ایالات متحده تنها چند سال قبل از اینکه سایر کشورها آن را به چالش بکشند، انحصار تسلیحات هستهای را در اختیار داشت، اما از سال 1949 تا تقریباً دهه 1990 تئوری بازدارندگی کارساز بود - کشورها میدانستند که اگر از این بمب مهیب استفاده کنند، احتمالاً در این واکنش ویران خواهند شد. علیرغم نمونه هایی مانند بحران موشکی کوبا و تهدیدهای متعدد نابودی هسته ای علیه قدرت های غیرهسته ای، به طور کلی کشورهای معدودی که این بمب را در اختیار داشتند به این نتیجه رسیدند که جنگ هسته ای ارزش خطرات وحشتناک آن را ندارد. در مقابل، امروزه سلاح های کشتار جمعی یا دقیق و قدرت در توان ده ها کشور برای تولید یا خرید است. با تعدد تسلیحات در حال حاضر، نظریه بازدارندگی به طور فزاینده ای بی ربط است و معادلات قدرت نظامی که در دوره پس از جنگ جهانی دوم وجود داشت، دیگر معتبر نیستند.
این روند پس از سال 1950 در کره آغاز شد، جایی که جنگ با وجود برتری نامی گسترده قدرت نظامی آمریکا با یک بن بست پایان یافت و پنتاگون دریافت که فضای بزرگ همراه با جنگ چریکی بیش از یک بازی برای آن در ویتنام است، جایی که ایالات متحده آمریکا شکست خورد. هر دو جنگ باعث شد تا ارتش آمریکا و استراتژیستهای تاسیساتی به محدودیتهای جنگ با فناوری پیشرفته فکر کنند و برای مدتی به نظر میرسید که درسهای مناسبی گرفته میشود و اشتباهات پرهزینه تکرار نمیشوند.
نتیجهگیری از این جنگهای بزرگ باید این میبود که محدودیتهای قاطعی برای قدرت نظامی و سیاسی آمریکا وجود دارد و ایالات متحده باید به شدت سیاست خارجی خود را تنظیم کند و مداخله را در هر جایی که میخواهد متوقف کند. به طور خلاصه، باید این واقعیت را پذیرفت که نمی تواند جهان را آنطور که می خواهد هدایت کند. اما چنین نتیجهگیری، که با تجربه توجیه میشود، برای هر یک از طرفین بسیار افراطی بود و نمیتوانست آن را به طور کامل بپذیرد و پیمانکاران دفاعی هرگز از وعده سلاح جدید دست نکشیدند. رهبران و نهادهای نظامی آمریکا در پی یازده سپتامبر استدلال کردند که فناوری آن را از شکست های سیاسی بیشتر نجات خواهد داد. اما چنین توهماتی - که توسط فتیشیسم تکنولوژیکی که نشانه تمدن آنهاست تغذیه می شود - منجر به تباهی عراق شد.
اکنون یک جهش کیفی در فناوری وجود دارد که باعث میشود همه خرد متعارف و جنگ به عنوان ابزار سیاست سیاسی کاملاً بیربط باشد، نه فقط برای ایالات متحده بلکه برای هر کشور دیگری که آن را آغاز میکند.
فناوری در حال حاضر بسیار سریعتر از منابع دیپلماتیک و سیاسی یا اراده برای کنترل پیامدهای اجتناب ناپذیر آن - بدون ذکر نظریات استراتژیک سنتی - در حال حرکت است. حزبالله موشکهای بسیار بهتر و کشندهتری نسبت به چند سال پیش دارد و کارشناسان آمریکایی معتقدند که ایرانیها آنها را مجبور کردهاند موشکهای کروز بسیار قویتر و برد بیشتری را که قبلاً در اختیار دارند، ذخیره کنند. ایران خود مقادیر زیادی از این موشک ها را در اختیار دارد و کارشناسان آمریکایی معتقدند که این موشک ها به خوبی می توانند گروه های جنگی ناوهای هواپیمابر را نابود کنند. تمام تلاشها برای ایجاد دفاع در برابر این موشکها، حتی ابتداییترین آنها، با شکستهای گرانقیمتی همراه بوده است و فناوری ضد موشکی در همه جا، پس از دههها تلاش و میلیاردها دلار، غیرقابل اعتماد باقی مانده است. [1]
حتی بدتر از آن، ارتش ایالات متحده به تازگی گزارشی منتشر کرده است که نشان می دهد راکتورهای آب سبک - که 25 کشور، از ارمنستان تا اسلوونی و همچنین اسپانیا، قبلاً دارند و تحت پوشش هیچ معاهدات کنترل تسلیحاتی موجود نیستند - می توانند برای به دست آوردن تسلیحات نزدیک استفاده شوند. پلوتونیوم را به راحتی و ارزان درجه بندی کنید. [2] در عرض چند سال، کشورهای بسیار بیشتری از ده یا بیشتر کنونی - مطالعه ارتش فکر میکند که عربستان سعودی و حتی مصر به احتمال زیاد - بمبهای هستهای و موشکها و موشکهای مخربتر و دقیقتری خواهند داشت. جنگجویان فقیر از سلاح، تاکتیکهای چریکی بسیار پیچیدهتر و همچنین تجهیزات کشندهتری خواهند داشت، که آنگونه که در افغانستان و عراق نشان داده شد، کشورهای مجهز و مسلح را از مزایای قدرت آتش بینظیر خود محروم میکند. نبرد بین چند هزار جنگجوی حزب الله و ارتش عظیم و فوق مدرن اسرائیلی که توسط ایالات متحده حمایت و تامین مالی می شود این را ثابت می کند. در میان بسیاری از چیزها، جنگ در لبنان پنجره ای از آینده است. نتیجه نشان میدهد که یا اسرائیلیها سیاست تخریب و ارعاب خود را متوقف کنند و پیشنیازهای سیاسی صلح با جهان عرب را بپذیرند، یا در نهایت با موشکهای ارزانتر و دقیقتر و سلاحهای هستهای در دستان حداقل دو نفر، ویران خواهند شد. ملل عرب و ایران
آنچه اکنون در خاورمیانه رخ میدهد، درسهایی را آشکار میکند که در آینده به مشکلات فزاینده در شرق آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا و جاهای دیگر مرتبط است. دسترسی به سلاحهای هستهای، موشکهای ارزانقیمت با قابلیت حمل و دقت بیشتر، و محدودیتهای ذاتی همه سیستمهای ضد موشکی، زمینه را برای هر بحرانی در کره شمالی، ایران، تایوان... یا ونزوئلا فراهم میکند. روندهایی که محدودیت های فن آوری در جنگ را افزایش می دهد، نه تنها برای روابط بین کشورها بلکه برای گروه های درون آنها نیز قابل استفاده است - از نهادهای کوچک توطئه گر تا مقیاس بزرگ تا جنبش های چریکی بزرگ. رویدادهای خاورمیانه ثابت کرده است که جنگ در همه جا به طرز چشمگیری تغییر کرده است و هژمونی آمریکا اکنون می تواند با موفقیت در سراسر جهان به چالش کشیده شود.
قدرت آمریکا تا حد زیادی به نیروی دریایی بسیار متحرک آن وابسته است. اما کشتیها به طور فزایندهای در برابر موشکها آسیبپذیر میشوند، و در حالی که فاصله زیادی با تکمیل آنها دارند، از نظر تاکتیکی و در نهایت از نظر استراتژیک محدودتر میشوند. توازن قوای بیشتری از نظر نظامی وجود دارد، ظهور دوباره نوعی بازدارندگی که به این معنی است که همه جنگهای آینده به طور فزاینده طولانی، پرهزینه - و از نظر سیاسی بسیار پرهزینه برای سیاستمدارانی خواهند بود که با توهمات کوتاه و سرنوشتساز وارد جنگها میشوند. اولمرت و پرتز به احتمال زیاد قدرت را در اسرائیل از دست خواهند داد و نابودی لبنان آینده سیاسی آنها را نجات نخواهد داد. این نیز پیامی است که احتمالاً برای سیاستمداران گم نمی شود.
تا این حد، آنچه در حال ظهور است، دوران جدیدی از رقبای برابرتر است. خلع سلاح جهانی قابل اجرا از هر نوع سلاح بسیار ارجح است. اما به جز این هدف در حال حاضر دست نیافتنی، این ظهور یک معادل جدید عاملی حیاتی است که کمتر به صلح در معنای واقعی آن اصطلاح منجر می شود تا شاید به احتیاط بیشتر. چنین خویشتن داری می تواند عامل مهمی باشد که منجر به جنگ کمتر شود.
ما با تکنولوژی قرن بیست و یکم و همچنین با نگرش های سیاسی بدوی، ناسیونالیسم های مختلف، و فرقه های قهرمانی و غیرعقلانی موجود در طیف سیاسی و طیف قدرت زندگی می کنیم. جهان خود را نابود خواهد کرد مگر اینکه به طور واقع بینانه با معادلات فناوری جدید روبرو شود. اسرائیل اکنون باید این واقعیت را بپذیرد، و اگر مهارتهای سیاسی مورد نیاز برای مصالحههای جدی را توسعه ندهد، این معادله جدید تضمین میکند که حتی زمانی که باران ویرانی بر سر دشمنانش میبارد، نابود خواهد شد.
این پیام درگیریهای غزه، کرانه باختری و لبنان است - فقط از نمونههای آن در روزنامههای امروزی استفاده کنیم. دیوارها دیگر محافظی برای اسرائیلی ها نیستند - یکی از بالای آنها تیراندازی می کند. تانکهای مرکاوا که بسیار مورد تحسین قرار گرفتهاند، در برابر سلاحهای جدیدی که روز به روز رایجتر میشوند و احتمالاً به زودی در دست فلسطینیها نیز قرار خواهند گرفت، بسیار آسیبپذیر هستند. حداقل 20 تانک آسیب جدی دیده یا منهدم شده است.
جنگ ایالات متحده در عراق یک فاجعه سیاسی علیه چریک ها است - نیم تریلیون دلاری که در آنجا و افغانستان خرج شده است، آمریکا را در هر دو مکان در آستانه شکست قرار داده است. استراتژی نظامی «شوک و هیبت» بهجز ایجاد قراردادهایی برای سازندگان تسلیحات، کاملاً شکست خورده است - در واقع، به ورشکستگی اقتصادی ایالات متحده نیز کمک زیادی کرده است.
دولت بوش عمیقاً بیش از هر دولت دیگری در دوران مدرن، متحدان اسمی آمریکا را بیگانه کرده است. جنگ عراق و درگیری متعاقب آن در لبنان، سیاست خاورمیانهای این کشور را به هم ریخته و تسلط استراتژیک ایران را بیشتر محتمل کرده است، که همه اینها قبل از حمله به عراق پیشبینی شده بود. ائتلافهای آن، همانطور که توماس ریکز در کتاب پرکلام، اما کاملاً متقاعدکننده و انتقادی خود، فیاسکو: ماجراجویی نظامی آمریکا در عراق نشان میدهد، به پایان رسیده است. اعتماد به نفس عالی و اتکا به قدرت تسلیحات مهیبش یکی از دلایل مهم شکست آن است، اگرچه ما نمی توانیم غرور پیشدستانه و نزدیک بینی ملی گرایانه آن را به حداقل برسانیم. ایالات متحده که پرهزینه ترین ماجراجویی های سیاسی و نظامی اش از سال 1950 تاکنون با شکست به پایان رسیده است، اکنون باید با این واقعیت روبرو شود که فناوری مقابله با قدرت خود به سرعت در حال گسترش و ارزان شدن است. نه تنها دولت ها بلکه گروه های نسبتاً کوچکی از مردم به آن دسترسی دارند. قدرت ویرانگر اکنون عملاً «دموکراتیزه شده است».
اگر چالشهای تولید مفهومی واقعبینانه از جهان که با خطرات و محدودیتهای فزاینده فنآوری نظامی بهطور جدی مقابله میکند، به زودی حل نشود، با اذعان به اینکه امروز برابری قاطع قدرت نظامی در حال تحمیل مجدد است، دیگر چیزی وجود ندارد. از جنگ ها و ویرانی نهایی بشر که منتظر آن باشیم.
یادداشت
[1] مارک ویلیامز، "موشک های اوت: جنگ لبنان و دموکراتیزه کردن فناوری موشکی"، بررسی فن آوری (MIT)، 16 اوت 2006.
[2] هنری سوکولسکی، ویرایش، رام کردن مجموعه بعدی تهدیدات سلاح های استراتژیک، مؤسسه مطالعات استراتژیک ارتش ایالات متحده، ژوئن 2006، صفحات 33 به بعد، 86.
گابریل کولکو مورخ برجسته جنگ مدرن است. آخرین کتاب او است عصر جنگ. او این مقاله را برای ژاپن فوکوس نوشته است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا