منبع: Verso Books
توسط kenary820/Shutterstock.com
ابعاد زیستمحیطی COVID-19 در بسیاری از بحثهای اخیر، با چندین مورد مهم، به طور فزایندهای برجسته شده است مشارکت بررسی همهگیری در رابطه با تجارت کشاورزی سرمایهداری، از دست دادن گسترده تنوع زیستی، و تخریب اکوسیستمهای طبیعی. با این حال، عنصر دیگری در «اکولوژی» کووید-19 وجود دارد که سزاوار توجه بسیار بیشتری است: راههایی که همهگیری در حال تشدید تلاقی میکند و به طور همزمان برای تسریع، شوک عمیقی به صنعت سوختهای فسیلی وارد میشود. بازارهای جهانی نفت در نتیجه این شوک دستخوش دگرگونی بیسابقهای میشوند و در حالی که مسیرهای بلندمدت باز هستند، این لحظه بدون شک سیاست نفت - و چشمانداز کاهش تغییرات آب و هوایی - را برای دهههای آینده شکل خواهد داد.
با توجه به اینکه کشورهایی که بیش از 90 درصد تولید ناخالص داخلی جهانی را نمایندگی می کنند تحت نوعی قرنطینه گیر افتاده اند و همزمان بخش های بزرگی از تولید، حمل و نقل، صنعت و خرده فروشی جهانی بسته شده است - تقاضا برای نفت و فرآورده های نفتی به پایین ترین حد تاریخی رسیده است. در واقع، چنین بوده است برآورد کاهش استفاده از خودرو در ایالات متحده به تنهایی منجر به کاهش حیرتانگیز 5 درصدی تقاضای جهانی نفت شده است - تقریباً به همان اندازه که تمام اروپا، آفریقا و خاورمیانه به طور همزمان رانندگی را متوقف کرده بودند. فاتح بیرول، مدیر اجرایی انجمن بین المللی انرژی، برآورد در 25 مارس تقاضای جهانی نفت می تواند حدود 20 میلیون بشکه در روز کاهش یابد، پیش بینی ای که اکنون وجود دارد. تجدید نظر شده تا 30 میلیون بشکه در روز. این کاهش مصرف انرژی در جهان هم از نظر سرعت و هم از نظر عمق بینظیر است و از همه بحرانهای بزرگ قرن گذشته - از جمله رکود اقتصادی 1929 و سقوط مالی جهانی در سال 2008 - فراتر رفته است.
و همانطور که تقاضای انرژی در حال سقوط آزاد است، به نظر می رسد عرضه جهانی نفت به طور قابل توجهی افزایش یابد، پس از اعلام اوایل ماه مارس مبنی بر اینکه روسیه و عربستان سعودی محدودیت های تولید نفت را حذف خواهند کرد. این «جنگ نفتی» همراه با تأثیرات همهگیری، قیمتهای جهانی نفت را به پایینترین سطح چند دهه اخیر رسانده است و تولیدکنندگان را به دنبال یافتن فضای ذخیرهسازی در خشکی و دریا برای نفت خود، نه اینکه آن را با ضرر بفروشند، عجله کرده است. با نزدیک شدن سریع ظرفیت ذخیرهسازی جهانی به ظرفیت کامل، برخی از تاجران نفت در واقع از تولیدکنندگان انتظار دارند که برای برداشتن نفت از دستشان به آنها پول بپردازند. همه این عوامل باعث شده است که تحلیلگران پیش بینی کنند که تعداد بی سابقه ورشکستگی در میان شرکت های نفتی برای سال 2020 پیش بینی شود، احتمالی که می تواند طیف وسیعی از بانک ها و موسسات مالی مهم را در سال 2008 به خطر بیندازد.
اما این شوک شدید به بازارهای انرژی چه معنایی برای آینده صنعت سوخت فسیلی و احتمال پایان دادن به وابستگی به نفت دارد؟ برخی از مفسران حدس می زنند که همه اینها ممکن است کمی خبر خوب در زمینه فاجعه COVID-19 باشد - همه گیری می تواند "صنعت نفت را بکشد و به حفظ آب و هوا کمک کند" عنوان در روزنامه گاردین در 1 آوریل، با مرگ بسیاری از تولیدکنندگان کوچکتر نفت و تضعیف شرکت های بزرگ نفتی مانند اکسون موبیل، رویال داچ شل، و بریتیش پترولیوم که ما را به دور شدن از مصرف سوخت فسیلی نزدیکتر کرد، فریاد زد.
با این حال، چنین سناریوهای گلگون تمایل به انتزاع از واقعیت های یک فاجعه سرمایه داری که به طور اجتناب ناپذیری با استخراج و بهره برداری از سوخت های فسیلی گره خورده است و «نفت بزرگ» را عمیقاً در تمام جنبه های زندگی ما جاسازی کرده است. مانند تمام لحظات تغییرات شدید، مسیر نهایی ما برای خروج از این بحرانهای متقاطع متعدد - سقوط قیمت نفت، رکود شدید اقتصادی، و همهگیری ویروس - به ظرفیتهای ما برای ایجاد جایگزینهای سیاسی مؤثر بستگی دارد. سرمایه فسیلی. ما باید به برندگان و بازندگان احتمالی که ممکن است از این لحظه کنونی ظاهر شوند توجه دقیق داشته باشیم و مراقب باشیم که فروپاشی موقتی (هرچند شدید) اقتصاد مبتنی بر نفت را با نابودی خود سیستم یکی بدانیم.
خاورمیانه، روسیه و نفت آمریکا
طولانی و پیچیده وجود دارد داستان پشت ظهور سرمایه داری جهانی نفت محور. این داستان شامل جابجایی زغال سنگ توسط نفت و گاز در اوایل دهه 20 استth قرن، ظهور تولیدکنندگان نفت خاورمیانه (به رهبری عربستان سعودی) در دوران پس از جنگ، جنگ ها و انقلاب های متعدد، نوسانات شدید قیمت جهانی نفت در دهه های 1970 و 1980، و تغییرات عمده در ساختار صنعت نفت جهانی. . مهمتر از همه، این تاریخ همچنین به طور مرکزی با چگونگی توسعه مالی جهانی در دوره پس از جنگ مرتبط است - واقعیتی که اغلب در گزارش هایی که بیش از حد بر نفت به عنوان یک کالای فیزیکی تمرکز می کنند، حذف می شود. جریان به اصطلاح "دلارهای نفتی" بود ضروری است به ظهور بازارهای مالی جدید (مانند بازارهای یورو) از دهه 1960 به بعد، افزایش تسلط مالی انگلیس و آمریکا، و الگوهای وابستگی به بدهی که همچنان روابط بین کشورهای شمال و جنوب را نشان می دهد. به طور خلاصه، نفت تا پایان دهه 20 به تمام جنبه های سرمایه داری جهانی نفوذ کرده بود.th قرن.
از اوایل دهه 2000، قیمت جهانی نفت به دلیل افزایش تقاضای جهانی مرتبط با رشد چین به طور پیوسته افزایش یافت. قیمت ها در سال 2008 با بحران اقتصادی جهانی به شدت کاهش یافت، اما به زودی مسیر صعودی خود را از سر گرفت و در نهایت در اواسط سال 114 به حدود 2014 دلار در هر بشکه رسید. این یک موهبت مالی برای اکثر صادرکنندگان نفت خاورمیانه بود (و پیامدهای بزرگی برای آنها به همراه داشت پویایی سیاسی منطقه خاورمیانه گسترده تر، اما دوره طولانی افزایش قیمت ها به نفع تولیدکنندگان حاشیه ای در سایر نقاط جهان نیز بود. مهمتر از همه، سرمایهگذاری در توسعه منابع نفت و گاز به اصطلاح «غیر متعارف» - ذخایری که استخراج آنها دشوار و بهطور قابلتوجهی گرانتر از سوختهای فسیلی معمولی است - در طول این دوره طولانی قیمتهای بالای نفت به شدت تشویق شد.
در اینجا مربوط به نفت شیل ایالات متحده است. روشهای مختلفی برای محاسبه هزینه سربهسر تولید شیل وجود دارد و این رقم بسته به میدان نفتی خاص و هزینههای غالب فناوری، نیروی کار، مالیات و غیره تغییر میکند – اما رقمی که به طور گسترده نقل شده این است که اکثر ایالات متحده تولیدکنندگان شیل نیاز به قیمت دارد 45 دلار یا بیشتر برای کسب سود. در مقابل، نفت عربستان دارای یک هزینه تولید حدود 4 دلار آمریکا در هر بشکه و نفت روسیه حدود 10 دلار در هر بشکه است. این مقایسه ها باید با دقت تفسیر شود، زیرا عربستان سعودی و روسیه کشورهایی هستند و نه شرکتی، و برای تامین نیازهای بودجه خود به شدت به درآمدهای نفت و گاز وابسته هستند. به این معنا، «قیمت سرسامآور» نفت برای این ایالتها بسیار بالاتر است و بر اساس سطوح مخارج دولت در نوسان است. با این وجود، شکی وجود ندارد که قیمتهای بالای نفت در بیشتر دو دهه اول هزاره جدید به جذب سرمایهگذاریهای بزرگ در توسعه میدانهای شیل کمک کرده و باعث پیشرفت چشمگیری در فناوریهای استخراج این منابع غیرمتعارف شده است.
البته این یک فاجعه زیستمحیطی و اجتماعی غیرقابل کاهش بود که اساساً متکی بر استقرار مکرر آن بود. خشونت مورد حمایت دولت علیه جمعیت های بومی در ایالات متحده (و کانادا) به منظور ایجاد راه برای مسیرهای خط لوله و سایر زیرساخت ها. اما نتیجه آن رونق چشمگیر تولید نفت داخلی آمریکا بود. بین سالهای 2009 و 2014، تولید نفت شیل ایالات متحده سه برابر شد و ایالات متحده را به رتبه اول تولیدکنندگان نفت در جهان سوق داد. نکته قابل توجه این است که ایالات متحده در اوایل سال 2011 به صادرکننده خالص نفت تبدیل شد و در سال 2013 از عربستان سعودی پیشی گرفت و به بزرگترین تولیدکننده جهان تبدیل شد - موقعیتی که تا به امروز حفظ کرده است و فاصله زیادی با پیش بینی های وحشتناک "وابستگی به انرژی" دارد. ایالات متحده را علامت گذاری کرده بود بحث های سیاسی در سالهای اولیه هزاره جدید.
جنگ قیمت نفت اوپک پلاس و 2020
با این حال، افزایش عظیم ذخایر جهانی نفت که ناشی از این تولید اضافی ایالات متحده بود - همراه با تعدیل تقاضای انرژی چین، اقتصاد جهانی پرشتاب و حرکت به سمت استفاده بیشتر از منابع انرژی تجدیدپذیر - دوره قیمت های جهانی نفت بالا را به همراه داشت. به پایان ناگهانی در اواسط سال 2014. قیمت نفت برنت تا سال 70 تا 2015 درصد کاهش یافت و در نهایت در اوایل سال 30 به حدود 2016 دلار در هر بشکه رسید. بزرگترین افت قیمت نفت در سه دهه با تجربه اولین کاهش تولید نفت سالانه ایالات متحده از سال 2008، بسیاری از شرکت های کوچکتر و دارای اهرم بالا تحت فشار قرار گرفتند - برای سال 2015، اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده (EIA) برآورد کرد که زیان های ترکیبی تولیدکنندگان عمده در خشکی که به صورت عمومی معامله می شوند به رقم خیره کننده 67 میلیارد دلار رسیدند.
تولیدکنندگان نفت ایالات متحده تنها کسانی نبودند که از سقوط قیمت در سالهای 2014-2016 آسیب دیدند. همه صادرکنندگان عمده نفت با کسری بودجه فزاینده و خونریزی ذخایر خود مواجه شدند - این شامل عربستان سعودی بود که بیش از یک سوم ذخایر خارجی خود را بین اوج قیمت نفت در سال 2014 و پایان سال 2016 سوزاند. در مواجهه با این فشارهای مالی فزاینده، دو تولیدکننده پیشرو نفت در جهان، روسیه و عربستان سعودی، اقداماتی را برای تقویت قیمت جهانی نفت از طریق یک سری کاهش هماهنگ تولید انجام دادند. این اتحاد بالفعل در یک پیمان متقابل به نام اوپک پلاس، که بین سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و 11 کشور غیرعضو اوپک در دسامبر 2016 ایجاد شد، رسمیت یافت. نگه داشتن قیمت نفت در محدوده باریک حدود 50 تا 80 دلار.
برای شرکت های نفتی ایالات متحده - که به هیچ یک از این قراردادهای بین المللی متعهد نبودند - اوپک پلاس بسیار اتفاقی بود. در پی سقوط قیمتها در سال 2015، موجی از ادغام و ورشکستگی در صنعت نفت آمریکا به وجود آمد و تثبیت قیمتهای نسبتاً بالای نفت به تقویت اکتشاف و تولید داخلی نفت کمک کرد. در واقع، تا ژانویه 2020، تولید روزانه نفت ایالات متحده به این میزان بود رسیدن به بیش از 12.7 میلیون بشکه، افزایشی نزدیک به 45 درصدی از دسامبر 2016 و افزایش نسبت به کمتر از 5 میلیون بشکه در روز در سال 2008. این ارقام به وضوح نشان می دهد که در حالی که اکثر کشورهای بزرگ تولیدکننده نفت جهان به دنبال محدود کردن سطح تولید خود بر اساس اوپک پلاس، شرکتهای نفتی ایالات متحده اساساً دست خود را باز گذاشتند تا سطح تولید خود را بدون هیچ مانعی افزایش دهند. در نقش کیت جانسون اشاره کرد in سیاست خارجی در 27 مارس، "هیچ کشوری در سال های اخیر به اندازه ایالات متحده نفت به مازاد جهانی اضافه نکرده است - و علیرغم افت اخیر قیمت نفت خام، تولیدکنندگان ایالات متحده همچنان در حال افزایش تولید هستند."
با این حال، در 6 مارس سال جاری، پس از رد درخواست روسیه از اوپک برای کاهش تولید جهانی نفت به میزان 1.5 میلیون بشکه در روز، اتحاد اوپک پلاس قرار بود به طرز چشمگیری از هم بپاشد. روسیه نه تنها درخواست اوپک را رد کرد، بلکه اعلام کرد که دیگر به توافق اولیه دسامبر 2016 پایبند نخواهد بود. این تصمیم به سرعت با ضدحمله عربستان در 8 مارس انجام شد - اعلامیه بمبگذاری مبنی بر اینکه پادشاهی همچنین دیگر به محدودیتهای تولید مذاکرهشده متعهد نیست و به دنبال افزایش عرضه نفت خود به 12.3 میلیون بشکه در روز در ماه آوریل است (بیشتر از 9.7 میلیون بشکه در روز در ماه مارس) و سپس ظرفیت تولید خود را در اسرع وقت به 13 میلیون بشکه در روز افزایش می دهد. با چشم انداز افزایش چند میلیون بشکه ای عرضه روزانه بیشتر به بازارهای جهانی نفت، قیمت معیار اصلی بین المللی نفت، نفت خام برنت، در عرض 30 ساعت بیش از 48 درصد کاهش یافت. بازارهای سهام جهانی نیز سقوط کردند و میانگین صنعتی داوجونز در 2000 مارس 9 واحد سقوط کرد که بزرگترین زیان روزانه بود.
محرک دقیق تصمیم روسیه و عربستان سعودی برای خروج از اوپک پلاس نامشخص است. مقداری ناظران حدس می زنند که روسیه احتمالاً به دنبال تلافی تحریم های آمریکا بوده است که در ماه فوریه علیه بزرگترین شرکت نفتی روسیه، روس نفت اعمال شده بود. دیگران ادعا تصمیم روسیه باید در چارچوب سیاست داخلی خود درک شود و پوتین به دنبال جلب حمایت در میان نخبگان روسیه است که از نزدیک با صنعت نفت مرتبط هستند و مدتهاست با اوپک پلاس مخالف بودهاند. سایر تحلیل گران چنین کرده اند شرح داده شده اقدامات روسیه و عربستان به عنوان یک "تئوری بازی ها" که هر دو کشور قبل از اعلامیه های مارس کاملاً پیش بینی می کردند.
صرفنظر از عوامل لحظهای فوری، انگیزه استراتژیک بلندمدت پشت تصمیم روسیه و عربستان روشن است. برای چندین سال، هر دو کشور شاهد بودند که تولیدکنندگان نفت ایالات متحده، بدون هیچ گونه محدودیت تولید، همچنان به به دست آوردن سهم بازار به هزینه خود ادامه می دادند. با تهدید به سرازیر شدن جهان با نفت بیشتر (و در اینجا، اقدامات عربستان سعودی به دلیل توانایی منحصر به فردش در افزایش سریع ظرفیت تولید، بسیار تعیین کننده است) قیمت نفت به طور قابل توجهی کاهش می یابد. عربستان سعودی و روسیه باید رنج قیمت پایین نفت را برای چندین سال تحمل کنند. در این میان، تولیدکنندگان گران قیمت ایالات متحده به دیوار رانده خواهند شد.
جنگ قیمت نفت با COVID-19 روبرو می شود
با این حال، در روزهای پس از این شوک عرضه گسترده به بازارهای جهانی نفت، به سرعت آشکار شد که ضربه بسیار بزرگتری به قیمت نفت در نتیجه گسترش روزافزون COVID-19 در خارج از چین در راه است. برای تولیدکنندگان نفت، سونامی تخریب تقاضا تأثیرات اعلامیه های عربستان و روسیه را به شدت تشدید کرد و قیمت نفت را به سمت سطوح تک رقمی سوق داد. تا 29 مارس، قیمت نفت معیار ایالات متحده، وست تگزاس اینترمدیت (WTI) بیش از 60 درصد از ابتدای سال کاهش یافت و به زیر 20 دلار در هر بشکه رسید که پایین ترین سطح آن در 18 سال گذشته است. معیار بینالمللی برنت به 23.03 دلار در هر بشکه کاهش یافت که پایینترین قیمت از سال 2002 است. نکته مهم این است که این قیمتهای معیار اغلب منعکس کننده قیمت واقعی یک بشکه نفت در بازار فیزیکی - نزد معاملهگران نیستند. گزارش برخی از انواع نفت تا 8 دلار در هر بشکه فروخته می شوند. در میان پیش بینی 10 دلار در هر بشکه، شرکت های نفتی شروع به کار کردند چاک هزینه های آنها برای اکتشاف بیشتر، ساخت دکل و هزینه های سرمایه ای.
در مواجهه با این قیمتهای بسیار پایین، تولیدکنندگان نفت به امید کسب سود در زمانی که قیمتها در آینده افزایش مییابد، تلاش میکنند تا نفت خود را ذخیره کنند. با این حال، مشکل این است که فضای ذخیره سازی بسیار محدود است (به ویژه در زمین) و هزینه های لجستیکی و فنی مربوط به رساندن نفت به جایی است که بتوان آن را به طور ایمن ذخیره کرد. تحلیلگران تخمین زده اند که حدود سه چهارم ظرفیت ذخیره سازی جهان در حال حاضر مورد استفاده قرار گرفته است و این محدودیت ها خواهد بود. رسیده تا پایان اردیبهشت در اواسط ماه مارس، شرکت های خط لوله پیشرو در ایالات متحده نگران بودند که تولیدکنندگان نفت ممکن است سعی کنند از زیرساخت های خود برای ذخیره سازی نفت به جای انتقال آن به جای دیگری استفاده کنند و بنابراین شروع به کار کردند. سمج قبل از اینکه نفت جدیدی را بپذیرند، روی یک قبض رسید نهایی. و از آنجایی که بستن یا توقف موقت چاه های نفت پرهزینه است (و اجاره زمین گاهی شامل بندهایی است که نیاز به تولید مستمر دارد)، شرکت های نفتی ممکن است ترجیح دهند محصول خود را به جای توقف کار واگذار کنند. در واقع، در اواسط ماه مارس، بازرگانان برای وایومینگ آسفالت ترش (که بیشتر برای تولید قیر استفاده می شود) مناقصه می دادند. منفی به طور موثر 19 سنت در هر بشکه خواهان تولیدکنندگان در ازای برداشتن روغن از دستشان به آنها پول بدهند.
همه اینها فشارهای عظیمی را در کل زنجیره ارزش نفت، از تولیدکنندگان نفت خام (شرکت ها و کشورها) گرفته تا پالایش و صنعت پتروشیمی ایجاد می کند. ورشکستگی شرکتها و تعطیلی چاههای نفت در هفتههای آینده تقریباً قطعی است و احتمالاً در میان تولیدکنندگانی متمرکز خواهد شد که به قیمتهای نسبتاً بالای نفت متکی هستند، مانند شرکتهای آمریکایی و کانادایی فعال در تولید ماسههای نفتی و شیل. در واقع، این پیشبینی در نظرسنجی ماهانه مارس فدرال رزرو دالاس در مورد نفت و گاز تأیید شد، جایی که پاسخدهندگان صنعت نظر که چشم انداز "صنعت داخلی نفت و گاز هرگز تیره و تار نبوده است" - این "یک طوفان کامل فاجعه" و "بدترین تغییر قیمت انرژی در طول عمر" بود.
نفت و امور مالی
اما ترسیم مسیرهای بالقوه این سقوط ناشی از همهگیری نیازمند بررسی دقیقتر ارتباط بین صنعت نفت و اقتصاد گستردهتر است. در اینجا بسیار مهم است که ارتباط عمیق بین شرکت های مرتبط با انرژی و بازارهای مالی وجود دارد که بیشتر در ایالات متحده مشهود است، جایی که شرکت های انرژی در سال های اخیر به شدت تحت تاثیر قرار گرفته اند. بخش عمده ای از بدهی های صادر شده توسط این شرکت ها - نه تنها تولیدکنندگان نفت خام، بلکه شرکت های خدمات میدان نفتی، پالایشگاه ها، و سایر شرکت های "میانگین" مانند شرکت های خط لوله - زیر درجه سرمایه گذاری رتبه بندی شده اند. کاملاً قابل توجه است، شرکت های انرژی بوده اند بزرگترین صادرکنندگان از 10 سال از 11 سال گذشته، "اوراق اوراق بهادار" در ایالات متحده، و اکنون بیش از 11 درصد از کل بازار اوراق قرضه ناخواسته ایالات متحده را تشکیل می دهد. این مشکل با مقدار بسیار قابل توجهی از بدهی های بدون تضمین (بدهی که توسط هیچ وثیقه ای پشتیبانی نمی شود) شرکت های انرژی ایالات متحده تشدید می شود. این رقم برای اولین بار در سال 2016 از سطح بدهی های تضمین شده پیشی گرفت و در دسامبر 70 به 2019 میلیارد دلار رسید که از 1 میلیارد دلار در سال 2015 بیشتر بود.
با کاهش تقاضا در پی کووید-19 - که با تصمیم روسیه/سعودی برای افزایش سطح تولید تشدید شد - بسیاری از شرکتهای مرتبط با انرژی با کاهش قریبالوقوع رتبهبندی مالی خود مواجه میشوند. گروه UBS برآورد در 16 مارس، تا 140 میلیارد دلار اوراق قرضه صادر شده توسط شرکت های انرژی ایالات متحده در معرض خطر تبدیل شدن به "فرشته های سقوط کرده" هستند - یعنی از دست دادن وضعیت درجه سرمایه گذاری خود. از آنجایی که این بدهی به قلمرو اوراق قرضه ناخواسته کاهش می یابد، عرضه افزایش یافته باعث کاهش قیمت اوراق و در عین حال افزایش بازده آنها می شود (بهره پرداختی به اوراق، که در مورد اوراق قرضه به طور معکوس نسبت به قیمت حرکت می کند). یکی از پیامدهای احتمالی بحران نقدینگی است که در آن شرکتهای انرژی نه تنها یافتن خریدار برای بدهی خود را بسیار دشوار میدانند - یک مسئله حیاتی که بسیاری از آنها به دلیل آن هستند. مذاکره مجدد بدهی آنها در سراسر سال 2020 - اما همچنین مجبور به پرداخت نرخ های بهره بسیار بالاتری برای اوراق قرضه خود هستند.
نتیجه خالص بدون شک افزایش شدید ورشکستگی در میان شرکتهای انرژی ایالات متحده در سالهای 2020 و 2021 خواهد بود. در واقع، اولین مورد از این تلفات در 1 آوریل با تشکیل پرونده برای فصل 11 توسط Whiting Petroluem، بزرگترین شرکت نفتی مستقل در داکوتای شمالی رخ داد. (دومین کشور تولید کننده نفت ایالات متحده). وایتینگ حمل کرد بیشتر حمل کرد بیش از 2.8 میلیارد دلار بدهی در دفاتر خود داشت، اما تنها چند روز قبل از تشکیل پرونده فصل 11، مدیران ارشد آن 14.6 میلیون دلار پاداش به خود اختصاص دادند و مدیر عامل شرکت با پرداخت فوری 6.4 میلیون دلار کنار رفت - بسیار خوش شانس تر از یک سوم. از نیروی کار شرکت که بوده است از کار اخراج جولای گذشته وایتینگ تقریباً به طور قطع اولین مورد در موج آینده ورشکستگی شرکت های انرژی است. در واقع، ریستاد انرژی در 3 آوریل تخمین زد که اگر نفت همچنان در حدود 20 دلار در هر بشکه باقی بماند، بیش از 500 شرکت در فصل 11 طی سالهای 2020-21 رانده میشوند، که بیشترین تعداد چنین پروندههایی در تاریخ مدرن است.
چنین نکول هایی می تواند به طور جدی سایر بخش های سیستم مالی را بی ثبات کند. صندوقهای بازنشستگی، شرکتهای بیمه، بانکها و سایر مؤسسات مالی مقادیر زیادی بدهی انرژی دارند و ممکن است در صورت موج بزرگی از نکول شرکتها در معرض خطر قرار گیرند - بهویژه بانکهای منطقهای کوچکتر ایالات متحده به شدت در معرض نفت و گاز قرار دارند. بخش در سالهای اخیر نیز شاهد رویه گسترده اوراق بهادار کردن وامهای شرکتی با اهرم بالا بودهایم - به عنوان مثال، مجموعه تعداد زیادی از وامهای شرکتی پرخطر که سپس به عنوان اوراق بهادار معروف به تعهدات وام تضمینشده (CLOs) فروخته میشوند. اگرچه تفکیک CLOها بر اساس بخش یا تعیین دقیق آنها دشوار است، موجی از نکولها در میان شرکتهای نفت و گاز میتواند ابشاری از طریق بازارهای مالی به همان شیوه ای که در مورد اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن در سال 2008 رخ داد. چنین وابستگی متقابلی با بازارهای مالی البته منحصر به صنعت سوخت فسیلی نیست. با این حال، این بخش بهویژه در میان مینهای زمینی بالقوهای که امروزه در سراسر بازارهای مالی پر شده است، برجسته است. سطوح بسیار بالای بدهی های بدون تضمین، غلبه بر اوراق قرضه ناخواسته و بدهی های مضطرب، و شوک شدید ناشی از سقوط قیمت نفت - همه این بخش را به یک کاندید احتمالی برای انتشار استرس مالی شدید در سایر نقاط جهان تبدیل می کند. اقتصاد (مثل بخش املاک و مستغلات در سال های 2008-2009).
برندگان، بازنده ها... و آب و هوا
مسلم است که تمام بخشهای صنعت سوختهای فسیلی در باقیمانده سال جاری و تا سال 2021 با بحران شدیدی مواجه خواهند شد – اما این ممکن است چه معنایی برای آینده اکولوژیکی ما داشته باشد؟ متأسفانه - مگر اینکه اکنون بتوان سرمایه فسیلی را به طور مؤثر به چالش کشید - یک سناریوی محتمل این است که موج قابل توجهی از ورشکستگی در بخش انرژی در واقع تمرکز بیشتر کنترل توسط بزرگترین شرکت های نفتی را تسریع کند. نفت بزرگ - اکسون، شل، بریتیش پترولیوم و تعداد انگشت شماری دیگر - نسبت به سایر تولیدکنندگان کوچکتر موقعیت بهتری برای زنده ماندن از این بحران دارند. آنها تمایل دارند که به صورت عمودی یکپارچه باشند، یعنی در کل زنجیره ارزش انرژی، از جمله پالایش، فعال هستند، و بنابراین برخی از ضررهای خود در تولید خام را با هزینه کمتر ورودی سوخت برای عملیات پایین دستی خود جبران می کنند. بهعنوان شرکتهای واقعاً جهانی، ذخایر و داراییهایی دارند که در سرتاسر جهان توزیع شدهاند، نه تنها در زمینههای شیل با هزینه بالاتر ایالات متحده. از نظر مالی، این شرکتها نیز تمایل دارند جیبهای بسیار عمیقتری داشته باشند، و چشمانداز آنها عمیقاً با بازارهای مالی گستردهتر (از جمله صندوقهای بازنشستگی) - در بریتانیا، برای مثال، BP و Shell در هم تنیده است. حساب برای یک پنجم قابل توجه کل سود سهام FTSE.
این سناریو دقیقاً همان سناریویی است که شرکت های مالی پیشرو انتظار دارند طی 12 تا 18 ماه آینده شاهد آن باشند. برای مثال گلدمن ساکس، اشاره کرد اخیراً که در حالی که بحران فعلی بدون شک «تغییرکننده بازی برای صنعت خواهد بود»، نتیجه محتمل این است که «نفتهای بزرگ بهترین داراییها را در صنعت تجمیع کرده و بدترینها را از بین خواهند برد... زمانی که صنعت از این رکود خارج شد، شرکت های کمتری با کیفیت دارایی بالاتر باشند. اختلافات بین صنعت بر سر حمایت دولتی از صنعت بیمار شیل در ایالات متحده نیز منعکس کننده این نتیجه احتمالی است. اینجا، به عنوان جاستین میکولکا با دقت اسناد، شرکت های بزرگ نفتی مانند اکسون به دنبال تسریع در سقوط تولیدکنندگان کوچکتر بوده اند و به شدت مخالف هرگونه حمایت دولتی از صنعت شیل میکولکا از مدیرعامل یکی از شرکتهای شیل، پایونیر نچرال ریسورسز، نقل میکند که به CNBC گفت که تلاشها برای تعامل با دولت ترامپ در حمایت از تولیدکنندگان شیل خوب پیش نمیرود، زیرا «ما مخالفت اکسون که API را کنترل میکند [موسسه نفت آمریکا] داشتیم. و TXOGA [انجمن نفت و گاز تگزاس] ... آنها ترجیح می دهند که همه استقلالی ها ورشکست شوند و ضایعات را جمع آوری کنند.
به همین دلیل، لحظه کنونی یک خطر واقعی برای کمپین های عدالت اقلیمی است. به عنوان مثال، در ایالات متحده، دولت ترامپ با کاهش مقررات زیست محیطی برای نیروگاهها، کارخانهها و سایر تأسیسات صنعتی موافقت کرده است - به این ترتیب که اساساً به این آلایندهها اجازه میدهد تا سطوح آلودگی خود را «خود نظارت» کنند. گزارش اخیر در نیویورک تایمز این سیاست جدید توسط آژانس حفاظت از محیط زیست به عنوان بخشی از رسیدگی به بحران کووید-19 اجرا شده است، اما واضح است که این یکی از خواسته های کلیدی است که توسط موسسه نفت آمریکا در نامه این لابیهای بزرگ نفت در 20 مارس به دولت ترامپ فرستاده شد. این فقط صنعت سوختهای فسیلی نیست که تلاش میکند از این بحران برای بازگرداندن مقررات زیستمحیطی استفاده کند، بانکهای بزرگ و شرکتهای مالی نیز به همین ترتیب هستند. هل دادن برای آرامش در مورد الزامات گزارش تغییرات آب و هوا و تاخیر در "تست استرس" تغییرات آب و هوا.
سناریویی که شاهد تضعیف مقررات زیست محیطی (از قبل ناکافی) و موجی از ادغام صنعت است، در نهایت نفت بزرگ را در موقعیت قوی تری برای سرمایه گذاری از دنیای پسا ویروسی قرار می دهد. در حالی که قیمت نفت امروز در سطوح پایین تاریخی قرار دارد، اما در بلندمدت باقی نمی ماند. یکی از پیامدهای بحرانی تخریب گسترده امروز در تقاضا برای نفت این است که اکثر شرکتهای نفتی پیشرو در حال اعلام کاهش شدید مخارج سرمایهای خود (CAPEX) برای اکتشاف نفت و توسعه پروژهها هستند. برای شرکتهای بزرگ نفتی، این کاهشهای اولیه در چند هفته گذشته به طور متوسط حدود 20 درصد بوده است. آنها حتی در صنعت شیل بالاتر هستند، جایی که یک مشاور انرژی انتظار می رود کاهش 40 درصدی هزینهها در سال 2020. شروع مجدد یا آنلاین کردن تولید نفت جدید پس از توقف پروژهها یا تعطیلی چاههای نفت، زمان و هزینه قابلتوجهی میطلبد و به همین دلیل، اثرات کاهش امروزی CAPEX خواهد بود. برای مدتی در آینده در محدودیت های عرضه احساس می شود. این یک احتمال قوی برای بازگشت شدید قیمتها با خروج از این بحران ایجاد میکند - نتیجهای که موج جدیدی از سرمایهگذاری و گسترش سوختهای فسیلی را در سطح جهانی تحریک خواهد کرد (همانطور که در تاریخ اخیر تولید شیل ایالات متحده اتفاق افتاده است).
چگونه ممکن است این فراتر از ایالات متحده و ثروت بزرگان نفتی با تنوع جهانی منعکس شود؟ در اینجا ما همچنین باید بین کشورهای قدرتمندتر تولیدکننده نفت و سایر صادرکنندگان نفت فقیرتر تفاوت قائل شویم. شکی نیست که کشورهایی مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی و سایر کشورهای خلیج فارس قطعاً در یک دوره طولانی قیمت پایین نفت، افزایش کسری بودجه و فشار بیشتر بر مخارج دولت را تجربه خواهند کرد. با این حال، این دولت ها دارای سطح نسبتاً پایینی از بدهی های موجود هستند و می توانند نسبتاً ارزان در بازارهای بین المللی وام بگیرند. ساختار طبقاتی خاص خلیج فارس - اتکای شدید به کارگران مهاجر موقت که بیش از 50 درصد نیروی کار خلیج فارس را تشکیل می دهند - همچنین به این معنی است که هرگونه انقباض شدید اقتصادی را می توان تا حدی از طریق فرستادن کارگران مهاجر به خانه جابجا کرد (همانطور که در دبی در پس از بحران 2008). در واقع، مانند تقویت احتمالی «نفت بزرگ» از طریق این بحران، اگر داراییهای کشورهای همسایه در دنیای پسا ویروسی ارزانتر شود، کشورهای خلیج میتوانند موقعیت خود را بیشتر تحکیم کنند. یکی از بازارهای مهم در اینجا هند است، جایی که شرکت های مستقر در خلیج فارس همچنان به نفوذ قابل توجهی در این زمینه ادامه می دهند. انتظار افزایش تقاضای انرژی در آینده نقش استراتژیک خلیج فارس در شبکه های تجاری و مالی متصل به چین نیز مهم است. نفت خام و پتروشیمی ها در این ارتباطات محوری باقی می مانند و روی آن کار می کنند پروژه های کلیدی در این بخش ها در سراسر بحران فعلی ادامه دارد (مانند پالایشگاه رویس ابوظبی، که پس از تکمیل، بزرگترین پالایشگاه و پتروشیمی یکپارچه در جهان خواهد بود).
سایر صادرکنندگان نفت فقیرتر در نتیجه سقوط فعلی قیمت نفت با مشکلات بسیار جدی تری مواجه خواهند شد. اینها شامل اکوادور، ونزوئلا و ایران است - دو مورد آخر که با تحریم های وحشیانه اعمال شده توسط ایالات متحده نیز مبارزه می کنند. کشورهایی مانند نیجریه – که بستگی دارد در مورد نفت برای 57 درصد درآمد دولت و بیش از 90 درصد درآمدهای ارزی - پاسخگویی به تقاضاهای بودجه بسیار دشوار خواهد بود، مشکلی که در بحبوحه همه گیری کنونی پیامدهای مرگباری خواهد داشت. به طور مشابه، برای عراق، جایی که صادرات نفت 90 درصد درآمدهای دولت را تشکیل می دهد و بخش بزرگی از جمعیت برای دستمزد یا بازنشستگی به بخش دولتی وابسته است، دشوار است که ببینیم کمبود بودجه مورد انتظار چگونه برطرف خواهد شد. مشکلاتی که این کشورها با آن روبرو هستند، نباید به خاطر قیمت پایین نفت باشد. در عوض، میراث دیرینه استعمار، ویرانیهای ناشی از جنگها و اشغالگریهای غرب، و روابط بدهی و وابستگی که این کشورها را به مراکز اقتصاد جهانی پیوند میدهد، نیاز دارد. در جلو قرار داده شده است در مقابله با این بیماری همه گیر برای مثال، نیجریه ممکن است برای بخش بزرگی از درآمدهای دولت به نفت وابسته باشد - اما بیش از نیمی از این درآمدها صرفاً صرف تأمین بدهی خارجی موجود می شود. هر تلاشی برای حرکت فراتر از وابستگی به سوخت های فسیلی در سطح جهانی باید این ترکیب قابل احتراق نفت، بدهی و امور مالی را به چالش بکشد.
در زمان نگارش، صحبت از الف معامله احتمالی بین ایالات متحده، عربستان سعودی و روسیه در حدود سطح تولید نفت است. با توجه به تخریب گسترده تقاضا که در هفته های اخیر رخ داده است، بعید است که چنین توافقی بر قیمت نفت اثر پایداری داشته باشد. برخی ناظران به طعنه دیدن جمهوری خواهان برجسته ای که قبلاً به دلیل رفتار «کارتلی» اوپک خواستار انحلال اوپک شده بودند و اکنون خواستار تبانی بیشتر بازار با عربستان سعودی و روسیه بر سر قیمت ها هستند، اشاره کرده اند. مطمئناً شکی وجود ندارد که بحرانهای تقویتکننده متقابل همهگیری کووید-19 و رکود اقتصادی جهانی در واقع طیف وسیعی از اصلاحطلبیهای غیرمنتظره سیاسی، همراهان عجیب و غریب و فرصتهای جدیدی را برای تغییرات سیاسی برانگیخته است. اما این لحظه همچنین زمانی است که ترتیبات قبلی ممکن است مجدداً به کار گرفته شود و به نفع قدرتمندترینها تثبیت شود - ما با خطر بسیار واقعی یک صنعت نفت جسور و احیا شده روبرو هستیم که در سیستمهای سیاسی و اقتصادی ما متمرکزتر شده است. چنین احتمالی نتیجه ای فاجعه بار برای این همه گیری کنونی خواهد بود.
آدام هانیه در بخش مطالعات توسعه در SOAS، دانشگاه لندن تدریس می کند. با تشکر فراوان از جفری آر وبر برای پیشنهادات مفید در مورد این قطعه.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا