بغداد، عراق - ادهمیه. مردم بغداد، سنیها و شیعیان، مجموعههای امدادی گستردهای را برای فلوجه محاصرهشده انجام دادهاند، که از طریق مساجد بغداد و فراتر از آن، با مسجد ابوحنیفه در ادهمیه بهعنوان مرکز آن هماهنگ شده است - ما شاهد آن بودیم که در 7 آوریل، ظرف چند ساعت آغاز شد. از راه اندازی عملیات (http://www.empirenotes.org/index.html#07apr043)
بعدها، همانطور که دیدیم وقتی در فلوجه بودیم، مهاجرت گسترده ای از آوارگان از فلوجه رخ داد که بسیاری از آنها به خانه های مردم در ادهمیه منتقل شدند.
ارتش ایالات متحده ظن زیادی به خروج مجاهدین از فلوجه و قاچاق اسلحه و جنگجو از طریق برنامه امدادرسانی به فلوجه دارد. پس روز یکشنبه از مسجد ادهمیه دیدن کردند.
این مسجد که در اطراف مقبره ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب میانهروی فقه اسلامگرای حنفی و یکی از مهمترین شخصیتهای تاریخ اسلام اهل سنت ساخته شده، قدمتی 1250 ساله دارد. اگرچه ام المارک بزرگتر است، اما ابوحنیفه احتمالاً مهم ترین مسجد اهل سنت در بغداد و زیارتگاه مسلمانان در سراسر جهان است.
با عصام رشید، رئیس حراست مسجد صحبت کردیم. او ماجرا را به ما گفت. در ساعت 3:30 بامداد یکشنبه، 100 نیروی آمریکایی به مسجد حمله کردند. آنها به دنبال سلاح و مجاهدین بودند. آنها حمله را همانطور که تقریباً همیشه انجام میدهند آغاز کردند - با کوبیدن دروازهها با تانکها و سپس راندن هامر به داخل. 200 تن - اما مقدار باقی مانده قابل توجه بود). هنگامی که سربازان به دنبال تفنگ، گونیهایی را از هم جدا کردند، بیشتر از بین رفت. رشید تخمین زد که شاید سه تن ذخایر نابود شده باشد. ما خودمان مقداری از بقایای آن را دیدیم، گونیهایی از لوبیا که از هم جدا شده و در اطراف پخش شده بودند.
مسجد مملو از جمعیت بود، از جمله 90 نفر از کرکوک (بسیاری از هلال احمر). همه آنها را روی زمین هل دادند و اسلحه ها را پشت سرشان گذاشتند. یکی دیگر از افراد مرتبط با مسجد، آقای آلبر، که انگلیسی بسیار خوبی صحبت می کند، به ما گفت که او بارها گفته است: «لطفاً درها را نشکنید. لطفا پنجره ها را نشکنید ما می توانیم به شما کمک کنیم. میتوانیم از متولیان بخواهیم قفل درها را باز کنند.» (البر، اتفاقا، صدام به خاطر نانوایی به زندان افتاد. همانطور که می گفت: «در تحریم می شد آرد بخوری، شکر بخوری، تخم مرغ بخوری، همه را جدا. اما آنها را با هم مخلوط کن و بپز. و با افزایش قیمت شکر به اقتصاد آسیب می رساندید و می توانستید 15 سال زندان بگیرید.)
آمریکایی ها از گوش دادن به التماس های آلبر خودداری کردند. دور تا دور مسجد و مدرسه مجاور یعنی مدرسه اسلامی امام ادهم رفتیم. دهها در شکسته، پنجرهها شکسته، سقفها و سوراخهای گلوله در دیوارها و سقفها را دیدیم. روش جستجوی سربازان برای یافتن سلاح های غیرمجاز در سقف این بود که ابتدا سقف را با شلیک گلوله پاشیدند، سپس پانل را شکستند و بالا رفتند و جستجو کردند.
آنها حتی رفتند و برگه های امتحانی دانش آموزان (به زبان عربی) را زیر و رو کردند، دفاتر را به هم ریختند. پیرمردی که "نگهبان" مسجد است (در واقع یک مرد فقیر با خانواده ای پرجمعیت که کمی لنگ است و چندین دندان از دست رفته است) با قنداق تفنگ به سرش اصابت کرد و سپس در هنگام پایین آمدن با لگد به این دلیل او در پاسخ دادن به در کمی کند بود. او میگوید که هرگز اسلحه حمل نمیکند - تمام مسجد فقط سه کلاشینکف دارد که برای امنیت در اتاق امام نگهداری میشود. آمریکایی ها مهمات را هم به آنجا بردند. و البته با چکمه وارد مسجد شدند.
فرماندهان آمریکایی خواهند گفت که این یک اقدام احتیاطی ضروری برای اطمینان از اینکه هیچ کالای نظامی وارد فلوجه نشده است و اینکه این امر طبق قوانین جنگ قانونی است، بوده است. اما مسجد ابوحنیفه در این کار دخالتی نداشت - آنها چیزی پیدا نکردند. حوصله پرسیدن نداشتند. نزد امام نرفتند که ببینند آیا میتوانند به مسجد بگردند. و پس از یک سال استقرار در ادهمیه، مردم را آنقدر نمیشناختند که بدانند هیچ چیزی وجود نخواهد داشت - حتی اگر مکرراً به آنها گفته شده بود که حتی نیروهای مقاومت در آن منطقه هرگز از نزدیک مسجد شلیک نکردند زیرا میترسیدند. کشیدن آتش برگشتی که به مسجد اصابت می کرد.
می توانید حدس بزنید که این عملیات کوچک چند قلب و ذهن را به دست آورد - سومین باری که از زمان جنگ به مسجد حمله می شود.
مسجد ابوحنیفه دارای برجی است که در حال بازسازی است. در طول جنگ در اثر حمله آمریکایی ها ویران شد. اکنون در حال اتمام است. رشید دلیلش را به من گفت. او گفت: «بعد از جنگ، آمریکاییها آمدند و برای بازسازی برج پیشنهاد پول دادند. ما به آنها گفتیم نه. ما با پول خودمان برج را بازسازی خواهیم کرد. ما هیچ پولی از شما نخواهیم گرفت شما نمی توانید فقط این را از بین ببرید و سپس با پول حسن نیت ما را بدست آورید. این یک بازی نیست."
وقتی از رشید پرسیدم که آیا میتوانیم از نام کامل او استفاده کنیم، گفت: «چرا که نه؟» این پاسخی است که این روزها بیشتر و بیشتر دریافت میکنیم، از افرادی که میترسیدند اما ترس خود را از طریق خشم از دست دادهاند. کرامت یکی از معدود چیزهایی است که در عراق کم نیست.
راهول ماهاجان ناشر وبلاگ www.empirenotes.org است و در حال حاضر از عراق مشغول نوشتن و وبلاگ نویسی است. آخرین کتاب او "سلطه طیف کامل: قدرت ایالات متحده در عراق و فراتر از آن" است. می توان با او تماس گرفت [ایمیل محافظت شده]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا