فیلمبرداری مخفیانه در تیمور شرقی در سال 1993 من منظرهای از صلیبها را دنبال کردم: صلیبهای سیاه بزرگی که در برابر آسمان نقش بسته بودند، صلیبهایی روی قلهها، صلیبهایی که از دامنههای تپهها رژه میرفتند، صلیبهایی در کنار جاده. زمین را آشغال کردند و چشم را ازدحام کردند.
کتیبه های روی صلیب ها نشان دهنده انقراض خانواده های کامل بود که در فاصله یک سال، یک ماه، یک روز از بین رفتند. روستا به روستا به عنوان یادبود برپا بود.
کراس یکی از این روستاهاست. 287 نفر جمعیت که به "دهکده بیوه ها" معروف است توسط سربازان اندونزی به قتل رسیدند.
یک کشیش محلی با استفاده از یک ماشین تحریر با یک نوار محو شده، نام، سن، علت مرگ و تاریخ قتل هر قربانی را ثبت کرده بود. در ستون آخر، او گردان اندونزیایی را مسئول هر قتل شناسایی کرد. شواهدی از نسل کشی بود.
من هنوز این سند را دارم که به سختی می توانم آن را زمین بگذارم، گویی خون تیمور شرقی در صفحات آن تازه است.
در این لیست خانواده دوس آنجوس قرار دارد.
در سال 1987، با آرتور استیونسون، معروف به استیو، یک کماندوی سابق استرالیایی که در سال 1942 در مستعمره پرتغال تیمور شرقی با ژاپنیها جنگیده بود، مصاحبه کردم. و زندگی سایر سربازان استرالیایی که پشت خطوط ژاپنی می جنگند.
استیو روزی را که اعلامیه ها از یک هواپیمای نیروی هوایی سلطنتی استرالیا به پایین پرتاب شد، توضیح داد. اعلامیه ها می گفتند: «ما هرگز شما را فراموش نمی کنیم. اندکی بعد، به استرالیایی ها دستور داده شد که جزیره تیمور را ترک کنند و مردم را به سرنوشت خود بسپارند.
وقتی استیو را ملاقات کردم، او به تازگی نامه ای از پسر سلستینو، ویرجیلو، که هم سن پسر خودش بود، دریافت کرده بود. ویرژیلو نوشت که پدرش از حمله اندونزی ها به تیمور شرقی در سال 1975 جان سالم به در برده بود، اما ادامه داد: «در اوت 1983، نیروهای اندونزی وارد روستای ما، کراس، شدند. آنها غارت کردند، سوزاندند و قتل عام کردند، با هواپیماهای جنگنده بالای سرشان. در 27 شهریور 1983 پدرم و همسرم را وادار کردند که قبر خودشان را بکنند و آنها را با مسلسل زدند. همسرم باردار بود.»
فهرست کراس یک سند سیاسی خارقالعاده است که شرکای فاوستی اندونزی در غرب را شرمنده میکند و به ما میآموزد که چقدر از جهان اداره میشود. هواپیمای جنگنده ای که به کراراس حمله کرد از ایالات متحده آمد. مسلسل ها و موشک های زمین به هوا از بریتانیا می آمدند. سکوت و خیانت از استرالیا آمد.
کشیش کراراس در صفحه پایانی نوشت: «به حاکمان سرمایه دار جهان، نفت تیمور بوی بهتری از خون و اشک تیمور می دهد. چه کسی این حقیقت را به دنیا خواهد برد؟ ... بدیهی است که اگر اندونزی تضمین های مساعدی از دولت های [غربی] دریافت نمی کرد، هرگز مرتکب چنین جنایتی نمی شد.
در حالی که ژنرال سوهارتو دیکتاتور اندونزی در آستانه حمله به تیمور شرقی بود (پرتغالی ها مستعمره خود را ترک کرده بودند)، به سفرای استرالیا، ایالات متحده و بریتانیا تذکر داد. ریچارد وولکات، سفیر استرالیا، در اسناد محرمانهای که متعاقباً فاش شد، از دولت خود خواست که «به گونهای عمل کند که تأثیر عمومی در استرالیا به حداقل برسد و درک خصوصی به اندونزی نشان داده شود». او به غنایم نفت و گاز در دریای تیمور اشاره کرد که جزیره را از شمال استرالیا جدا می کرد.
خبری از نگرانی برای تیموری ها نبود.
طبق تجربه من به عنوان یک خبرنگار، تیمور شرقی بزرگترین جنایت اواخر قرن بیستم بود. من کارهای زیادی با کامبوج داشتم، با این حال حتی پل پوت به اندازهای که سوهارتو در تیمور شرقی کشته و از گرسنگی کشید، مردم را به قتل نرساند.
در سال 1993، کمیته روابط خارجی پارلمان استرالیا تخمین زد که "حداقل 200,000" تیموری شرقی، یک سوم جمعیت، در زمان سوهارتو از بین رفته اند.
استرالیا تنها کشور غربی بود که رسماً فتح نسل کشی اندونزی را به رسمیت شناخت. نیروهای ویژه قاتل اندونزیایی معروف به کوپاسوس توسط نیروهای ویژه استرالیایی در پایگاهی در نزدیکی پرث آموزش دیده بودند. گرت ایوانز، وزیر امور خارجه، گفت که جایزه در منابع، "میلیاردها" دلار ارزش داشت.
در فیلم من در سال 1994، مرگ یک ملت: توطئه تیموردر حالی که او و علی آلاتاس، وزیر خارجه سوهارتو بر فراز دریای تیمور پرواز میکنند، در حالی که یک پیمان دزدی دریایی امضا کردهاند که ثروت نفت و گاز دریای تیمور را تقسیم میکند، یک لیوان شامپاین را بلند میکند.
من همچنین از شاهدانی مانند آبل گوتراس، اکنون سفیر تیمور-لسته (نام تیمور شرقی پس از استقلال) در استرالیا فیلمبرداری کردم. او به من گفت: «ما معتقدیم که میتوانیم پیروز شویم و میتوانیم روی همه آنها در جهان برای شنیدن حساب کنیم – که هیچ چیز غیرممکن نیست، و صلح و آزادی همیشه ارزش جنگیدن را دارد.»
قابل توجه است که آنها پیروز شدند. بسیاری از مردم در سراسر جهان آنها را شنیدند، و یک جنبش خستگی ناپذیر بر فشار بر حامیان سوهارتو در واشنگتن، لندن و کانبرا برای ترک دیکتاتور افزود.
اما سکوتی هم برقرار بود. سالها، مطبوعات آزاد کشورهای همدست، تیمور شرقی را نادیده گرفتند. استثنائات محترمی مانند مکس استال شجاع وجود داشت که از قتل عام سال 1991 در قبرستان سانتا کروز فیلمبرداری کرد. روزنامه نگاران پیشرو تقریباً به معنای واقعی کلمه زیر پای سوهارتو افتادند. در عکسی از گروهی از سردبیران استرالیایی در حال بازدید از جاکارتا، به رهبری ویراستار مرداک، پل کلی، یکی از آنها در حال تعظیم به سوهارتو، نسل کش است.
از سال 1999 تا 2002، دولت استرالیا حدود 1.2 میلیارد دلار درآمد از یک میدان نفتی و گازی در دریای تیمور به دست آورد. در همین دوره، استرالیا کمتر از 200 میلیون دلار به اصطلاح به تیمور شرقی کمک کرد.
در سال 2002، دو ماه قبل از استقلال تیمور شرقی، همانطور که بن دوهرتی در ژانویه گزارش داد، «استرالیا مخفیانه از رویههای حل اختلاف مرزهای دریایی کنوانسیون سازمان ملل متحد، قانون دریا، و صلاحیت معادل آن دیوان بینالمللی دادگستری خارج شد. به طوری که نمی توان آن را به داوری بین المللی الزام آور قانونی وادار کرد.
جان هوارد، نخست وزیر سابق، نقش دولت خود در استقلال تیمور شرقی را "نجیب" توصیف کرده است. الکساندر داونر، وزیر امور خارجه هاوارد، یک بار به اتاق کابینه در دیلی، تیمور شرقی هجوم برد و به نخست وزیر ماری آلکاتیری گفت: "ما بسیار سختگیر هستیم... اجازه دهید یک آموزش سیاسی به شما بدهم..."
امروز، این تیمور شرقی است که در حال آموزش سیاست است. پس از سالها حیله و زورگویی توسط کانبرا، مردم تیمور-لسته خواستار مذاکره در برابر دادگاه دائمی داوری (PCA) برای تعیین مرز قانونی دریایی و سهم مناسب از نفت و گاز شدهاند.
استرالیا به تیمور شرقی بدهی هنگفتی دارد - برخی می گویند میلیاردها دلار غرامت. استرالیا باید بدون قید و شرط تمام حق الامتیازهای جمع آوری شده از زمانی که گرت ایوانز از دیکتاتوری سوهارتو در حین پرواز بر فراز قبور قربانیانش برخاسته بود را تحویل دهد.
La اکونومیست تیمور شرقی را به عنوان دموکراتیک ترین کشور در جنوب شرقی آسیا امروز می ستاید. آیا این یک تمجید است؟ یا به معنای تایید پیوستن یک کشور کوچک و آسیب پذیر به بازی بزرگ جهانی شدن است؟
برای ضعیفترین افراد، جهانیسازی یک استعمار موذیانه است که به منابع مالی فراملی و پیروان اردوگاههای آن اجازه میدهد تا، همانطور که ادوارد سعید نوشت، بیشتر از امپریالیستهای قدیمی در قایقهای تفنگ خود نفوذ کنند.
این می تواند به معنای مدلی از توسعه باشد که به اندونزی، در دوران سوهارتو، نابرابری و فساد فاحش داد. که مردم را از سرزمین خود و به محله های فقیر نشین می راند و سپس به نرخ رشد می بالد.
همانطور که کشیش کراس نوشت، مردم تیمور لسته سزاوار بهتر از ستایش ضعیف «حاکمان سرمایه دار جهان» هستند. آنها نبردند و نمردند و به فقر ریشه دار و نرخ رشد رأی ندادند. آنها سزاوار این حق هستند که وقتی نفت و گاز تمام می شود، خود را حفظ کنند. حداقل، شجاعت آنها باید چراغی در حافظه ما باشد: یک درس سیاسی جهانی.
براوو، تیمور شرقی براوو مراقب باش
در 5 می، به جان پیلگر، نشان تیمور شرقی توسط آبل گوتراس، سفیر تیمور شرقی در استرالیا، به پاس گزارش او از تیمور شرقی تحت اشغال وحشیانه اندونزی، به ویژه فیلم مستند برجسته او، مرگ یک ملت: توطئه تیمور