«از آنجایی که تجارت مرزهای ملی را نادیده میگیرد و سازنده اصرار دارد که جهان را به عنوان بازار داشته باشد، پرچم ملتش باید به دنبال او باشد و درهای کشورهایی که بر روی او بسته شدهاند باید شکسته شود... مستعمرات باید به دست آید یا کاشته شود. تا هیچ گوشه مفیدی از جهان نادیده گرفته نشود یا بلااستفاده رها شود.» (وودرو ویلسون، 1907)
سکوت های سنگی - کمیسرهای کمست
ترور مکدونالد، خبرنگار ITN، با مروری بر ظهور و سقوط صدام حسین در روز دستگیری وی توسط سربازان آمریکایی، بار دیگر به قتلرسانی غیرنظامیان در حلبچه در مارس 1988 اشاره کرد:
این جنایتی بود که با سکوتی سنگی از سوی غرب مواجه شد که در آن مرحله رئیس جمهور عراق را متحدی بسیار مورد نیاز در خاورمیانه می دانست. (ویژه اخبار ITN، 14 دسامبر 2003)
در واقع دیدگاه دولت بریتانیا در مورد این جنایت در دو برابر کردن اعتبارات صادراتی به بغداد که از 175 میلیون پوند در سال 1987 به 340 میلیون پوند در سال 1988 افزایش یافت، با صدای بلند و واضح بیان شد. بیانیه مطبوعاتی وزارت تجارت و صنعت بریتانیا در نوامبر 1988 توضیح داد که چگونه این افزایش قابل توجه نشان دهنده اعتماد دولت بریتانیا به قدرت بلندمدت اقتصاد عراق و فرصت های افزایش سطح تجارت بین دو کشور پس از آتش بس در جنگ خلیج فارس است. (به نقل از مارک کرتیس، وب فریب، وینتیج، 2003، ص36)
پنج ماه پس از حلبچه، جفری هاو، وزیر امور خارجه در گزارشی محرمانه اشاره کرد که «فرصتهای فروش تجهیزات دفاعی به ایران و عراق قابل توجه خواهد بود». در اکتبر 1989، وزیر امور خارجه ویلیام والدگریو در مورد عراق نوشت: "من شک دارم که آیا در آینده بازاری با چنین مقیاسی در جایی وجود داشته باشد که انگلستان به طور بالقوه چنین موقعیت خوبی داشته باشد" و اینکه "اولویت عراق در سیاست ما باید بسیار باشد." بالا». (همان، ص37)
در سال اول پس از حلبچه، دولت بریتانیا قاطعانه از پذیرفتن استفاده متحدش از سلاح شیمیایی امتناع ورزید و اظهار داشت که شواهد «قانعکننده اما قطعی نبودند». دیده بان حقوق بشر اخیرا گزارش داد که مدارکی که در آن زمان در مورد حلبچه جمع آوری کرده بود به سادگی توسط وزارت خارجه نادیده گرفته شد. به نظر میرسد که دولت بریتانیا «بهطور منحصربهفردی ناپذیرا» بوده است. (همانجا)
در 18 آگوست 2002، نیویورک تایمز گزارش داد که چگونه در دهه 1980 دولت ریگان به طور مخفیانه "کمک های مهم برنامه ریزی نبرد را در زمانی که اطلاعات آمریکا می دانستند فرماندهان عراقی از سلاح های شیمیایی در نبردهای سرنوشت ساز جنگ ایران و عراق استفاده می کنند ارائه می کند. ". والتر لانگ، افسر ارشد سابق اطلاعات دفاعی آمریکا افزود: «استفاده عراقیها از گاز در میدان نبرد یک نگرانی عمیق استراتژیک نبود».
داستان تایمز به سرعت دفن و فراموش شد.
بلافاصله پس از حلبچه، ایالات متحده صادرات کشت های ویروسی و قرارداد یک میلیارد دلاری را برای طراحی و ساخت یک کارخانه پتروشیمی که عراقی ها قصد داشتند از آن برای تولید گاز خردل استفاده کنند، تصویب کرد. سود نتیجه نهایی بود. دیلیپ هیرو در آبزرور خاطرنشان میکند: در واقع «چاپ لابی طرفدار بغداد بر دولت رونالد ریگان، رئیسجمهور جمهوریخواه، آنقدر قدرتمند بود که کاخ سفید را وادار کرد تا تلاش سنا برای مجازات عراق را به دلیل نقض قوانین خنثی کند. پروتکل ژنو درباره تسلیحات شیمیایی که آن را امضا کرده بود. (هیرو، "وقتی ایالات متحده چشم خود را روی گاز سمی بست"، آبزرور، 1 سپتامبر 1)
ایالات متحده پس از جنگ ایران و عراق به دلیل «وظیفه ما برای حمایت از صادرات ایالات متحده» که وزارت امور خارجه در اوایل سال 1990 اعلام کرد، به حمایت از عراق ادامه داد.
گزارش های اخیر کمیته امور بانکی، مسکن و شهرسازی سنای آمریکا نشان می دهد که ایالات متحده سیاه زخم، گاز اعصاب، میکروب های تب نیل غربی و بوتولینوم را تا مارس 1992، حتی پس از جنگ خلیج فارس 1991، و چهار سال پس از حلبچه به عراق فروخته است. .
این همان رویکرد «عملگرایانه» غربی است که اکنون در حمایت از قاتلان دستهجمعی در روسیه، ترکیه، کلمبیا، الجزایر و جاهای دیگر دنبال میشود - رهبرانی که در صورت تکرار سخنان صدام میتوانند «هیتلر جدید» بعدی شوند. اشتباه با عبور از غرب
در اوایل سال جاری، زمانی که دولت ترکیه اجازه حمله زمینی آمریکا به عراق از مرزهای خود را نداد، تیرهای هشدار دهنده شلیک شد. رسانه های ایالات متحده که به طور مداوم جنایات کردهای ترکیه را با سلاح های آمریکایی نادیده گرفته بودند، ناگهان شروع به نوشتن "سوابق وحشتناک ترکیه در شکنجه، کشتن و "ناپدید" کردهای ترکیه و ویران کردن بیش از 3,000 روستای آنها کردند. (سرمقاله، بوستون گلوب، 6 مارس 2003)
تاریخ قاتل حمایت شدید و حیاتی ایالات متحده و بریتانیا از جنایات عراق توسط ITN بازنویسی شده است، زیرا غرب با "سکوت سنگی" پاسخ می دهد - ممکن است تصور کنیم ناراضی است، اما از مداخله درمانده است.
بسیار مهم و بسیار کنایه آمیز
چرا «چپ» تا این حد مفتضحانه در حمایت از مردم عراق با مخالفت با جنگ برای سرنگونی ظالمشان شکست خورده است؟ بنابراین نیک کوهن در آبزرور می پرسد:
درست قبل از جنگ، خوزه راموس هورتا، یکی از رهبران مبارزه برای استقلال تیمور شرقی، به معترضان ضد جنگ نگاه کرد و پرسید: چرا من یک بنر ندیدم یا یک سخنرانی ندیدم که خواستار پایان نقض حقوق بشر در عراق، برکناری دیکتاتور و آزادی عراقی ها و مردم کرد؟». (کوهن، "در سمت چپ ... در مورد چرخش"، آبزرور، 14 دسامبر 2003)
نظرات کوهن نمونه خوبی از وارونه سازی دقیق جریان اصلی حقیقت است. در حالی که مفسران رسانه ای تقریباً چیزی برای گفتن در مورد همدستی غرب در جنایات صدام نداشتند - همانطور که اکنون در مورد حمایت از جنایات ترکیه، روسیه و کلمبیا حرفی برای گفتن ندارند - مخالفان شدیداً با حمایت غرب از ظالم مخالفت کردند. در سال 1992، جف کوهن از انصاف و دقت در گزارش (FAIR) توضیح داد که چگونه رسانهها که اکنون با خشم وحشتناک جنایات صدام فریاد میزدند، در زمانی که او واقعاً با حمایت ما آن جنایات را انجام میداد، پاسخ دادند:
در تمام آن دوره ای که ایالات متحده به تقویت قدرت نظامی و اقتصادی صدام حسین در عراق کمک می کرد، موضوع نقض حقوق بشر او از دستور کار رسانه ها خارج شد. این کلاسیک در نیویورک پست، یک روزنامه در نیویورک وجود داشت. پس از شروع بحران [خلیج]، آنها تصویری از صدام حسین داشتند که روی سر بچه انگلیسی دست می زند و تیتر بنر آنها «کودک آزار» بود. این برای ما بسیار مهم و بسیار طعنه آمیز بود، زیرا عفو بین الملل و سایر گروه های حقوق بشر در سال های 1984 و 1985 مطالعاتی را منتشر کرده بودند که نشان می داد رژیم صدام حسین مرتباً کودکان را شکنجه می کرد تا درباره نظرات والدین آنها اطلاعاتی کسب کند. این فقط پوشش را دریافت نکرد.
این یکی از نکاتی را نشان می دهد که FAIR دائماً به آن اشاره کرده است: اینکه وقتی یک دولت خارجی به نفع ایالات متحده، با کاخ سفید است، سوابق حقوق بشری آن اساساً از دستور کار رسانه های اصلی خارج می شود، و زمانی که آنها کاری انجام می دهند که آنها را به خطر می اندازد. نقض حقوق بشر توسط دولت خارجی که به نفع دولت آمریکا نیست، به طور ناگهانی یک خبر مهم است.» (جف کوهن در گفتگو با دیوید بارسامیان – Stenographers To Power, Common Courage Press, 1992, p.142)
حتی این سطح از اطاعت رسانه ای برای رهبران ایالات متحده در دهه های 1980 و 1990 کافی نبود. هنگامی که هیئتی به رهبری رهبر اکثریت و نامزد آینده ریاست جمهوری باب دول در آوریل 1990 از صدام دیدن کرد، آنها سلام پرزیدنت بوش را منتقل کردند و به صدام اطمینان دادند که مشکلات او با دولت ایالات متحده نیست، بلکه مربوط به "مطبوعات مغرور و متنعم [ایالات متحده] است". سناتور آلن سیمپسون به صدام توصیه کرد که «از آنها دعوت کند که به اینجا بیایند و خودشان ببینند». دول به صدام اطمینان داد که مفسری که در صدای آمریکا از عراق انتقاد کرده بود، حذف شده است. (به نقل از نوام چامسکی، هژمونی یا بقا، پیشینه، نقل، ص112)
در همان خبر ویژه، بیل نیلی، سردبیر بین المللی ITN درباره محاکمه احتمالی جنایات جنگی افزود:
از این محاکمه چیزهای ناخوشایندی بیرون خواهد آمد. صدام دوست دارد بگوید: «چه کسی در دهه 1980 از من حمایت کرد؟ چه کسی مرا مسلح کرد؟ چه کسی سلاح های کشتار جمعی را به من داد؟ چرا، ایالات متحده!»
افشای مشارکت در جنایاتی که به طور مداوم توسط رسانه ها به عنوان «نسل کشی» توصیف می شود، صرفاً «ناجور» است. این به همراه اظهارات قبلی مکدونالد به اندازه ای بود که ITN در گزارشی به مدت 40 دقیقه در مورد حمایت غرب از صدام حسین اعلام کرد.
راگه عمر در بیبیسی 1، در بازبینی زندگی صدام در (یک بار دیگر) از حلبچه، حرکتی مشابه در جهت حقیقت انجام داد:
صدام حسین همیشه دشمن ما نبوده است. در واقع او زمانی که این جنایت را مرتکب شد متحد ما بود.
و او در جنگ فاجعه بار علیه ایران همسایه از سوی بریتانیا و آمریکا حمایت شد، مبارزه ای هشت ساله که یک میلیون کشته برجای گذاشت و صدام حسین دوباره از سلاح های شیمیایی استفاده کرد. اما برای غرب او سنگری مفید در برابر گسترش شاخه اسلام رادیکال آیت الله خمینی بود و از این رو حمایت از او ادامه داشت. (عمر، BBC1، 14 دسامبر 2003)
در واقع صدام مدتها قبل از انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 و مدتها قبل (و بعد از) جنگ ایران و عراق 1980-88 متحد غرب بود. نویسنده راجر موریس می گوید:
«سیا به عنوان ابزار خود، حزب اقتدارگرا و ضد کمونیست بعث را که در سال 1963 هنوز یک جناح سیاسی نسبتا کوچک با نفوذ در ارتش عراق بود، انتخاب کرده بود. به گفته هانی فکائیکی، رهبر سابق حزب بعث، صدام حسین در میان اعضای حزبی که در سالهای 1962 و 1963 با سیا تبانی کردند، بود.
«به گفته محققان غربی و همچنین پناهندگان عراقی و یک سازمان حقوق بشر بریتانیایی، کودتای 1963 با حمام خون همراه بود. بعثیها با استفاده از فهرستهای مظنون به کمونیستها و سایر چپهای ارائه شده توسط سیا، تعداد بیشماری از نخبگان تحصیلکرده عراق را به قتل رساندند – قتلهایی که گفته میشود خود صدام حسین نیز در آن شرکت داشته است. (موریس، "یک ظالم 40 سال در حال ساخت"، نیویورک تایمز، 14 مارس 2003)
همانطور که دیدیم، "وظیفه حمایت از صادرات ایالات متحده" به این معنی بود که ایالات متحده مدت ها پس از پایان دادن به جنگ ایران و عراق در سال 1988، به حمایت از صدام ادامه داد.
باز هم، اظهارات مبهم عمر در مورد اینکه صدام چگونه «متحد» بود که «از سوی بریتانیا و ایالات متحده حمایت می شد» به همان اندازه بود که بی بی سی در گزارش 35 دقیقه ای خود می گفت. جنایات گسترده علیه بشریت، دخالت مستقیم و حیاتی ایالات متحده و بریتانیا در کشتار جمعی - چرا با جزئیات به خود زحمت بدهیم؟ تأکید بر صدام بهعنوان سنگری در برابر «اسلام رادیکال» تحریف رسانهای کلاسیک است که انقیاد دهشتناک انسانها از سود و قدرت را به اقدامی منطقی برای دفاع از خود در برابر «آخوندهای دیوانه» تبدیل میکند که عموم مردم برای آن آموزش دیدهاند. نفرت و ترس
مثل همیشه، در حالی که جزئیات جنایات صدام را با جزییات بیان میکردند، برای رسانهها غیرممکن بود که نشان دهند حمایت غرب از ظالم عراق ممکن است چیزی غیر از یک ضربه تصادفی باشد. که ممکن است بخشی از یک الگوی کاملاً مستند و بسیار منسجم در سیاست خارجی ایالات متحده و بریتانیا باشد.
برای نمونهبرداری تصادفی، یک ماه پس از اینکه سیا با حمایت بریتانیا به استقرار رژیمی کمک کرد که منجر به کشتن حدود 200,000 نفر در گواتمالا شد، آنتونی ادن، وزیر امور خارجه بریتانیا به عروسک تازه نصب شده نوشت:
"لطفاً آرزوهای خوب دولت اعلیحضرت را به جناب رئیس جمهور برسانید و مراتب احترام من را بپذیرید." (به نقل از مارک کرتیس، ابهامات قدرت، کتاب زد، 1995، ص154)
شاه ایران که با کودتای سیا نیز بر سر کار آمده بود، رهبری حمام خون جوشان شکنجه و کشتار را بر عهده داشت. هنگامی که تعداد کشته ها به اوج خود رسید، رئیس جمهور کارتر اعلام کرد:
«ایران تحت رهبری بزرگ شاه جزیره ثبات در یکی از آشفتهترین مناطق جهان است. این ادای احترام بزرگی به شما، اعلیحضرت، و رهبری شما و احترام، تحسین و محبتی است که مردم شما به شما می دهند.» (به نقل از جیمز بیل، امور خارجه، زمستان، 1978-79)
در سال 1983، معاون رئیس جمهور بوش تحسین خود را از پیشرفت سیاسی و اقتصادی چائوچسکو، دیکتاتور رومانیایی و "احترام به حقوق بشر" ابراز کرد. (به نقل از چامسکی، هژمونی یا بقا، پیشینه، نقل، ص113)
افراد مورد علاقه کنونی شامل دیکتاتورهای آسیای مرکزی – برای مثال کریموف ازبکستان و نیازوف از ترکمنستان – هستند که به منافع ایالات متحده در مناطق غنی از منابع خدمت می کنند. ویلیام برنز، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا در امور خاورمیانه، می گوید که واشنگتن "درباره راه های مبارزه با تروریسم" باید از الجزایر چیزهای زیادی بیاموزد. (Ibid, p.115) این ژنرالهایی که از زمان اولین انتخابات دموکراتیک کشور، کشور را در معرض حکومت وحشت قرار داده بودند، با نتیجه اشتباه در سال 1991 لغو شدند - پیروزی یک حزب اسلامگرا. لیست ادامه دارد…
روزنامه نگاران ما به نوعی متوجه کل سوابق تاریخی (از جمله اسناد دولتی) نمی شوند و هیچ چیز عجیبی در این واقعیت پیدا نمی کنند که غرب مدت هاست از افرادی مانند سوهارتو، پینوشه، شاه، پاپا و بیبی داک، سوموزا، گالتیری، تروخیلو حمایت کرده است. دیم، امین و همکاران.
ایالات متحده و بریتانیا این اراذل و اوباش را انتخاب، مسلح، نصب و محافظت میکنند، زیرا برای اطمینان از «فضای سرمایهگذاری خوب» در جهان سوم به یک «مشت آهنین» نیاز است.
جو سرمایه گذاری خوب به معنای دسترسی کم هزینه به منابع است که محدودیت های دموکراتیک مانعی ندارد. دسترسی کم هزینه به معنای دستمزد فقر، نداشتن سیستم ایمنی رفاهی (که به فقرا گزینه ای غیر از کار کردن برای دستمزد فقر می دهد)، بدون اتحادیه های کارگری (که ممکن است به دنبال بهبود وضعیت فقرا باشند)، هیچ سازمان اجتماعی (که ممکن است تهدید کند) است. افزایش هزینه ها از طریق توانمند ساختن دهقانان برای سازماندهی در برابر استثمار). کارگران باید حداقل حقوق داشته باشند: بدون محدودیت در ساعات کار، بدون استانداردهای ایمنی، بدون محدودیت در استفاده از سموم دفع آفات خطرناک و محصولات ممنوعه غربی به طور کلی، که همه اینها هزینه ها را افزایش می دهد.
ماهیت ثابت سیاست خارجی غرب نشان می دهد که تمرکز بر رهبران و احزاب فردی - یافتن دلیلی برای خوش بینی در لبخند دوست داشتنی تونی بلر یا ایمان مسیحی جورج بوش - در بهترین حالت نوعی خودفریبی فاحش است. سیاست از چارچوب پایدار قدرت داخلی ناشی می شود که اهداف مشابهی را به روش های مشابه در طی چندین دهه دنبال می کند.
این چارچوب نهادی نه فقط در حرص و آز، بلکه در طمع بی حد و حصر بنیادگرایی شرکتی ریشه دارد - هیچ محدودیتی، هیچ هزینه قابل قبولی وجود ندارد که باید در جایی که بتوان از آنها اجتناب کرد تحمل کرد. مردم بهای آن را می پردازند.
اقدام پیشنهادی
هدف رسانه لنز ترویج عقلانیت، شفقت و احترام به دیگران است. در نامه نگاری به روزنامه نگاران، ما قویاً از خوانندگان می خواهیم که لحن مؤدبانه، غیر تهاجمی و غیر توهین آمیز داشته باشند.
از رسانه ها بپرسید که چرا آنها در مورد همدستی ایالات متحده و بریتانیا در جنایات صدام حسین اینقدر حرف برای گفتن ندارند. همه یا بخشی از این هشدار رسانهای را برش دهید و بچسبانید و ارسال کنید - از روزنامهنگاران و ویراستاران زیر بپرسید که چرا آنها این حقایق قابل دسترس را ذکر نکردهاند.
نوشتن به:
ایمیل راگه عمر: [ایمیل محافظت شده]
و ایمیل را کپی کنید، یا جداگانه بنویسید، به مدیر اخبار بی بی سی، ریچارد سامبروک: ایمیل: [ایمیل محافظت شده]
نوشتن به
ایمیل Trevor Macdonald: [ایمیل محافظت شده]
ایمیل بیل نیلی: [ایمیل محافظت شده]
و ایمیل(ها) را کپی کنید، یا جداگانه بنویسید، به جاناتان مونرو، رئیس ITN Newsgathering: ایمیل: [ایمیل محافظت شده]
لطفاً همه اینها را برای ما در لنز رسانه ارسال کنید: ایمیل: [ایمیل محافظت شده]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا