ZNet Iran Watch در هفتههای آینده مصاحبههایی درباره سیاست آمریکا در قبال ایران ارائه خواهد کرد. این مصاحبه با ساسان فیاض منش، اقتصاددان دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، اولین مصاحبه از این مجموعه است.
فواد خسمود: از سال 2001 سیگنال های متفاوتی از واشنگتن در مورد ایران منتشر شده است. جان بولتون، معاون وزیر امور خارجه در امور منع اشاعه، در موارد متعددی پیشنهاد اقدام نظامی احتمالی را داده است، در حالی که معاون وزیر امور خارجه، ریچارد آرمیتاژ انتقادات زیادی را به دلیل نامیدن ایران "دموکراسی" انجام داده است. سیاست فعلی آمریکا در قبال ایران چگونه می تواند توصیف شود؟ اهداف و دلایل پشت این سیاست چیست؟ چگونه این سیاست نسبت به آنچه در دولت کلینتون بود تغییر کرده است؟
ساسان فیاض منش: این پرسش مهمی است که نیاز به عقب نشینی تاریخی دارد. بنابراین، اگر مشکلی ندارید، به سؤال شما به طور مفصل پاسخ خواهم داد.
سیاست متناقض ایالات متحده در قبال ایران، یا آنچه شما از آن به عنوان "سیگنال های مختلط" یاد می کنید، سابقه ای طولانی دارد که بسیار قبل از سال 2001 شروع شده است. دولت کلینتون، در مقاله من "سیاست تحریم های اقتصادی ایالات متحده علیه ایران" (بررسی اقتصاد سیاسی رادیکال، جلد 1979، شماره 35، 3). همانطور که در آن مقاله استدلال کردهام، سیاست ناهماهنگ و ناسازگار آمریکا در قبال ایران، بهویژه سیاست تحریمها، و بهویژه در دوران دولت کلینتون، را میتوان با کشش و فشار دو نیرو موافق و مخالف تحریمهای اقتصادی توضیح داد.
اولین نیرویی که برای تحریمها علیه ایران فشار میآورد، اسرائیل و لابیهای متعدد آن در ایالات متحده، مانند کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل (AIPAC) و "اندیشکده" وابسته به آن، موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک بود. این نیرو اساساً بخش عمده ای از سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران به ویژه سیاست تحریم ها را تدوین و اجرا می کند. به عنوان مثال، اولین رئیس موسسه واشنگتن، مارتین ایندیکا، که در مقطعی مشاور مطبوعاتی ایساک شامیر بود و متعاقباً سمتهای قدرتمندی را در دولت کلینتون اشغال کرد، از جمله مدیر امور خاورمیانه در امنیت ملی. شورا و سفیر آمریکا در اسرائیل در ابتدا سه دلیل را برای ادامه تحریمهای آمریکا بیان کردند: 1) حمایت ایران از تروریسم بینالمللی، که به معنای حمایت از همه سازمانهایی است که با اشغالگری اسرائیل دشمن هستند و به خشونت پاسخ میدهند. خشونت، یعنی حماس و جهاد اسلامی در سرزمین های فلسطین و حزب الله لبنان. 2) مخالفت با «فرایند صلح» در خاورمیانه که البته اکنون اسرائیل با خود مخالفت کرده است. و 3) تعقیب "سلاح های کشتار جمعی" که می تواند به معنای هر چیزی از جمله موشک باشد. این اتهامات ستون فقرات سیاست خارجی آمریکا را تا به امروز تشکیل می دهد. نیروی دوم، مخالف تحریمهای متعدد آمریکا، شرکتهای آمریکایی و لابیهای آنها بهویژه شرکتهای مرتبط با صنایع نفت و کشاورزی بودند. این شرکت ها که در نتیجه تحریم های متعدد از معاملات سودآور با ایران قطع شده بودند، از لابی ها، اتاق های فکر و متحدان خود در دولت آمریکا برای مقابله با تصویب تحریم های شدیدتر علیه ایران استفاده کردند. برای مثال، در سال 1997، شرکتهای آمریکایی جبههای به نام «USA*ENGAGE» راهاندازی کردند. طبق وبسایت این سازمان، این «ائتلافی بود که نماینده تجارت و کشاورزی آمریکا بود» و دارای «670 عضو از جمله 40 عضو بود». انجمنها و سازمانهای ملی و ایالتی از بخشهای اصلی اقتصاد ایالات متحده. فهرست اعضای سازمان، یک «چه کسی است» از شرکتهای آمریکایی بود، از جمله، از جمله، غولهای نفت، کشاورزی، و شرکت های هوافضا هدف اصلی اعلام شده این سازمان، گشودن یک گفتگوی جدی و دوجانبه با کنگره، قوه مجریه و با فرمانداران، شهرداران و سایر مقامات محلی در مورد اثربخشی محدود این اقدامات یکجانبه، هزینه آن برای اقتصاد ایالات متحده، و در مورد اهمیت تعامل با کشورهایی مانند ایران. با وجود اینکه شرکت های آمریکایی در نیمه دوم دولت کلینتون در تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران پیشرفت هایی داشتند، اما اقدام آنها برای بی اثر کردن قدرت لابی اسرائیل کافی نبود. در نتیجه، سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران در چند سال آخر دولت قبلی، به سیاستی نامنسجم و ناسازگار تبدیل شد که توسط اسرائیلیها به سمت رویارویی با ایران و توسط این شرکت به سمت نزدیک شدن به ایران کشیده شد.
فخ: آیا این سیاست متناقض که می گویید بیشتر به سمت اسرائیل متمایل بود، ناتوانی شرکت های نفتی در صادرات نفت آسیای مرکزی از ایران را توضیح می دهد؟
SF: بله. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، شرکتهای نفتی برای صادرات نفت از جمهوریهای آسیای مرکزی سابق، بهویژه از منطقه باکو آذربایجان، درگیر جنون تغذیه بودند. کم هزینه ترین روش صادرات نفت از این منطقه طبیعتاً شامل ایران می شد. شرکتهای نفتی میتوانستند نفت را با استفاده از خط لولهای که از ایران میگذرد حمل کنند یا به سادگی نفت را با ایران مبادله کنند. با این حال، تحریمهای متعدد آمریکا علیه ایران، بهویژه در سال 1995، شرکتهای نفتی را از پذیرش هر یک از این دو گزینه باز داشت. در نتیجه، شرکتهای نفتی مجبور شدند روش بسیار پیچیدهتر و پرهزینهتر انتقال نفت به بندر جیهان ترکیه در دریای مدیترانه را بپذیرند. این البته یکی از دلایلی بود که شرکتهای نفتی و لابیگران آنها چنگ و دندان برای رفع تحریمها جنگیدند.
FKh: اجازه دهید به آنچه قبلا گفته شد برگردیم. سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران پس از روی کار آمدن دولت بوش چگونه تغییر کرد؟
SF: هنگامی که پرزیدنت بوش در انتخابات پیروز شد، شرکت های آمریکایی خوشحال به نظر می رسیدند، زیرا سه نفر از اعضای ارشد دولت- رئیس جمهور بوش، معاون رئیس جمهور چنی، و مشاور امنیت ملی کاندولیزا رایس- همگی در این انتخابات حضور داشتند. وابسته به صنعت نفت اما این وابستگیها، و همچنین جنبههای دیگر آرایش موقت کابینه، اسرائیلیها را نگران کرد. به عنوان مثال، روزنامه جروزالم پست نوشت که برخی از «رهبران یهودی نگرانند که بسیاری از مشاوران پدر بوش [بیکر، اسکوکرافت، و پاول] که به ویژه نسبت به اسرائیل صمیمی نبودند، نفوذ فوقالعادهای در دولت داشته باشند، در حالی که رهبران. خودشان -- بسیاری از آنها که به داشتن گوش کلینتون عادت کرده اند -- نگران از دست دادن نفوذ خود هستند -- (8 دسامبر 2000). به ویژه، این روزنامه پاول را مورد انتقاد قرار داد، زیرا «پاول در اصل با جنگ خلیج فارس مخالف بود، تا اسرائیل و جامعه طرفدار اسرائیل را ناامید کند.» سپس جروزالم پست دوستان اسرائیل را در رده بالای دولت جدید برشمرد. این نشریه به ولفوویتز و پرل اشاره کرد و نوشت: «پرل و ولفوویتز هر دو از منتقدان سرسخت سیاست کلینتون در قبال عراق و روند صلح بودهاند. . .
هم پرل و هم ولفوویتز از آن دسته نامزدهایی هستند که لابی طرفدار اسرائیل به آن فشار می آورد. اجازه دهید اشاره کنم که ولفوویتز و پرل هر دو در هیئت مشاوران اندیشکده وابسته به آیپک، موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، هستند. پرل همچنین عضو هیئت مشاوران موسسه یهودی امور امنیت ملی (JINSA) است. متعاقباً، جروزالم پست در مقالهای با عنوان «همه مردان خاورمیانهای رئیسجمهور» (1/19/2001)، به طور پیشگوئی درباره سیاستگذاران سیاست خارجی خاورمیانه نوشت: «آنچه شما خواهید داشت دو نهادی است که برای کنترل سیاستها دست و پنجه نرم میکنند. سپس اعلام کرد که «در واشنگتن یا در هر جای دیگری راز نیست» که سیاستها کمتر توسط خود بوش و بیشتر توسط دایره داخلی مشاوران او تعیین میشود.» و بار دیگر، پس از برشمردن تعداد افراد اسرائیل در دولت جدید، نوشت: «پل ولفوویتز». . . جوامع یهودی و طرفدار اسرائیل از خوشحالی می پرند. . . او یکی از پر سر و صداترین طرفداران یک سیاست سخت در قبال عراق بوده است که بر یافتن راهی برای سرنگونی رژیم صدام حسین متمرکز شده است. آنها دقیقاً اشاره کردند که به اصطلاح نومحافظهکاران، مانند ولوفوویتز و پرل، چه برنامهای در رابطه با عراق داشتند. آنها همچنین به اختلافات بین این نئوکان ها و سایرین در دولت مانند پاول اشاره کردند. بگذارید یک نمونه از این تقسیم بندی را برای شما بیان کنم. بلافاصله پس از حادثه 9 سپتامبر، وزارت خارجه آمریکا به رهبری پاول و دولت ایران به رهبری رئیس جمهور خاتمی اقداماتی را برای بهبود روابط بین دو کشور انجام دادند. اسرائیل آشکارا از این تحول ناراحت بود و با کمک نومحافظه کاران در دولت، به سرعت به هر گونه نزدیکی بین آمریکا و ایران پایان داد. اکنون می توانم به سوال اصلی شما در مورد نگرش های متفاوت جان بولتون، معاون وزیر امور خارجه و مقام ارشد منع اشاعه تسلیحات هسته ای دولت، و ریچارد آرمیتاژ، معاون وزیر امور خارجه، نسبت به ایران پاسخ دهم. آرمیتاژ از نزدیکان پاول است. از سوی دیگر، بولتون یک نومحافظه کار شناخته شده است. او در هیئت مشاوران JINSA خدمت کرده است و همچنین معاون ارشد سابق مؤسسه امریکن انترپرایز (AEI)، یکی دیگر از اندیشکده های نومحافظه کار است. به این ترتیب، بولتون در دستور کار نومحافظه کاران شریک است. به عنوان مثال، زمانی که بولتون در فوریه 2003 در اسرائیل بود، اظهار داشت که «بدون شک آمریکا به عراق حمله خواهد کرد و پس از آن باید با تهدیدات سوریه، ایران و کره شمالی مقابله کرد». پترزبورگ تایمز، 19 فوریه 2003). این باید موسیقی به گوش مقامات اسرائیلی باشد. نتانیاهو در مقالهای در جروزالم پست (1/4/2002) نوشت: «قدرت آمریکا رژیم طالبان را در افغانستان سرنگون میکند و شبکه القاعده در آنجا خود به خود فرو میپاشد. ایالات متحده اکنون باید به طور مشابه علیه سایر رژیم های تروریستی- ایران، عراق، دیکتاتوری عرفات، سوریه و چند نفر دیگر عمل کند. برخی از این رژیم ها باید سرنگون شوند، برخی از آنها مجازات و بازدارنده شوند. به طور مشابه، در مصاحبه ای با آریل شارون، تایمز لندن (2/5/2002) نوشت که به گفته شارون، "ایران یک کشور است." مرکز "ترور جهانی" و به محض پایان یافتن درگیری در عراق، [شارون] برای قرار گرفتن ایران در صدر فهرست "کارها" تلاش خواهد کرد. . . او ایران را "پشت ترور در سرتاسر جهان" و تهدیدی مستقیم برای اسرائیل میبیند. بنابراین، نئومحافظهکاران، مانند بولتون و ولفوویتز، صرفاً تلاش میکنند از فهرست کارهای شارون مراقبت کنند. اما این دستور کار دقیقاً توسط همه اعضای اداره مشترک نیست.
ف.خ: پس آیا شما می گویید اتهام ایران به دنبال سلاح هسته ای به برنامه اسراییل برای نابودی دشمنان آنها یکی پس از دیگری مربوط می شود؟ آیا اینطور نیست که همانطور که دولت بوش ادعا می کند، ایران باید به دنبال سلاح اتمی باشد زیرا به عنوان یک تولید کننده بزرگ انرژی، نیازی به انرژی هسته ای ندارد؟
SF: من این را در تعدادی از مقالات، به ویژه در مقالات CounterPunch خود «سلاح انتخاب» و «حماسه کشتار کشتار جمعی ادعایی ایران» کاملاً روشن کردهام. بهویژه مقاله اخیر، که صرفاً گزارشهای خبری را نقل میکند. بین ژوئیه و دسامبر 2003، شرح می دهد که چگونه اتحاد مقدس، ایالات متحده و اسرائیل (ایالات متحده آمریکا) در تلاش است تا از موضوع سلاح های کشتار جمعی (WMD) برای ایجاد "تغییر رژیم در ایران" استفاده کند. خوانندگان به این مقالات برای جزئیات بیشتر. اما اجازه بدهید پاسخ کوتاهی به سوال شما بدهم.
همانطور که قبلاً اشاره کردم، اسرائیل مدتهاست که از اتهام توسعه سلاحهای کشتار جمعی ایران برای سرنگونی حکومت ایران استفاده میکند. این اتهام در چند سال گذشته شدیدتر شده است، زیرا نومحافظهکاران سیاست خاورمیانهای آمریکا را در دست گرفتهاند. به عنوان مثال، از ریچارد پرل نقل شده است که "بهترین راه برای مقابله با برنامه هسته ای ایران، "آزادسازی مردم ایران" خواهد بود (رویترز، 16 ژوئن 2003). به طور مشابه، جان بولتون در مقام خود به عنوان مقام ارشد منع اشاعه تسلیحات هستهای دولت، مطمئناً تمام تلاش خود را برای «مقابله» با «دشمنان اسرائیل» با متهم کردن بیوقفه ایران به توسعه سلاحهای کشتار جمعی به کار گرفته است. اسرائیلی ها البته همین اتهام را تکرار کرده اند. به عنوان مثال، سیلوان شالوم، وزیر امور خارجه اسرائیل، در مصاحبه ای با روزنامه روسی ایزوستیا گفت: «ایران در پایان سال 2005 یا اوایل سال 2006 دارای سلاح های کشتار جمعی خواهد بود» (خبرگزاری فرانسه، 5 ژوئن 2003). . البته اتهام آمریکا کاملا ریاکارانه است. هر دو کشور دارای سلاح هسته ای هستند. هر دو درگیر تحقیق و توسعه در زمینه فناوری سلاح های هسته ای هستند. هر دو آماده استفاده از سلاح های هسته ای در صورت لزوم هستند. به گفته البرادعی، رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی، ایالات متحده پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای را نقض می کند (رویترز، 27 اوت 2003). اسرائیل هرگز چنین پیمانی را امضا نکرده است. علاوه بر این، ایالات متحده و متحدانش در اواسط دهه 1960 به شاه ایران در تحقیق و توسعه هسته ای کمک کردند. در نهایت، در اواسط دهه 1970، شاه شروع به ساخت یک راکتور هسته ای در بوشهر کرد. شاه در این تلاش نه تنها از برکت آمریکا و متحدانش برخوردار شد، بلکه عملاً مورد حمایت و تشویق آنها قرار گرفت. بنابراین این استدلال که ایران باید به دنبال تسلیحات اتمی باشد زیرا نیازی به انرژی هسته ای ندارد، منطقی نیست. چرا اسرائیل در زمانی که متحد آنها، شاه ایران در قدرت بود، این موضوع را مطرح نکرد؟ چرا الان مطرح می شود؟
FKh: اصطلاح "محور شیطان" اغلب توسط دولت در بیشتر سال 2002 که با سخنرانی وضعیت اتحادیه شروع شد، بیان شد. نظر شما از این اصطلاح چیست؟ آیا بیان بخشی از سیاست نومحافظه کاران بود؟ امروز کجا ایستاده است؟
SF: دیوید فروم، نویسنده سابق سخنرانی برای پرزیدنت بوش و همکار نومحافظه کار ریچارد پرل، اعتبار را برای ابداع عبارت "محور شرارت" و گنجاندن آن در پیام رئیس جمهور بوش در سال 2002 در نظر گرفت. فروم، که در حال حاضر برای نئوفاشیست نشنال ریویو آنلاین می نویسد، که از هر کاری اسرائیل حمایت می کند، یکی از آن همکارانی است که روزنامه جروزالم پست اعلام کرد متعلق به اسرائیل است. این روزنامه همچنین خاطرنشان کرد که «دیوید فروم» نویسنده سخنرانی اقتصادی بوش است. و مسلماً تأثیرگذارترین آنها - (18 ژانویه 2002). بیان «محور شرارت» بخشی از دستور کار نومحافظه کاران برای ایمن کردن جهان برای اسرائیل بود. اما با توجه به اینکه جنگ در عراق برای ایالات متحده شکست خورده است، این بیان درخشش و اهمیت خود را از دست داده است.
ف.خ: آیا در آینده ای قابل پیش بینی اقدام نظامی آمریکا علیه ایران می بینید؟ اگر نه، سیاست آمریکا چگونه خواهد بود؟
SF: اگرچه دولت اسرائیل حتی قبل از حمله آمریکا به عراق، ایران را در صدر فهرست "کارهای انجام کار" ایالات متحده قرار داده بود، به نظر نمی رسید که نئوکان ها فکر می کردند که حمله همه جانبه به ایران از نظر نظامی امکان پذیر یا محتاطانه باشد. با توجه به این واقعیت که ایالات متحده اکنون در یکی از خطرناکترین ماجراجوییهای نظامی خود از زمان جنگ ویتنام در عراق گیر کرده است، این امر امروز حتی بیشتر است. نومحافظهکاران که در تلاش برای جنگ، آینده اقتصادی این کشور را به خطر انداختهاند، آن را به آستانه فاجعه نظامی رسانده و آشفتگیهای سیاسی زیادی ایجاد کردهاند، حداقل قادر نخواهند بود. در آینده ای قابل پیش بینی، برای تکرار چنین ماجراهایی. البته این به معنای امن بودن ایران نیست. دولت ایالات متحده حملات جراحی علیه برخی از تاسیسات هسته ای ایران را رد نکرده است. در واقع، اسرائیل بارها ایران را به چنین حملاتی تهدید کرده است و با کمک نئوکان ها از هر فرصتی برای سوق دادن دولت آمریکا به این سمت استفاده می کند. تصویب قطعنامه ای در سازمان ملل که ایران را ناقض معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای (NPT) اعلام می کند. این ممکن است سناریویی شبیه به سناریوی عراق در اوایل دهه 1 آغاز کند، یعنی اعمال تحریم های اقتصادی سازمان ملل علیه ایران. ما فقط باید منتظر بمانیم و ببینیم که کمپین کنونی اسرائیل در فشار بر آژانس بین المللی انرژی اتمی برای گزارش ایران به سازمان ملل به دلیل نقض NPT چقدر موفق است.
پینوشت (1): در حالی که این مصاحبه در حال انجام است، آیپک کمپینی را به راه انداخته است تا ایران را مسئول شکستهای نظامی و سیاسی آمریکا در عراق بداند. این روزنامه در وبسایت خود مینویسد: «واشنگتن تایمز گزارش داد: «شیخ الصدر ظاهراً از سوی ایران و حزبالله جانشین ترورش حمایت میشود که پول، حمایت معنوی و احتمالاً تسلیحات میدهند.» واشنگتن تایمز البته، یکی از بلندگوهای متعدد نئومحافظهکاران.
ساسان فیاض منش استاد اقتصاد در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا، فرزنو است.
فواد خسمود سردبیر ایران واچ ZNet.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا