و مهمتر از همه، چگونه ایمان را برای یک عمر سازماندهی متعهدانه حفظ کنیم، هر چقدر هم که در این زمین به ما داده شده باشد، نه اینکه توسط قدرت ظاهری یا فریبهای اغواگر سیستم منحرف یا منحرف شویم؟
اما این نیز به دلیل برخی مکاتبات ایمیلی اخیر و نگران کننده با یک فعال سوسیالیست طولانی مدت است که اساساً از جنگ دولت بوش در افغانستان حمایت می کند.
او به این دیدگاه پایبند است، اگرچه، به گفته یک مقاله آسوشیتدپرس در 24 دسامبر، «برنامه جهانی غذا [سازمان ملل] تخمین میزند که حدود 4 میلیون نفر در افغانستان میتوانند از گرسنگی بمیرند».
جنگی که میلیونها نفر را در معرض خطر جدی گرسنگی قرار میدهد، جنگی نیست که ما چپگرایان باید از آن حمایت کنیم، بهویژه زمانی که جایگزینهایی وجود داشت، جادههایی که بوشگرایان آن را طی نکرده بودند.
یکی از بهترین دوستان و رفقای سیاسی جدید من، کشیش اوساگیفو اوهورو سکو، بیش از هرکسی که تا به حال می شناسم، درباره «کمترین آنها» صحبت می کند. او این عبارت را هنگام سخنرانی های آتشین و شیوا به کار می برد و در کنفرانس های پنج یا شش نفره از آن استفاده می کند. در هر دو مورد، او کسانی را که به او گوش میدهند، به چالش میکشد تا «حداقلترینها» را در اولویت اصلی خود قرار دهند، زیرا ما تعیین میکنیم که چگونه به سمت دنیای جدید حرکت کنیم.
نقد آنها حقیقت دارد. اگر توجه به "کمترین آنها"، برای بی خانمان ها، گرسنگان، پناهندگان، گرسنگان، تمام چیزی است که انگیزه فرد برای تفسیر چیزی است که ادعا می شود عیسی گفته است، پس "فقیرها همیشه خواهند داشت." با ما همراه باشید.'
در عین حال، این یک واقعیت تاریخی است که هم افراد و هم سازمانهای انقلابی، زمانی که در تمایل خود برای فداکاری برای جهانی بهتر نمونه بودند، میتوانند تغییر کنند و به پوستههای توخالی تبدیل شوند، یا بدتر از آن، زیرا با پیچیدگیها و مشکلات اساسی اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند. تغییر دادن.
دیدگاه های کارل مارکس و بسیاری از سوسیالیست هایی که پس از او آمدند به این مشکل کمک کرد. مارکس در مورد کسانی که ضرورت اصلاحات اخلاقی فردی را در جامعه آن زمان بالا میدانستند، یک تندرو بود.
«کمونیست ها اصلاً اخلاق را تبلیغ نمی کنند. . . آنها از مردم خواسته اخلاقی نمی کنند: یکدیگر را دوست بدارید، خودخواه نباشید و غیره. برعکس، آنها به خوبی میدانند که خودپرستی، به همان اندازه که از خودگذشتگی، در شرایط معین شکلی ضروری برای ابراز وجود افراد است.
اگرچه این انتقاد درست بود، اما تا آنجا که پیش رفت، مارکس و بسیاری از انقلابیون سوسیالیست پس از او، در رابطه با ارتباط بین تغییرات اجتماعی و نیاز انقلابیون فردی به جدی گرفتن اخلاق، اخلاق و نیازهای مردم، نقطه کور واقعی داشتند. کمترین اینها
دبز همچنین به این کلمات معروف است: «در حالی که طبقه پایینتری وجود دارد، من در آن هستم. در حالی که یک عنصر جنایتکار وجود دارد من از آن هستم. در حالی که روحی در زندان است من آزاد نیستم.
مانند چه، بیایید "هر روز تلاش کنیم تا عشق (مان) به انسانیت زنده به اعمال واقعی تبدیل شود، به اعمالی که به عنوان نمونه عمل می کنند، به عنوان یک نیروی متحرک.