Wزمان در مورد تغییرات آب و هوا رو به اتمام است. همانطور که دونالد ترامپ و سایر دوستان نفت بزرگ در واشنگتن نهایت تلاش خود را برای حفظ دمای جهانی بالا میبرند، پنجره ما برای حفظ تمدن به سرعت بسته میشود. بله، انرژی خورشیدی، بادی، باتری ها و بهره وری انرژی در حال کاهش شدید در هزینه و تصاحب سهم بازار در سراسر جهان هستند، اما این تحول انرژی پاک به اندازه کافی سریع پیش نمی رود تا از اختلالات فاجعه بار آب و هوا جلوگیری کند. علم در مورد آنچه که بیش از همه مورد نیاز است روشن است: ما باید اکثریت قریب به اتفاق ذخایر نفت، زغال سنگ و گاز زمین را نسوخته و زیر زمین بگذاریم. اما این ذخایر مبنای قیمت سهام برخی از ثروتمندترین و قدرتمندترین شرکت های تاریخ است. و این شرکت ها همه نشانه هایی را ارائه می دهند که قصد دارند به سوزاندن آنها ادامه دهند، لعنت بر علم و بشریت.
ما معتقدیم راهی برای دور زدن سازش ناپذیری بارونهای سوخت فسیلی وجود دارد، و زمان آمادهسازی اکنون فرا رسیده است - بنابراین به محض اینکه ترامپ از سر راه خارج شد، میتوان راهحل را اجرا کرد. پیشنهاد ما اساساً همان سیاستی است که برای نجات اقتصاد ایالات متحده از فروپاشی آشکار در طول بحران مالی 2008 استفاده شد، اما با یک تفاوت اساسی. در آن زمان، دولت ایالات متحده مبالغ هنگفتی پول را به مؤسسات مالی که «بسیار بزرگ برای شکست» تلقی میشدند، تزریق کرد، بنابراین از آنها حمایت کرد و از ورشکستگیهایی جلوگیری کرد که تأثیرات ضربهای که میتوانست منجر به یک رکود اقتصادی تمام عیار شود. امروز، دولت باید از همان تکنیک ها استفاده کند و خرید گسترده ای از صنعت سوخت های فسیلی ایالات متحده را انجام دهد و سهام کنترل کننده ای را در ExxonMobil، Chevron، Arch Coal و دیگر شرکت های بزرگ نفت، گاز و زغال سنگ آمریکایی به دست آورد. آینده سیاره در دستان غیرقابل اعتماد آنهاست.
به طور بحرانی، این مخالفت سیاسی آنها را با آنچه که باید برای نجات کره زمین انجام شود خنثی می کند. و پول عمومی که به این شرکتهای شرکتی هدایت میشود برای اهداف عمومی استفاده میشود، نه برای بزرگنمایی خصوصی. یکی از اشتباهات کمک مالی وال استریت این بود که واشنگتن مؤسسات مالی را که نجات داده بود ملزم نکرد که میلیاردها دلار عمومی را با وام گیرندگان تحت فشار تقسیم کنند تا مردم عادی آمریکایی بتوانند وام مسکن خود را بپردازند و خانه های خود را حفظ کنند. تحت خرید صنعت سوخت فسیلی که ما اصرار داریم، دولت از اکثریت سهام مالکیت خود استفاده می کند تا ذخایر نفت، گاز و زغال سنگ شرکت ها را در زمین نگه دارد و در عین حال در سریع ترین و اشتغال زاترین انتقال ممکن به پایین سرمایه گذاری کند. -اقتصاد کربن
خرید صنعت سوختهای فسیلی ممکن است در شرایط کنونی هر چیزی جز امکانپذیر به نظر برسد، زیرا این صنعت در دوران ترامپ در حال پیشرفت است. با این حال، ما در زمان نوسانات سیاسی شدید هستیم و شرایط می تواند بسیار سریعتر از آنچه بسیاری انتظار دارند تغییر کند. آونگ ممکن است در پی خروج ترامپ از دفتر بیضی شکل به شدت نوسان کند. نکته این است که وقتی آن لحظه فرا رسید، برای یک راه حل واقعی آماده باشید.
تظاهرات گسترده ای مانند راهپیمایی آب و هوای مردم در 29 آوریل و سازماندهی مردمی که خط لوله Keystone XL (تاکنون) را مسدود کرده است بسیار ارزشمند است، اما باید با اقدامات سیاستی تکمیل شود که نتایج لازم را ارائه دهد. آنچه که لازم است ضربه ی نهایی است تا صنعت سوخت های فسیلی را از سر راه خارج کند، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی، و امکان تغییر به اقدامات دولت را فراهم کند که نه تنها کربن را در زمین نگه می دارد، بلکه میلیون ها آمریکایی را در یک انتقال همه جانبه به کار می گیرد. به انرژی پاک
ساده ترین راه برای انجام این امر این است که دولت مالکیت مستقیم شرکت های سوخت فسیلی را در اختیار بگیرد. قیمت خرید 25 شرکت بزرگ نفت و گاز در ایالات متحده، به همراه بسیاری از شرکتهای سهامی عام زغالسنگ، حدود 1.15 تریلیون دلار است.
به نظر پول زیادی می رسد، اما در طول هفت سال، هزینه آن کمتر از 200 میلیارد دلار در سال خواهد بود، مبلغی که غیرممکن نیست – و کمتر از هزینه سالانه رشته جنگ های اخیر ما. به عنوان مقایسه، پرداخت هزینه جنگ در عراق و افغانستان زمانی در حدود 4 تا 7 تریلیون دلار هزینه خواهد داشت که هزینه های آتی برای کهنه سربازان در نظر گرفته شود. مطمئناً، کاهش شدید خطر فاجعه آب و هوایی استفاده بهتر ایالات متحده است. قدرت مالی دولت نسبت به حمله فاجعه بار به عراق بود. و رهبری قوی راه را برای اقدامات جسورانه مشابه در سراسر جهان باز می کند، به خصوص اگر فعالان از تلاش های همگرا در کشورهای دیگر حمایت کنند.
کارشناسان پولی میدانند که خرید صنعت سوختهای فسیلی میتواند بدون بارگذاری هزینهها بر دوش مالیات دهندگان انجام شود و نیازی به ایجاد تورم ویرانگر نیست. فدرال رزرو و خزانه داری ایالات متحده می توانند با چند ضربه کلید کامپیوتری، خرید را با استفاده از اقدامات پولی انجام دهند که در پی بحران مالی سال 2008 برای بانک های مرکزی در سراسر جهان عادی شده است. اصطلاحی که متخصصان برای چنین اقداماتی استفاده میکنند، «تسهیل کمی» یا QE است. آنچه در حال حاضر مورد نیاز است QE برای سیاره است.
Nناگفته نماند که اکسون موبیل و همتایانش در صنعت سوخت فسیلی احتمالا هرگونه خرید فدرال را رد خواهند کرد و وال استریت ژورنال صفحه تحریریه آن را به عنوان سوسیالیسم نفرت انگیز منفجر خواهد کرد. اما نفت بزرگ، اگرچه بسیار قدرتمند است، اما تنها بازیکن قدرتمند اینجا نیست. کمیسیون بورس و اوراق بهادار قبلاً اکسون موبیل را در مورد ارزیابی ذخایر خود به چالش کشیده است. برخی از بزرگترین مؤسسات مالی در جهان (و سهامداران آنها) نه تنها در مورد تغییرات آب و هوایی بلکه تهدید شومی که "حباب کربن" برای اقتصاد جهانی ایجاد می کند، به طور فزاینده ای نگران هستند. سرمایه گذاران نهادی بزرگ مانند صندوق های بازنشستگی تحت فشار فعالان برای کاهش قرار گرفتن در معرض چنین سرمایه گذاری های پرخطری هستند.
حباب مالی زمانی رخ می دهد که قیمت یک دارایی معین از ارزش واقعی دارایی بالاتر رود. در مورد حباب مسکن که قبل از بحران مالی 2008 بود، سفته بازی و تقلب قیمت مسکن را بالاتر از آنچه خریداران در نهایت مایل به پرداخت بودند، افزایش داد. به همین ترتیب، حباب کربن از این واقعیت سرچشمه می گیرد که بیشتر ذخایر باقیمانده سوخت های مبتنی بر کربن در جهان را نمی توان بدون بالا بردن دمای جهانی فراتر از سطحی که با جامعه سازمان یافته سازگار است سوزاند. به طور خاص، آژانس بینالمللی انرژی در سال 2012 به این نتیجه رسید که «اگر جهان به هدف 2050 درجه سانتیگراد دست یابد، بیش از یک سوم ذخایر اثباتشده سوختهای فسیلی نمیتواند تا قبل از سال 2 مصرف شود» (افسوس، حتی 2 درجه سانتیگراد نیز آسیب میزند. رنج هولناک انسانی).
اگر اکثر ذخایر نفت، گاز و زغال سنگ باید در زیر زمین رها شوند، پیامدهای اقتصادی آن خیره کننده است، نه فقط برای ExxonMobil و برادران سوخت فسیلی آن. برای آنها، تهدید کاملاً مستقیم است: از نظر حسابداری، آن ذخایر سوخت به عنوان ثروت محاسبه می شود. هرچه یک شرکت ادعا کند ذخایر بیشتری می تواند به بازار بیاورد، ثروت بیشتری دارد و ارزش بازار سهام آن بالاتر می رود. اگر آن ذخایر قابل فروش نباشد، آن ثروت کاغذ تبخیر می شود. از این رو این صنعت اصرار دارد که بشر چاره ای جز ادامه سوزاندن سوخت های فسیلی برای دهه های آینده ندارد.
اما بسیاری از منافع قدرتمند در این مسیر خودکشی معترض هستند و این مخالفت آنها - همراه با فشار فزاینده فعالان و شهروندان در سراسر جهان - است که می تواند برنامه های صنعت سوخت های فسیلی را خنثی کند.
مارک کارنی، رئیس بانک انگلستان، برجسته ترین هشدار دهنده در مورد خطرات "حباب کربن" بوده است. بسیاری دیگر از رهبران مالی جهانی از جمله صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و بانک های خصوصی HSBC و Citigroup به کارنی پیوسته اند. آنها نگرانند که ذخایر سوخت فسیلی که نمی توانند سوزانده شوند به "دارایی های سرگردان" تبدیل شوند - دارایی هایی که ارزش اقتصادی کمی دارند یا اصلا ارزش اقتصادی ندارند. سیتی گروپ در سال 2015 تخمین زد که "ارزش کل دارایی های سرگردان می تواند بیش از 100 تریلیون دلار باشد." این رقم بزرگ، دارایی های سرگردان حباب مسکن را که بحران مالی 2008 را به وجود آورد، کوتوله می کند.
که نشان می دهد چرا بحران آب و هوا اکنون یک بحران اقتصادی نیز هست. کارنی محاسبه کرده است که به طور کامل یک سوم ثروت جهانی در سوخت های فسیلی و سایر شرکت های "سنگین کربن" سرمایه گذاری می شود. اگر حباب کربن بترکد، فقط خود شرکت ها را مجازات نمی کند. مارک هرتسگارد می گوید: «صندوق های بازنشستگی بی شماری، صندوق های مشترک، و سرمایه گذاران مادر و پاپ روی بازده های آتی محکم از دارایی های مبتنی بر کربن حساب می کنند که ممکن است در نهایت به سرگردانی و بی ارزش شدن منجر شوند. ملتخبرنگار محیط زیست، نوشته است. اگر کارنی درست میگوید که یک سوم ثروت جهان در چنین داراییهایی سرمایهگذاری میشود، کاهش ارزش آن داراییها میتواند کل اقتصاد جهانی را تحت تأثیر قرار دهد.»
تخلیه حباب کربن بدون سوق دادن اقتصاد به سمت ویرانی یکی از فوری ترین وظایف زمان ما است و خرید دولت از شرکت هایی که در حال حاضر این حباب را باد می کنند، ایمن ترین و کم هزینه ترین روش برای انجام این کار است. همانطور که بحران مالی 2008 نشان داد، تنها دولتها از امکانات مالی و اختیار قانونی برای انجام چنین تلاشهای نجاتی برخوردارند. اما اشتباه نکنید: مقاومت صنعت سوخت های فسیلی و سایر بخش ها بسیار زیاد خواهد بود. برای غلبه بر آن، ما باید از هم اکنون شروع به ایجاد درک عمومی و حمایت از چنین تلاشهایی کنیم، نه تنها در میان فعالان و شهروندان، بلکه در میان مقامات دولتی که باید از چنین برنامهای حمایت و اجرا کنند.
اگر خرید دولت از شرکتهای سوخت فسیلی رادیکال به نظر میرسد، تا حدی به این دلیل است که اکثر آمریکاییها از سابقه طولانی دولت فدرال که اقدامات مشابهی را در مواقع بحران انجام میدهد بیاطلاع هستند. همانطور که اشاره شد، آخرین نمونه بحران مالی سال 2008 بود. روسای جمهور سابق جورج دبلیو بوش و باراک اوباما عملاً موسسات مالی فردی مک، فانی می، جیامک، و سیتیگروپ، غول بیمه AIG و خودروساز جنرال موتورز را ملی کردند. در سال 1984، رئیس جمهور رونالد ریگان، 80 درصد از سهام بانک ملی و تراست شرکت کنتیننتال ایلینویز را که در آن زمان برای ورشکستگی خیلی بزرگ تلقی می شد، تصرف کرد. در طول جنگ جهانی دوم، ده ها شرکت ملی شدند تا اطمینان حاصل شود که کالاهای مورد نیاز برای جنگ به مقدار کافی و با هزینه مقرون به صرفه تولید می شود. در طول جنگ جهانی اول، راهآهنهای خصوصی - که برای حمل و نقل مواد جنگی ضروری بودند - توسط دولت وودرو ویلسون تصاحب شد و تا سال 1920 توسط دولت اداره میشد.
همچنین تعدادی از سوابق جزئی وجود دارد، از جمله خرید تقریباً 10 میلیارد دلاری تنباکو در سالهای 2004-14. زمانی که قانونگذاران به درستی تصمیم گرفتند که خطرات سیگار و همچنین شرایط بازار، منطق یارانه دادن به تولید تنباکو را تضعیف می کند، دولت به کشاورزان توتون و تنباکو پرداختی سالانه برای کمک به جبران درآمد از دست رفته، بازنشستگی یا انتقال به کشت محصولات مختلف در اختیار کشاورزان دخانیات قرار داد. یک پیشنهاد مرتبط در مورد طرح انرژی پاک اوباما و چشمانداز نبردهای حقوقی طولانیمدت بر سر کارخانههای زغالسنگ قدیمی که هدف قرار داده بود، ارائه شده است. استفان کاس، استاد دانشگاه نیویورک پیشنهاد میکند که راهحل سادهتر این است که «دولت فدرال گیاهان را بخرد و آنها را ببندد». پیشنهاد کاس به نفع همه ذینفعان خواهد بود: صاحبان شرکت ها و وام دهندگان آنها دستمزد دریافت می کنند، به کارگران غرامت پرداخت می شود و به آنها آموزش داده می شود و در مشاغل جدید قرار می گیرند، و جوامع آسیب دیده برای جذب مشاغل جدید و حفظ پایه های مالیاتی خود کمک می گیرند.
پول برای خرید صنعت سوخت های فسیلی از کجا تامین می شود؟ دولت آن را ایجاد خواهد کرد -درست همانطور که سال به سال در پی بحران مالی سال 2008 انجام شد.
شاید باورش برای برخی سخت باشد، اما بانکهای مرکزی در سراسر جهان همیشه از هوای ضعیف پول خلق میکنند. پس از بحران سال 2008، معادل 12.3 تریلیون دلار برای تعمیر ترازنامه بانک های تجاری به سیستم مالی جهانی تزریق شد. دولت ایالات متحده، از طریق فدرال رزرو، حدود 3.5 تریلیون دلار پول جدید بین اواخر سال 2008 و 2014 ایجاد کرد که به طور متوسط حدود 600 میلیارد دلار در سال است. حتی یک پنی از این پول جدید نباید از طریق مالیات یا استقراض «پرداخت» شود. و با وجود این مقیاس عظیم، تورم سرسامآوری که به هر دانشجوی اقتصاد گفته میشود «باید» ناشی از چنین خلق پولی باشد، محقق نشده است.
خرید دولت از شرکت های سوخت فسیلی در عمل چگونه عمل می کند؟ تعدادی احتمال وجود دارد.
فدرال رزرو، یا با استفاده از اختیارات جدید یا تفسیر گسترده ای از اختیارات فعلی، ممکن است به سادگی سهام شرکت انرژی را به طور مستقیم در یک دوره چند ساله به دست آورد. در این مورد، جلوگیری از سودجویی فاحش سرمایه گذاران حیاتی خواهد بود، زیرا خرید دولتی خطر افزایش قیمت سهام را به همراه خواهد داشت. یک راه حل واضح: فدرال رزرو می تواند قصد خود را برای خرید تنها 51 درصد از سهام شرکت اعلام کند، که باید قیمت را پایین بیاورد - و از معامله برای دولت اطمینان حاصل کند - با ترغیب ازدحام برای خروج در بین سرمایه گذاران.
مسیر دیگری ممکن است منجر به ایجاد بانک سرمایه گذاری سبز توسط خزانه داری ایالات متحده شود. پس از آن می توان به فدرال رزرو دستور داد که اوراق قرضه را از چنین بانکی خریداری و نگهداری کند - درست همانطور که فدرال رزرو برای سایر اوراق قرضه، خزانه و اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن تحت دورهای اخیر QE انجام داده است، و همانطور که اروپایی ها می توانند با آنها انجام دهند. بانک سرمایه گذاری خود بانک سرمایه گذاری سبز توسط فدرال رزرو تا حدی سرمایه گذاری می شود که برای خرید شرکت های سوخت فسیلی و سرمایه گذاری های جدید عظیم در انرژی های تجدیدپذیر که برای انتقال ایالات متحده به اقتصاد کربن صفر لازم است، سرمایه گذاری شود. یک نیاز اضافی یک برنامه شغلی قوی برای کسانی است که در حال حاضر در صنعت سوخت های فسیلی کار می کنند، تا آنها را مجدداً در سایر فعالیت های مولد اجتماعی به کار گیرند - به ویژه در بخش انرژی سبز، جایی که برخی از مهارت های آنها ممکن است قابل انتقال باشد.
باز هم نباید نگران تورم باشیم. فضای زیادی در اقتصاد ایالات متحده برای پول جدید وجود دارد، به ویژه برای سرمایه گذاری در زیرساخت سبز جدید (که در واقع می تواند کاهش قیمتها، با توجه به اینکه بسیاری از مطالعات نشان میدهند که چنین سرمایهگذاریهایی بازده بیشتری را ایجاد میکنند). اکثر تخمین ها نشان می دهد که ایالات متحده هنوز یک شکاف تولید قابل توجه دارد - تفاوت بین تولید واقعی و بالقوه. میلیون ها کارگر بازار کار را ترک کرده اند و قادر به یافتن شغل نیستند. همانطور که کینز تقریباً یک قرن پیش اشاره کرد، تا زمانی که کارگران و مواد در دسترس باشند، افزایش عرضه پول به طور کلی باعث افزایش تولید کالاها و خدمات می شود و قیمت ها را ثابت نگه می دارد. همچنین میتوان به سرمایهگذاران سوختهای فسیلی اجازه داد که بدون مالیات در سهام انرژیهای تجدیدپذیر یا اوراق قرضه بانک سرمایهگذاری سبز برای کمک به انتقال انرژی و کاهش بیشتر ریسک تورم استفاده کنند.
چالش های واقعی در اینجا سیاسی هستند، نه فنی. به طور قطع، خرید دولت از صنعت سوخت فسیلی نشان دهنده انحراف شدید از ایدئولوژی بازار آزاد است. اما به نظر می رسد افراد بیشتری برای چنین خروجی آماده هستند. در سال 2008 - سالها قبل از اینکه ابرطوفان سندی شهر نیویورک را ویران کند، کالیفرنیا دچار خشکسالی بی سابقه ای در دوران مدرن شد و یخ های قطبی با سرعت بی سابقه ای در حال آب شدن بودند - 29 درصد آمریکایی ها به نظرسنجی ها گفتند که طرفدار ملی کردن شرکت های نفتی هستند و 24 درصد دیگر از آنها حمایت می کنند. گفتند مطمئن نیستند (و بنابراین به طور بالقوه پذیرای این ایده هستند). موفقیت کمپین ریاست جمهوری 2016 برنی سندرز بیشتر نشان می دهد که بسیاری از آمریکایی ها برای راه حل هایی به بزرگی و جسورانه مشکلاتی که ما با آن روبرو هستیم آماده هستند. حتی ممکن است نفت بزرگ مجبور شود که خرید را بدترین گزینه سیاسی خود ببیند. اکنون وظیفه آموزش و بسیج شهروندان به نمایندگی از یک برنامه سیاستی است که واقعاً در خدمت منافع عمومی است. اگر QE در مقیاس وسیع برای نجات بانکداران قابل قبول بود، چرا QE برای نجات سیاره نه؟
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا