آیا ترجیح می دهید توسط یک گرگ بخورید یا یک روباه؟
نوشته کارل فینامور
چندین مورد از نقل قول های مورد علاقه و به یاد ماندنی من این روزها به ذهنم خطور می کند، زیرا با ناراحتی آنچه را که به نظرم بدقولی و تحقیر آمیز به نظر می رسد در برابر اکثریت حزب دموکرات واشنگتن توسط سازمان های عمده کارگری و مترقی در این کشور مشاهده می کنم.
به اندازه کافی عجیب، این شاعر است و نه یک سیاستمدار که اولین بینش را در مورد مشکل ارائه می دهد. این اسکار وایلد است که با شوخ طبعی ایرلندیاش به طعنه گفت: «دوستان واقعی شما را از جلو خنجر میزنند». شما باید یک لحظه به آن فکر کنید.
شاید امیدی که در پرزیدنت اوباما وجود دارد، در واقع اکثریت اصلاحات آمریکا را که او را انتخاب کرده بودند، مات و مبهوت کرده باشد. شاید رد شدن توسط اوباما در جبهه، بیش از اینکه مستقیماً توسط جمهوریخواهان از پشت خنجر بزند، گمراه کننده و گیج کننده تر باشد؟
اجازه دهید چند تحول از زمان انتخاب اوباما را در نظر بگیریم.
به یاد بیاورید که فقط در ماه مه بود که دکتر جورج تیلمن، مدافع قهرمان، با خونسردی به قتل رسید. چندی پیش، چنین چالش خشونت آمیزی با حقوق زنان، یک سری اعتراضات عمومی گسترده را به راه انداخته بود که دروغ ها و تحریکات جناح راست ضد سقط جنین را افشا می کرد.
در عوض، سازمان ملی زنان (NOW)، Planned Parenthood و دیگر سازمانهای برجسته حقوق زنان از اوباما پیروی کردند و خود را به صدور محکومیتهای کاغذی، درخواست نامههایی به کنگره و پیشنهاد قوانین خاص محدود کردند.
البته اینها ابتکارات مهمی هستند، اما فقط در ارتباط با کمپین های اقدام. بدون بسیج ملی گسترده سازماندهی شده توسط سازمان های بزرگ مستقل مانند NOW، ما با سکوت کر کننده اکثریت طرفدار انتخاب روبرو هستیم. این خلاء باعث می شود که دو طرف اصلی شرایط بحث را تعریف کنند.
دوستان برای چیست؟
آشنایان نزدیک می توانند آنقدر به ما نزدیک شوند که به ما خنجر بزنند زیرا با نزدیک شدن آنها انتظار فریب نداریم.
مافیا مدتهاست که این را درک کرده است. به یاد بیاورید "پدرخوانده" دون کورلئونه به پسرش مایکل توضیح میدهد که باید پیشبینی کند که خائن کثیف یکی از اعضای نزدیک خانواده جنایتکار آنها باشد.
اما واقعاً احساس متفاوتی از ضربه زدن به جلو یا عقب وجود ندارد.
از مردم بیچاره افغانستان بپرسید. دولت دموکرات به طور چشمگیری مداخله نظامی ایالات متحده در آن کشور را بیش از آنچه در دوران دولت بوش داشتیم تشدید می کند. MoveOn.org کجاست؟ این سازمان لیبرال بسیار محبوب میلیونها حامی را به خاطر موضع ضد جنگ خود در جریان انتخابات ملی سال 2008 به دست آورد.
امروز صدای بلند آنها برای صلح فقط یک زمزمه است.
سپس، البته، اقتصاد ورشکسته ای وجود دارد که ظاهراً به سمت «بازیابی بیکاری» می رود. تخیل مضحکی که توسط طرفداران وال سنت در دولت تداعی شده است که به شدت از حمایت از افزایش دستمزدها و یک برنامه شغلی گسترده فدرال به عنوان مؤثرترین کمک برای خانواده های طبقه کارگر رنج می برند.
در مواجهه با این بحران، یا بهتر است بگوییم با عقب نشینی از آن، AFL-CIO ملی قانونگذاران لابی نفتی نیمه شب را در آتش نگه داشت، اما برای روشن نگه داشتن چراغ ها در کارگاه های سراسر کشور کافی نبود. میلیونها نفر بیکار میشوند و اگر هنوز هم دارند به خانههایشان بروند.
یک اعتراض قابل توجه وجود نداشته است.
حتی اتحادیه کارگران خودرو (UAW) با سابقه طولانی افتخارآمیز خود زمانی که به دروغ به دلیل سقوط این صنعت که در واقع توسط بارون های خودرو هدایت می شد، سرزنش شدند، خود را نشان نداد. نه در یک کارخانه، نه در یک مغازه، هیچ مقاومتی توسط رهبران ملی کارگری سازماندهی نشده بود، حتی اگر نمونه چشمگیر محلی در شیکاگو کارگران کارخانه جمهوری گلس که کارخانه آنها را اشغال کردند، هنوز در حافظه ما باقی مانده است.
ناراحتی به همین جا ختم نمی شود. ما شاهد هستیم که اولویت شماره یک قانونگذاری کارگری، قانون انتخاب آزاد کارمندان، در کاپیتول هیل مانند لاشه غزال در ساوانای آفریقا از هم پاشیده می شود و با این حال کارگران بی سر و صدا در چادرهای خود در انتظار نجات هستند.
آیا می خواهید ناهار باشید؟
من دیوانه جهنم هستم!" پیتر فینچ یک بار در فیلم سیدنی لومت در سال 1976 از پنجره دفترش فریاد زد: شبکه.
الان همون روحیه مقاومت کجاست؟ چقدر بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی باید اتفاق بیفتد قبل از اینکه رهبران جنبش کارگری و مترقی فریاد بزنند "دیگر تحمل نمی کنیم؟"
همانطور که مالکوم ایکس با سخاوت مشاهده کرد، همانطور که در هر جایی چاقو خورده میشوید، احساس خوبی نمیدهد، همچنین واقعاً فرقی نمیکند که شما را بخورند. "روباه "لیبرال" یا گرگ "محافظه کار"."
مالکوم ایکس خودش نمیخواست ناهار کسی باشد، بنابراین نسبت به روباههای پنهانکار دموکرات و گرگهای گوشتخوار جمهوریخواه زمان خود هشدار داد.
دروغهای عمدتاً غیرقابل انکار سیاستمداران نژادپرست مانند سناتور سشنز و مفسرانی مانند پت بوکانان را در نظر بگیرید که به طور آشکار اقدام مثبت را در طول جلسات استماع کنگره برای قاضی سوتومایور نادرست توصیف میکنند. اکثریت دموکرات به جای دفاع از دستاوردهای اقدام مثبت در ربع قرن گذشته، کل بحث را کنار گذاشتند.
و سپس این حقیقت دردناک وجود دارد که بحث در مورد طرح پزشکی دولتی تک پرداختی توسط هر دو طرف در کنگره کاملاً به حاشیه رانده شده است. سازمانهای مردمی تمام تلاش خود را میکنند تا دروغهای منتشر شده توسط شرکتهای بیمه را افشا کنند، اما هیچ انعکاسی در واشنگتن وجود ندارد و هیچ چشماندازی برای اقدامات خیابانی گستردهای که توسط هیچ سازمانی با نفوذ واقعی پیشنهاد شده است، وجود ندارد.
همچنین کاملاً اشتباه است که انتظار داشته باشیم دولت دفاع قاطعانه از مدیکر، تأمین اجتماعی و لایحه GI را به عنوان سه نمونه از برنامههای اساسی دولت که میلیونها نفر از آنها سود میبرند، رهبری کند؟ این اتفاق نخواهد افتاد. این کار باید توسط یک جنبش اعتراضی اجتماعی دوباره انجام شود. سخنرانان جناح راست اگر به چالش کشیده شوند تا مخالفت خود را با این برنامه های بسیار محبوب به عنوان "سوسیالیستی" توضیح دهند، دچار لکنت و لغزش می شوند.
در نهایت، ما مجبور شدیم منظره مضحک مرتجعین را تحمل کنیم که برنامه پرزیدنت اوباما برای از بین بردن کلان مالیاتی بوش برای ابرثروتمندان را به عنوان «توزیع مجدد مارکسیستی ثروت» توصیف میکنند. صداهای سازمانهای قدرتمند ملی کجا هستند که با صدای بلند و واضح توضیح میدهند که توزیع مجدد چشمگیر و ثابت ثروت به سمت بالا در واقع در اوایل دهه 1980 آغاز شد و اوه، در هر دو دولت دموکرات و جمهوریخواه ادامه یافت؟
شاید حقیقت برای برخی از متحدان لیبرال پرزیدنت اوباما برای اعتراف شرم آور باشد، اما دلیل هر چه باشد، هیچ یک از این ضربات سیاسی محافظه کارانه به طور مؤثر پاسخ داده نمی شود مگر اینکه اتحادیه ها و سازمان های مترقی منتظر سرنخ های «دوستان» در واشنگتن نباشند.
به همین دلیل است که مشاهده اپوزیسیون قابل توجهی که برای مدت کوتاهی ظهور کردند تا با موفقیت نور روشنی را بر انفعال و ریاکاری شدید اوباما در مورد حقوق برابر برای همجنسگرایان روشن کنند، بسیار شاداب بود. کاخ سفید فشار را احساس کرد.
با این حال، باید صادقانه بپذیریم که در مجموع، حملات اخیر علیه کارگران، زنان و اقلیت ها تا حد زیادی بدون چالش باقی مانده است. بدون تظاهرات ملی، تجمع و اعتراض. نه تحصن نافرمانی مدنی، نه چیزی.
خواب دیدم دیشب جو هیل را دیدم
جو هیل دارای سرپیچی و عزم مطلقی بود که امروز در رهبران جنبش اصلاحات به آن نیاز داریم. هیل یک سازمان دهنده کارگری دوره گرد کارگران صنعتی جهان (IWW) بود که در سال 1915 توسط مالکان معدن تحت کنترل دولت ایالت یوتا کشته شد. توصیه جو به حامیان خود مبنی بر اینکه "هیچ وقت را برای عزاداری تلف نکنید، سازماندهی کنید" است. دوره شناخته شده در سراسر جهان
اما جمله بعدی کمتر شناخته شده در وصیت نامه پایانی او نیز بسیار قدرتمند است. جو از رهبر آی دبلیو دبلیو بیگ بیل هیوود پرسید که آیا "می تواند جسد من را به خط ایالتی ببرند تا دفن شود؟ من نمی خواهم مرده در یوتا پیدا شوم." 1
این همان برداشتن دروغ هایی است که علیه او زده می شود و آن را مستقیماً به چهره متهمانش می اندازد. جو که با آخرین نفس در مقابل صاحبان قدرت ایستاده بود، درست قبل از اعدام با جوخه شلیک فریاد زد "آتش".
من امروز هیچ یک از این انگیزه های جسورانه و جسورانه را از سوی رهبران سازمان های سیاسی بزرگتر ما نمی بینم. در نتیجه، وقتی به سیاست در آمریکا نگاه می کنیم، احساسات از عصبانیت تا ناامیدی متغیر است. اما جایی برای خوش بینی وجود دارد.
سوابق تاریخی شواهد زیادی ارائه می دهد که مردم در نهایت در راستای منافع طبقاتی خود عمل خواهند کرد. دیر یا زود، تودههای عمیقاً غیرسیاسیشده امروزی بیداری اجتماعی رهاییبخش را تجربه خواهند کرد، همانطور که بردگان، رعیتها و سرکوبشدگان استعماری گذشته همگی در نهایت انجام دادند.
آن زمان است که شورشیان مدرن جو هیل ظهور خواهند کرد و شاید بتوانند رهبری اتحادیه ها و دیگر سازمان های توده ای کارگران را به عهده بگیرند.
اما چرا اینقدر طول می کشد؟
من آخرین نقل قولی را بیان می کنم که به این موضوع می پردازد. این بار این قطعه مختصر و روشنگر از یک زن آفریقایی-آمریکایی خارج از کشور ساکن پاریس می آید. او در فیلم استثنایی مایکل مور "Sicko" ظاهر می شود.
مور پرسید که چرا میلیون ها فرانسوی اغلب در مورد مسائل اجتماعی تظاهرات می کنند در حالی که چنین چیزی در آمریکا اتفاق نمی افتد. او با تعبیر این زن به طرز کوبنده ای پاسخ داد که "در فرانسه دولت از مردم می ترسد. در ایالات متحده این مردم هستند که از دولت می ترسند."
به اندازه کافی گفت. سخنان حکیمانه این زن، برای من، معضل اساسی در این کشور را به اختصار توصیف می کند.
تا زمانی که ما جوجهها دندانهای تیز در نیاوریم و یاد نگیریم که وقتی توسط گرگ یا روباه تعقیب میشود، دوباره گاز بگیریم، احتمالاً با سرهای بریده به اطراف خواهیم دوید. اکنون متوجه شدم که رشد دندان مرغ ها با قوانین طبیعت مغایرت دارد، اما ما انسان ها از قبل دندان های ثنایا و دو پا داریم که آنقدر ما را صاف نگه دارند تا از روی زانو بلند شویم.
تنها چیزی که لازم است، بصیرت برای تشخیص اینکه چه زمانی در حال مکیدن هستیم و اراده برای ایستادن و مقابله با دشمنانمان و کسانی است که به عنوان دوست معرفی می شوند.
1 در واقع، خاکستر جو در پاکتهای کوچکی قرار داده شد و توسط رفقای او به همه ایالتهای اتحادیه، به جز یوتا، با چندین درخواست از کشورهای دیگر پخش شد.
کارل فینامور یک فعال کارگری و سیاسی کهنه کار است که در سانفرانسیسکو زندگی می کند. غرغر او از نیشش بزرگتر است اما او روی آن کار می کند. می توان با او تماس گرفت [ایمیل محافظت شده]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا