق ثروتمند کل ثروت انباشته خود را از دست دادند. نتیجه از دست دادن کامل اعتماد به بانکها و ابزارهای مالی پیشرو و همچنین بیاعتباری کلی «دانش تخصصی»، تضعیف بنیه مالی بر رفتار سرمایهگذاران، و نابودی بخش مهمی از طبقه رانتی است که سود میبرد. بدون تولید کالای مفید یا ارائه خدمات مورد نیاز.
نکته ششم این است که از آنجایی که بیشتر پولهایی که مدوف دزدیده بود از طبقات بالا در سراسر جهان بود، رفتار او ممکن است نابرابریها را تا حدودی کاهش داده باشد و او را به بزرگترین «ترازکننده» از زمان معرفی مالیات بر درآمد تصاعدی تبدیل کند. مدوف با نابود کردن میلیاردرها و ورشکستگی میلیونرها، ظرفیت آنها را برای استفاده از ثروتشان برای تأثیرگذاری بر سیاستمداران به نفع خود کاهش داده است - بنابراین نفوذ سیاسی بالقوه بخش های کمتر مرفه جامعه طبقاتی را افزایش می دهد و شاید به طور ناخواسته دموکراسی را در برابر الیگارش های مالی تقویت می کند.
نکته هفتم را می توان بیان کرد که مادوف با کلاهبرداری از دوستان مادام العمر، سرمایه گذاران قومی-مذهبی خود، اعضای باشگاه محلی محدود قومی و اعضای نزدیک خانواده نشان می دهد که سرمایه مالی به هیچ یک از تقواهای زندگی روزمره احترام نمی گذارد. و کوچک، مقدس و ناپسند، همه تابع حاکمیت سرمایه هستند.
هشتم، در میان بسیاری از سرمایهگذاران ویرانشده در نیویورک و نیوانگلند، تعدادی زاغهنشین بزرگ (غولهای املاک)، صاحبان عرقفروشی (تولیدکنندگان لباسها و اسباببازیهای برندهای شیک) و دیگران هستند که به سختی حداقل دستمزد خود را پرداخت کردند. عمدتاً زنان و/یا کارگران مهاجر و مستاجران فقیر و کارمندان کلاهبردار را قبل از انتقال محل کارشان به چین از حقوق بازنشستگی خود بیرون کردند. به عبارت دیگر، کلاهبرداری مدوف نوعی تلافی سکولار برای برخی از جنایات گذشته و حال علیه کارگران و فقرا بود.
نکته نهم این است که مدوف ضربه سختی به یهودی ستیزانی وارد کرد که ادعا می کنند «توطئه نزدیک یهودیان برای کلاهبرداری از غیریهودیان» وجود دارد و یک بار برای همیشه آن را آرام کرد. در میان قربانیان اصلی مدوف، نزدیکترین دوستان و همکاران یهودی او بودند، افرادی که وعدههای غذایی سدر را به اشتراک میگذاشتند و در همان معابد مجلل در لانگ آیلند و پالم بیچ رفت و آمد میکردند.
مدوف در پذیرش مشتریان تبعیض آمیز بود، اما بر اساس ثروت آنها بود، نه منشاء ملی، نژاد، مذهب یا ترجیحات جنسی. او بسیار جهانگرا و حامی قوی جهانیسازی بود زیرا از بانک انگلیسی-چینی HSBC یک میلیارد دلار، شاخه هلندی بانک بلژیکی فورتس چند میلیارد دلاری، بانک سلطنتی اسکاتلند، بانک فرانسوی BNP Paribas، بانک اسپانیایی کلاهبرداری کرد. Banco Santander و Nomura ژاپنی با مجموع 1 میلیارد دلار - بدون در نظر گرفتن صندوق های پوشش ریسک در لندن و ایالات متحده، که دارایی در اوراق بهادار سرمایه گذاری Bernard Madoff را پذیرفته اند.
دهمین نکته این است که کلاهبرداری مدوف احتمالاً باعث افزایش انتقاد از خود و نگرش بیاعتمادتر نسبت به سایر افراد با اعتماد به نفس بالقوه میشود که خود را به عنوان دانش مالی قابل اعتماد معرفی میکنند. در میان یهودیان خودانتقادگر، آنها کمتر به دلالان اعتماد می کنند، صرفاً به این دلیل که آنها حامیان غیور اسرائیل و مشارکت کنندگان سخاوتمندانه در صندوق های صهیونیستی هستند. این دیگر تضمین کافی برای رفتار اخلاقی و گواهی حسن رفتار نیست. در واقع ممکن است این سوء ظن را نسبت به دلالانی ایجاد کند که به شدت تقویتکنندههای سرسخت اسرائیل هستند و وعده بازدهی بالایی را برای وابستههای محلی صهیونیستی میدهند.
نکته پایانی این است که نابودی شرکت مدوف در میان قربانیان یهودی ثروتمند او بر مشارکت های 52 سازمان بزرگ یهودی آمریکایی، بنیادهای متعدد در بوستون، لس آنجلس، نیویورک و جاهای دیگر و همچنین شاخه نظامی کلینتون/شومر تأثیر منفی خواهد گذاشت. حزب دموکرات (مدوف از هر دوی آنها و همچنین سایر حامیان بی قید و شرط اسرائیل در کنگره حمایت مالی کرد).
نتیجه
Mکلاهبرداری و رفتار متقلبانه adoff نتیجه یک شکست اخلاقی شخصی نیست. این محصول یک الزام سیستمی و یک فرهنگ اقتصادی است که بالاترین محافل ساختار طبقاتی ما را آگاه می کند. اقتصاد کاغذی، صندوق های تامینی، و همه ابزارهای مالی پیچیده همگی طرح های پونزی هستند. آنها مبتنی بر تولید و فروش کالاها و خدمات نیستند، بلکه شرطبندیهای مالی روی رشد اوراق مالی مبتنی بر تضمین خریداران آینده برای پرداخت پول نقد اولیه هستند.
شکست SEC قابل پیش بینی و سیستماتیک است. رگولاتورها از بین رگولاتورها انتخاب میشوند، به آنها پایبند هستند و به قضاوتها، ادعاها و برگههای حسابرسی آنها پایبند هستند. ساختار آنها به گونه ای است که علائم را از دست می دهند و از نظارت بیش از حد مافوق مالی خود جلوگیری می کنند. مدوف در محیطی از وال استریت کار میکرد که همه چیز در آن پیش میرود، جایی که مصونیت از مجازات برای کمکهای مالی بزرگ برای کلان کلاهبرداران عادی است. او به عنوان یک کلاهبردار فردی، برخی از رقبای سازمانی بزرگتر خود را فریب داد. کل سیستم پاداش و اعتبار به کسانی میرسد که میتوانند به بهترین شکل کتابها را دستکاری کنند، مسیرهای کاغذی را بپوشانند، و قربانیانی را که میخواهند پشمکشی کنند.
برخی از نظریه پردازان توطئه جناح راست ادعا می کنند که مدوف یک عامل مخفی اسلامی- فلسطینی (از حماس) است که قصد دارد عمداً قدرتمندترین، مرفه ترین و سخاوتمندانه ترین حامیان و بنیادهای ایالات متحده را تضعیف کند. به هر حال، مدوف ضربه های خود را به جایی زد که بیشتر به آن آسیب می رساند: حساب های بانکی بزرگ، اعتماد به سیستم سرمایه داری، عزت نفس و، بله، حتی رفاه قلبی.
آیا این بدان معناست که چپ باید یک کمیته دفاعی برنی مدوف تشکیل دهد و خواستار کمک مالی در راستای کمک مالی پالسون به دوستانش در سیتی بانک باشد؟ آیا ما باید "وجه نجات برابر برای کلاهبرداران برابر" را اعلام کنیم؟ خوب، دلیلی برای برنارد مادوف وجود ندارد. کافی است تشخیص دهیم که او ناخواسته با تضعیف برخی از امکانات مالی یک سیستم بیعدالتی طبقهبندی شده، خدماتی تاریخی به عدالت عمومی ارائه کرده است.
مطمئناً دیگرانی که از اهمیت و نفوذ یکسانی برخوردارند به ماجرای مدوف گره خورده اند. باورش سخت است که یک فرد به تنهایی بتواند کلاهبرداری با این اندازه و مدت زمان انجام دهد. همچنین هیچ محقق جدی نمی تواند باور کند که 50 میلیارد دلار به سادگی "ناپدید شده است".
Z
جیمز پتراس، استاد بازنشسته بارتل (بازنشسته) جامعهشناسی در SUNY بینگهمتون و استاد کمکی در دانشگاه سنت مری، هالیفاکس، نوا اسکوشیا است. او مقالات زیادی در مورد مسائل سیاسی آمریکای لاتین و خاورمیانه منتشر کرده است.