منبع: TomDispatch.com

عکس از الکساندروس میخائیلیدیس/Shutterstock

رابین رو سیمونز در جوانی درباره حقیقت زندگی آمریکایی بسیار کنجکاو بود. اما تنها پس از پایان دبیرستان، ترک زادگاهش، ایوانستون، ایلینویز، و بازگشت به عنوان بزرگسال - آماده خرید خانه ای در محله تاریخی سیاه پوستان که در آن بزرگ شده بود - عمیقاً در تاریخ شهر خود کاوش کرد و کاملاً فهمید. سیاست هایی که ساکنان سیاهپوست را فقیر نگه داشته و در عین حال همسایگان سفیدپوست خود را ثروتمند کرده است. البته، این نوع تاریخی نیست که در مدرسه تدریس می‌شود، حتی اگر دانش‌آموزان امروزی گاهی حقایق ناخوشایندی را درباره امپراتوری آمریکا یاد بگیرند. تاریخ محلی متفاوت است، شاید به این دلیل که بررسی چگونگی اقتصادی آن امپراتوری می تواند به خصوص ناراحت کننده باشد غارت جوامع امروزی ما را شکل داده است. با این حال، تجربه چنین ناراحتی ممکن است به هر جایگزینی ارجح باشد - و من این را به عنوان یک فرد سفید پوست می نویسم.

در سال 2017، سیمونز برای شورای شهر اوانستون نامزد شد و برنده شد. او به ایده غرامت علاقه مند بود و شروع به مطالعه لایحه ای کرد که دهه هاست در کنگره مطرح شده است. HR 40همانطور که گفته می شود - این عدد به وعده شکسته دوران پس از جنگ داخلی اشاره می کند که افراد برده شده سابق باید 40 هکتار و یک قاطر دریافت کنند - کمیسیونی برای بررسی میراث برده داری و چگونگی جبران خسارت ایجاد می کند. غرامت های فدرال برای پرداختن به پهنه این کشور ضروری خواهد بود شکاف ثروت نژادی این نتیجه انباشته سیاست های ظالمانه اقتصادی از دوران کشت و زرع است. با این حال، سیمونز همچنین می‌دانست که دولت فدرال در ارتکاب چنین بی‌عدالتی‌ها به سختی تنها است - و در اینجا او یک ایده رویایی داشت.

او از طریق تلفن به من گفت: "فکر کردم، با یکی از جامعه خود شروع کنم." به طور خاص، او به دنبال جبران خسارت های ناشی از مسکن قرن بیستمی شهر خودش بود. سیاست، که به طور موثری ساکنان سیاه پوست را به یک محله واحد معروف به بخش 5 محدود می کند. همانطور که جمعیت سیاه پوست اوانستون در طول سال افزایش یافت مهاجرت بزرگ - که در آن آمریکایی های آفریقایی تبار فرار کردند ترور و ظلم در جنوب - بخش پنجم شلوغ شد و هزینه مسکن بالا رفت. در سال 5، زمانی که شرکت وام مالکان خانه از هیئت بانک وام فدرال نقشه‌ای را تهیه کرد که نشان‌دهنده «خطر» وام دادن در مکان‌های خاص بود، بخش پنجم را قرمز کرد. آن عمل در سراسر کشور، معروف به بازگرداندن، نشان داد که این منطقه واجد شرایط دریافت وام هایی نیست که به خانواده های سفیدپوست کمک می کند تا ثروت بین نسلی بسازند. امروزه، سفیدپوستان در اوانستون به طور متوسط ​​از ارزش املاک برخوردار هستند دو برابر همسایگان سیاه پوستشان

تا سال 2019، سیمونز با موفقیت غرامت را در دستور کار شورای شهر اوانستون قرار داد و به زودی حمایت گسترده ای از این ایده به دست آورد. او سپس کار پر زحمت جمع آوری نظرات جامعه در مورد چگونگی انجام چنین جبرانی را رهبری کرد. در نتیجه، در اوایل دسامبر، تنها چند هفته بعد، اولین غرامت توسط یک دولت شهرداری به ساکنان سیاهپوست به منظور قدردانی از تاریخ طولانی نژادپرستی ساختاری اعطا خواهد شد: کمک های بلاعوض مسکن از 25,000 دلار تا 16 خانواده ایوانستون - پولی که می توان آن را پیش پرداخت کرد یا به عنوان کمک وام مسکن یا برای تعمیرات خانه موجود استفاده کرد. این تازه آغاز غرامت در ایوانستون است، گامی کوچک و در عین حال قدرتمند. در واقع، حقیقت این است که آمریکای امپریالیستی فقط یک واقعیت دور از دسترس نیست. به همان اندازه محلی است که شما در حال خواندن این مطلب هستید، به این معنی که پادزهر آن می تواند محلی نیز باشد.

یک امپراتوری تغییر نام تجاری

یک سال پس از آنکه سیمونز ایده غرامت را برای همکارانش در شورای شهر مطرح کرد، دو نفر ساکن از آمهرست، ماساچوست (جایی که من زندگی می کنم)، متوجه شد که علائم زندگی سیاه پوستان مهم است پس از قتل جورج فلوید در سراسر شهر زیاد شده است، و حدس زد که مردم در نهایت در حال حاضر به دنبال غرامت در اینجا هستند. در اوانستون، این ابتکار پاسخی به مجموعه خاصی از سیاست های مسکن بود. با این حال، چرا غرامت در آمهرست عمدتا سفیدپوست تضمین می شود؟

پاسخ، برای استفاده از اصطلاح مورد علاقه نسب شناس نیکا اسمیت، در اصل به شکلی بود که این شهر بوده است، بازتوییت. امروزه آمهرست به‌خاطر سیاست «مترقی» و رفاه شناخته می‌شود، اما در قرن‌های نوزدهم و بیستم، رهبران شهر سفید به‌طور سیستماتیک آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار را از مسکن و فرصت‌های اقتصادی محلی محروم کردند - حتی اگر در قرن‌های هفدهم و هجدهم، کار سخت برده‌ها. افرادی که از آفریقا ربوده شده بودند در ساخت این مکان کمک کرده بودند. (بله، برده داری وجود داشت در ماساچوست.)

تغییر نام تجاری شهر تصادفی نبود. حداقل در یک مورد، مورخان محلی نمودار مالیات شهر را جعل کردند تا ارزش اموال انسانی را کنار بگذارند، و سعی کردند برده داری را از سوابق پاک کنند. به طور کلی، حقایق سخت تاریخ آمهرست به نفع داستانی خوشایند درباره آمریکایی های اروپایی-آمریکایی با فضیلت پوشیده شد. به این ترتیب، تغییر نام تجاری آن آینه ملت است. از سال 2019، متوسط ​​درآمد خانواده های سفیدپوست در آمهرست 108,500 دلار بود. بیش از دوبار خانواده های سیاه پوست

با این وجود، در طول سال گذشته، به لطف فعالان، مفهوم جبران خسارت برای افراد آفریقایی تبار راه خود را در دستور کار دولت محلی پیدا کرد. (من به عنوان یک محقق در این تلاش شرکت کردم، تاریخ شهر را بررسی کردم و گزارش هایی در مورد آنچه پیدا کردم نوشتم.) دسامبر گذشته، شورای شهر آمهرست اعلامیه ای را تصویب کرد "در تایید تعهد شهر آمهرست به پایان دادن به نژادپرستی ساختاری و دستیابی به برابری نژادی برای ساکنان سیاه پوست، و در بهار امسال، در اقدامی تاریخی که هنوز پیامدهای آن مشخص نشده است، شورا به ایجاد یک صندوق جبران خسارت.

شایان ذکر است که افرادی که در ابتدا ایده غرامت را به شورای تقریباً تمام سفید پوست آمهرست آوردند، خود سفیدپوست بودند. در همین حال، کمیته‌ای متشکل از ساکنان رنگین‌پوست در حال مذاکره با همان نهاد در تلاش برای اصلاح شیوه‌های پلیس محلی برای رسیدگی به نگرانی‌ها در مورد ایمنی اولیه فیزیکی هستند.

"اگر برای کمک به من آمده اید، وقت خود را تلف کرده اید"

سال‌ها این جمله را نمی‌فهمیدم: «اگر برای کمک به من اینجا آمده‌ای، وقتت را تلف می‌کنی. اما اگر به این دلیل آمده‌اید که آزادی شما به آزادی من گره خورده است، بگذارید با هم کار کنیم.» آن کلمات از لیلا واتسون، یک پیر و فعال بومی استرالیایی است، و اکنون می بینم که آنها همه چیز را با پرداخت غرامت انجام می دهند. اما من همیشه فکر می کردم: من نمیتونم بیام کمکت کنم؟ چرا که نه؟

در اوایل دهه 1970، واتسون رهبر اعتراضات علیه استعمار و نسخه استرالیایی آپارتاید بود، زمانی که برخی از سفیدپوستان استرالیایی واقعاً به بومیان نزدیک شدند تا از آنها بپرسند که چگونه می توانند کمک کنند. واتسون و دیگران احساس ناامیدی می‌کردند، زیرا آن افراد می‌خواستند پاسخ‌ها به آنها داده شود تا اینکه خودشان کار سختی را که برای یافتن پاسخ‌ها انجام می‌دهند، انجام دهند. برای من، حدود 37 سال طول کشید (من اخیراً 38 ساله شدم)، اما در نهایت دیدم که تمایل به "کمک کردن" می تواند راهی برای کمک کنندگان احتمالی باشد تا احساس آسیب ناپذیری کنند - راهی برای گفتن: "من هستم خوب. اینها هستند دیگر افرادی که به کمک نیاز دارند.» خب، حالا این را بگویم: حالم خوب نیست.

فرهنگ خاص سفیدپوستی که در آن متولد و بزرگ شدم، مملو از افسردگی دلخراش است و در میان ثروت فراوان، ترس شدید از اینکه هنوز به اندازه کافی نداشته باشم. پدرم که در 20 سالگی به طور ناگهانی از دنیا رفت، فقط به شوخی می گفت: "پول این است که امتیاز را حفظ کنی." پدر هم یک خدمتکار مشتاق جامعه بود. اما اگر بخش سرسختی از شما معتقد است که پول معیار زندگی است، حتی مقدار زیادی خدمات اجتماعی برای ایجاد احساس کامل کافی نخواهد بود. از طرف مادری، مادرم در خانه‌ای بزرگ شد که جعبه‌ای به اندازه دیوار داشت که در آن غنائمی را که او و خواهر و برادرش کسب کرده بودند نشان می‌داد - بخشی از درک ناگفته‌ای از خانواده که راهی برای کسب عشق این است که در تنیس بسیار بسیار خوب باشیم.

پدرم به سختی این ایده را ابداع کرد که پول کارت امتیازی زندگی است، باوری که در قلب داستان اصلی اروپایی-آمریکایی قرار دارد و انگیزه ای قدرتمند برای غارت امپریالیستی در گذشته و حال. امروز، در این عصر میلیاردرها، اساساً آمریکایی است که ارزش خود را به عنوان یک انسان با عنوان شغلی، حقوق یا دارایی خالص خود مرتبط کنید. پس جای تعجب نیست که چنین ناامنی در من زندگی می کند و می جوشد.

اجداد اروپایی من در فقر به آمریکا آمدند و از آزار و شکنجه گریختند زیرا یهودی بودند. به خاطر داشته باشید که یهودیان توسط بسیاری در این کشور تا پس از جنگ جهانی دوم سفیدپوست محسوب نمی شدند. سپس، آنها بودند اجازه ادغام تا حدی به لطف برنامه های عمومی مانند G.I. بیل و وام های مسکن فدرال که به سفیدپوستان در ایوانستون و جاهای دیگر اعطا می شود (که آمریکایی های آفریقایی تبار تا حد زیادی از هر دوی آنها مستثنی شده بودند). در خانواده خود من، موفقیت مادی در آمریکا ابتدا در مورد بقا بود، اما بعداً به موضوع ثروت تبدیل شد. به عبارت دیگر، داستان ما را به عنوان حرکت از فقر به امتیازگیری امپریالیستی در سه نسل در نظر بگیرید.

با این حال، اخیراً متوجه شده ام که دادن مبالغ ناچیزی هم به من احساس آرامش می دهد. با این حال من هنوز در برابر انجام این کار بسیار مقاومت می کنم! به‌عنوان یک اروپایی-آمریکایی، این ایده را کاملاً جذب کرده‌ام که امنیت از احتکار منابع ناشی می‌شود. به نظر می‌رسد حقیقت برعکس است: چنین احتکار باعث می‌شود در درونم احساس مردگی کنم.

نوع متفاوتی از گنج

شهر اوانستون شکل جدیدی از درآمد، مالیات بر فروش ماریجوانای تفریحی را برای تأمین بودجه برنامه جبران خسارت خود اختصاص می دهد. و این تازه شروع یک فرآیند طولانی است، زیرا به طور قابل توجهی به منابع بیشتری برای جبران خسارت به خانواده های واجد شرایط نیاز است.

رابین رو سیمونز اکنون در حال مذاکره با چندین موسسه مالی در مورد توسعه نوع جدیدی از وام مسکن (با نرخ بهره پایین یا سایر مزایا) است که می‌تواند بخشی از عدالت جبرانی در ایوانستون و در نهایت در جاهای دیگر باشد. او اشاره می‌کند که چنین موسساتی از شیوه‌های ضد سیاه‌پوستان که به شکاف ثروت نژادی امروز کمک می‌کنند، سود می‌برند و او می‌گوید که خوش‌بین است که حداقل یک بانک "گام اول جسورانه را بردارد و نمونه ای برای همکاران خود در صنعت مالی باشد." او درست می‌گوید که این نشان‌دهنده یک جهت جدید قابل توجه برای سرمایه‌داری آمریکایی است. یا به عبارت دیگر، من تنها کسی نیستم که باید یاد بگیرم چگونه پول بدهم.

برخی از مردم به ثروتی بسیار فراتر از آنچه برای امنیت مادی لازم است می چسبند، به همان دلیلی که مادرم در کودکی یاد گرفت حریفانش را در زمین تنیس بکشد و جام هایی را که می توانست برای والدینش به خانه ببرد، به دست آورد. این محافظت در برابر بدترین سرنوشت ممکن است: ناکافی بودن، بی ارزش بودن، مورد بی مهری قرار گرفتن. در پرفروش ترین اثر برنه براون جرات رهبری، که او آن را به عنوان منبعی برای ایجاد فرهنگ های سازمانی شجاعانه تر نوشت، او می نویسد: "در مرکز همه اقدامات امنیتی شخصی دقیق و طرح های حفاظتی ما، گرانبهاترین گنج تجربه انسانی قرار دارد: قلب."

منطقی است که بررسی آسیب‌های محلی و احتمالات تعمیر محلی به آن ختم شود. به هر حال، شما نمی توانید خیلی بیشتر از قلب خود محلی کنید.

جبران آسیب‌های دیروز و امروز مستلزم باز کردن نه تنها خزانه‌ها، بلکه در دل‌ها و کنار گذاشتن راهبردهای دفاع و انحراف است. این مستلزم درک این است که آنچه امپراتوری است محلی است. به هر حال، تا زمانی که بسیاری از ما واقعاً درد تاریخ جمعی خود را احساس نکنیم، اتفاق چندانی نخواهد افتاد. تنها با تجربه کامل آنچه اشتباه است، می‌توانیم کامل بودن آنچه برای درست کردن آن لازم است را تشخیص دهیم.

سیمونز اکنون یک سازمان غیرانتفاعی به نام تاسیس کرده است اولین تعمیر، برای کمک به آوردن درس های اوانستون به شهرها و شهرستان های دیگر. شهرداری‌های زیادی (از جمله آمهرست) در مورد احتمال غرامت‌های محلی با او تماس گرفته‌اند که حسابش از دست رفته است. و وقتی صحبت از 40 H.R می شود، دو سال پیش کمتر از 70 حامی در مجلس نمایندگان داشت. امروز 194 دارد.

این مارتین لوتر کینگ جونیور بود که معروف بود گفت:ما بر آن پیروز خواهیم شد زیرا قوس عالم اخلاق طولانی است، اما به سمت عدالت خم می شود. با این حال انحنای آن قوس یک نتیجه قطعی نیست. اینکه تاریخ چقدر کند در مسیر عدالت حرکت می کند (یا نمی کند) به قلب مردم عادی بستگی دارد.

ماتیا کرامر، یک TomDispatch به طور منظم، در حال کار بر روی رمانی در مورد رابطه عاشقانه یک پیشخدمت با یک قرص نسخه ای است. می توانید با او تماس بگیرید اینجا کلیک نمایید.

این مقاله برای اولین بار در TomDispatch.com، وبلاگ موسسه Nation، که جریان ثابتی از منابع، اخبار و نظرات جایگزین را از تام انگلهارد، ویراستار طولانی مدت در انتشارات، یکی از بنیانگذاران پروژه امپراتوری آمریکا، نویسنده فرهنگ پایان پیروزی، به عنوان رمان، آخرین روزهای انتشار. آخرین کتاب او ملتی ساخته نشده توسط جنگ (کتاب های مارکت) است.


ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.

اهدا
اهدا
پاسخ را ترک کنید انصراف از پاسخ

اشتراک

همه جدیدترین ها از Z، مستقیماً به صندوق ورودی شما.

موسسه ارتباطات اجتماعی و فرهنگی، شرکت یک موسسه غیرانتفاعی 501(c)3 است.

شماره EIN ما #22-2959506 است. کمک مالی شما تا حد مجاز توسط قانون مشمول کسر مالیات است.

ما حمایت مالی از تبلیغات یا حامیان شرکتی را نمی پذیریم. ما برای انجام کار خود به خیرینی مانند شما متکی هستیم.

ZNetwork: اخبار چپ، تحلیل، چشم انداز و استراتژی

اشتراک

همه جدیدترین ها از Z، مستقیماً به صندوق ورودی شما.

اشتراک

به انجمن Z بپیوندید - دعوت نامه ها، اطلاعیه ها، خلاصه هفتگی و فرصت هایی برای مشارکت دریافت کنید.

از نسخه موبایل خارج شوید