درک کامل وضعیت اسفناک هائیتی ها همیشه دشوار بوده است. سپس زلزله رخ داد: صدها هزار کشته، صدها هزار نفر زخمی، یک میلیون بی خانمان و دو میلیون نفر به غذا نیاز داشتند. تخیل را به چالش می کشد.
و به گفته روزنامهنگاری که تازه از هائیتی بازگشته است، حتی فیلمهای دلخراشی که در اینجا در تلویزیون دیدهایم نمیتواند «عظمت فاجعهای را که روی داده است - و میزان رنج مردم هائیتی را به تصویر بکشد. استیون ادواردز می نویسد، وقتی به تصاویر فاجعه نگاه می کنیم، باید ده برابر واکنش وحشت مان را ضرب کنیم – فقط انجام این کار می تواند تصویری واقعی از آنچه در مکانی می گذرد به شما بدهد که به جهنم تبدیل شده است نه چندان دور از آن. سواحل ما.»[I]
بسیاری از کاناداییها، مانند میلیونها نفر دیگر در سرتاسر جهان، برای کمک به هائیتی برای بهبودی این فاجعه کمکهای مالی انجام دادهاند. جمع آوری کمک های مالی در سراسر کشور سازماندهی شده است و ده ها میلیون دلار سرازیر شده است. شهرداران 22 شهر بزرگ کانادا در حال سازماندهی برای اعزام کارشناسان شهرداری به هائیتی برای کمک به بازسازی جاده ها، پل ها و سایر زیرساخت ها هستند.[II] چنین همبستگی و حمایتی بدون شک مورد استقبال قرار می گیرد، اما تلاش های دیگری نیز وجود دارد که کمتر نوع دوستی دارند.
صبح روز بعد از زلزله، زمانی که صلیب سرخ اولین تخمین خود را از 50,000 کشته منتشر کرد، جهان و پست الکترونیکی سرمقاله ای منتشر کرد و به جامعه بین المللی توصیه کرد که "در تلاش های خود در هائیتی تجدید نظر کنند." به ویژه، سردبیران روزنامه برجسته کانادا توافق کردند که "تمرکز بیشتر" بر تولید پوشاک در هائیتی "می تواند به رشد اقتصاد کمک کند." ویراستاران به این نتیجه رسیدند که "همسایگان ثروتمند مانند ایالات متحده و کانادا مسئولیت ویژه ای دارند" و "کانادا می تواند نقش اصلی را ایفا کند."[III]
چنین صحبتهایی در مورد عرقفروشیها ممکن است صبح بعد از چنین فاجعهای بیش از کمی زشت به نظر برسد، اما این اولین باری نیست که هائیتی هدف چنین «توسعه عرقفروشی» قرار میگیرد و بدیهی است که بازیگران خارجی مشتاق هستند تا افزایش تصاعدی در تلخی را تغییر دهند. وجود هائیتی به لیموناد سودآور.
I.
دیکتاتوریهای دووالیه (1957-86) دهها هزار هائیتی را کشت، اما در اواخر دهه 1960، هائیتی را برای انجام کار مونتاژ برای شرکتهای خارجی باز کرد. ظالمان به سرعت با افزایش ده برابری کمک های بین المللی پاداش گرفتند - که بیشتر آنها به سرقت رفته یا به اشتباه خرج شده بودند، اما اهداکنندگان تا زمانی که به منافع تجاری آنها توجه می شد اهمیت چندانی نمی دادند.
به گفته مونیک گاریتی، اقتصاددان، کارگران هائیتی "به شدت تحت نظارت و کنترل دولت بودند"، که "نرخ دستمزدها را در سطوح بسیار پایین نگه داشت" - "بدون شک... مهمترین عامل موثر بر موقعیت صنایع مونتاژ در هائیتی". حتی بانک جهانی اعتراف کرد که «صنعت مونتاژ تا حد زیادی خارج از اقتصاد هائیتی است» و «هیچ کمک مالی نداشته است». در طی این آزمایش در توسعه کارگاه های عرق گیری بین دهه های 1970 و 1980، تخمین زده می شود که فقر مطلق در هائیتی 60 درصد افزایش یافته است - از 50 به 80 درصد جمعیت.[IV]
در حالی که توسعه فروشگاههای عرقسواری به سود شرکتهای خارجی و فقر بیشتر هائیتیها بود، آنهایی که با سرمایهگذاران خارجی برای استثمار نیروی کار هائیتی متحد شده بودند به ارتفاعات جدیدی رسیدند. در سال 1990، USAID این نخبگان جدید «غیرهآمیز» را توصیف کرد که «برای تصاحب اقتصاد به وجود آمده بودند»:
این کارآفرینان دارای 19 هستندth رویکرد قرن به کسب درآمد است و به سمت استفاده از نیروی کار عظیم و ارزان کشور حرکت کرده اند. آنها مغازههای عرقفروشی راهاندازی میکنند، دستمزد قحطی میپردازند و با هر تلاشی برای بهبود وضعیت مردم هائیتی متوسط فقیر مخالفت میکنند.
به طور مشابه، در یادداشتی به اولین رئیس جمهور بوش، رئیس گروه ویژه کنگره ایالات متحده در مورد هائیتی، «تجار قدرتمندی را که ارتفاعات فرماندهی اقتصاد هائیتی را کنترل می کنند» توصیف کرد:
این شخصیتها و همکارانشان در خط مقدم کسانی هستند که از اوباش و ترور برای ارعاب مردم هائیتی و بخش دموکراتیک حمایت مالی میکنند. ... آنها می ترسند که یک دولت منتخب آزادانه که در برابر مردم هائیتی پاسخگو باشد، در امتیازات آنها نفوذ کند و آنها را مجبور به رقابت در اقتصاد جهانی کند. چنین تغییری منافع کوتاهمدت آنها را تهدید میکند و برای این کار، آنها از یک دستگاه ترور برای جلوگیری از تغییر حمایت مالی میکنند.[V]
در اولین انتخابات دموکراتیک کشور در دسامبر 1990، اکثریت فقیر هائیتی موفق شدند رئیس جمهوری را برای نمایندگی از منافع خود انتخاب کنند. در عرض چند ماه، نخبگان هائیتی با کودتای مورد حمایت ایالات متحده، اولین دولت منتخب این کشور را به صورت دموکراتیک برکنار کردند. در زمان کودتا، دولت در صدد تضمین حق تشکیل اتحادیهها، اصلاح دادگاههای کار، افزایش حداقل دستمزد، راهاندازی مجدد و بازسازی برنامه ملی بهداشت و مزایای کارگران و ممنوعیت ارتش بود. از مداخله در اختلافات محل کار کمیته ملی کار وضعیت یک سال و نیم پس از کودتا را شرح داد:
بخش maquiladora 50-70 درصد سازماندهی شده بود. پس از کودتا، کارخانه ها همه کارگران وابسته به اتحادیه را اخراج کردند. حالا شرکت ها هر چه بخواهند پرداخت می کنند. حتی نمی توان در مورد [بهبود] دستمزد یا شرایط کار صحبت کرد. پس از کودتای سپتامبر 1991، سازماندهندگان دهقانان مانند حیوانات توسط ارتش شکار شدند.[ششم]
طی چند ماه پس از کودتا، شرکتهای آمریکایی با منافع تجاری در هائیتی از تحریمهایی که برای سرنگونی حکومت نظامی کنترلکننده هائیتی طراحی شده بود، درخواست کردند و از آن معافیت دریافت کردند. در 4 فوریه 1992، پرزیدنت بوش اول، شرکت های آمریکایی را که کالاها را در هائیتی مونتاژ می کنند یا منبع تولیدشان را تامین می کنند، از تحریم معاف کرد. وزارت خزانه داری ایالات متحده حتی این مجوزها را به شرکت هایی که تحت کنترل سازمان دهندگان معروف کودتا بودند، اعطا کرد. هنگامی که کمیته ملی کار از یکی از صاحبان کارخانه پرسید که چرا نمی تواند به کارگرانش به اندازه کافی برای زنده ماندن حقوق بپردازد، او توضیح داد که وقتی تحریم برداشته شد، بسیاری از شرکت های آمریکایی اعلام کردند که تنها در صورت هزینه های خود به کار مونتاژ در هائیتی ادامه خواهند داد. پایین آمدند. کارخانه او به کارگران هائیتی خود ساعتی 27 سنت، دستمزد قحطی میپرداخت. کارخانه های دیگر به اندازه XNUMX تا هزینه پرداخت کردند. همان کارخانهدار میگوید: «پیش از کودتا اتحادیهای وجود داشت، اما پس از آن سرکوب بسیار زیاد بود. ارتش آنها را شکار می کرد. آنها ترسیدند و از پورتو پرنس گریختند. اکنون ما هیچ اتحادیه ای نداریم.»[هفتم]
نهتنها توسعه فروشگاهها اکثریت فقیر هائیتی را به سمت فقر سوق داد، بلکه نخبگان شرور و درنده جدیدی را به وجود آورد که بر کشتار هزاران نفر از اعضای جنبش دموکراسیخواه هائیتی در سالهای پس از کودتای 1991 نظارت داشتند.
هنگامی که دولت منتخب هائیتی در سال 1994 از تبعید بازگردانده شد، مشروط بر این بود که انواع سیاست های اقتصادی دیکته شده توسط غرب را اتخاذ کند. در ژانویه 1995، دولت هائیتی بسته ای از مشوق های ویژه را برای جذب سرمایه گذاری خارجی اعلام کرد که شامل یارانه برای ثروتمندان و مشوق های مالیاتی برای تجارت بود. در ماه آوریل، رئیس جمهور ژان برتراند آریستید قرار بود حداقل دستمزد جدید 75 گورد در روز را پیشنهاد کند، اما تحت فشار کمک کنندگان بین المللی، مصالحه 36 گورد (2.40 دلار در روز / 30 سنت در ساعت) را پذیرفت. بر اساس تحقیقات کمیته ملی کار، نهادینه شدن 36 دستمزد روزانه به این معناست که کارگران با حداقل دستمزد در هائیتی قدرت خرید کمتری نسبت به قبل از انتخاب آریستید در سال 1990 داشتند و تقریباً 50 درصد کمتر از زمان دیکتاتوری دووالیه. حداقل دستمزد را در سال 1980 تعیین کنید. 8 ساعت کار در روز و 6 روز در هفته کمتر از 60 درصد نیازهای اساسی یک خانواده را تامین می کند. بسیاری از شرکتهایی که از استثمار کارگران هائیتی سود میبردند نامهای معروفی بودند: دیزنی، وال مارت، کیمارت، جی سی پنی، سیرز، و هانس/سارا لی. بسیاری از شرکت ها فقط 11 سنت در ساعت پرداخت می کردند.[VIII]
II.
در سال 2000، دولت منتخب دموکراتیک هائیتی دوباره برای نخبگان هائیتی و دوستان خارجی آنها یک "تهدید" بود. پس از سال ها تضعیف آن، ایالات متحده – که این بار کانادا و فرانسه به آن ملحق شدند – در کودتای فوریه 2004 موفق شدند آن را سرنگون کنند. پس از دو سال وحشت، هزاران نفر دیگر توسط جنبش دموکراسی خواه هائیتی کشته شدند.[نهم]
رژیم غیر منتخب که پس از کودتا بر هائیتی تحمیل شد توسط مشاور تجاری از فلوریدا رهبری شد و ظرف چند ماه یک برنامه جامع اقتصادی و اجتماعی دو ساله برای هائیتی به نام چارچوب همکاری بین المللی (ICF) تهیه کرد. به گفته جین ریگان، روزنامه نگار، «حدود 300 تکنسین و مشاور عمدتاً خارجی، حدود 200 نفر از مؤسساتی مانند آژانس توسعه بین المللی ایالات متحده (USAID) و بانک جهانی، ساخته شده است. این طرح "خواستار ایجاد مناطق آزاد تجاری بیشتر است، بر گردشگری و کشاورزی صادراتی تاکید می کند و به خصوصی سازی نهایی شرکت های دولتی کشورها اشاره می کند." و علیرغم ادعای این طرح، «دولت مایل است با مشارکت همه اجزای جامعه، یک فرآیند آشتی ملی را انجام دهد»، ریگان خاطرنشان کرد که «تقریباً هیچکس از جامعه بزرگ و باتجربه سازمان غیردولتی ملی (NGO) کشور، مردم محلی و انجمنهای ملی دهقانی، اتحادیهها، گروههای زنان یا صدها تعاونی تولیدکننده یا انجمنهای متعدد دعوت شد تا در تهیه طرح اقتصادی شرکت کنند.[X]
همچنین برنامه هایی برای ارائه بعدی وجود داشت انتخاب شده دولت با یک «استراتژی کاهش فقر» میانمدت برای پوشش سالهای 2006-9، بر اساس ICF. چنین پیشنهادی با دولت منتخب بعدی هائیتی مواجه خواهد شد عمل انجام شده به طور مؤثر دامنه آزادی خود را برای پیگیری سیاست محدود می کند. آنچه را که ایالات متحده و متحدانش نتوانستند به رئیس جمهور آریستید در خلال تبعید 1991-94 تحمیل کنند یا دولت هائیتی را برای پذیرش آن از زمان بازگشت به دموکراسی در سال 1994 تحت فشار قرار ندادند، سرانجام با ICF انجام دادند. همانطور که یک گزارش غیرعادی صریح بانک جهانی اشاره کرد: "دوره گذار و دولت انتقالی فرصتی را برای اجرای اصلاحات حاکمیت اقتصادی با مشارکت سهامداران جامعه مدنی فراهم می کند که ممکن است برای دولت آینده خنثی کردن آن دشوار باشد."[خی]
کانادا از این "پنجره فرصت" نهایت استفاده را برد. سفیر کانادا، کلود بوچر و رژیم مستقر در ایالات متحده، اتاق بازرگانی هائیتی-کانادایی را ایجاد کردند و در اکتبر 2004، کانادا اولین مأموریت تجاری خود را از قبل از انتخاب مجدد رئیس جمهور آریستید، تقریباً پنج سال قبل، فرستاد. اتفاقاً دورهای از سرکوب شدید در هائیتی بود، با تعداد بیشماری از تظاهرات طرفدار دموکراسی که توسط شبهنظامیان و پلیس آموزش دیده کانادایی مورد حمله قرار گرفتند. چند هفته بعد، نخست وزیر کانادا، پل مارتین، تا حدی برای کمک به تقویت مشروعیت رژیم سرکوبگر تحمیلی پس از کودتا، به هائیتی سفر کرد.[XII]
در آستانه سفر نخست وزیر مارتین، دفتر او پیشینه ای را منتشر کرد که در آن اظهار داشت که بیشتر تعرفه ها و سهمیه ها بر صادرات هائیتی به کانادا بر روی بسیاری از «کالاهای نساجی و پوشاک، بخش مهم و امیدوارکننده برای سرمایه گذاری کانادایی» حذف شده است. هیئتی از پروژه همراهی هائیتی که چند ماه قبل از هائیتی بازدید کرده بود گزارش داد:
سرکوب اتحادیه های کارگری و انجمن های دهقانی صورت گرفته است. ... ما با یک سازمان دهنده اتحادیه کارگری ملاقات کردیم که به ما از یک کمپین ضد سندیکایی که به طور پیوسته در حال افزایش است که به بخش اجتماعات هدایت می شد، گفت. او گزارش های زیادی از کارگران دریافت کرده است که می گویند کارخانه داران حداقل دستمزد را که سال گذشته توسط دولت آریستید افزایش یافت، رعایت نمی کنند. علاوه بر این، سیصد کارگر از یک کارخانه گروه M در منطقه آزاد تجاری در امتداد مرز دومینیکن اخراج شده اند.[XIII]
تولید کننده پوشاک کانادایی گیلدان پس از کودتا، عجله کرد تا فعالیت های خود را در هائیتی گسترش دهد. دو روز پس از آنکه رژیم هائیتی تعطیلات مالیاتی را اعلام کرد، مطبوعات از اعلام گیلدان مبنی بر بستن کارخانه در هندوراس و انتقال تولید به هائیتی خبر دادند. استفان لمی، معاون رئیسجمهور، وقتی به مطبوعات گفت که تصمیم برای تعطیلی کارخانه «اخیراً گرفته شده است» - حتی ده روز قبل از آن، یک پروفایل شرکت در جهان و پست الکترونیکیبخش تجاری 's هیچ اشاره ای به هیچ گونه برنامه ای برای انتقال عملیات به هائیتی نکرد. در آوریل 2005، رونالد شوارتز، تحلیلگر بازارهای جهانی CIBC معتقد بود که علیرغم افزایش واردات منسوجات از چین، تولید گیلدان در میان مقرون به صرفه ترین تولیدات در صنعت است. شوارتز افزود: "هزینه های نیروی کار گیلدان در کشورهایی مانند هائیتی و هندوراس در واقع ارزان تر از چین است." نتایج سه ماهه دوم گیلدان برای سال 2005 از خوش بینانه ترین پیش بینی های شرکت پیشی گرفت.[چهاردهم]
(در 12 ژانویهthزلزله، ساختمان یکی از پیمانکاران گیلدان با حدود 1,000 کارگر داخل آن فروریخت. به گفته یکی از مدیران گیلدان، "به نظر می رسد که هیچ بازمانده ای وجود ندارد." این نیویورک تایمز آن را "احتمالاً یکی از بزرگترین تلفات جانی در یک مکان واحد" توصیف کرد. یک تصویر گرافیکی از «امنیتی» تا حد زیادی خیالی مربوط به خنثی کردن تلاشهای نجات است، تیمهای جستجو و نجات به مدت چهار روز به کارخانه نرسیدند. پیش از این، تیمهای امداد و نجات آمریکایی از رفتن به محلههای جنوب غربی مرکز شهر، از جمله کارفور، که بیش از حد خطرناک تلقی میشدند، هشدار داده بودند.[پانزدهم])
III.
یاسمین شمسی، دانشمند علوم سیاسی کانادایی، در ارزیابی اخیر از تأثیر توسعه عرقفروشی (اصطلاح من، نه او) بر هائیتی اشاره میکند که «بانک جهانی حامی دائمی این رویکرد است و دو مهمترین اهداکننده دوجانبه هائیتی، کانادا و ایالات متحده قویاً این مدل را تأیید می کند.» او می افزاید: «شصت و پنج درصد از بودجه هائیتی از منابع خارجی تأمین می شود:
... با توجه به این سطح از وابستگی، غیرمنطقی نیست که فرض کنیم استراتژی توسعه اقتصادی دولت هائیتی از سیاست اقتصادی لیبرالیسم و توسعه مبتنی بر صادرات که اهداکنندگان بین المللی از آن حمایت می کنند، آگاه خواهد شد. ... به طور خلاصه، مسیر توسعه آنها باید با مقتضیات جهانی شدن نئولیبرال مطابقت داشته باشد.[شانزدهم]
همانطور که در صفحات کسب و کار آمده است، هائیتی به "یک شات سریع از آزادسازی" نیاز دارد. فعلاً با کنار گذاشتن این واقعیت که چنین استراتژی هایی به گونه ای نیست که کشورهای ثروتمند خودشان را توسعه دادند، در اینجا شایسته است اظهارات هنری کیسینجر در مورد "عصر متخصص" ما را یادآوری کنیم: "کارشناس حوزه انتخابیه خود را دارد - کسانی که به نفع خود هستند. نظرات رایج؛ به هر حال، توضیح و تعریف اجماع [این منافع اختصاصی] در سطح بالا، او را به یک متخصص تبدیل کرده است.»[XVII] با در نظر گرفتن این خرده خرد، تشخیص اینکه چه کسی در توسعه هائیتی متخصص در نظر گرفته میشود و چه نوع توصیههایی باید ارائه دهد، بسیار آسانتر است.
پل کولیر، اقتصاددان آکسفورد و مدیر سابق تحقیقات توسعه در بانک جهانی است که "می خواهد شما را متقاعد کند که مداخله نظامی خارجی جایگاه مهمی در کمک به" کسانی دارد که در کشورهای فقیر زندگی می کنند. کولیر همچنین استدلال می کند که "چالش ناشی از کودتا حذف آنها نیست بلکه مهار آنها است."[هجدهم] پس از کودتای 2004 تحت حمایت کانادا/آمریکا/فرانسه و سالهای متعاقب اشغال نظامی توسط نیروهای سازمان ملل، کولیر از خود پرسید که هائیتی چگونه میتواند توسعه یابد. پاسخ کولیر در گزارش ژانویه 2009 به بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد، با عنوان «هائیتی: از فاجعه تا امنیت اقتصادی» ارائه شد. در اصل، او عرقفروشیها را توصیه میکند که لباسها را برای بازار آمریکای شمالی به عنوان بهترین امید هائیتی مونتاژ میکنند.[نوزدهم]
کولیر با نشان دادن ناآگاهی یا دروغگویی خود در مورد نقش کانادا در تضعیف، سرنگونی و سرکوب دموکراسی هائیتی در دهه گذشته، همچنین گفت: «کانادا با فاصله زیاد در کشور بیشترین استقبال را دارد، زیرا شما به تاریخ آلوده نیستید. ... پس شما نقش بسیار مهمی دارید. دولت هائیتی به نوعی به شما اعتماد بیشتری دارد و به گونه ای راحت است که با دیگران راحت نیست.» بدیهی است که دولت کانادا از حرف های کولیر خوشش آمد. همانطور که وزیر مسئول کمک های بین المللی از طریق آژانس توسعه بین المللی کانادا (CIDA) چند ماه قبل از زلزله توضیح داد، «هائیتی از نظر تاریخی تولیدکننده بزرگ منسوجات و پوشاک صادراتی به آمریکای شمالی بوده است. این صنعت را از دست داد و اکنون ما به دنبال این هستیم که چگونه می توانیم صنعت را در آنجا جوان سازی کنیم.[XX]
کارلو داد مدیر اجرایی بنیاد کانادایی برای قاره آمریکا و برجسته ترین کارشناس منطقه در رسانه های کانادایی است. در هائیتی، «تحقق دستور کار بخش خصوصی» توسط Dade «به ناامیدی زیادی برای او منجر شده است، بنابراین او طبیعتاً از طرفداران طرح Collier است و CIDA را به دلیل «قهرمانی در کار پل کولیر در هائیتی» تحسین کرده است. «دید استدلال میکند که علیرغم انتقادهایی که در مورد عرقفروشیها وجود دارد، کار در کارخانهای که در آمریکای شمالی اداره میشود، گزینه بهتری نسبت به چیزی است که اکنون در دسترس جوانان هائیتی است». شهروند اتاوا گزارش شده است. و او می گوید که تولیدکنندگان پوشاک مشتاق بازگشت هستند.[xxi]
صبح پس از زلزله در هائیتی، جهان و پست الکترونیکی ویراستاران طرح Collier را تأیید کردند و به او فضایی را در صفحه اوپد پیشنهاد دادند تا آن را تبلیغ کند - از آنجایی که پورتو پرنس پایتخت هائیتی تا حد زیادی ویران شده است، فروشگاه های عرق خوری باید در شمال کشور بسیار کمتر آسیب دیده راه اندازی شوند.[xxii] هفته بعد، داد به صفحات نوشته دعوت شد تا به خوانندگان اطلاع دهد که دولت کانادا "کارنامه خوبی در هائیتی دارد که می تواند بر روی "آنچه در هائیتی کار کرده است، مانند شرکت موقت چند اهداکننده در سال 2004" کار کند. - چارچوب عملیاتی» - طرح اقتصادی که پس از کودتای 2004 توسط خارجی ها به هائیتی تحمیل شد.[xxiii]
یک هفته پس از زلزله به میزان قابل توجهی افزایش یافت جهان و پست الکترونیکی هائیتی را یک "دولت شکست خورده همیشگی" خواند، خاطرنشان کرد که "دولت آن حکومت نمی کند" و به طور جسورانه به کانادا، ایالات متحده و فرانسه (به همراه باهاما) توصیه کرد که "با هم کار کنند و با تکه تکه های دولت هائیتی، دولت هائیتی را بازسازی کنند. ایالت هائیتی.» هائیتی "نباید به تحت الحمایه ایالات متحده یا سازمان ملل تبدیل شود" فی نفسهاما «در عوض، یک کمیته کوچک و متمرکز از کشورهای بزرگ که عمدتاً درگیر آن هستند» - که به طور تصادفی مسئول کودتای 2004 و سرکوب متعاقب آن بودند - «باید برای همکاری با آنچه از دولت هائیتی باقی مانده است، تشکیل شود.[xxiv] این یکی از راههایی است که میتوانید از اجرای چشمانداز شما در مورد توسعه فروشگاه در هائیتی اطمینان حاصل کنید. از آنچه میتوانم بگویم، واکنشهای کمی یا هیچ واکنشی نسبت به آن وجود نداشته است زمینپیشنهاد رادیکال
IV.
نیت خیر و کمک های مالی ما را نمی توان به دولت ها و "متخصصان" آنها که چنین نقش مخربی در تاریخ اخیر هائیتی ایفا کرده اند، سپرد. اگر به حال خود رها شده باشیم، میتوانیم با خیال راحت منتظر موارد مشابهی باشیم: «توسعه» به نفع کمککنندگان خارجی با مشارکت نخبگان «غندهگر» هائیتی، استثمار اکثریت فقیر هائیتی، پرداخت «دستمزد قحطی» و «مخالفت با هر گونه تلاش برای بهبود» تعداد متوسط هائیتی فقیر. در گذشته، توسعه عرقخانه تنها فقر هائیتی را تشدید کرده است و همانطور که بانک جهانی اشاره کرده است، هیچ کمک مالی قابل توجهی به دولت ندارد. این باعث بهبود وضعیت شرکت ها شد، نه زندگی مردم هائیتی. دلیلی وجود ندارد که این بار انتظار متفاوتی داشته باشیم.
علیرغم تصوری که ممکن است از رسانه ها برای شما باقی مانده باشد، هائیتی ها کاملاً قادر به مدیریت امور خود هستند و خیلی بهتر از ما می دانند که به چه چیزی نیاز دارند. اکنون، بیش از هر زمان دیگری، مردم هائیتی از ما مستحق بهتری هستند و این به ما بستگی دارد که مطمئن شویم دولت ما کار درست را انجام می دهد، نه کار سودآور.
سه نقطه بدیهی برای شروع عبارتند از بخشیدن آنچه از بدهی هائیتی باقی مانده است، اطمینان از برخورداری هائیتی از انتخابات واقعاً دموکراتیک در آینده نزدیک و پایان دادن فوری به تبعید غیرقانونی رئیس جمهور سابق آریستید. صندوق بینالمللی پول اخیراً اعلام کرده است که برای حذف بدهیهای باقیمانده هائیتی تلاش میکند و منابع بسیار مورد نیاز برای بازیابی را آزاد میکند. این تلاشها مستحق حمایت دولت کانادا هستند – بهویژه که صندوق بینالمللی پول در حال حاضر از آنها عقبنشینی میکند: در کنفرانس اهداکنندگان در مونترال کمتر از یک هفته بعد، سخنگوی صندوق بینالمللی پول درخواستها برای کاهش فوری بدهیها را رد کرد و گفت: «کاهش بدهی نیست. مسئله امروز، مسئله فردا است».[xxv]
هر یک از انتخاباتی که از کودتای 2004 در هائیتی برگزار شده یا برنامه ریزی شده است، آنچه را که با هر معیار معتبری، محبوب ترین حزب سیاسی در هائیتی، جنبش لاوالاس مرتبط با رئیس جمهور سابق آریستید، باقی مانده است، حذف کرده است. نه تنها این واقعیت در غرب نادیده گرفته شده است، بلکه می توان از یک متخصص دانشگاهی در لیبرال ترین روزنامه کانادا خواند که رئیس جمهور فعلی هائیتی که بر این حذف مستمر لاوالاس نظارت داشت، «به مراتب باثبات ترین و معقول ترین [رئیس جمهور] است. کشور تا به حال داشته است».[xxvi] ترجمه: دولت او درخواست ما را انجام می دهد، که شامل ادامه خصوصی سازی دارایی های عمومی باقیمانده هائیتی و وتو کردن افزایش حداقل دستمزد به 5 دلار در روز است. برای بهبود واقعی، هائیتیها باید قدرت بگیرند و این مستلزم برگزاری انتخابات از جمله حزب سیاسی اکثریت کشور است. کمککنندگان خارجی بر آن انتخابات نظارت و بودجه میکنند و میتوانند با یک تماس تلفنی ضربالمثلی از آن اطمینان حاصل کنند.
در پی 12 ژانویهthدر فاجعه، دولت فعلی هائیتی عمدتاً سکوت کرده است زیرا قدرتهای خارجی «امنیت» را به حداکثر رساندن تلاشهای نجات در اولویت قرار دادهاند. میلیونها نفر از مردم هائیتی در عواقب زلزله رنج کشیدند - و مردند. ژان برتراند آریستید، رئیس جمهور سابق هائیتی با اختلاف زیادی محبوب ترین و تأثیرگذارترین چهره هائیتی است، اما فشار همان کشورهایی که دولت او را در سال 2004 سرنگون کردند، او را علیرغم درخواست های بی شمار برای بازگشتش در تبعید نگه داشته است. او گفته است که علاقه ای به مناصب سیاسی ندارد و در واقع، واجد شرایط ریاست جمهوری نیست، اما اکنون بیش از هر زمان دیگری به او نیاز است. «اگر او برگردد، مردم بسیج میشوند. به گفته کوین پینا، فیلمساز، احتمالاً نزدیک ترین و آگاه ترین فرد خارجی در جنبش دموکراسی خواه هائیتی، ده ها هزار نفر چنین بسیج خواهند شد. «فقط با کلنگ و بیل میتوانند ظرف یک ماه آشفتگی را پاک کنند. آنها هنوز هم او را خیلی دوست دارند.»[xxvii]
[I] استیون ادواردز، "واقعیت در هائیتی حتی بدتر از آن است که به نظر می رسد»، سرویس خبری Canwest، 21 ژانویه 2010.
[IV] مونیک گاریتی، "صنایع مونتاژ در هائیتی: علل و اثرات" مجله مطالعات کارائیب، بهار 1981; مایکل هوپر، «توسعه نیافتگی مدل» گزارش NACLA در آمریکا، می/ژوئن 1987 (بانک جهانی); ویلیام رابینسون، ترویج چندگانگی: جهانی شدن، مداخله ایالات متحده و هژمونی (نیویورک: دانشگاه کمبریج، 1996)، ص. 271 (فقر).
[V] کمیته ملی کار،هائیتی پس از کودتا: کارگاه یا توسعه واقعی"، آوریل 1993، صفحات 47-48 (USAID); والتر فاونتروی، "هائیتی: چه باید کرد"، یادداشت به رئیس جمهور جورج بوش، 3 مارس 1989 تجدید چاپ شده در جیمز ریج وی (ویرایشگر)، فایل های هائیتی: رمزگشایی بحران (واشنگتن: Essential/Azul، 1994)، ص. 35.
[VIII] لیزا مک گوان، "دموکراسی تضعیف شد، عدالت اقتصادی انکار شد: تعدیل ساختاری و کمکها در هائیتی"، گروه توسعه برای سیاست های جایگزین، ژانویه 1997، بخش. 4; کمیته ملی کار،ایالات متحده در هائیتی: چگونه با 11 سنت در ساعت ثروتمند شویم؟»، ژانویه 1996، صص 17، 25، 26.
[نهم] پیتر هالوارد را ببینید، سد کردن سیل: هائیتی، آریستید، و سیاست مهار (لندن: Verso, 2007); ایو انگلر و آنتونی فنتون، کانادا در هائیتی: جنگ با اکثریت فقیر (هالیفاکس: فرنوود، 2006); آتنا آر. کولب و رویس آ. هاتسون، "نقض حقوق بشر و سایر تخلفات جنایی در پورتو پرنس، هائیتی: نظرسنجی تصادفی از خانواده ها" نیشتر، 2 سپتامبر 2006 و "توضیح: نقض حقوق بشر و سایر نقض های جنایی در پورتو پرنس، هائیتی". نیشتر، 3 فوریه 2007.
[X] جین ریگان، "طرح ملی بدون مردم؟, Inter-Press Service, 21 ژوئیه 2004; جمهوری هائیتی، "چارچوب همکاری موقت 2004-2006»، ژوئیه 2004، ص. 8.
[خی] بانک جهانی و انجمن توسعه بین المللی، "یادداشت توجیهی هائیتی"، 2 ژوئیه 2004، بند. 10، ص. 3 (راهبرد کاهش فقر)؛ بانک جهانی، "هائیتی – پروژه عملیات اصلاح حکومت اقتصادی"، 10 دسامبر 2004، ص. 4 ("پنجره فرصت").
[XII] "مأموریت تجاری کانادا در هائیتی"، خبرگزاری فرانسه، 22 اکتبر 2004. لامار لیتز، "حملات علیه تظاهرات در هائیتی: مجموعه ای از گزارش ها"، موسسه عدالت و دموکراسی در هائیتی، سپتامبر 2005 و هالوارد، سد کردن سیل، ص 277-86 (دوره سرکوب); برایان لاگی، نخست وزیر به هائیتی گفت: «اختلافات داخلی طرح بازسازی را تضعیف خواهد کرد». جهان و پست الکترونیکی، 15 نوامبر 2004 (مشروعیت).
[XIII] دفتر نخست وزیر، "نخست وزیر برای سفر به هائیتی"، 12 نوامبر 2004; لورا فلین، رابرت راث و لزلی فلمینگ،گزارش پروژه همراهی هائیتی"، 29 ژوئن - 9 ژوئیه 2004.
[چهاردهم] «تولید کننده تی شرت مستقر در مونترال Gildan Activewear برای تعطیلی کارخانه هندوراس»، Canadian Press، 15 ژوئیه 2004. برتراند ماروته، «گیلدان تیشرتسازی را به جدیدترین لباسهای روزمره میبرد» جهان و پست الکترونیکی, 3 جولای 2004; کارولین لیچ، "تحلیلگران اهداف گیلدان را افزایش می دهند" جهان و پست الکترونیکی، 12 آوریل 2005 (شوارتز).
[پانزدهم] تاویا گرانت،شرکت ها فراتر از فاجعه را می بینند" جهان و پست الکترونیکی, 19 ژانویه 2010 (مجری); دبورا سونتاگ، "عهد سرکش برای بازسازی در میان خرابه ها و اجساد" نیویورک تایمز، 19 ژانویه 2010 (تلاش های نجات).
[شانزدهم] یاسمین شمسی، "مناطق پردازش صادرات: درخشش ادعا شده در تاریکی توسعه هائیتی"، بررسی اقتصاد سیاسی بین المللی، اکتبر 2009. نقل قول های من در اینجا از یک پیش نویس قبل از انتشار است.
[XVII] نیل رینولدز، "مقداری آزادی اقتصادی به بهبود هائیتی کمک خواهد کرد" جهان و پست الکترونیکی, 20 ژانویه 2010 (laissez-faire); ها جون چانگ، دور زدن نردبان: استراتژی توسعه در دیدگاه تاریخی (لندن: Anthem, 2003) و سامریان بد: اسطوره تجارت آزاد و تاریخ مخفی سرمایه داری (نیویورک: بلومزبری، 2008) (چگونه غرب توسعه یافت). هنری ای کیسینجر، ساختار داخلی و سیاست خارجی، ددالوس، بهار 1966 (متخصصان).
[هجدهم] پل کالیر، بیلیون پایین: چرا فقیرترین کشورها در حال شکست هستند و چه کاری می توان در مورد آن انجام داد (آکسفورد: دانشگاه آکسفورد، 2007)، فصل. 8 (مداخله نظامی) و جنگها، تفنگها و آرا: دموکراسی در مکانهای خطرناک (لندن: بادلی هد، 2009)، فصل. 6 (کودتا).
[XX] لورا پیتون، "هائیتی: دومین دریافت کننده کمک در کانادا همچنان به "همه چیز" نیاز دارد" شهروند اتاوا، 15 سپتامبر 2009.
[xxi] کارلو داد، "چشم انداز اقتصادی هائیتی "امیدبخش" است" نقطه کانونی، مارس 2009 (ناامیدی); کارلو داد، نامه به سردبیر، جهان و پست الکترونیکی, 11 ژوئن 2009 (CIDA/Collier); پیتون، "هائیتی: دومین دریافت کننده کمک در کانادا همچنان به "همه چیز" نیاز دارد” (عرقفروشیها).
[xxii] سرمقاله، "چهار برای کمک به احیای ایالت" جهان و پست الکترونیکی, 19 ژانویه 2010; پل کالیر و ژان لوئیس وارنهولزما به یک طرح مارشال برای هائیتی نیاز داریم" جهان و پست الکترونیکی، 13 ژانویه 2010.
[xxiii] کارلو داد، "این به کانادا بستگی دارد که حلقه برنجی هائیتی را بگیرد" جهان و پست الکترونیکی، 22 ژانویه 2010.
[xxv] "رئیس صندوق بین المللی پول خواستار "طرح مارشال" برای هائیتی درهم شکسته شد" نظرسنجی صندوق بین المللی پول, 20 ژانویه 2010; مایک بلانچفیلد،هارپر-کلینتون میگوید پاسخگویی وجوه کلیدی برای طرح احیای هائیتی است»، Canadian Press، 25 ژانویه 2010.
[xxvi] خورخه هاینه، "پس از ضرب وشتم، چالش واقعی اصلاح هائیتی است" تورنتو استار15 ژانویه 2010. هاینه در حال نوشتن کتابی درباره حکومت هائیتی است.
[xxvii] اندرو بانکوم، "توسط کلمب کشف شد، توسط فرانسه ساخته شد - و توسط دیکتاتورها ویران شد" مستقل، 16 ژانویه 2010.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا