شاید از آن زمان C. رایت میلز، می دانیم که نخبگان یکدیگر را می شناسند. این کار را از موقعیتی که خود به خود اختصاص داده اما در عین حال والایی که به آنها اجازه داده شده است در جامعه داشته باشند، انجام می دهد. به طور کلی، نخبگان یکدیگر را می پذیرند. آنها یکدیگر را درک می کنند; آنها حتی با یکدیگر ازدواج می کنند. آنها همچنین دوست دارند در مناطق مشابه و در شرکت های مشابه با یکدیگر کار کنند. آنها ایدئولوژی یکسانی دارند. و آنها مانند هم فکر می کنند، لباس می پوشند و رفتار می کنند. به طور کلی، نخبگان در یک موجودیت محافظت شده و منظم زندگی می کنند که در کنار ثروت موروثی، تحصیلات به جز یک عنصر کلیدی برای پیوستن به نخبگان بازی می کند.

اعضای طبقه بالای نخبگان تمایل دارند در پیش دبستانی های امیدوارکننده و اغلب بسیار انتخابی جمع شوند. این مدارس نخبه نیز به نوبه خود دوست دارند درهای خود را به روی نخبگان مستقر باز کنند. اما این مدارس مکان‌های واسطه‌ای در راه رسیدن به یک گروه نسبتاً باریک باقی می‌مانند دانشگاه های نخبه مانند آکسفورد، کمبریج، هاروارد، ییل، پرینستون و غیره. با این حال، حتی دانشگاه‌های نخبه تنها مکان‌هایی هستند که در راه رسیدن به باشگاه‌های بسیار انحصاری‌تر هستند - مکان مناسبی برای لذت بردن از ثروت یا، به عنوان مثال، اشتغال در، شرکت های مالی برتر.

به طور کلی، می توان سه نوع نخبگان را شناسایی کرد: اول، نخبگان امنیت ملی نظامی و جنگ طلب (ژنرال، کمپلکس نظامی-صنعتی، و غیره.)؛ ثانیاً، نخبگان شرکت‌ها در شرکت‌ها، شرکت‌ها و شرکت‌ها وجود دارند. و در نهایت، نخبگان فرهنگی هستند ( صنعت فرهنگی) پوشش رسانه ها، هنر، علم، آموزش.

مشترک هر سه نوع نخبگان، حرکت بی امان آنها به سمت گسترش است. گسترش همچنان جزء حیاتی همه نخبگان است. این ثبات داخلی و خارجی کل سیستم را که توسط نخبگان نظارت می شود تضمین می کند. از نظر تاریخی، سرمایه داری که توسط نخبگان مختلف در کشورهای مختلف و در زمان های مختلف اداره می شود، همیشه یک سیستم توسعه طلب باقی مانده است. این مورد از ساده بوده است سرمایه داری استعماری که به تاراج امپریالیسم رسید - که تا جهانی شدن امروزی حتی بیشتر غارت کرد - که تحت نام زیباتری غارت می کند - جهانی شدن. امروزه ایدئولوژی جهانی شدن به شیوه کلیدی توسعه طلبی جهانی تبدیل شده است.

از آنجایی که هر سه نخبگان - نظامی، تجاری و فرهنگی - مجبور به مقابله هستند دموکراسی در برخی کشورها بیشتر از کشورهای دیگر، تبلیغات - که اکنون به روابط عمومی تغییر نام داده است - برای نخبگان حیاتی تر شده است. به عنوان پدرخوانده روابط عمومی مدرن ادوارد برنیز یک بار گفتم 

پروپاگاندا به دلیل استفاده آلمانی ها از آن کلمه بدی شد، بنابراین کاری که من انجام دادم این بود که کلمات دیگری را پیدا کنم، بنابراین، کلمه روابط عمومی را پیدا کردیم. 

از آن زمان، مردم از روابط عمومی (PR) صحبت می کنند. مهمتر از همه این واقعیت است که در پشت اجراهای روابط عمومی، اغلب ناشناخته اما بسیار موفق، فیلمنامه بی امان تبلیغات است.

جایگزینی تبلیغات روابط عمومی تنها اولین موفقیت افرادی بود که دوست داشتند پیچک سمی و ادوارد برنیز موفقیت دوم روابط عمومی (تبلیغات) از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است. به اشتباه، ما به این باور رسیده‌ایم که انقلاب صنعتی و پیشرفت علمی، محرک‌های واقعی مدرنیته هستند. می گوید، اصلاً اینطور نیست برنیز, 

انقلاب مهم دوران مدرن صنعتی یا اقتصادی یا سیاسی نیست، بلکه انقلابی است که در هنر ایجاد رضایت در میان حاکمان رخ می دهد.. 

این همان چیزی است که نخبگان را از غیر نخبگان جدا می کند. همانطور که برنیز می گوید، یکی حکومت می کند – دیگری، «حکومت شود».

کسانی که حکومت می کنند شامل نخبگان شرکت ها، مدیران عامل و دستگاه های برتر هستند که از قدرت شرکتی خود برای نفوذ، شکل دادن، کنترل و در برخی موارد حتی استفاده می کنند. صاحب رسانه. آنها بر فضای اطلاعاتی یا آنچه هابرماس آن را می نامد، اداره می کنند فضای عمومی. این نخبه ای است که به طور غیر مستقیم یا مستقیم قادر به شکل دادن و دستکاری افکار عمومی.

رسانه ها چه دسترسی ساده به رسانه های شرکتی داشته باشند، چه مالکیت رسانه های شرکتی یا داشتن همزیستی منافع با رسانه ها، یک دستگاه تعیین کننده باقی می مانند. رسانه‌های شرکتی به هر سه نخبگان خدمت می‌کنند و به نخبگان اجازه می‌دهند رضایت جمعی را تولید کنند. از طریق رسانه ها، نخبگان همچنین می توانند مشروعیت توده ای را برای شرکت ها و شرکت ها و همچنین سرمایه داری شرکتی به عنوان یک کل مهندسی کنند.

درست مثل حوزه رسانهنخبگان شرکت‌ها نیز به سمت انحصارات و انحصارات سوق می‌دهند. تمام بازارهای به اصطلاح آزاد به سمت تمرکز حرکت می کنند. این گرایش ابدی سرمایه داری – و نه با موفقیت – از طریق ایدئولوژی بازار آزاد و رقابت استتار می شود. فراتر از آن، در بسیاری از بازارهای سرمایه داری، گرایش غالب به ساختارهای بازار غیررقابتی نیز وجود دارد، به عنوان مثال. انحصار به عنوان سابق کسب و کار هاروارد را نقد کنید سردبیر آزادانه اعتراف کرد،

مدیران کسب و کار قهرمانان پیشرو جامعه در بازارهای آزاد و رقابت هستند، کلماتی که برای آنها یک دیدگاه جهانی و سیستم ارزشی را تداعی می کند که به ایده های خوب و کار سخت پاداش می دهد و نوآوری و شایسته سالاری را تقویت می کند. در حقیقت، رقابتی که هر مدیری آرزویش را دارد بسیار به پایان طیف مایکروسافت نزدیک‌تر است تا کشاورزان لبنی. با وجود تمام صحبت ها در مورد فضایل رقابت، هدف استراتژی کسب و کار دور کردن یک شرکت از رقابت کامل و در جهت انحصار است.

بدون ربط به بازارهای رقابتی قوی یا بازارهای انحصاری یا انحصاری واقعی، همه بازارها برنده و بازنده ایجاد می کنند. فراتر از آن، بازارهای انحصاری و انحصاری نیز نابرابری ایجاد می کنند. در چهار دهه اخیر اینها نابرابری و آسیب شناسی های همراه آن مانند ایجاد دقت، رکود دستمزدها، اندازه روزافزون فقرای کارگر و غیره از طریق توربو شارژ شده اند. نئولیبرالیسم.

با توجه به پیوند ناگسستنی نخبگان و رسانه ها، اکثریت در کشورهای رسماً دموکراتیک هنوز مایلند که افزایش نابرابری را حتی در جوامع خود تحمل کنند. آنچه ما شاهد آن بودیم، توسعه موازی کاهش محسوس در آن است نابرابری جهانی یعنی نابرابری «بین» کشورها. این بیشتر به دلیل افزایش درآمد در چین است. با این حال، نابرابری "در داخل" کشورها در حال افزایش است. به عبارت دیگر، در داخل کشورها، نخبگان هر چه بیشتر خود را از غیر نخبگان جدا می کنند.

غیر نخبگان مجبور شده اند همه اینها را بپذیرند. و تا زمانی که تصور کند درآمد مطلق آنها در طول زمان افزایش می یابد، به این کار ادامه خواهد داد. به طور خلاصه، حفظ مصرف‌گرایی توده‌ای که در کنار یک دستگاه تبلیغاتی غول‌پیکر قرار گرفته است، تاکنون توانسته است حتی برای رکود دستمزدها و پایین آمدن استانداردهای زندگی برای بخش قابل توجهی از غیرنخبگان، مقبولیت گسترده‌ای ایجاد کند. این به طبقه کارگر و برخی از بخش های طبقه متوسط ​​ضربه زده است.

با این حال، نخبگان شرکت‌ها نیز می‌دانند که تنها یک راه برای حفظ فاصله روزافزون آنها با طبقه متوسط ​​و کارگر وجود دارد و آن ادامه دادن به نتایج اقتصادی است که به کسانی که پشت سر مانده‌اند این توهم یا چشم‌اندازی را ایجاد می‌کند که زندگی در حال بهتر شدن است. تنها راه دستیابی به این امر از طریق توسعه مستمر و توهم رشد بی پایان اقتصادی است. با این حال، دومی یکی از کلیدی ها باقی می ماند تناقضات سرمایه داری فقط یک دیوانه و یک اقتصاددان نئولیبرال معتقد است که رشد بی نهایت در مکانی که وجود محدودی دارد امکان پذیر است. زمین منابع بی نهایت فراهم نمی کند. همچنین مناطق، دریاها، هوا و زمین بی نهایت را فراهم نمی کند آلوده و نابود کنند.

As گرم شدن کره زمین به گونه ای سازش ناپذیر پیش می رود، حتی دستگاه های رسانه ای نخبگان شرکتی نیز فروش ایدئولوژی «رشد ابدی» سرمایه داری را سخت تر و دشوارتر خواهند یافت. هنگامی که هر سه نخب دیگر قادر به انجام این کار نباشند - یعنی این انقباض را بپوشانند - شبه مشروعیت جعلی و همیشه موقت آنچه محافظه کاران به عنوان "تعادل سیاسی" تصور می کنند، بسیار جدی زیر سوال می رود.

این دقیقاً لحظه‌ای را نشان می‌دهد که سیستم سیاسی و اقتصادی سه نخبه با دقت ساخته و نظارت بر آن را ادامه داده‌اند، وارد مرحله نهایی بحران و استرس می‌شود. هنگامی که سیستم نخبگان در بحران و استرس قرار می گیرد، تقریباً به طور اجتناب ناپذیری منجر به رقابت نخبگان، رقابت، نبردها، حتی جنگ های داخلی و ملی می شود.

چنین جنگ‌هایی می‌تواند شامل جنگ یک نخبگان علیه نخبگان یک ملت دیگر باشد، زیرا این نخبگان هستند که معمولاً صاحب منابع طبیعی و سرمایه هستند که خواهان گسترش هستند. تقریباً در تمام درگیری‌های نخبگان در مقابل نخبگان، این غیرنخبگان هستند که سربازان پیاده و خوراک توپ را تأمین می‌کنند. همانطور که ژنرال‌های نخبگان نظامی را می‌توان از سربازان جدا کرد، غیرنخبه‌ها را نیز می‌توان به دو گروه بزرگ تقسیم کرد: ماهر و غیر ماهر.

غیر نخبگان ماهر مهارت های لازم برای اداره دستگاه های شرکتی، فرهنگی و نظامی را برای نخبگان فراهم می کند. در همین حال، غیرنخبگان غیر ماهر نیروی کار را تامین می کنند که همه اینها را ممکن می کند. در حالی که افراد غیر ماهر در موقعیت اجتماعی و اقتصادی خود خفه می شوند، به برخی از اعضای غیر نخبگان ماهر، حداقل از نظر تئوری، این امکان داده می شود که تبدیل شوند. به سمت بالا موبایل.

با این حال، به طور کلی، حتی به افراد ماهر این فرصت داده نمی شود که پس انداز خود را به سرمایه گذاری در انتظار بازده تبدیل کنند.ROI) و در نتیجه به سرمایه تبدیل می شود. با این حال، تعداد بسیار کمی واقعاً موفق شده اند به کارآفرینان عصر مدرن تبدیل شوند (مثلاً در فناوری اطلاعات). آنها بیشتر از یک طبقه متوسط ​​تحصیل کرده در دانشگاه شهری تامین می شوند. اما در کل، اکثر طبقه متوسط ​​ماهر در دنیای معاصر ما وظیفه ارائه مهارت های مهندسی و فناوری اطلاعات به نخبگان را بر عهده دارند.

گاهی اوقات، دولت هایی وجود دارند که از توسعه چنین مهارت هایی حمایت می کنند. در مواقع دیگر، دولت این موضوع را به بازار آزاد واگذار می کند. هر چه ایدئولوژی ها و ترجیحات سیاسی باشند، نخبگان می توانند با اکثر دولت ها کار کنند. با این حال، نخبگان هنوز - به دلایل واضح - دولت هایی با ایدئولوژی نزدیک به ایدئولوژی خودشان را ترجیح می دهند. این ایدئولوژی محافظه‌کاری یا نئولیبرالیسم یا در حالت ایده‌آل، هر دو است. می توان موفقیت این امر را در نخبگان حاکم در اکثر کشورهای OECD (بریتانیا، NL، CZ، آلمان، مجارستان، لهستان، فرانسه، ایتالیا، ژاپن و غیره) و فراتر از آن، یعنی مودی هند، بولسونارو برزیل، فیلیپین مشاهده کرد. دوترته و غیره

بدیهی است که هر چه قدرت سیاسی نخبگان بیشتر باشد، نخبگان توانایی بیشتری برای تغییر قوانین به نفع خود خواهند داشت - تنظیم مجدد حامی کسب و کار، افزایش مالیات برای فقرا، حداقل یا حداقل. بدون مالیات برای نخبگان و شرکت ها، به عمد به اصطلاح نصب شده است نقاط ضعف مالیاتی، قوانین ضد صنفی و غیره 

فراتر از آن، موقعیت آنها به عنوان تأثیر اصلی سیاست به نخبگان این امکان را می دهد که از طریق لابی گری، روند سیاسی را هرچه بیشتر موفق تر دستکاری کنند. سرکوب رای دهندگانو مهمتر از همه، برخورد مساعد "با" رسانه های شرکتی که به نوبه خود، رفتار مطلوب "توسط" رسانه های شرکتی را تضمین می کند - یک عامل مفید در طول انتخابات. همه اینها نه تنها نخبگان داخلی را تقویت می کند، بلکه به نخبگان در برخورد با نخبگان در کشورهای دیگر نیز کمک می کند.

در نتیجه، رابطه بین نخبگان در کشورهای اصلی سرمایه داری (مانند ایالات متحده آمریکا) و نخبگانی که در کشورهای پیرامونی (مانند عربستان سعودی) وجود دارند، همچنان مهم است. از آنجایی که به نظر می رسد دوران استعماری قایق های توپدار - عمدتاً - به پایان رسیده است، نخبگان در کشورهای اصلی مجبور شده اند، حداقل تا حدی، استقلال نسبی نخبگان پیرامونی را تحمل کنند. 

البته بیشتر اینها به سطحی از اعتماد بین نخبگان اصلی و نخبگان پیرامونی بستگی دارد. در نتیجه، رابطه هسته - پیرامون ناهمگن به نظر می رسد. اینکه چگونه رابطه هسته-حومه در واقعیت کار می کند، می توان به عنوان مثال، در رابطه با ایالات متحده و عراق نشان داد. 

در دهه 1980، زمانی که عراق در حال جنگ با ایران بود، آن زمان بود.زمانی که رامسفلد با صدام رفاقت داشت" در دهه 1990، این تغییر کرد (جنگ خلیج فارس) با حمله آمریکا به عراق در سال 2003 به دلیل عدم وجود سلاح کشتار جمعی به اوج خود رسید. در عوض، دنیا گرفت ابوغیب. امروز، به نظر می رسد که پس از اینکه ایالات متحده نخبگان مطلوب تری را که مدعی اداره عراق هستند، روی کار آمد، روابط مثبت تر ایالات متحده و عراق بازگشته است.

در هر صورت، نقش نخبگان پیرامونی که توسط نخبگان هسته مرکزی به آن محول شده است، در درجه اول نظارت بر استثمار کشورهای پیرامونی و به طور مستقیم تر، جمع آوری سود از جانب نخبگان هسته مرکزی است. این ترتیب به تجارت برده بازمی گردد که توسط نخبگان سفید اداره می شد. با این حال، نیز وجود داشتند پادشاهان سیاه پوست آفریقایی که بیش از تماشاگران تجارت برده بودند. 

امروزه، رابطه بین هسته مرکزی و نخبگان پیرامونی برای جهانی شدن امری ضروری باقی مانده است. در واقع هر دو نخبه به یکدیگر وابسته هستند. وابستگی متقابل وجود دارد. برای مثال، نخبگان پیرامونی، زیرساخت های محلی را حفظ می کنند که نه تنها استخراج منابع اولیه بلکه برای استخراج سود.

متأسفانه، به نظر نمی رسد بسیاری از وحشیگری ها، اعمال وحشیانه زورگویی، وندالیسم محیطی در مقیاس جهانی توسط نخبگان پیرامونی به نمایندگی از نخبگان اصلی علیه جمعیت محلی در کشورهای پیرامونی، بر افکار عمومی در کشورهای مرکزی تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، در موارد فوق ابوغریب در این مورد، جورج بوش، رئیس جمهور ایالات متحده، در سال 2004 عذرخواهی کرد. در پایان سال، بوش به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. 57 درصد آرای عمومی. رسانه ها خوشحال بودند که دست یاری بدهند.

در نهایت، نخبگان در هسته به این بستگی دارد رسانه های شرکتی به جرم رضایت ساخت. از این رو، رسانه‌های شرکتی دوست دارند خود را بی‌طرف جلوه دهند، اخبار را بدون ترس از لطف گزارش کنند، عینی، مستقل باشند و به‌عنوان چراغ آزادی مطبوعات و آزادی بیان کار خستگی‌ناپذیری کنند. با این حال، در پشت چهره‌ای که لیبرالیسم به خود اختصاص داده است، حمایت از نخبگان حاکم در کمین است.

باز هم، جنگ هایی مانند جنگ عراق به عنوان یک جنگ عمل می کند مثال آموزنده به عنوان یکی از برجسته ترین روزنامه نگاران جهان - جان پیلگر (جنگی که نمی بینی) – و تاثیرگذارترین روشنفکر جهان، نوام چامسکی، از آن زمان نشان داده اند دهه. چگونگی تغییر همه اینها در کتاب آینده من "سرمایه داری رسانه ای" (پالگریو، انگلستان) مشخص شده است.

توماس کلیکاور 690 نشریه دارد و مرتباً برای BraveNewEurope (اروپا غربی)، Barricades (اروپا شرقی)، Buzzflash (ایالات متحده آمریکا)، Counterpunch (ایالات متحده آمریکا)، Countercurrents (هند)، Tikkun (ایالات متحده آمریکا) و ZNet (ایالات متحده آمریکا) می نویسد. کتاب بعدی او درباره سرمایه داری رسانه ای (پالگریو) است.

مگ یانگ (GCA و GCPA، دانشگاه نیوانگلند در آرمیدیل) یک حسابدار مالی و مدیر منابع انسانی سیدنی است که به ورزش در فضای باز، ادبیات خوب و خواندن اثباتی علاقه دارد.


ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.

اهدا
اهدا

توماس کلیکاور بیش از 800 نشریه (از جمله 12 کتاب) دارد و مرتباً برای BraveNewEurope (اروپا غربی)، Barricades (اروپا شرقی)، Buzzflash (ایالات متحده)، Counterpunch (ایالات متحده آمریکا)، Countercurrents (هند)، Tikkun (ایالات متحده آمریکا) و ZNet می نویسد. (ایالات متحده آمریکا). یکی از کتاب های او مدیریت گرایی (2013) است.

پاسخ را ترک کنید انصراف از پاسخ

اشتراک

همه جدیدترین ها از Z، مستقیماً به صندوق ورودی شما.

موسسه ارتباطات اجتماعی و فرهنگی، شرکت یک موسسه غیرانتفاعی 501(c)3 است.

شماره EIN ما #22-2959506 است. کمک مالی شما تا حد مجاز توسط قانون مشمول کسر مالیات است.

ما حمایت مالی از تبلیغات یا حامیان شرکتی را نمی پذیریم. ما برای انجام کار خود به خیرینی مانند شما متکی هستیم.

ZNetwork: اخبار چپ، تحلیل، چشم انداز و استراتژی

اشتراک

همه جدیدترین ها از Z، مستقیماً به صندوق ورودی شما.

اشتراک

به انجمن Z بپیوندید - دعوت نامه ها، اطلاعیه ها، خلاصه هفتگی و فرصت هایی برای مشارکت دریافت کنید.

از نسخه موبایل خارج شوید