سرانجام کار دموکراتیک انجام شد. امپریالیست های نیک اندیش عراق و جهان را در مسیر صلح و عدالت قرار داده اند.
آنها ممکن است او را به رژیم کویسلینگ "تسلیم" کرده باشند، اما با جلوگیری از تمام خطرات احتمالی، او را در محوطه "منطقه سبز" به دار آویختند، جایی که غارتگران از خشم مردم عراق پنهان می شوند.
آنها او را به دار آویختند، حتی زمانی که مسلمانان در جهان عرب عید بکر را که یادآور قربانی شدن پسرش، اسحاق، توسط ابراهیم برای خدا بود، جشن می گرفتند. عجله نامناسب در اعزام او تنها به دلیل ترس کوئیسلینگ از حفظ او از دست شورشیان برای مدت طولانی نبود. در پی یک طرح شیطانی و امپریالیستی بود.
این قتل مصادف با عید به عنوان اهانتی بدخواهانه به اسلام انجام شد. این بیانیه نشان می دهد که موضوع بین رژیم بوش و صدام و اعراب هیچ ربطی به سلاح های کشتار جمعی یا فلسطین ندارد، بلکه با تأکید بر ماهیت "جنگ صلیبی" که بوش پس از فروپاشی دوقلو از آن صحبت کرده بود. برج هایی که در دست XNUMX آمریکایی از عربستان سعودی است.
عید برای تأکید بر این موضوع انتخاب شد که، هر چه جهان فکر کند، رژیم بوش مطمئناً درگیر «برخورد تمدنها» مسیحی و اسلامی بود. در نظر بگیرید که همین امروز، سخنگویان بوش، درگیری در سومالی را به عنوان درگیری بین «اتیوپیاییهای مسیحی» و «اسلامگرایان» سومالی توصیف کردند.
اینکه صدام بالاخره این را فهمید، در نامه او - آخرین وصیت نامه او - به مردم عراق منعکس شده است. به این ترتیب که او میبایست یک شباهت مشخص بین قربانیهای ابراهیم و اکنون توسط او ترسیم کند.
باید توجه داشت که صدام به خاطر آنچه که ممکن است عمده ترین افراط و تفریط او در نظر گرفته شود به قتل نرسید. و به یک دلیل. در اینجا رابرت فیسک آن را بیان کرده است:
چه کسی صدام را تشویق کرد که در سال 1980 به ایران حمله کند، این بزرگترین جنایت جنگی بود که او برای آن مرتکب شد و منجر به کشته شدن یک میلیون و نیم نفر شد؟ و چه کسی اجزای سلاح های شیمیایی را که با آن ایران و کردها را خیس کرد به او فروخت؟ ما انجام دادیم. جای تعجب نیست که آمریکاییها، که محاکمه عجیب صدام را کنترل میکردند، هر گونه اشاره به این، وحشیانهترین جنایت او، را در اتهامات علیه او ممنوع کردند. آیا نمی شد او را به خاطر این جنایت جنگی عظیم به ایرانی ها تحویل داد؟ البته که نه. زیرا این نیز مقصر بودن ما را آشکار می کند.» (Truthout, دسامبر, 30).
خاری در چشم آمریکا به خاطر امتناع از بازی کردن با سیاست اختلافات فرقه ای در خاورمیانه، برای اداره یک کشور سکولار، به خاطر ناسیونالیسم قدیمی اش که عراق را یکپارچه نگه داشت، به دلیل حمایت اصولی از فلسطینی ها و بی ابهامش. خصومت با صهیونیستها در اسرائیل، و مهمتر از همه، به دلیل تمایل او به مبادله ثروت نفتیاش با یورو به جای دلار، اتهامی که او به دار آویخته شد مربوط به کشتار صدها و تعدادی شیعه در عراق بود. استان دجیل متهمان در واشنگتن که به همراه بسیاری از رژیمهای سلف آمریکا، معمولاً چنین جنایاتی را در تپههای کوهستانی بر جهان انباشته کردهاند، به عنوان یک «جنایت علیه بشریت» تعبیر شد. در گذر، شیلی، نیکاراگوئه، اکائودور، گرانادا، ویتنام، اندونزی، فیلیپین، همه این داستان را برای گفتن دارند. این واقعیت را تکرار نکنیم که بدترین جنایات خود صدام، همانطور که فیسک اشاره میکند، از برکات و حمایت مادی فراوان خود متهمان برخوردار بوده است! این را هم در نظر بگیرید که بالاخره قتل عام هوایی پاکستان در بلوچستان چندان متفاوت از واقعه دجیل نبود. و با این حال، مرد قدرتمند در راولپندی نیازی به ترس از برگه اتهامی ندارد، حداقل تا زمانی که کاربردهای خود را نداشته باشد.
آیا به نظر نمیرسد کسانی که به بهانههای واهی به عراق حمله کردهاند، که بهخاطر آن بهطور همهجانبه توسط خود مردم آمریکا افشا و مورد تمسخر قرار گرفتهاند، و حدود یک میلیون عراقی را در این فرآیند کشتهاند، شهود داشته باشند. صدام را به خاطر قتل های دجیل آویزان کرد؟ در جایی که صدام هیچ سلاح کشتار جمعی نداشت، مهاجمان امپریالیست به هیچ وجه فکر نمی کردند که از سلاح های نسل کشی مانند بمب های خوشه ای، فسفر سفید و اورانیوم کثیف برای پیروی از یک جنگ صلیبی مسیحی استفاده کنند که توسط خدا در هزاران مایل دورتر از منهتن تعیین شده بود.
و در جایی که نشان داده شده است که بوشی ها برای دهه ها در آغوش نفتی نزدیک با بن لادن بوده اند، (به یاد بیاورید که تنها یک هواپیما پس از 9 سپتامبر اجازه پرواز از آمریکا را داشت؛ این هواپیما تمام قبیله بن لادن را حمل می کرد!) صدام نه تنها هیچ سفری با القاعده نداشت، بلکه توسط کسی جز سیا ثابت شد که آنها را فعالانه دور نگه داشته است.
II
مردم خوش اخلاق اکنون مشغول این سوال هستند که "پس کاری که انجام شده است انجام می شود، اما آیا آویزان صدام به مسائل عراق کمک می کند؟" ساده لوحی در اینجا قابل لمس است. اجازه دهید تشخیص داده شود که - با وجود این، کنگره جدید - دولت بوش حتی یک دقیقه هم نمیخواهد اوضاع در عراق یا خاورمیانه حل شود، تا زمانی که تمام چالشها برای کنترل شرکتهای آمریکایی بر منابع مادی آنجا ایجاد شود. و نه تا زمانی که برای صهیونیستها به عنوان تنها داور و هژمون در منطقه تسلط غیرقابل چالشی را تضمین کند.
در این صورت، موجهای تازهای از خشونت که بدون شک از قتل صدام به وجود خواهد آمد، به خوبی برای امپریالیستها مناسب خواهد بود. آنها میتوانند برگردند و بگویند: «ببینید که به شما گفتهایم. هیچ پایان منطقی یا سریعی برای تروریسم وجود ندارد. بنابراین «جنگ علیه تروریسم» باید ادامه یابد. و آیا شیندلر یک بار نگفت که هیچ چیز به اندازه جنگ مناسب تجارت نیست؟ و آیا آن صنعت گسترده و موذی دیگر نیز از این اتفاق سود نمی برد، یعنی دین راست گرایان که آرزو می کنند «ارزش ها» به دنیای سقوط کرده فرستاده شوند؟
قابل توجه است که تا این لحظه، نه سیانان و نه بیبیسی اینجا در هند هیچ خبری از آنچه که روسها یا چینیها درباره قتل صدام گفتهاند، منتشر نکردهاند. اما دولت زیرک و آیندهنگر ما شواهدی را ارائه کرده است که نشان میدهد واقعاً در حال یادگیری ترفندهای ابرقدرت شدن است. نه با پایبندی به اصول اصیل یا وفاداری (به یاد داشته باشید که صدام به تنهایی در خاورمیانه همیشه از آرمان هند در کشمیر حمایت می کرد، حتی در جلسات سازمان کشورهای اسلامی که کشور دومی برای هند صحبت نمی کرد)، بلکه با تمرین مصلحت، حتی اگر از نوع پست و خوابیده باشد. دولت ما کشتن صدام را "مایه تاسف" می داند و "ناامید" است که باید اتفاق می افتاد. این که انگشت کوچکی برای متقاعد کردن سازمان ملل به مداخله در منافع جهانی بزرگتر، از جمله منافع هند، تکان ندهد، به اندازه کافی واضح است.
برخی از مفسران معروف و با نفوذ سیاسی در اینجا بر این عقیده اند که به هر حال، گفتن هر چیزی قوی تر می تواند روابط ما با دولت کنونی عراق را به خطر بیندازد و آچاری برای منافع ما در ایران ایجاد کند. این واقعاً سؤالات زیادی را به دنبال دارد. این تنها می تواند یک حماقت ناامیدکننده کوته بینانه باشد که دولت کنونی عراق را یا به عنوان دولتی انتخاب شده توسط عراقی ها و یا به عنوان دولتی با چشم اندازی حتی در آینده نزدیک بدانیم. در مورد ایران، بی انصافی نفس گیر است. به نظر می رسد فراموش شده است که هند تاکنون دو بار به دستور ملایم آمریکا در آژانس بین المللی انرژی اتمی علیه ایران رای داده است.
اگر واقعاً "ناامیدی" ابراز شده است، یا اگر حزب کنگره به عنوان یک تریبون سیاسی شجاعت به خرج داده تا قتل صدام را "محکوم" کند، افسوس که این روندهای منقبض شده ارتباط زیادی با انتخابات آتی در اوتار پرادش دارد. مسلمانان در بسیاری از حوزه های انتخابیه رأی قاطعی دارند. اگر اینطور نبود، و اگر احزاب دیگری مانند حزب سمجوادی که اکنون بر دولت حکومت میکند، در قاتل خواندن بوش بیش از حد سختگیرانه عمل نمیکردند، ممکن بود در واقع چیزی حتی از "ناامیدی" از آنچه در عراق رخ داده است نشنیده باشیم. . بلکه زمانی است که یک نفر با شرم سرش را آویزان کند. در زمان های قدیم و غیر مد، مردم را به دلیل آنچه قانون «ابهام» نامیده بود اعدام می کردند. نمونه معروفی که به ذهن متبادر می شود، یسوعی است که به خاطر طرح باروت (رویداد گای فاکس) مقصر شناخته شد. حال، چه بوش (صدام سلاحهای کشتار جمعی دارد) چه ما، «ابهامسازی» باعث ایجاد یک سیاست واقعی روشنفکرانه میشود. به آنچه که سیستم های آموزشی آرمانگرایانه ما در مورد حقیقت، شجاعت و صداقت در مدارس می آموزند، اهمیت ندهید. همه اینها برای کلاس های خدمت است.
III
پس چشم انداز عراق و جهان چیست؟
واضح است که از مراکو گرفته تا ترکیه و اندونزی، «احتراق های خود به خودی» زیادی باید انتظار داشت. این که روحانیون در همه جا زاویه عید را می گذرانند، از قبل مشهود است. در واقع، می توان شنید که بسیاری از مسلمانان کاملا لیبرال نسبت به زمان قتل ابراز خشم می کنند.
امروزه در بسیاری از جاها مردم به تعداد آمده اند تا این خشم را ابراز کنند، هرچند ممکن است ناامیدکننده به نظر برسد. در داخل هند، یادآوری این نکته دلگرم کننده است که تحلیل های سکولار و چپ از آنچه از 9 سپتامبر در حال رخ دادن است، بخش های زیادی از مسلمانان هند را متقاعد کرده است که این رقابت را نه بین "تمدن ها" بلکه بین پروژه امپریالیستی و مقاومت مشترک در برابر آن ببینند. پروژه بدیهی است که این درک باید در سایر بخشهای شبه قاره و مناطق آسیایی و غرب آسیا مطرح شود.
با این حال، اگر قرار است چیزی از نظر کیفی تعیین کننده اتفاق بیفتد، این از سوی مردم بزرگ آمریکا است که باید ابتکارات هماهنگ انجام شود. بدون این اتفاق، مخالفتهای اخیر کنگره با بوشیها ممکن است تنها به یک اتفاق بیسابقه تبدیل شود. این رد باید روز به روز ایجاد شود. اخباری وجود دارد مبنی بر اینکه پیروزی جعلی خوب قدیمی فلوریدا در دست بررسی کنگره است. جهان از چنین چرخشی دل می بندد، اما این انگیزه برای استیضاح است که اکنون باید به طور جدی دنبال شود تا جهان از تخریب بیشتر در امان بماند. هرچه باشد، هر نگاهی به تخریبهایی که رژیم نئومحافظهکاری از لحاظ اخلاقی و مادی در سرتاسر جهان انجام داده است، باید جنایات نیکسون پیر بیچاره را در تسکینهای جزئی و قابل بخشش قرار دهد.
در مورد عراق، ممکن است همه چیز تازه شروع شده باشد. آنچه در روزهای آینده برای خاورمیانه رخ می دهد، صرفاً یک فکر ترسناک است. در ضمن، شیعیان و احمدی نژاد از این اتفاق خوشحال نشوند. ممکن است نوبت بعدی هر کسی باشد.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا