In سهم اخیر به یعقوبینکریس مایزانو، تاریخچهای از دو تلاش قرن بیستم برای تنظیم مجدد دو حزب سیاسی اصلی ایالات متحده ارائه میکند. در یک مورد، راستگرایان موفق شدند حزب جمهوریخواه دوایت آیزنهاور را به یک حزب محافظهکار واقعی تبدیل کنند و زمینه را برای همسویی مجدد حزب در سمت راست در دوران دونالد ترامپ فراهم کنند.
در همین حال، لیبرالها، فعالان حقوق مدنی، رهبران کارگری و سوسیالیستها برای همسویی مجدد دموکراتها در دهههای 1960 و 70 تلاش کردند. ترقی خواهان در هدف خود برای پیروزی در یک حزب سوسیال دموکرات موفق نشدند. اما آنها در بیرون راندن محافظهکاران جنوبی موفق شدند و حزب دموکرات را از یک ائتلاف دیکسیکرات/نیو دیل به یک سازمان کاملا لیبرال تبدیل کردند.
مایسانو استدلال میکند که نتیجه این تاریخ این است که چپ امروز باید استراتژی تلاش برای همسویی مجدد حزب دمکرات را بپذیرد. به نظر میرسد او پیشنهاد میکند که اگر راستگراها بتوانند جمهوریخواهان را مجدداً هماهنگ کنند و چپها میتوانستند به صفبندی نسبی دموکراتها دست یابند، آنوقت چپ امروز ممکن است دموکراتها را به تصویر خودمان بازسازی کند.
اما موانع آشکاری بر سر یک سازماندهی مجدد سوسیالیستی یا سوسیال دمکراتیک حزب دمکرات وجود دارد که جناح راست در حزب جمهوری خواه با آنها روبرو نبوده است. یکی از مسائلی که در مقاله Maisano به آن اشاره شده است، این است که راستگرایان میتوانند به حمایت مالی به ظاهر بیپایان حامیان ثروتمند تکیه کنند و چپ نمیتواند.
اگرچه این فقط نشانه یک مشکل عمیق تر است. پروژه سیاسی جناح راست کاملاً با منافع فوق ثروتمندانی که بر هر دو حزب سرمایه گذاری می کنند و تسلط دارند، سازگار است. اگرچه برخی از طبقه تجاری با ترامپ یا عناصر راست افراطی در حزب جمهوری خواه مخالف هستند سرمایه انگیزه کافی قوی برای هماهنگ کردن مخالفت با پیشروی جناح راست ندارد - و البته بسیاری از سرمایه داران منفرد می توانند در سیاست های افراطی ضد کارگری حزب و پذیرش حاکمیت اقلیت، چیزهای زیادی پیدا کنند. سیاست راست افراطی با منافع بنیادی افراطیان سازگار است.
به همین ترتیب، این واقعیت که لیبرال ها توانستند مرتجعین را از حزب دمکرات در دوران حقوق مدنی بیرون کنند، دلیل زیادی به ما نمی دهد که فکر کنیم این حزب مستعد تبدیل شدن به یک حزب واقعی کارگری است. نسل قبلی چپگرایان دوباره مانند Bayard Rustin و Michael Harrington موفق به انجام این کار نشدMaisano خاطرنشان می کند، زیرا نیروهای طرفدار شرکت موقعیت مسلط را در ائتلاف جدید دموکرات اشغال کردند. این حداقل تا حدی به این دلیل بود که کار سازمان یافته در حال شروع زوال طولانی خود بود.
اگر کارگر نمی توانست در آن دوره قبلی هژمونی را در حزب دموکرات به دست آورد، امروز اوضاع حتی بدتر به نظر می رسد. علیرغم تلاش های سازماندهی هیجان انگیز در شرکت های بزرگی مانند آمازون و استارباکس، افزایش اعتصابات در سال جاری، و افزایش در مطلوبیت اتحادیه ها، تراکم اتحادیه به کاهش ادامه می دهد و به یک کاهش می یابد تمام وقت کم است در 2022.
علاوه بر این، حزب دمکرات هیچ مکانیسم واقعی دموکراسی داخلی ندارد. زمانی که سوسیالیست های دموکراتیک در سال 2021 بر حزب دموکرات ایالت نوادا تسلط یافتند، این موضوع به خوبی نشان داده شد. سوسیالیست ها کنترل منابع واقعی قدرت دموکرات ها را تضمین نکردند - لیست عضویت، ابزارهای تکنولوژیکی، و شبکه های کمک کننده و مشاور. بنابراین هنگامی که آنها از سمتهای رسمی رهبری کنار گذاشته شدند، دموکراتهای تشکیلاتی به سادگی همه آن چیزها را با خود بردند، یک ساختار جایگزین ایجاد کردند و به ایفای همان نقش در سیاست حزب دموکرات نوادا ادامه دادند.
تا زمانی که حزب دموکرات خانه نخبگان است و هیچ فرآیند دموکراتیک واقعی وجود ندارد که اعضا بتوانند از طریق آن بر دستگاه حزب تأثیر بگذارند، دلیل کمی وجود دارد که فکر کنیم کارگر یا چپ می تواند کنترل حزب را از تشکیلات نئولیبرال خود خارج کند. حتی انتخابات مقدماتی، که در آن مردم عادی حرفی برای گفتن دارند، در آنچه می توانند انجام دهند محدود است. رهبران حزب و رسانه های شرکتی در این رقابت ها نفوذ زیادی داشته اند و در گذشته نیز داشته اند تمایل خود را برای غلبه بر رای دهندگان اعلام کردند تا نامزد مورد علاقه خود را انتخاب کنند. این نهاد حتی میتواند قوانین دسترسی به رای را تغییر دهد تا از شرکت سوسیالیستها در انتخابات مقدماتی خود جلوگیری کند یا دسترسی به ابزارهای مهمی مانند NGP VAN را ممنوع کند.
حتی دلیل کمتری وجود دارد که فکر کنیم تشکیلات را میتوان برای حمایت از یک دستور کار سوسیالیستی «بهراه انداخت». همانند حزب جمهوریخواه، قدرتمندترین نیروها در حزب دموکرات، اهداکنندگان پول کلان از شرکتهای آمریکایی و وال استریت هستند و منافع آنها با توزیع مجدد عمده ثروت و قدرتی که چپ میخواهد در تضاد است. سرمایهداران میتوانند سوسیال لیبرالیسم دموکراتهای امروزی را بپذیرند و همچنین فاشیسم را میپذیرند - آنها به راحتی تهاجم به سود خود را میپذیرند و کنترل بر تولید.
از روی ناچاری فضیلت نسازید
مایسانو درست میگوید که موانع تشکیل حزب ثالث در ایالات متحده زیاد است و سوسیالیستهای دموکراتیک با شرکت در خط رأی حزب دموکرات، گامهای بزرگی در ساختن چپ برداشتهاند. اما برای سوسیالیست ها نیز درست است که به این تاکتیک با دوسوگرایانه نگاه کنند. مزایای کوتاه مدت آن هرچه باشد، برای پروژه بلندمدت ما مشکلاتی ایجاد می کند.
اصلاحات عمده - مانند مدیکر برای همه، تضمین مشاغل، کالج رایگان جهانی، و غیره - احتمالاً تنها با اختلالات تودهای مردمی به دست میآیند که نودال را به وجود آورد و به پیروزیهای جنبش حقوق مدنی دست یافت. و دموکراتیزهسازی گستردهتر و عمیقتر اقتصاد که سوسیالیستها میخواهند تنها با یک جنبش تودهای از کارگرانی که به خیابانها میآیند و اعتصاب میکنند تا کنترل منابع تولیدی جامعه را از دست سرمایهداران خارج کنند و سپس شروع به اداره امور خودمان کنیم، اتفاق میافتد.
از لحاظ تاریخی، کارگران ساخته اند گام های اساسی در این راستا با سازماندهی خود در اتحادیه ها و احزاب. این سازمان ها شرط اساسی برای توسعه هستند آگاهی طبقاتی: کارگران با درک این موضوع که منافع مشترکی در برابر منافع سرمایه داران دارند و می توانند و باید برای پیشبرد این منافع دست به اقدام جمعی بزنند. سیاستمداران سوسیالیست باید از پلتفرم های خود و هر قدرت قانونگذاری که دارند برای ایجاد آن سازمان و آگاهی استفاده کنند.
همانطور که مایسانو اشاره می کند، اگر تسلط چپ بر دموکرات ها به این زودی اتفاق نیفتد، سوسیالیست ها باید به عنوان یک "جناح اقلیت" در ائتلاف دموکرات عمل کنند. اما انجام این کار محدودیتهای عمدهای را بر توانایی سوسیالیستها برای ایجاد سازمان و آگاهی کارگری تحمیل میکند. سوسیالیستها با معرفی علنی به عنوان دموکرات، خود را با دههها حکومت نئولیبرال و برندی که برای میلیونها رایدهنده سمی است مرتبط میکنند - از جمله، به طور فزاینده، رای دهندگان طبقه کارگر از همه نژادها. این برای جلب حمایت کارگرانی که ما مدعی نمایندگی آنها هستیم، نوید بدی است. رهایی از برچسب حزب دموکرات ممکن است در نهایت برای جلب نظر گسترده تر طبقه کارگر ضروری باشد.
با این حال، مشکل اساسیتر این است که سوسیالیستها نمیتوانند در سازماندهی کارگران بر مبنای طبقاتی موفق شوند، اگر دائماً سیگنالهای گیجکنندهای درباره آنچه که طرفدار آن هستند و طرفدار چه کسی هستند ارسال کنند. وقتی با سیاستمدارانی که از ماشین جنگی حمایت میکنند و از میلیاردرها پول میگیرند و مخالف افزایش مالیات بر ثروتمندان هستند و به شکستن اعتصابها رای میدهند علاقه دارند - یا بدتر از آن، وقتی متقاعد میشوند خودشان این کارها را انجام دهند - سیاستمداران سوسیالیست توانایی آنها را برای منسجم کاری تضعیف میکنند. - طبقه بندی افراد حول یک هویت سیاسی و دستور کار جایگزین. و از آنجایی که رهبران حزب دسترسی به انتصابهای مهم کمیته در نهادهای قانونگذاری و دسترسی به فهرستهای رایدهندگان، اهداکنندگان و مشاوران مبارزات انتخاباتی را کنترل میکنند، آنها مجموعهای قدرتمند از هویج و چوب دارند تا چپگرایان در میان دموکراتها را از صحبت کردن یا عمل کردن باز دارند. علنا در مخالفت
هیچ کدام از اینها به این معنا نیست که چپ می تواند یا باید تلاش کند تا اکنون حزب جدیدی راه اندازی کند. اما اهمیت ایجاد یک سازمان مستقل و طرح هویتی متمایز از هویت دموکرات ها را نشان می دهد. تعدادی از کارها وجود دارد که سیاستمداران سوسیالیست می توانند برای ایجاد هویت و سازمان مستقل انجام دهند، حتی در حالی که از خط رأی دموکرات استفاده می کنند - در واقع، سوسیالیست های دموکرات آمریکا (DSA) به تازگی رأی دادند. برای برداشتن چنین اقداماتی در آخرین کنوانسیون ملی آن آنها از جمله عبارتند از:
- تهیه فهرستی از رای دهندگان و داوطلبان خود به گونه ای که مجبور نباشد برای این کارها به سازمان های دیگر، از جمله دستگاه های محلی، ایالتی یا ملی حزب دموکرات وابسته باشد.
- ایجاد کمیتههای «سوسیالیستهای سر کار» (مانند کمیتهای که در حال حاضر در ایالت نیویورک وجود دارد) در سراسر کشور، به طوری که مقامات منتخب سوسیالیست بتوانند استراتژی قانونگذاری خود را مستقل از گروههای دموکرات هماهنگ کنند.
- ایجاد یک رویکرد ارتباطی یکپارچه برای سیاستمداران مورد تایید DSA در همه جا، به طوری که سوسیالیست ها بتوانند به طور علنی خود را به عنوان جایگزینی برای تشکیلات سیاسی معرفی کنند.
ما نمی دانیم شرایط برای شخص ثالث در آمریکا چگونه و چه زمانی فراهم خواهد شد. این امر احتمالاً مستلزم یک خیزش بزرگ در جنبش کارگری و یک شکست داخلی در پایگاه موجود حزب دمکرات خواهد بود. در واقع، بسیاری در DSA با تردید Maisano در مورد امکان تشکیل یک حزب جدید موافقند. اما همچنین به نظر واضح است که ساختن سازمان و هویت مستقل برای جلب نظر مردم به آرمان سوسیالیسم و تشویق آنها به مبارزه از جانب خود بسیار مهم است.
با توسعه آن سازمان مستقل حزب مانند - یک "جانشین حزب- ما می توانیم زمینه را برای یک حزب جدید بالقوه فراهم کنیم. با این حال، این نوع سازماندهی احتمالاً برای به حداکثر رساندن تأثیر سیاسی ما حتی زمانی که در حزب دمکرات باقی میمانیم، از طریق انسجام یک پایگاه مردمی که میتواند از سیاستمداران سوسیالیست در رویارویی با نخبگان حزب حمایت کند و به چپها در کسب امتیازاتی از تشکیلات کمک کند، ضروری است. بنابراین، نگه داشتن هدف استقلال سیاسی در چشم انداز ما، ممکن است یک موهبت برای چپ باشد، چه ما هرگز به آن دست پیدا کنیم یا نه. خط رای خودمان.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا