قبل از اینکه ویسکانسینی ها به تلاش برای فراخواندن فرماندار اسکات واکر رأی منفی دهند، و مطمئناً از آن زمان، مترقیان اصولگرا در داخل و خارج از اتحادیه ها در مورد اینکه آیا این کمپین باید اتفاق می افتاد یا نه، اختلاف نظر داشتند. در واقع، بین ما دو نفر، درباره اینکه آیا فراخوان تاکتیک درستی بوده یا نه، کاملاً موافق نیستیم. اما با شکست در آینه دید عقب، دو درس واضح میتوان از ویسکانسین گرفت: اتحادیهها نیاز به سرمایهگذاری مجدد در آموزش مشارکتی انبوه دارند – که گاهی سازماندهی داخلی در زبان اتحادیه نامیده میشود. و اتحادیهها باید تمرکز خود را بر «معامله جمعی» متوقف کنند و در واقع دیوارهای جداکننده مسائل محل کار و غیر محل کار را با قرار دادن همه جانبه در دستور کار گستردهتر طبقه کارگر و فقرا، بشکنند.
هنگامی که از گزارشهایی که نشان میدهد واکر 7:1 از کارگران ویسکانسین سبقت میگیرد، بگذرید، واقعیت شگفتانگیز بعدی این است که 38 درصد از خانوادههای اتحادیه به حفظ فرماندار ضد کارگر رأی دادند. این مقدار کمی بیشتر از یک سوم است، و اگر نیروهای طرفدار فراخوان خانواده های اتحادیه را در دست داشتند، واکر دیگر فرماندار نخواهد بود. با توجه به اینکه رسانههای بزرگ ما را با عدد 38 درصد میپوشانند، به نظر میرسد که نخبگان سیاسی لیبرال در این سؤال لفاظی گیر کردهاند: چرا مردم و کارگران فقیر علیه منافع شخصی مادی خود رأی میدهند؟ در واقع، طبق تجربه خودمان، طبقه فقیر و کارگر علیه منافع شخصی خود رأی نمیدهند - اما یک پیششرط وجود دارد: ما باید فضایی را برای مردم عادی ایجاد کنیم تا بهتر بفهمند منفعت شخصیشان چیست و چگونه به هم مرتبط است. با صدها میلیون نفر در ایالات متحده و در سطح جهان.
آموزش مشارکتی به بهترین وجه می تواند در داخل اتحادیه ها از طریق یک برنامه سازماندهی مداوم انجام شود. ما از سالها تجربه میدانیم که بزرگسالان از طریق اقدام مستقیم، بهتر یاد میگیرند. اعمال خود اغلب دگرگون کننده هستند. و چگونگی کالیبره کردن دیالکتیک یادگیری و عمل، کار سازمان دهندگان خوب است - پولی و بدون مزد. اما اتحادیه های امروزی سازمان دهندگان، مربیان، سازماندهی و آموزش رادیکال و مشارکتی را رها کرده اند. چرا؟
اول از همه، بسیاری از رهبران اتحادیه، علیرغم شعارهایشان، به اهمیت حیاتی آموزش کارگران اعتقاد ندارند. در عوض آنها به "پاورپوینت" اعتقاد دارند. آنها انبوهی از پول را روی نظرسنجیهایی سرمایهگذاری میکنند که ارائههای سریع و فانتزی خود را با گرافیکی کامل میکنند که اغلب هدفشان خیرهکردن به جای آموزش است. آنها معتقدند که آموزش کارگران را نمی توان کمیت کرد و لزوماً به یک نتیجه خاص و ملموس تبدیل نمی شود و در نتیجه آن را بی ارزش می کند.
دلیل دوم برای آموزش درونی کم خون، میراث جنگ سرد و مک کارتیسم است. آموزش «تصویر بزرگ» که واقعاً ریشههای بحران اقتصادی کنونی و کاهش نزدیک به چهل ساله استانداردهای زندگی متوسط کارگران ایالات متحده را بررسی میکند، منجر به نقد اساسی سرمایهداری میشود. این نتیجه گیری بسیاری از رهبران را می ترساند که از طعمه سرخ شدن می ترسند یا حتی ممکن است این خیال را داشته باشند که در مقطعی دوباره به محافل حاکم ایالات متحده دعوت شوند.
دلیل سوم این است که یک عضویت تحصیل کرده و توانمند می تواند غیرقابل پیش بینی باشد. آنها ممکن است شروع به پرسیدن سؤالاتی کنند که بسیاری از رهبران مایلند از آنها اجتناب کنند. آنها ممکن است شروع به پیشنهاد جهت های مختلف کنند. و، وحشت از وحشت، آنها ممکن است در واقع در اتحادیه ها نامزد شوند.
دومین درس بزرگ از ویسکانسین این است که ما به تنهایی نمی توانیم این کار را انجام دهیم. در حالی که حمله واکر حمله ای مستقیم به زنان، رنگین پوستان، کارگران، فقرا و غیره بود، اتحادیه ها اغلب تمرکز خود را بر چانه زنی جمعی حفظ می کردند. وقتی اتحادیه ها اجازه دادند که نبرد در ویسکانسین از خشم جمعی بر سر افراط یک درصد به نبرد برای حقوق اتحادیه تبدیل شود، همه چیز به پایان رسیده بود. انتقاد از امتناع بارت نامزد دموکرات از همراهی با پیامهای کارگری در مورد چانهزنی دستهجمعی در کنار موضوع است – به نظر ما، کمپین قبل از انتخابات مقدماتی ماه می شکست خورد. با توجه به نظرسنجیهایی که نشان میدهد اکثریت آمریکاییها (61 درصد) از «حق» چانهزنی دستهجمعی حمایت میکنند، رهبران اتحادیهها نتوانستند قدرت رگبار پیامهای گوهای در مورد بوروکراتهای دولت، مالیاتها، روسای اتحادیهها و ناعادلانه بودن چرایی را پیشبینی کنند. کارگران بخش دولتی مستمری دریافت می کنند و به اصطلاح بخش خصوصی نه و خیلی بیشتر. واکر دستگاه ایالتی را در اختیار داشت و رسانهها را خریده بود - او اساساً ویسکانسین را به یک گردهمایی بزرگ مخاطبان اسیر تبدیل کرد و ویسکانسایتها را تحت فشار غیرقابل تحملی قرار داد که کارگران در انتخابات اتحادیههای بخش خصوصی با آن آشنا هستند. ما در انتخاباتی که کارگران قرار است در مورد تشکیل اتحادیه رای دهند یا نه نظرسنجی نمی کنیم، زیرا می دانیم که نظرسنجی در یک مبارزه داغ و شدیداً قطبی شده بی فایده است.
در انتخابات اتحادیهها، برکنارکنندگان پیچیده اتحادیه میخواهند تنش را چنان بالا ببرند که همه تنش جدید زندگی خود را با چیزی به نام «اتحادیه» مرتبط کنند. و رئیس پیغام می دهد که اگر اتحادیه از بین برود، همه چیز به حالت عادی باز خواهد گشت. و عادی، که قبل از کمپین خوب نبود، ناگهان خوب به نظر می رسد زیرا زهر و نفرت بسیار بدتر می شود. برای داشتن هر گونه شانسی برای شکست دادن این نوع کمپین ها، کمپین نمی تواند در مورد "معامله جمعی" یا "اتحادیه" باشد. این باید در مورد یک مبارزه بزرگتر برای عزت و عدالت اقتصادی باشد که می تواند عمیقاً برای مخاطبان بسیار گسترده تری جذاب باشد.
درست است که تعداد زیادی از اتحادیهها اهمیت ایجاد متحدان و «کار با جامعه» را اعلام کردهاند، اما هنوز با جامعه اغلب بهگونهای برخورد میشود که انگار گونهای جدا از «کارگران» است. کارگران جامعه هستند، و با این حال رهبران اتحادیه عمل می کنند مانند «جامعه» یک سرزمین خارجی است که به ویزا، سفیران رسمی با حقوق و کیت آموزش زبان روزتا استون نیاز دارد. دلیل اینکه اکثر رهبران کارگری جامعه را درک نمی کنند این است که آنها از تلاش برای درک اعضای خود و کارگران سازمان نیافته ای که در کنار هم در خانه هر عضو اتحادیه زندگی می کنند، دست برداشتند. راه بازگشت به جلب اکثریت بزرگ آمریکایی ها برای کار، این است که کارگران دلایل اکثریت را در دست بگیرند. این علم موشکی نیست، نیازی به نظرسنجی یا پاورپوینت ندارد - به هزاران گفتگوی معنادار با ده ها هزار نفر نیاز دارد. این نیاز به بازسازی ماهیچه های سازمان دهنده ما دارد.
اما عبارات «سازماندهی کار نمی کند، خیلی کند است» یا عبارت «سازماندهی کار نمی کند، خیلی گران است» مانند یک شعار در مقر اتحادیه (و دفاتر بنیادها) شده است. و با این حال، در تمام زندگی بزرگسالی ما، تقریباً هر بار که به کارگران و افراد فقیر فرصت داده شد تا بایستند و مقابله کنند، آنها این کار را کردند.
در مورد فراخوان چطور؟ ویسکانسین یک جدول زمانی کوتاه شرورانه بود - اتحادیه ها و حامیان آنها در تلاش بودند تا بر چهل سال عدم آموزش واقعی یا سازماندهی در میان افراد جامعه غلبه کنند. شکست فراخوان منجر به یک فصل باز در اتحادیه ها شده است، اما این فقط یک مشکل اتحادیه ها نیست. چندین مؤسسه چندین دهه است که کارگران شکست خورده اند، از حزب دمکرات شروع شده است. و اگر این کافی نیست، سیستم مدارس دولتی ما - از جمله دانشگاه ها و لژیون روشنفکران - وجود دارد که نمی توانند به دانش آموزان بیاموزند که چگونه ساختار قدرت واقعی در کشور ما را درک کنند یا اتحادیه ها چه کار کرده اند یا کرده اند. و رسانه های متعلق به شرکت ها که مدت هاست داستان واقعی اتحادیه ها را تحریف کرده اند.
دلیل اینکه خود اتحادیهها، نه گروههای جبهه، باید مسائل کلیدی پیش روی پایگاهشان را در زمانی که در محل کار نیستند بپذیرند این است که این مدل کار اجتماعی به توسعه رهبران کارگری حتی بیشتر کمک میکند – یک برنامه یادگیری عملی مداوم را فراهم میکند. برای اعضا زمانی که قرارداد آنها تسویه شده باشد. و از نظر آموزشی، به اعضا کمک می کند تا تمام نیروهایی که آنها را پایین نگه می دارند را بهتر درک کنند. «رئیس» به جای صرفاً ناظر شیفت نوسانی یا سرکارگر یا مدیرعامل، به سیستم اقتصادی و سیاسی تبدیل میشود.
بسیاری از مسائل ساختاری مهمی وجود دارد که رتبه و پرونده می تواند درگیر باشد، از جمله بحران مسکن، اعتبار، آب و هوا، حمل و نقل عمومی، و بحران مراقبت از کودک. و موضوع بازگرداندن پسران، دختران، خواهرزادهها، برادرزادهها، برادران و خواهران کارگر از جنگهای تجاوزکارانه غیرقابل پیروز شدن به خانه است. بهترین راه برای اتحادیه ها برای ایجاد اتحاد واقعی با گروه های غیر اتحادیه از طریق اعضای خود است - همان افرادی که "جامعه" را تشکیل می دهند. اگر اتحادیهها کار مسائل خود را با درگیر کردن رتبه و پرونده خود گسترش دهند، ما میتوانیم رهبران ماهرتری را توسعه دهیم، نه صرفاً «چهرههای کارگری» برای یک کنفرانس مطبوعاتی. مدل سازماندهی-آموزشی به افراد کمک می کند تا زندگی بهتری برای خود ایجاد کنند، نه اینکه به متخصصان حقوق بگیر برای انجام کار برای آنها تکیه کنند. و نتایج این است که ما جنبشهای اجتماعی کوچک میسازیم، نه گروههای ذینفع خاص.
سازماندهی کار فوق العاده سختی است. و کار کثیفی است. و نخبگان لیبرال، از جمله بیشتر رهبران اتحادیهها، دائماً در همه چیز سرمایهگذاری میکنند، جز سازماندهی عمیق. دلیل واقعی شکست ما در ویسکانسین همان دلیلی است که مترقیان در ایالات متحده در چهار دهه افول بوده اند: این به دلیل دوری عمیق و بلندمدت از سازماندهی و آموزش و به سمت چیزی است که بیشتر شبیه بسیج کردن است. سازماندهی پایگاه ما را با متمرکز نگه داشتن انرژی و منابع خود بر افراد بلاتکلیف و توسعه رهبران ارگانیک در محل کار و جوامع خود گسترش می دهد تا آنها بخشی از مجموعه در حال گسترش سازمان دهندگان بدون مزد شوند. بسیج بر افرادی متمرکز است که از قبل با ما هستند و توسعه رهبری ارگانیک را با کارکنان حقوق بگیر جایگزین می کند. این و شکاف بین «کارگری» و «جنبشهای اجتماعی» دلیل شکست سیاستهای مترقی، از دست دادن در ویسکانسین، حوزه عمومی رو به کاهش روزافزون، و حکومت بیعیب بدترین نوع طمع شرکتها است.
کاری که ما توصیف می کنیم یک برنامه انتخاباتی 2012 نیست، یک برنامه 12 ماهه نیست. باید هر روز، هر ماه و هر سال اتفاق بیفتد. ادامه دارد. کارگران به اندازه کافی شجاع و باهوش هستند، اما یک عمر به آنها گفته می شود که شایسته نیستند، باهوش نیستند و شایسته نیستند. به عبارت دیگر، بنشین، ساکت شو و گوش کن. اتحادیه ها باید این پارادایم را به چالش بکشند نه اینکه آن را تقویت کنند. هنگامی که محافظه کاران شکست استراتژیک خود را متحمل شدند و در انتخابات سال 1964 شکست خوردند - با اختلافی بسیار بیشتر از فراخوان در ویسکانسین - آنها نگفتند، "خوب، تلاش کردن فایده ای ندارد". آنها در عوض برای مدت طولانی ساختند و در سال 1980 با ریگان نتیجه داد.
و با توجه به اینکه دادگاه عالی به طرز وحشتناکی به حکمی نزدیک می شود که تمام آمریکا را تحت قوانین «حق کار» اداره می کند، اتحادیه ها باید طوری رفتار کنند که انگار در حال حاضر در یک محیط «حق بر کار» فعالیت می کنند. برنامه سازماندهی آموزش و پرورش که در اینجا به آن اشاره شده است همان برنامه ای است که اتحادیه ها برای بقا به آن نیاز دارند، چه رسد به اینکه در دادگاه رابرتز فعلی رشد کنند. هر چه زودتر اتحادیه ها مانند یک علاقه خاص عمل نکنند و مانند یک جنبش اجتماعی رفتار کنند. هر چه به ایجاد تغییرات پایدار و مثبت نزدیکتر خواهیم بود.
بیل فلچر جونیور سردبیر اجرایی BlackCommentator.com است. او محقق ارشد مؤسسه مطالعات سیاست و رئیس سابق انجمن TransAfrica است. او یکی از بنیانگذاران مرکز تجدید کار و کنگره رادیکال سیاه بود. او یکی از نویسندگان کتاب «همبستگی تقسیم شده» (انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، 2008) است.
جین مک الوی، دانشجوی دکترا در مرکز فارغ التحصیلان CUNY، دو دهه را به عنوان یک سازمان دهنده در جنبش های کارگری و عدالت زیست محیطی گذراند..
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا