من در 22 اکتبر به مجلس نمایندگان رفتم تا به یک گروه ناامید از مردم لرزان که از یک مکان گرمسیری دور وارد شده بودند و از ورود به گالری عمومی برای شنیدن سرنوشت خود جلوگیری می کردند، بپیوندم. این خبر تیتر نبود. گزارشگر بی بی سی تقریباً خجالت زده به نظر می رسید. جنایات به این بزرگی وقتی مال ما باشد خبری نیست و بی عدالتی یا فساد در اوج قدرت بریتانیا هم نیست.
لیزت تالاته آنجا بود، خود ضعیف و کوچکش که توسط سنگ خاکستری غارنشین سالن وست مینستر بلعیده شده بود. من برای اولین بار او را در یک فیلم دفتر استعماری از دهه 1950 دیدم که زادگاهش، جزیره دیگو گارسیا در اقیانوس هند را به عنوان بهشتی توصیف می کرد که مدت ها توسط افرادی "متولد و پرورش یافته" در آرام ترین و خوش خیم ترین شرایط ساکن شده بود. لیزت در آن زمان 14 ساله بود. او به یاد می آورد که تهیه کننده به او و دوستانش گفته بود: "دخترا به لبخند زدن ادامه دهید!" وقتی چهار سال پیش در موریس با هم آشنا شدیم، او گفت: "نیازی به لبخند زدن نداشتیم. من بچه شادی بودم، زیرا ریشههای من عمیقاً در دیگو گارسیا بود. مادربزرگ من در آنجا به دنیا آمد و من شاید فقط انگلیسیها بتوانند فیلمی بسازند که نشان دهد ما جامعهای مستقر هستیم، سپس شواهد خود را انکار کنند و این دروغ را اختراع کنند که ما کارگران گذرا هستیم.»
در طول دهههای 1960 و 1970، دولتهای بریتانیا، کارگر و محافظهکار، کل جمعیت مجمعالجزایر چاگوس، بیش از 2,000 شهروند بریتانیایی را فریب دادند و اخراج کردند تا دیگو گارسیا به عنوان پایگاه نظامی در اختیار ایالات متحده قرار گیرد. این یک عمل آدم ربایی دسته جمعی بود که در مخفی کاری بالا انجام شد. همانطور که پروندههای رسمی طبقهبندینشده اکنون نشان میدهند، مقامات وزارت خارجه توطئه کردند تا دروغ بگویند و یکدیگر را برای «حفظ» و «استدلال» این «داستان» که چاگوسیها فقط بهعنوان «جمعیت شناور» وجود داشتهاند، راهنمایی میکنند. در 28 ژوئیه 1965، یکی از مقامات ارشد وزارت خارجه، تی سی دی جروم، به نماینده بریتانیا در سازمان ملل نامه نوشت و به او دستور داد که به مجمع عمومی دروغ بگوید که مجمع الجزایر چاگوس "زمانی که دولت بریتانیا برای اولین بار آن را به دست آورد، خالی از سکنه بود". نه سال بعد، وزارت دفاع پا را فراتر گذاشت و به دروغ گفت: «در پروندههای ما چیزی در مورد ساکنان [چاگوس] یا در مورد یک
تخلیه".
لیزت به من گفت: "برای اینکه ما را از خانه هایمان بیرون کنند، آنها شایعه کردند که ما بمباران خواهیم شد، سپس به سگ های ما حمله کردند. سربازان آمریکایی که برای ساختن پایگاه آمده بودند چندین وسیله نقلیه بزرگ خود را در مقابل یک سوله آجری نگه داشتند." و صدها سگ را جمع کردند و در آنجا زندانی کردند و آنها را از طریق لوله اگزوز کامیون ها به آنها گاز زدند. می شد صدای گریه آنها را شنید. سپس آنها را روی آتش سوزی سوزاندند که بسیاری از آنها هنوز زنده بودند."
لیزت و خانوادهاش در نهایت مجبور شدند سوار یک کشتی باری زنگزده شوند و در طول سفری از میان دریاهای طوفانی به محلههای فقیرنشین پورت لوئیس، موریس، روی محمولهای از کود پرندگان بخوابند. در عرض چند ماه، جولیس هشت ساله و رجیس ده ماهه را از دست داد. او گفت: «آنها از غم و اندوه مردند. "کودک هشت ساله وحشت اتفاقی که برای سگ ها افتاده بود را دیده بود. دکتر گفت او نمی تواند غم و اندوه را درمان کند."
از سال 2000، کمتر از XNUMX حکم دادگاه عالی این اقدامات دولت بریتانیا را "غیرقانونی"، "ظالمانه" و "نفرت انگیز" توصیف کرده اند. یکی از حکمها به Magna Carta اشاره میکند که میگوید هیچ مرد آزاد را نمیتوان به تبعید فرستاد. دولت بلر در ناامیدی از امتیاز سلطنتی - حق الهی پادشاهان - برای دور زدن دادگاه ها و پارلمان و ممنوعیت بازدید ساکنان جزیره از چاگوس استفاده کرد. هنگامی که این نیز توسط دادگاه عالی سرنگون شد، دولت توسط اربابان قانون نجات یافت، که اکثریت یک نفر (سه به دو نفر) به طرز رسوایی ناکارآمد و سیاسی برای دولت در نظر گرفتند. در کلام راسو، تقریباً تند و تیز لرد هافمن، "حق اقامت مخلوق قانون است. قانون آن را می دهد و قانون آن را می گیرد." Magna Carta را فراموش کنید. حقوق بشر در هدیه سه فروبسته است که کار کثیف دولتی را انجام می دهند که خود بی قانون است.
همانطور که پرونده های رسمی نشان می دهد، توطئه چاگوس و سرپوش گذاشتن آن شامل سه نخست وزیر و 13 وزیر کابینه، از جمله کسانی که «طرح» را تایید کرده اند، بوده است. اما فساد نخبگان در بریتانیا غیرقابل توصیف است. من هیچ کار علمی جدی در مورد این جنایت علیه بشریت نمی شناسم. استثنای قابل احترام کار مارک کورتیس مورخ است که چاگوسیان را "غیرمردمی" توصیف می کند.
دلیل این سکوت ایدئولوژیک است. مفسران درباری و مورخان رسانهای مانع دید ما از گذشته نزدیک میشوند و همانطور که هارولد پینتر در سخنرانی خود برای دریافت جایزه نوبل اشاره کرد، تضمین میکنند که در حالی که «بیرحمی سیستماتیک، جنایات گسترده، سرکوب بیرحمانه تفکر مستقل» در روسیه استالینیستی خوب بوده است. جنایات بزرگ دولتی دولت های غربی که در غرب شناخته می شود «تنها به صورت سطحی ثبت شده است، چه رسد به مستند».
به طور معمول، تریسترام هانت، مورخ پاپ، در آبزرور (23 نوامبر) می نویسد: "در قرن بیستم لغزش هژمونی آمریکا به خوبی به ما کمک کرد. پیوندهای فرهنگ، مذهب، زبان و ایدئولوژی به بریتانیا کمک مالی اقتصادی پس از جنگ را تضمین کرد. بازدارندگی هستهای و تداوم توانایی برای "مشت زدن بالاتر از وزن خود" در صحنه جهانی. به لطف حمایت ایالات متحده، داستان ما از استعمارزدایی برای ما یک امر نسبتاً بدون درد بود.
حتی یک کلمه از این انگیزه به پارانویای جنگ سرد نخبگان فراآتلانتیک اشاره نمی کند که همه ما را در معرض خطر مرگبار قرار می دهد، یا جنگ های درنده انگلو-آمریکایی که همچنان جان های ناگفته را می گیرد. ایالات متحده به عنوان بخشی از "قراردادی" که به ما امکان می دهد "بالاتر از وزن خود ضربه بزنیم"، در ازای جزایر چاگوس، که "استعمار زدایی بی دردسر" آن در لیزت حک شده بود، به بریتانیا 14 میلیون دلار تخفیف در قیمت موشک های هسته ای پولاریس داد. چهره طلاته روز دیگر. هرگز فراموش نکن، لرد هافمن، که او نیز از غم و اندوه خواهد مرد.
www.johnpilger.com