خلاصه: «فاجعههایی» که ما به آنها اهمیت میدهیم «طبیعی» نیستند، بلکه اجتماعی هستند و با بلایای دورههای قبل متفاوت هستند. "برنامه ریزی تاب آوری" به طور بازگشتی تکرار آنها را می پذیرد و اغلب از آنها برای پیشبرد بازسازی شهری مورد نظر به جای جلوگیری از آنها استفاده می کند. آسیب پذیری در برابر خسارات و غرامت برای رنج ناشی از چنین "فاجعه" هر دو به ناعادلانه توزیع شده است. هیچ چشماندازی خطمشی برنامهریزی بلایا را مشخص نمیکند، و برنامهریزی مشارکتی برای مقابله با آنها به شدت توسعه نیافته است. برنامه ریزی خوب، دموکراتیک و عدالت محور به شدت مورد نیاز است. [1]
بلایای غیر طبیعی چیزی به نام فاجعه "طبیعی" وجود ندارد.[2] یک رویداد طبیعی، یک زلزله، تنها در صورتی یک فاجعه است که بر مردم تأثیر بگذارد، از نظر اجتماعی. وزوویوس فقط یک فاجعه بود زیرا پمپئی در مسیر آن قرار داشت. یک گردباد در یک بیابان خالی از سکنه فاجعه نیست.[3] (اسقف برکلی، گوش می کنی؟). امروزه اکثر بلایای ناشی از نیروهای طبیعت قابل اجتناب هستند. حتی ساختمان در مناطق زلزله خیز را می توان در محدوده پیشرفت دانش علمی تنظیم کرد. امروزه، بلایا ناشی از ترتیبات اجتماعی و اقتصادی، نیروهای سرمایه داری بازار - گرم شدن آب و هوا، پر کردن زمین های مرطوب برای توسعه، تدارکات ناکافی برای ساختمان های بادوام، تروریسم سیاسی، توزیع نابرابر درآمدها است که مردم فقیر را به ویژه در کشورهای فقیر ترک می کند. جهانی جنوب، برای استقرار در مکانهای نامطلوب، بنابراین ارزان یا خالی مستعد فرسایش و تنها بهتر است در زمینهای مطلوب اما مستعد طوفان یا مکانهایی در مناطق مطلوب اما مستعد سیل ساخته شود.[4]
نامیدن آسیب اجتماعی قابل اجتناب ناشی از رویدادهای طبیعی "فاجعه طبیعی" یک فرار سیاسی از مسئولیت است.
تاب آوری بازگشتی نه تنها علل، بلکه بیشتر واکنش ها به بلایا توسط ساختارهای اقتصادی و سیاسی موجود جامعه دیکته می شود. بدیهی است که برنامه ریزی برای تاب آوری پذیرفتن اجتناب ناپذیر بودن چیزی است که تاب آوری پاسخ آن است، در این مورد از جمله بلایای غیر طبیعی. در دنیای واقعی، انتخاب بین برخورد با علل فاجعه از یک سو، یا از سوی دیگر، پذیرش آنها اما کاهش پیامدهای آن، یک موضوع تحلیل هزینه و فایده است و هزینهها و منافع ناشی از آن را میسنجید. جایگزین ها در برابر یکدیگر اما هزینه ها و منافع به طور تصادفی توزیع نمی شود. برخی از پیامدها حتی ممکن است مطلوب باشند و با بازسازی مداوم فضای شهری که یکی از ویژگی های سیاست توسعه اقتصادی جریان اصلی در اکثر شهرها امروزی است، همخوانی داشته باشند.
دو مثال: در نیواورلئان پس از کاترینا، برنامهریزی تابآوری برای برجستهکردن فرآیندهایی که قبلاً در حال انجام بودند، مورد نظر ساختار قدرت، و توسط آسیب طوفان تسهیل شده بود. 4,5000 واحد مسکن عمومی که مدتها توسط شهر و HUD مورد غفلت قرار گرفته بود، اگرچه توسط کاترینا به شدت آسیب دیده بود، با تایید HUD به طور کامل توسط شهر تخریب شدهاند، اگرچه بسیاری از شرکتکنندگان آنها را کاملاً قابل نجات میدانستند. اما همانطور که ریچارد بیکر، نماینده جمهوریخواه کنگره لوئیزیانا، یک هفته پس از کاترینا گفت: [5]
ما بالاخره خانه های عمومی را تمیز کردیم. ما نتوانستیم این کار را انجام دهیم، اما خدا انجام داد.[6]
در مناطق ساحلی نیویورک و نیوجرسی که توسط سندی مورد حمله قرار گرفته است:
مالکان و صاحبخانه ها در صورتی که محل سکونت اولیه آنها آسیب دیده باشد، با استفاده از پیمانکاری انتخاب شده توسط شهر یا انتخاب پیمانکار خود در محدوده هزینه های تعیین شده توسط دولت، واجد شرایط [برای دریافت وام و کمک های بلاعوض] هستند.
صاحبان خانه همچنین می توانند املاک مستعد سیل را به شهر بفروشند و به جای دیگری نقل مکان کنند.
بلومبرگ گفت: «در برخی موارد، بر اساس میزان خسارت و سایر عوامل، مالکان ممکن است بخواهند داوطلبانه خانههای خود را بفروشند و نقل مکان کنند، درست است. "شهر با جوامع و توسعه دهندگان همکاری خواهد کرد تا به طور استراتژیک این املاک را به روشی هوشمندتر و انعطاف پذیرتر توسعه دهند."[7]
نتیجه جدید ممکن است این باشد که در مکانهای ساحلی مطلوب، خانوارهای کمدرآمد، که بسیاری از آنها در زمانی که منطقه دورافتاده و توسعه نیافته بود به آنجا نقل مکان کرده و در آنجا ساخته شدهاند، پول را برداشته و نقل مکان کنند، خانوادههای ثروتمندتر که دیرتر وارد میشوند و از توسعه گستردهتر بهرهمند میشوند. و تامین زیرساخت های عمومی، وام ها و کمک های بلاعوض را می گیرد و بازسازی می کند. نتیجه خالص: امکانات رفاهی عمومی که ساحل است به چیزی تبدیل میشود که بازار در اختیار دارد، حفاظتی نیمه انحصاری از ثروتمندان، با ساحلهای بیشتری که برای استفاده خودشان در دسترس است. و آینده مسکن های عمومی آسیب دیده هنوز هم بسیار معلق است.
جبران ناعادلانه سوگیری در توزیع هزینهها و مزایای واکنش عمومی دولت به بلایا را میتوان به طور آشکار در رسیدگی به غرامت به قربانیان بلایا مشاهده کرد. مجدداً، یک مثال: پس از 9 سپتامبر، به خانوادههای کسانی که در حمله به مرکز تجارت جهانی جان خود را از دست دادند، با قوانین ویژه کنگره، که از طریق صندوق غرامت ویژه قربانیان اداره میشد، غرامت دریافت میکردند که با استانداردهای روشن و بهشدت اعمال میشد. این معیار، از دست دادن درآمدی از قربانی بود که در صورت زنده ماندن قربانی، خانوادههای قربانی دریافت میکردند.
فرمول ها مشخص شده و بر اساس از دست دادن درآمدی که در صورت زنده ماندن قربانی دریافت می شد، مشخص شد، به طوری که هر چه درآمد بیشتر باشد، جایزه بالاتر می رود، با یک سقف در آن محاسبه اگر درآمد بالاتر از 98 بود.th صدک درآمد یا 231,000 دلار [8] علاوه بر این، «هر ادعایی یک جایزه غیراقتصادی یکسان [یعنی مستقل از درآمد یا نیاز] به مبلغ 250,000 دلار برای مرگ قربانی و یک جایزه غیراقتصادی اضافی 100,000 دلار برای همسر و هر یک از افراد وابسته به قربانی دریافت کرد. ”
در مقام مقایسه، چنین صندوقی برای قربانیان کاترینا ایجاد نشد و حداکثر پرداخت مورد نیاز به خانواده قربانیان، پوشش هزینه های خاکسپاری بود! [9]
به این فکر کنید که اگر معیارها به جای زیان مالی، نیاز انسانی بود، چگونه بودجه FEMA بین ناحیه 9 نیواورلئان و ناحیه مالی نیویورک توزیع می شد.
برنامه ریزی بدون چشم انداز برنامه ریزی خوب قرار است با بیان واضح اهداف برنامه شروع شود. در اینجا، چالش با شروع اقداماتی است که ممکن است برای مقابله با نیروهای مخرب ایجاد کننده مشکل اتخاذ شود و سپس ایده ای در مورد نحوه مدیریت مناطقی که احتمالاً در معرض آن نیروهای طبیعی هستند، ایجاد شود. برای اولی، مقابله با تغییرات آب و هوایی یک اولویت آشکار خواهد بود. قابل توجه است که چقدر سوال بزرگ در مورد علل تغییرات آب و هوایی با برنامه ریزی بلایا مرتبط است. بدیهی است که تغییر اقلیم یک موضوع طولانی مدت است و علل آن به موقع در دسترس نخواهد بود تا بلایای بیدرنگ را تحت تأثیر قرار دهد. با این حال می توان فکر کرد که این امر باعث افزایش توجه به کارهایی که می توان انجام داد، ایجاد می کند، قوانین در کنگره مورد بحث قرار می گیرد، مقررات پیشنهادی در تمام سطوح دولت، بودجه برای تحقیقات بسیار تامین می شود، برای جلوگیری از وقوع بلایای غیرطبیعی مرتبط، و برای مقابله با مشکلات پیچیده حقوقی که نیازمند راه حل قانونی درگیر هر گونه تلاش جدی برنامه ریزی است. این امکان نداره.
برنامهریزی نسبتاً کمی برای استفاده طولانی مدت در سطح محلی در حال انجام است. مسائل در واقع پیچیده هستند، با انواع مبادلات دشوار که نیاز به ارزیابی دارند، بلند، متوسط و کوتاه برد. اما برخی از اصول یک چشم انداز ممکن است برای ساختار یک چشم انداز مفید باشد:
ارزش امکانات رفاهی بسیاری از مکانهای شکننده بالا است، بهعنوان مثال سواحل، سواحل رودخانهها، مردابها و غیره. چنین امکانات طبیعی باید در دسترس همه باشد و مالکیت عمومی مستقیم ممکن است ترتیب پیشفرض باشد.
-
استفادههای مجاز باید فقط مواردی باشد که به سازههای دائمی نیاز ندارند، به طوری که تخلیه در یک خطر پیشبینیشده میتواند ساده و سریع باشد.
-
جابجایی بدون شک ضروری است و توزیع هزینه های آن دشوار است. اما اصول عدالت اجتماعی باید معیارهای برجسته ای باشد که کمک های دولتی در آن دخالت دارد. نیاز باید عامل غالب باشد و از بین رفتن جامعه و شبکه های اجتماعی و امکان حفظ آنها با جابجایی مطلوب خواهد بود.
-
مشکلات پیچیده حقوقی در هر اجرای جامع وجود دارد. همانطور که وجود دارد، برنامه ریزی باید در بحث های حقوقی و قانونی مداخله و مداخله کند که بر موارد زیر تأثیر می گذارد:
-
تعریف منطقه، در حال حاضر تا جزر و مد بالا "عادی"، که مالکیت عمومی است.[10]
-
تعریف منطقه داخلی بعدی بالاتر از جزر و مد که در اعتماد عمومی است و "معرض استفاده های اعتماد عمومی" است.
-
تعریف حقوق مالکیت دارندگان مالکیت خصوصی برای زمین در مناطق سیلخیز یا حساس به محیطزیست که در آن مقررات در حال حاضر به یک "گرفتن" تبدیل شده است که در صورت عدم استفاده اقتصادی مقرونبهصرفه از دارایی آسیبدیده، مستلزم جبران خسارت است.
-
تنظیم دشت سیل به طور کلی یک استفاده اقتصادی برای بقایای اموال آسیب دیده نخواهد بود.[11] بنابراین، منطقهبندی آسیبپذیر در برابر بلایا باید امکان استفادههای موقت را فراهم کند، بهعنوان مثال، زمینهای کمپ، تفریح، کشاورزی، در مناطقی که به دقت تعریف شدهاند.
-
در هر صورت، برای هر طرحی، باید یک صورتحساب عدالت اجتماعی مورد نیاز باشد، که به تفصیل مشخص کند چه کسی تحتتاثیر قرار میگیرد، چه از نظر هزینه و چه در سمت سود، و در هر تصمیمی مورد توجه قرار گیرد. و
-
باید رویههایی برای تصمیمگیری در مورد بسیاری از مبادلات دموکراتیک در نظر گرفته شود، نه صرفاً در سطح محله و جامعه - اگر فقط در آنجا، جداسازی بر اساس درآمد و قومیت احتمالی تداوم یابد - یا در سطح شهر - و نه صرفاً وجود دارد، یا مشارکت فعال و ترجیحات محلی نادیده گرفته خواهد شد.[12]
-
تعریف منطقه، در حال حاضر تا جزر و مد بالا "عادی"، که مالکیت عمومی است.[10]
برنامه ریزی مشارکتی: راهحلها پیچیده خواهند بود و برای رسیدن به بهترین ترکیبها باید کار زیادی انجام شود، که از مکان به مکان و زمان به زمان بسیار متفاوت است. ساختار مشارکت واقعی نیز پیچیده است، زیرا سطوح مختلفی وجود دارد که در آن به آن نیاز است. البته اول و مهمتر از همه، مشارکت جامعه مستقیمی است که تحت تأثیر قرار گرفته است. اما این کافی نیست. تصمیمات و منابع از سطوح بالاتر به ناچار دخیل هستند و برنامه ریزی در آن سطوح و مهمتر از آن حتی در سطح فدرال ضروری است. در سطح اولیه، برنامهریزی باید به نیازهای افرادی که مستقیماً تحت تأثیر قرار میگیرند احترام بگذارد، اجازه دهید آنها در تصمیمهای بازسازی یا حذف شرکت کنند، و در صورت حذف، چگونه و کجا، با احترام به شبکههای اجتماعی. در سطح شهر، تصمیمات عمده تخصیص منابع درگیر است. در ملی هم همینطور برنامه های منطقه ای تقریباً به طور اجتناب ناپذیر مهم هستند. هیچ گزارش تکنوکراتیک نمی تواند جای مشارکت در این سطوح را بگیرد، اگرچه اطلاعات فنی باید به راحتی در هر یک از آنها قابل دسترسی باشد.
همانطور که شهردار بلومبرگ گفته است:
ما به عنوان نیویورکی نمی توانیم و نخواهیم اسکله خود را رها کنیم. این یکی از بزرگترین دارایی های ما است. ما باید از آن محافظت کنیم، نه اینکه از آن عقب نشینی کنیم.» "ما اسکله؟؟؟” نه.چه کسی اسکله؟ "باید بخش مرکزی هر تحلیلی باشد، و "هزینه های چه کسی" و "به نفع کیست" بخش مرکزی هر راه حلی باشد. در مورد شهر نیویورک، یک رویه استفاده از زمین به خوبی توسعه یافته وجود دارد، و شهر دارای بخش برنامه ریزی شهری با تجربه و کارکنان شایسته است. اما ابتکار ویژه بلومبرگ برای بازسازی و تاب آوری در دفتر خود شهردار نگهداری می شد و گزارش آن [13]حتی کمیسیون برنامهریزی شهر یا بخش برنامهریزی را در میان سازمانهایی که درگیر کردهاند فهرست نمیکند - نه اینکه به طور کامل از فرآیند ULURP نادیده گرفته شود.
نتیجه: برخورد با همه بلایا یکسان و غیر طبیعی به عنوان طبیعی. محدود کردن برنامه ریزی به افزایش تاب آوری؛ تخصیص منابع، اعم از جبرانی یا توسعه ای، بدون توجه به رویه های مشارکتی یا عدالت اجتماعی. و انجام همه این کارها بدون چشم انداز سازنده برای نتایج نهایی مورد نظر - اینها راه های اشتباهی هستند.
برنامه ریزی خوب، عدالت محور و مشارکتی به شدت مورد نیاز است.
------------------
[1] این قطعه از یک بحث سازنده در کنفرانس ملی برنامه ریزان شبکه: "فراتر از تاب آوری"، در پانلی به ریاست نورما راتیسی، که توسط تام آنگوتی، ارمینیا مریکاتو، نبیل کامل و، و دیک فلکس و همچنین خودم شرکت کردند، پدید آمد. شهر نیویورک، 9 ژوئن 2013.
[2] چستر هارتمن و گریگوری اسکوایرز، ویرایش. چیزی به نام فاجعه طبیعی وجود ندارد: نژاد، کلاس و طوفان کاترینا، روتلج، نیویورک،.
[3] مثال را مدیون نبیل کامل هستم..
[4] Ermenia Mericato برخی از این موارد را توضیح داده است.
[5] جردن فلاهرتی، "اصلاحات پس از کاترینا در نیواورلئان همچنان به سلب حق رای آمریکایی های آفریقایی تبار ادامه می دهد"، چهارشنبه، 29 اوت 2012، ساعت 00:00، حقیقت | http://truth-out.org/news/item/11192-reform-and-its-discontents
[6] "برخی از قانونگذاران جمهوری خواه در خطاب به کاترینا نکاتی را به شدت مورد توجه قرار دادند." واشنگتن پست، 10 سپتامبر 2005، A4، موجود در http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2005/09/09/AR2005090901930.html (با تشکر از جی آرنا و بیل کویگلی)
[7] بیانیه مطبوعاتی شهرستان، قابل دسترسی در: http://online.wsj.com/article/AP158f45e825734117a97ee4bcec418c8a.html?mod=WSJ_NY_LEFTAPHeadlines
[8]. گزارش نهایی استاد ویژه، ص. 8
[9] مارکوزه، پیتر. 2011. "نادیده گرفتن عدالت در برنامه ریزی فاجعه: 9/11، کاترینا، و سیاست اجتماعی،" در مرلین چوکوانیون و راندا سرهان، ویراستاران، دموکراسی آمریکایی و پیگیری برابری: (بولدر، CO: ناشران پارادایم، 2011)، ص. 132-161. نسخه کمی متفاوت در: "نادیده گرفتن بی عدالتی در برنامه ریزی بلایا: دستور کار برای تحقیق در مورد 9 سپتامبر و کاترینا" در http://www.urbanreinventors.net/paper.php?issue=3&author=marcuse.
[10] برای یک بحث تاریخی خوب ببینید، http://masscases.com/cases/sjc/378/378mass629.html.
[11] http://www.floods.org/NoAdverseImpact/FLOODPLAIN_REG_IN_COURTS_050604.pdf http://www.floods.org/NoAdverseImpact/FLOODPLAIN_REG_IN_COURTS_050604.pdf
[12] در واقع، برخی از پیشنهادها، مانند دیوار دریایی با دروازهها، مستلزم بازنگری چند ایالتی در مورد هزینههای یک جانبه آنها تا 20 میلیارد دلار است. دیدن http://www.scientificamerican.com/article.cfm?id=russian-flood-barrier&page=2
[13] طوفان سندی پس از اکشن، می 2013، موجود در http://www.nyc.gov/html/recovery/downloads/pdf/sandy_aar_5.2.13.pdf
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا