یک جامعه خوب چیست؟ آیا همانطور که اعلامیه استقلال ما اعلام کرده است، به دنبال خوشبختی یک حق تضمین شده است؟ شاید همانطور که گاندی گفتفقیرترین و آسیب پذیرترین افراد در میان ما ابزاری برای کنترل زندگی خود فراهم می کند. اما چه اتفاقی میافتد وقتی این تلاش برای خوشبختی است که کسی را آسیبپذیرتر میکند؟
بگذارید شما را به فرزندم، تنها و تنها، معرفی کنم. آنها - و نه، آنقدرها هم که انتظار داشتم عادت کردن به ضمیر جمع خنثی جنسیتی که آنها ترجیح می دهند سخت نبود - پوست قهوه ای، مکزیکی-آمریکایی، سکولار-یهودی و متاهل همجنس گرا هستند. در کشوری که دونالد ترامپ هنوز مورد تحسین عده ای است 40٪ از مردمیک لحظه تصور نکنید که فرزند من با این همه هویت، به طرز وحشتناکی آسیب پذیر نیست.
با این حال، اخیراً جنبش ترامپی (با حمایت کامل از رقیب احتمالی جمهوری خواه رئیس جمهور آینده در سال 2024، فرماندار فلوریدا) رون DeSantis) شدیدترین نفرت خود را متوجه بخشی دیگر از هویت فرزندم کرده است. آنها یک درگ ملکه غیر باینری (و بسیار موفق) هستند که نه تنها برای خودشان بلکه برای مخاطبان تشویق کننده خود شادی به ارمغان می آورند. اینجاست که حق آنها در جستجوی خوشبختی در حال حاضر بیشتر مورد تهدید قرار گرفته است و چیزی که آنها را آسیب پذیرتر می کند.
فرزند من تا کنون از حمله در امان بوده است. دیگران چندان خوش شانس نبوده اند. تیراندازی های مرگبار در یک درگ کلوپ در ایالت من کلرادو بدنام ترین در یک رشته هستند جنایت های متخاصم کارگردانی در درگ شو بیش از 120 گزارش شده است که از آنها در سال 2022 تظاهراتی را تجربه کردند، تهدید شدند یا حتی مورد حمله قرار گرفتند. برخی از تراجنسیتی ها به این باور رسیده اند که دیگر ایمن نیست برای زندگی در این کشور دیگران به این فکر می کنند که بهتر است مرخصی بگیرند خود زندگی.
در چنین دنیایی، یک پدر مغرور، نگران و در لبه ترس چه کاری انجام دهد؟ برای من، اولین قدم این است که از دوران بازنشستگی بیرون بیایم و سعی کنم کلمات مفیدی بنویسم.
به سادگی می توان گسترش تعصب جناح راست را به عنوان اطلاعات نادرست، نادرست و ناعادلانه محکوم کرد، اما این چه فایده ای دارد؟ راستگراها در دنیای خودشان با واسطه فاکس نیوز زندگی میکنند، جایی که به نظر میرسد تعصبشان برایشان کاملاً منطقی است، در حالی که در غیر این صورت استدلالهای منطقی به گوششان میرسد.
بنابراین میخواهم برای مخاطب دیگری بنویسم. من الهام گرفته ام کلمات مارتین لوتر کینگ جونیور در حالی که در زندان بیرمنگام نشسته بود دست به قلم شد. او گفت: «سقعهی بزرگ سیاهپوست در گامهایش به سوی آزادی» نژادپرست آشکار و بینهایت نبود. این سفیدپوستان معتدل بود، بیشتر به "نظم" اختصاص داشت تا عدالت... درک سطحی از افراد با نیت خوب، ناامید کننده تر از سوء تفاهم مطلق از افراد بدخواه است. پذیرش کم گرم بسیار گیج کننده تر از طرد صریح است.»
البته، تفاوتهای زیادی بین جیم کرو ساوث زمان خود و دنیای امروزی که مبتنی بر هویت جنسیتی است، وجود دارد. با این حال، من با افرادی صحبت کردهام که هرگز تبعیض علیه اقلیتها را تحمل نمیکنند، حتی کمتر از آن، خشونت را تحمل میکنند، اما در بهترین حالت، ملایمترین پذیرش درگ کوئینها، افراد غیر باینری یا ترنسجندر را ارائه میکنند. آنها به من می گویند که کاملاً مطمئن نیستند که در مورد چنین افرادی چه احساسی دارند. برخی اعتراف میکنند که راحت نیستند به یک درگ شو بروند و بهطور شگفتانگیزی خود را از دست هر کسی که ادعا میکند ترنسجندر است، ناراحت میبینند.
اغلب، درک آنها از آنچه در دنیای ما می گذرد نمی تواند سطحی تر باشد. آنها حتی ممکن است به فرزند من به عنوان تراجنسیتی اشاره کنند زیرا تفاوت بین آن و غیر باینری را درک نکرده اند. به طور خلاصه: یک فرد تراجنسیتی دارای هویت جنسیتی خاص متفاوت از جنسیتی است که در بدو تولد به او اختصاص داده شده است. یک فرد غیر باینری منحصراً مرد یا زن نیست، بلکه هر دو، هیچکدام یا ترکیبی از این دو را تشخیص نمیدهد. آشناهایی که تفاوت را می دانند به من گفته اند که هنوز برای آنها مشخص نیست که درگ کویین محبوب من در کدام دسته قرار می گیرد. (در واقع، درگ کوئین ها با انواع هویت های جنسیتی همراه هستند.)
از آنجایی که بسیاری از افراد نیکوکار در مورد موضوعاتی از این دست نامطمئن و سردرگم می مانند، صدای خود را برای اعتراض به چنین تبعیضی بلند نمی کنند. به نظر من، این تردید کلید درک مسئله به روشی اساسی - و همچنین کاهش تبعیض و خشونت، و بنابراین سوق دادن این جامعه به سمتی عادلانه است.
تقویت دیوار جدایی جنسیتی
چرا بسیاری از افراد متفکر و تحصیلکرده اینقدر آماده اند تا افراد درگ کوئین، غیر باینری و ترنسجندر را در یک دسته رد شونده قرار دهند؟ من گمان می کنم که این تقریباً به همین دلیل است که منجر به حمله به هر سه از طرف راست متعصب و یک دلیل می شود. داستان های رسانه ای اغلب هر سه را با هم جمع می کنند: همه آنها تقسیم سنتی بشریت را به دو دسته ساده مرد و زن به چالش می کشند. به نظر می رسد آنها این خط را محو می کنند یا حتی آن را از بین می برند. پس آنها را به عنوان ترکیب کننده های جنسیتی در نظر بگیرید. و به همین دلیل، آنها احساس نظم اجتماعی ما را تهدید می کنند، که، همانطور که کینگ اشاره کرد، ممکن است حتی برای بسیاری از افراد خوش نیت، مهمتر از عدالت باشد.
در زمینه حرفه ای من به عنوان یک دانشگاهی، مطالعه دین، ما اغلب بررسی کرده ایم که چگونه مردم با ترجمه جهان به مجموعه ای از متضادهای دوتایی با ارزش های ثابت همراه شده اند، چگونه در زندگی خود نظم ایجاد می کنند: بالا بهتر از پایین است. خدا بهتر از شیطان است. خدای ما بهتر از شیطان آنهاست. ما بهتر از آنها هستیم مذهب اغلب به طور قابل توجهی به تقویت خطوط مرزی اختصاص داده شده است که آن متضادها را از هم جدا می کند.
این روزها، محققان به احتمال زیاد بر روشهایی تأکید میکنند که دین واقعاً میتواند به افراد کمک کند تا مرزها را محو کنند و از مرزها عبور کنند، زیرا بیشتر ما خطر حفظ جدایی بین دستههایی را که به طور طبیعی در دنیای واقعی محو میشوند، درک میکنیم. انجام این کار، اولین گام پایینتر از شیب لغزنده برای ایجاد سلسله مراتب شدیدتر است، که اغلب به بیعدالتی، ظلم و خشونت ختم میشود. به عبارت دیگر، تلاش برای نظم، راهی برای تبدیل خود به مجوزی برای سرکوب یا حتی در نهایت حذف «آن افراد» در آن سوی خط دارد.
یک تحلیلگر اخیر ناتان رابینسون درباره تنفر جناح راست از همجنسگرایان توضیح میدهد که این تنفر از «بیزاری درونی نسبت به چیزهای متفاوت» ناشی میشود. و در پس این بیزاری «وابستگی به سلسله مراتب سنتی» نهفته است. ترامپ دموکراسی امیدوار است، می نویسد: آماندا مارکوت، "این که آنها بتوانند مردان را به روزهای شکوه خیالی بازگردانند، زمانی که مرز بین جنسیت ها ضخیم و انعطاف ناپذیر بود، و نقش زنان بدون شک نقش اطاعت از مردان بود... اگر مردم شروع به این سؤال کنند که جنسیت اصلاً به چه معناست، پس کل حق ... سیستم بال تخصیص قدرت شروع به فروپاشی می کند.
به رابرت فراست را بازنویسی کنید، چیزی در مورد یک متعصب وجود دارد که عاشق دیوار است، چه بین مکزیک و ایالات متحده باشد یا زن و مرد. پس چقدر مناسب است که آغاز افسانه ای جنبش حقوق همجنس گرایان در این کشور، یورش پلیس در سال 1969 به یک کافه همجنس گرایان به نام بود. مسافرخانه استون وال. بنابراین، این موضوع را طعنه آمیز در نظر بگیرید که اکنون پذیرش فزاینده ای از همجنسگرایان و لزبین ها وجود دارد، تا حدی به این دلیل که آنها به عنوان حفظ (یا حتی تقویت کننده) تفاوت آشکار بین مرد و زن دیده می شوند.
با وجود لایحه ای که فرماندار فلوریدا دیسانتیس تصویب کرد - دوبله شده توسط مخالفانش لایحه "نگو همجنسگرا" - جناح راست مرتجع تا حد زیادی در نبرد علیه حقوق همجنسگرایان و لزبین ها شکست خورده است و اکنون به هدف محبوب تری روی آورده است: کسانی که این مرز جنسیت را محو می کنند یا حتی از بین می برند. و متعصبان شدیدتر میجنگند، زیرا نه فقط از یک مرز خاص، بلکه از وجود خود مرزبندی اجتماعی دفاع میکنند.
امروزه ممکن است استعاره مناسب برای آن اصلاً دیوار نباشد، بلکه یک سد باشد. مارتین لوتر کینگ آن را خیلی وقت پیش به درستی بیان کرد و کسانی را متهم کرد که «بیشتر به «نظم» پایبند هستند تا عدالت» زیرا نظم بدون عدالت «ساختار خطرناکی است که جریان پیشرفت اجتماعی را مسدود میکند». و یک سیاستمدار شهر نیویورک حرف کینگ را ثابت کرد اخیرا خیلی خوبه جمهوری خواه با محکوم کردن مدارس و کتابخانه هایی که درگ کوئین ها را به خواندن کتاب برای کودکان می آورند، (پس از بیان اتهام معمول و کاملاً بی اساس "نظافت جنسی") عمیق ترین منبع خشم خود را آشکار کرد - که این "برنامه ای است که به بچه های کوچک در مورد جنسیت آنها آموزش می دهد. سیالیت.»
سیالات، البته، ممکن است هر چیزی را که لمس کنند، هر نوع مرزی که ایجاد می کنیم تا به ما احساس نظم اجتماعی بدهد، حل می کنند. اگر چنین باشد، رضایتی که از باور تغییرناپذیر بودن آن خطوط بدست می آوریم نیز شروع به از بین رفتن خواهد کرد. از این رو، میل شدید برای حمله به «سیالیت جنسیتی» وجود دارد.
مطمئناً بین راستگرایان که بهطور فعال از جنسطلبها متنفرند و میانهروها یا لیبرالهایی که پذیرش بیدریغ و درک سطحی ارائه میکنند، تفاوت زیادی وجود دارد. دومی لقب «افراد حسن نیت» را به دست میآورد، زیرا تمایلی به حفظ مرزها یا تقویت سلسله مراتبی که به آنها قدرت و کنترل بر دیگران میدهد، نمیگیرند. به عبارت دیگر، آنها فعالانه خواستار قوانین و سیاست های ناعادلانه نخواهند بود.
اما آنها نیز موضع محکمی برای عدالت نخواهند داشت، زیرا آن دسته بندی ها و مرزهای دوتایی هنوز به آنها احساس نظم در زندگی خود می دهد. در جایی، به نحوی، می خواهند دنیای به سرعت در حال تغییر ما پایدار، ساده و آشنا باقی بماند. در نتیجه، آنها با متعصبان، هرچند آشکارا به میزان کمتری، در ناراحتی از دیدن مرز کلاسیک بین زن و مرد، که قبلاً احساس تغییر ناپذیری میکردند، در مقابل چشمانشان ناپدید میشوند، شریک هستند.
اگر به اندازه کافی صادقانه در آینه نگاه کنیم، احتمالاً متوجه خواهیم شد که همه ما دارای خطوط مرزی هستیم که واقعاً برای ما مهم هستند، حتی اگر فقط "ما لیبرال های خوش نیت در برابر آن ترامپسترهای زننده باشیم." هر یک از ما خط پایانی خود را داریم، جایی که محو شدن خطوط واقعاً آزاردهنده یا حتی غیرقابل تحمل می شود.
برای بسیاری از مردم، هر چند ناخودآگاه، تمایز بین زن و مرد ممکن است سختترین تسلیم باشد. پس جای تعجب نیست که حتی افراد نیکوکار نیز به طور منظم به آمریکاییهای هموطن خود که همجنسگرا هستند، صرفاً پذیرشی کمآرام و درک سطحی ارائه میکنند.
سد را خراب کنید، این برای همه ما خوب است
هر چند اشتباه نکنید. اگر بتوان آنها را به حمایت فعال برانگیخت، همین افراد با حسن نیت ممکن است کلید رهایی جنسیتسازان از ظلم و خشونت را در دست داشته باشند.
هر جنبش موفق برای تغییر اجتماعی به چنین پایگاه گسترده ای از حمایت نیاز دارد. به همین دلیل است که دکتر کینگ آن افراد میانه رو سفید ولرم را مانع بزرگ موفقیت جنبش خود نامید. داگ مک آدام، محقق برجسته جنبش حقوق مدنی، یادداشت می کند که باید «مداخله حمایتی متحدان لیبرال شمالی را وادار می کرد... تا جایی که پوشش رسانه ای دلسوزانه و حمایت عمومی گسترده از جنبش می توانست بسیج شود». او از رهبر مشهور حقوق مدنی باب موزس نقل میکند: «وقتی منافع کشور بیدار شد، دولت به این موضوع پاسخ میدهد.»
اکنون قوانین آمریکا ایجاب می کند که مدارس، پارک ها، رستوران ها و مانند آن برای همه باز باشد. حتی نژادپرستان خشن دیگر خواستار لغو آن قوانین نیستند. این به این دلیل است که وقتی تعداد زیادی از مردم به آنها نگاه میکنند، واقعاً چیزها غیرقابل تصور میشوند. همانطور که دیگر هیچ کس آشکارا در مورد احیای قوانین جیم کرو صحبت نمی کند، هیچ کس اصرار نمی کند که رای از زنان نیز گرفته شود.
چگونه میتوانیم این حق را برای همجنسگرایان قائل شویم که به همان اندازه بخشی غیرقابل انکار از جامعه آمریکا باشند؟ شاید نکته کلیدی متقاعد کردن آمریکاییهای خوشنیت، اما سردرگم و مردد باشد، نه صرفاً برای تحمل آنها، یا حتی صرفاً برای دفاع از امنیت یا حقوق خود صحبت کنند، بلکه قدردانی از اینکه آنها واقعاً چگونه زندگی را برای همه ما غنی میکنند.
نحوه رفتار ما با حاشیهترین و آسیبپذیرترین افراد، کیفیت زندگی بقیه ما را نیز تعیین میکند. یک جامعه خوب از آسیب پذیرترین افراد با اطمینان از ایمنی آنها و ابزاری برای حفظ زندگی آنها، همراه با آزادی آنها برای انتخاب مسیرهای منحصر به فرد خود در پیگیری شادی مراقبت می کند. اگر برخی با ادغام مقولههای آشنا یا حتی پاک کردن کامل خطوط بین آنها خوشبختی پیدا کنند، حمایت از انتخاب آنها میتواند جامعه بهتری را برای همه ما بسازد.
شاعر مشهور والت ویتمن پیشنهاد "دو عامل اصلی برای یک ملیت واقعا بزرگ وجود دارد: اول، تنوع زیادی از شخصیت، و دوم، بازی کامل برای طبیعت انسان تا خود را در جهت های بی شمار و حتی متضاد گسترش دهد."
جنسیتسازها با نزدیکتر کردن ما به آن ایدهآل به ما خدمت میکنند. آنها الگویی برای یک جامعه واقعاً آزاد هستند که در آن ما احساس نمی کنیم خودمان را در دسته بندی های باینری باریک قرار دهیم، جایی که همه می توانند خود را بپذیرند و با خیال راحت و بدون شرمندگی واقعی خود را کشف کنند.
اگر همزنهای جنسی تحریکآمیز باشند، چه بهتر. سپس آنها ما را تحریک می کنند تا آزادانه تر در مورد فردیت، پذیرش و اجتماع واقعی فکر کنیم و صحبت کنیم. چرا ما نمی خواهیم آنها به فرزندان ما آموزش دهند؟ حتی یک بچه 10 ساله می بینم که اجراکنندگان درگ «دلگرمکنندهترین چیز هستند». افراد غیر باینری و تراجنسیتی آشکارا می توانند به همین ترتیب دلگرم کننده باشند.
فقط برای اینکه از جانب خودم صحبت کنم، من به فرزندم و هزاران نفر مانند آنها افتخار می کنم که حق خود را برای دستیابی به شادی با خراب کردن دیوارهای جنسیتی قدیمی ادعا و اعلام می کنند. برای من، آنها - و در این مورد منظورم همه آنهاست - قهرمان هستند زیرا، همانطور که ویتمن است آن را بگذار، آنها «به راحتی از آن عرف یا سابقه یا مرجعی که مناسب آنها نیست عبور می کنند و خارج می شوند."
من به همان اندازه به کشورم افتخار خواهم کرد که تعداد زیادی از ما قویاً از حق و ارزش سیالیت جنسیتی دفاع کنیم - آنقدر قوی که این تلاش بیگناه و سازنده از نظر اجتماعی برای شادی هرگز کسی را دوباره آسیبپذیر نخواهد کرد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا