در یک سخنرانی در آستانه روز مارتین لوتر کینگ این هفته، باراک اوباما با استناد به یاد رهبر بزرگ حقوق مدنی (و برنده جایزه صلح نوبل) به منتقدانش توصیه کرد که همه چیز را در چشم انداز قرار دهند و کمی صبر نشان دهند.
او خاطرنشان کرد: "گاهی اوقات وقتی مردم نمی خواهند ببینند که حتی اگر همه چیز را به دست نیاوریم، چیزی به دست می آوریم، کمی ناامید می شوم."
برای بخش بزرگی از آمریکایی ها، به نظر می رسد که "چیزی" به اندازه کافی خوب نیست. و اوباما اشاره کرد که او نیز میتواند یکی از آنها باشد: «زمانهایی وجود دارد که احساس میشود همه این تلاشها بیهوده است، و تغییرات بهطور دردناکی کند میشوند، و من باید با تردیدهای خودم مقابله کنم». .
یک سال پس از تحلیف او به عنوان اولین رئیس جمهور آفریقایی-آمریکایی ایالات متحده - حوضه ای که بعید است ارزش آن بدون توجه به آنچه در پیش است کاهش یابد - اوباما به وضوح می تواند با کمی همدردی انجام دهد.
هیچ رئیسجمهوری ایالات متحده در بیش از 50 سال گذشته با محبوبیت کمتری یک سال پس از تصدی این پست مواجه نشده است. اما پس از آن، تقریباً در 50 سال گذشته، هیچ رئیسجمهوری بر سر کار نیامده است که زیر بار این همه انتظارات باشد. بدون شک لفاظی های مبارزات انتخاباتی نامزد دموکرات شیوا به آنها کمک کرد - اما پس از آن، او به سختی می توانست امیدوار باشد با این جمله: «به من رای دهید، اما اگر انتخاب شدم، از من انتظار زیادی نداشته باشید. ”
در همان زمان، انتظارات تا حدی هم شرایطی بود: اکثریت آمریکاییها از دولت بوش به شدت خسته شده بودند، البته نه لزوماً به همان دلایلی که باعث عدم محبوبیت پایدار آن در خارج از کشور میشد. اوباما توانست خود را به عنوان نامزدی معرفی کند که بیشترین تضاد را با جورج دبلیو.
برخی از فعالانی که برای او کمپین تبلیغاتی کردند، او را شخصیتی رادیکال میدانستند، اما این تصور بیشتر ناشی از کنایههای راست افراطی است تا هر چیزی که اوباما برای خودش ادعا کرد. پیام او، زمانی که خالی از ابهام نبود، سرسختانه میانهروی بود – بدون شک، در اکثر جهات به سمت چپ دولت بوش بود، اما این چیز زیادی نمیگوید.
سابقه مخالفت با حمله به عراق به جایگاه او در میان دموکراتها کمک کرد، اما موضع او لزوماً مبتنی بر تحلیلی نبود که بسیار متفاوت از تحلیل محافظهکاران به اصطلاح واقعگرا - که تمایل داشتند پروژه نومحافظهکاران را به دلیل هزینه آن برای آمریکا به سخره بگیرند. به جای اثرات مخرب آن بر عراقی ها.
باراک اوباما ممکن است با پت بوکانان چشم در چشم نباشد، اما از بسیاری جهات با دیدگاه دکتر کینگ هم موافق نیست - سرنوشت او ممکن است زمانی که تصمیم گرفت سکوت در مورد ویتنام غیراخلاقی است و شروع به تمسخر ملتش کرد، به پایان رسید. ، کاملاً دقیق، به عنوان بزرگترین تامین کننده خشونت در جهان. با گذشت بیش از 40 سال، این واقعیت بدون تغییر باقی می ماند.
اوباما، اندکی پس از اعلام افزایش در افغانستان، تصمیم گرفت در سخنرانی نوبل ماه گذشته در اسلو در مورد مفهوم "جنگ عادلانه" به عنوان پاپ شرکت کند. او تفاوت های گسترده ای را بین ویتنام و افغانستان می بیند، و مطمئناً، در واقع تفاوت های زیادی وجود دارد. اما او شباهتها را نادیده میگیرد و شاید نمیداند که برای کسانی که در معرض خشونتهای قدرتمندترین ملت تاریخ هستند، جنگ عادلانه او فقط یک جنگ دیگر است.
از نظر نظامی قدرتمند، یعنی نه از نظر اخلاقی، همانطور که دکتر کینگ تشخیص داد. یکی از بزرگترین ضعف های آمریکا در عرصه بین المللی، گستاخی آن است (ترکیبی به ویژه سمی وقتی که با جهل ترکیب شود)، و حتی زمانی که ظاهراً قصد دارد برای یک تغییر خوب عمل کند - مانند مورد ماموریت امدادرسانی در این ماه، وارد عمل می شود. به هائیتی زلزلهزده، جایی که لازم تشخیص داده شد که نیروهای آمریکایی فرودگاه پورتو پرنس را اشغال کنند - که باعث شگفتی متحدان غربی مانند بریتانیا و فرانسه و همچنین آژانسهای امدادی شد که پروازهای آنها باید تغییر مسیر دهد. به جمهوری دومینیکن همسایه
در همین حال، راش لیمبا، مجری بدنام برنامه گفتگوی رادیویی ایالات متحده، هموطنان آمریکایی را تشویق میکند که یک سنت به کمکهای هائیتی کمک نکنند تا مبادا اوباما این بودجه را بدزدد. باورش سخت است؟ خوب، اگر اوباما واقعاً یک مسیحا بود، چایگردانها، ردنکها و فاشیستهای رمزپایه او را بیدریغ مصلوب میکردند.
آنهایی که در سمت چپ هستند که اوباما را به این دلیل که بسته محرک او به اندازه کافی بزرگ نبود، ایراد می گیرند. کسانی که در پشت این بحران مالی هستند، اجازه داشته اند از آن سود ببرند که قربانیانشان همچنان از آن رنج می برند. اینکه لایحه اصلاحات بهداشتی که در حال حاضر در کنگره مطرح شده است شامل سازش های بسیار زیادی با بیگ فارما و صنعت بیمه بدون ارائه پوشش جهانی است. و اینکه دولت یکساله به همان اندازه که دولتهای پیشین خود از منافع خود پیروی میکند - خوب، آنها اشتباه نمیکنند، اما آیا واقعاً انتظار دیگری داشتند؟
البته ناعادلانه است که در مورد ریاست جمهوری اوباما یک سال پس از دوره ریاستش قضاوت کنیم. و غیر منطقی است که از یک مرد انتظار داشته باشیم که ساختار پیچیده قدرت در ایالات متحده را تغییر دهد، حتی اگر بخواهد. همچنین لازم به یادآوری است که همه روسای جمهور ایالات متحده که به دستاوردهای ارزشمندی دست یافتند - الغای برده داری، توافق جدید، حقوق مدنی، پایان جنگ ویتنام - این کار را بر پشت جنبش های قدرتمند مردمی برای تغییر مترقی انجام دادند. اوباما در مواردی اشاره کرده است که مخالفی با تحت فشار قرار دادن در مسیرهای مشابه ندارد. به عنوان مثال، کمی قبل از انتخاب شدن، او به هواداران مردمی خود گفت: «بزرگترین ریسکی که میتوانیم بکنیم این است که همان سیاست قدیمی را با همان بازیکنان قدیمی امتحان کنیم و انتظار نتیجه متفاوتی داشته باشیم. شما آنچه را که تاریخ به ما میآموزد نشان دادهاید - که در تعیین لحظاتی مانند این، تغییری که ما نیاز داریم از واشنگتن نمیآید. تغییر به واشنگتن می رسد. تغییر به این دلیل اتفاق میافتد که مردم آمریکا آن را میطلبند – زیرا آنها قیام میکنند و بر ایدههای جدید و رهبری جدید، سیاست جدید برای زمان جدید پافشاری میکنند.»
چپ ناراضی می تواند بدتر از پیروی از نسخه ای که توسط قهرمان اعدام شده طبقه کارگر جو هیل ارائه شده است انجام دهد. آخرین سخنان او این بود: عزا نگیرید - سازماندهی کنید!
ایمیل [ایمیل محافظت شده]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا