[یادداشت مترجم: متن زیر ترجمه بخشی از مقاله طولانی تر فواز ترابولسی است که برای اولین بار به زبان عربی در روزنامه بیروت منتشر شد. سفیر در 28 ژوئن 2007. سه نکته روشن برای قرار دادن مقاله در متن:
(1) ترابولسی خروج نیروهای سوری در سال 2005 از لبنان را به عنوان یک گسست "خشونت آمیز" در روابط لبنان و سوریه توصیف می کند. این صلاحیت به این عقب نشینی اشاره نمی کند، بلکه به رویدادهای پیرامون آن اشاره دارد. این رویدادها شامل چندین ترور سیاسی، از قتل رفیق حریری، نخست وزیر سابق در فوریه 2005، و بن بست بین متحدان و دشمنان دولت سوریه در لبنان است که به خشونت تبدیل شده است.
(2) ترابولسی از سیاستمداران لبنانی طرفدار ایالات متحده انتقاد می کند که به نومحافظه کاران در واشنگتن اعتماد کرده اند. او خاطرنشان میکند که این اعتماد ممکن است همچنان یک قمار توهمآمیز و خطرناک باشد، زیرا قدرت نئومحافظهکاران در واشنگتن از بین میرود. به عنوان مثال، ترابولسی از پل ولفوویتز که اکنون بی اعتبار شده است، یاد می کند که اغلب توسط سیاستمداران لبنانی طرفدار ایالات متحده قبل از سقوطش مورد ستایش قرار می گرفت، و سپس با نوام چامسکی که هنوز هم «در برابر امپراتوری ثابت قدم است» تضادی ناگهانی ایجاد می کند. این اشاره ای غیرمستقیم به دیدار چامسکی از بیروت در می 2006 است، رویدادی که ترابولسی به سازماندهی آن کمک کرد و هنوز هم در تفسیرهای عمومی دشمنان و دوستانش طنین انداز است. در آن دیدار، چامسکی هر زمان که از او خواسته می شد درباره درگیری داخلی لبنان اظهار نظر کند، بارها تاکید می کرد که این وظیفه لبنانی هاست که اختلافات خود را حل کنند و آنها را به دور از دخالت خارجی حل و فصل کنند.
(3) ترابولسی در پاراگراف پایانی مقاله به میشل کیلو، روزنامهنگار و فعال حقوق بشر مشهور سوری اشاره میکند. کیلو یکی از امضاکنندگان بیانیه مشترک بیش از دویست نویسنده و روشنفکر لبنانی و سوری است که خواستار بهبود روابط بین دولتهای دو کشور شده است. این به اصطلاح است اعلامیه بیروت-دمشق/دمشق-بیروت که در 12 مه 2006 در تمام روزنامه های مهم بیروت منتشر شد. چند روز بعد، کیلو به همراه چند تن از برجسته ترین امضاکنندگان سوری (انوار البنی، محمود عیسی، خلیل حسین و سلیمان شمر) در دمشق توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند. پلیس سوریه از زمان دستگیری وی، روزنامه های تحت کنترل دولت در دمشق مقالاتی در مورد کیلو منتشر کرده اند که ادعا می کنند او بخشی از یک کمپین بین المللی برای سرنگونی رژیم سوریه است. در 26 مارس 2007، کیلو در دادگاه کیفری به «تضعیف احساسات ملی»، «اشاعه اطلاعات نادرست» و «تحریک اختلاف مذهبی و نژادی» متهم و به سه سال زندان محکوم شد. این اتهامات پاسخی به نقش او در تهیه پیش نویس بود اعلامیه بیروت-دمشق/دمشق-بیروت. - عساف کفوری]
در حالی که سیاستمداران در بیروت به مشاجره های خود ادامه می دهند و یکدیگر را مسئول ادامه بحران دولتی می دانند، در هفته های اخیر چندین تحول شوم در مرزهای این کشور رخ داد - حمله تروریستی به گروه اسپانیایی یونیفل در جنوب، تصمیم مورد انتظار شورای امنیت ناظران سازمان ملل را برای نظارت بر قاچاق اسلحه از مرز لبنان و سوریه در شرق، بسته شدن گذرگاههای ترانزیت بین لبنان و سوریه در شمال، تعیین میکند.
این تحولات برای یادآوری وخامت خطرناک روابط بین لبنان و سوریه لازم نیست اتفاق بیفتد، اما مطمئناً این پرسش را واجبتر میسازد: آیا زمان آن نرسیده است که بالاخره از لبه پرتگاه عقب نشینی کنیم و ابتکاراتی را در نظر بگیریم. آیا روابط دو کشور در مسیری جدید و سودمند متقابل قرار خواهد گرفت؟ از زمان استقلال از استعمار فرانسه در دهه 1940، دو کشور حداقل دو بار با شکست خشونت آمیز روابط مواجه شده اند. اولین بار در آغاز جنگ داخلی 1975-1990 بود که نیروهای سوری وارد لبنان شدند. بنابراین سوریه به یک طرف مستقیم در مناقشه داخلی تبدیل شد که به طور ناگهانی به توافق سه دهه ای بین دو کشور پایان داد. بار دوم در سال 2005 بود، زمانی که خروج نیروهای سوریه به ترتیباتی که در یک دهه و نیم گذشته حاکم بود پایان داد.
این دو کشور هر کدام به اندازه کافی باعث خونریزی دیگری شده اند، بسیار بیشتر از آنچه که هر کدام می توانند تحمل کنند. دولت دمشق به اندازه دو سال پیش امروز به سرنگونی نزدیکتر نیست و برخلاف تصور برخی هنوز نمیتواند هژمونی خود را بر لبنان دوباره تحمیل کند. تعقیب این دو هدف متفاوت از سوی مخالفان و متحدان رژیم سوریه، دو اردوگاه متخاصم در لبنان را در بن بست ناتوانکنندهای گرفتار کرده است که آنها را به شرطی فزاینده بر مداخله نیروهای خارجی و تغییرات مطلوب منطقهای واداشته است. مخالفان لبنانی سوریه به دلیل ترس سوریه از دادگاه بین المللی که مقامات سوری را در ترور رفیق حریری، نخست وزیر پیشین دخیل خواهد کرد، دچار این توهم هستند که می توانند با خیال راحت به مداخله و حمایت غرب تکیه کنند. آنها مناقشه بین دو کشور را به عنوان مناقشه ای می بینند که می تواند به اعمال تدابیر امنیتی مناسب برای نظارت بر مرزها محدود شود. اما این درگیری چیزی بیش از تدابیر امنیتی ناقص است. موضوع نفوذ مجدد سوریه در لبنان به طور اجتناب ناپذیری در مذاکراتی که دولت سوریه مشتاق آغاز آن با ایالات متحده و اتحادیه اروپا بوده است، مطرح خواهد شد. اگر چنین مذاکراتی به نتیجه برسد، سوریه قطعاً باید چیزی را بپذیرد که اجازه اعمال نفوذ مجدد در لبنان را داده است، همانطور که مخالفان لبنانی سوریه باید چیزی را برای این نفوذ مجدد بپذیرند. در این شرایط، اگر قرار است امتیازاتی از سوی هر دو کشور داده شود، آیا ترجیح داده نمی شود که مستقیماً این امتیازات را به یکدیگر بدهند تا اینکه با دخالت خارجی مجبور به دادن آن باشند؟
به گفته فاروق الشراع، معاون رئیس جمهور سوریه، "ائتلاف 8 مارس" از احزاب مخالف متحد با سوریه قوی تر از "ائتلاف 14 مارس" است که از دولت فواد سینیوره حمایت می کند. اگر واقعاً چنین است، دلیل بیشتری برای دولت دمشق است که متحدان لبنانی خود را تشویق کند که اولین کسانی باشند که امتیاز بدهند. با انجام این کار، افکار عمومی لبنان برای یک بار شنیده می شود که دمشق ابتکار مثبتی برای حل و فصل بحران داخلی اتخاذ کرده است، ابتکاری برای مقابله با سیاست «چماق» که تاکنون برای تهدید معیشت مردم از طریق تعطیلی تجارت استفاده شده است. مسیرهای بین دو کشور
به عبارت دیگر، به نفع همه افراد ذیربط، نمیتوان راهی متفاوت برای حل بحران وجود داشت - راهی که از منطق تحریم و تحریکات شبه نژادپرستانه (علیه سوریه و دولت سوریه) از یک طرف جلوگیری کند، و یک عزم انتقام جویانه برای تحمیل مجدد دیکته (بر مخالفان لبنانی دولت سوریه) از طرف دیگر؟ کمپینهای رسانهای و حملات لفظی ممکن است دردناکتر از انتقامجویی خشونتآمیز باشد، اما سیاست مستمر شرطبندی روی نئومحافظهکاران در واشنگتن به منظور سرنگونی رژیم در دمشق، خود را توهمی نشان داده و بهای سنگینی را که اکثریت آنها را متحمل شده است، متقبل شده است. لبنانی ها، از هر طرف، دیگر حاضر به پرداخت نیستند. در اینجا نومحافظه کاران مانند پل ولفوویتز شکست خورده و فاسد و دیگرانی مانند او هستند که مجبور به ترک صحنه سیاسی شده اند. (و نوام چامسکی در برابر امپراتوری ثابت قدم می ماند!) تاریخ این منطقه مملو از موقعیت هایی است که قدرت های غربی که برای حفظ منافع خود در برابر سوریه و لبنان قرار گرفته اند، بارها و بارها اولی را بر دومی انتخاب کرده اند. .
به دور از منطق تخریب، دشمنی و انتقام متقابل، آیا هنوز راهی برای راه اندازی ابتکار لبنان یا سوریه وجود دارد که روابط دو کشور را اصلاح کند؟ مهم نیست که کدام حزب اولین گام را در چنین ابتکاری بردارد. تنها چیزی که مهم است این است که منافع مشترک هر دو کشور را تامین کند و مکمل بودن آنها را بپذیرد نه هویت آنها را و به تفاوت های موجود در سیستم های سیاسی و اقتصادی آنها احترام بگذارد. چنین ابتکاری باید آغاز شود و باید با آتش بس بین هر دو طرف، تعلیق کمپین های بی امان تحریک علیه یکدیگر و پایان دادن به همه نقض های امنیتی بین دو طرف آغاز شود.
چه کسی با این چالش روبرو خواهد شد؟ چه کسی شجاعت این را خواهد داشت که اعلام کند هر دو طرف اشتباه کرده اند؟ چه کسی علناً اعتراف می کند که انتقام فقط انتقام می آورد و خون فقط خون؟ اکنون که دادگاه بین المللی تشکیل شده است، کدام طرف شهامت این را دارد که دست دوستانه به طرف دیگر دراز کند؟ چنین تسامح به هیچ وجه نباید تحقیقات برای کشف حقیقت ترور رفیق حریری و به دست آوردن عدالت عاملان آن را تضعیف کند. این تحقیقات باید پیگیری شود و بدون اجازه به آمریکا برای سوء استفاده از آن در تعقیب برنامه سیاسی خود در خاورمیانه دنبال شود.
این سوال برای هر دو اردوگاه در لبنان متفاوت است. خطاب به احزاب حامی دولت: آیا برای حل بحران چیزی غیر از «حفاظت» آمریکایی-اروپایی که محافظت نمی کند پیشنهاد می کنید؟ خطاب به احزاب مخالف: آیا از سکوت گیج کننده در مورد همه مسائل معلق بین دو کشور خارج خواهید شد (انگار که چنین مسائلی وجود ندارد)؟ به عنوان دوستان و متحدان خودخوانده سوریه در لبنان، آیا دیدگاه خود را در مورد روابط دوستانه بین دو کشور پیش خواهید برد؟
چه کسی مسئولیت ارائه یک سازش تاریخی بین لبنان و سوریه را بر عهده خواهد گرفت؟ راستی آیا کسی آنجا هست که گوش کند؟
در حال حاضر یک زندانی سیاسی در دمشق است که تاوان دشمنی بین دو کشور را می پردازد. این میشل کیلو است که بیش از یک سال است که به دلیل تمایل به اصلاح روابط بین دو کشور در زندان سوریه به سر می برد. باشد که آزادی کیلو نشانه آن باشد که بالاخره یکی در دمشق گوش می دهد!
فواز ترابولسی در دانشگاه آمریکایی لبنانی، بیروت-لبنان تدریس می کند. او درباره تاریخ، سیاست عرب، جنبشهای اجتماعی و فرهنگ عامه نوشته است و آثاری از کارل مارکس، جان رید، آنتونیو گرامشی، آیزاک دویچر، جان برگر، اتل عدنان، سعدی یوسف و ادوارد سعید ترجمه کرده است. مترجم، عساف کفوری، علوم کامپیوتر را در دانشگاه بوستون تدریس می کند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا