ماههای ابتدایی آن «بهار» سرخوشانه بود، در حالی که موجی از اعتراضات گسترده منطقه را فرا گرفت که در مجموع به شش قیام بزرگ ختم شد، زیرا مصر، یمن، بحرین، لیبی و سوریه از الگوی تونس پیروی کردند. اما اندکی پس از آن خیزش اولیه، موج انقلابی فروکش کرد و جای خود را به هجوم ضدانقلاب داد. انقلاب بحرین محاصره و سرکوب شد. رژیم سوریه توانست در برابر خیزش مردمی که به جنگ داخلی تبدیل شد، ایستادگی کند تا اینکه ایران در سال 2013 به کمک آن آمد. اندکی بعد، کودتای نظامی ارتجاعی در مصر رخ داد و به دنبال آن عقبنشینیهای دیگری و همچنین وقوع جنگ داخلی رخ داد. جنگ در لیبی و یمن این شکست خطرناک هر توهم باقی مانده را از بین برد. سرخوشی جای خود را به بدبینی داد در حالی که بسیاری از اطرافیان رویاهای «بهار عربی» را مرده اعلام کردند.
سرخوشی و سرخوردگی هر دو به یک اندازه نتیجه برداشت های سطحی در واکنش به موج انقلابی و پس از آن عود بود. هر دوی آنها دو ویژگی اساسی مهبانگ را که در سال 2011 منطقه را تکان داد نادیده گرفتند.
اولین ویژگی این است که این انفجار ریشه عمیقی در بحران ساختاری غیرقابل حل ناشی از تبدیل نظام سیاسی/اجتماعی مسلط به مانع توسعه داشت که باعث نرخ بسیار پایین رشد اقتصادی و در نتیجه سطوح بسیار بالای بیکاری، به ویژه جوانان و جوانان شد. زن جزر و مد انقلابی و هجوم ارتجاعی پس از آن هیچ کمکی به حل این بحران ساختاری اصلی نکرد، بحرانی که تحت شرایط بی ثباتی سیاسی که از ابتدای بحران در منطقه حاکم بود، بدتر شد. این بدان معناست که وقایع سال 2011 آغاز یک روند انقلابی درازمدت بود که تا زمانی که تغییر اساسی لازم در ماهیت نظام سیاسی/اجتماعی غالب حاصل نشود، به پایان نخواهد رسید. اگر این تغییر رخ ندهد، منطقه در معرض خطر سقوط فاجعه بار است که نوید دهنده یک عصر تاریک تاریخی طولانی است.
دومین ویژگی نادیده گرفته شده، کنترل شدید سیستم سیاسی و اجتماعی در منطقه عربی بر اهرم های کلیدی قدرت دولتی - به ویژه نیروهای مسلح است. انتظار گسترده در ماههای ابتدایی «بهار عربی» مبنی بر اینکه منطقه شاهد «انتقال دموکراتیک» به همان آرامی که در سایر نقاط جهان تجربه شد، بر اساس دست کم گرفتن سادهلوحانه از استحکام بدنه اصلی دولت و آن بود. ستون فقرات سرکوبگرانه، و همچنین آمادگی نخبگان حاکم برای ویران کردن کشورهایشان، قتل عام جمعیت یا بیرون راندن آنها در تلاش برای حفظ قدرت و امتیازات خود - همانطور که رژیم سوریه انجام داده است. این تصور غلط ساده لوحانه زمانی تقویت شد که مواردی مانند تونس و مصر، که در آن «دولت عمیق» سر خود را قربانی کرد تا پایه های خود را حفظ کند تا زمانی که سر جدیدی مانند نوک کوه یخ پدیدار شود، با «سرنگونی رژیم» اشتباه گرفته شد. طبق شعار معروف مردم می خواستند.
در مجموع، این دو ویژگی به این نتیجه میرسند که تغییری که منطقه برای غلبه بر بحران مزمن خود به آن نیاز دارد، مستلزم رهبری یا ارگانهای رهبری جنبش مردمی با سطح بالایی از عزم انقلابی و وفاداری به منافع مردم است. چنین رهبریهایی برای مدیریت فرآیند انقلابی و غلبه بر آزمونها و چالشهای دشواری که ناگزیر باید در تلاش برای شکست رژیمهای موجود با به دست آوردن پایگاه اجتماعی آنها، اعم از غیرنظامی و نظامی، با آنها مواجه شوند، ضروری هستند. رهبری لازم است که بتواند وظیفه نظارت بر تبدیل دولت از یک ماشین اخاذی اجتماعی به نمایندگی از عده معدودی را به ابزاری در خدمت جامعه و اکثریت زحمتکش آن بر عهده بگیرد. تا زمانی که چنین ارگانهای پیشرو ظهور نکرده یا غالب نشدهاند، روند انقلابی بهطور اجتنابناپذیر در مراحل فرورفتگی، خیزشهای انقلابی و واکنشهای ضدانقلابی ادامه خواهد داشت.
دهه اول روند انقلابی عرب تأیید کرد که این در واقع یک روند طولانی مدت است. شکست «بهار عربی» - با جنگ های داخلی در سه کشور، و برقراری مجدد رژیم باستانی با چهره ای جدید، که در مصر حتی زشت تر بود - به هیچ وجه ثبات اجتماعی را برای منطقه به ارمغان نیاورد. فوران های اجتماعی و اعتراضات سیاسی در یک کشور پس از دیگری و در مناطق مختلف در هر کشور ادامه یافت، همانطور که در مراکش، تونس، مصر، سودان، اردن، سوریه و عراق و غیره اتفاق افتاد.
هشت سال پس از اولین موج انقلابی، منطقه شاهد دومین گشایش قیام سودانی بود که دو سال پیش در 19 دسامبر 2018 آغاز شد و در سال 2019 توسط الجزایر هیراک و قیام در عراق و لبنان دنبال شد. در مجموع، ده کشور عربی در طول دهه گذشته شاهد خیزشهایی بودهاند، به این معنی که نزدیک به نیمی از کشورهای منطقه و اکثریت قریب به اتفاق جمعیت آن، طغیانهای انقلابی عظیمی را پشت سر گذاشتهاند. علاوه بر این، تقریباً همه کشورهای عربی دیگر شاهد افزایش قابل توجه اعتراضات اجتماعی و سیاسی در دهه گذشته بوده اند. در حالی که درست است که همهگیری کووید-19 مانع از مبارزات اجتماعی موجود شده و از ظهور دیگران جلوگیری کرده است، تأثیر آن دوام نخواهد داشت، هر چند که تشدید بحران اقتصادی منطقهای تنها میتواند شعلههای خشم عمومی را بیشتر شعلهور کند. .
بزرگترین چالش پیش روی نسل کنونی انقلابیون که در جریان قیامها سیاسی شدهاند و پیشنیاز اساسی انتقال از قیام به انقلاب موفقیتآمیز، در مسئله رهبری در دو بعد تشکیلاتی و سیاسی است. . نه تنها در منطقه عربی، بلکه در سرتاسر جهان، نسل شورشی جدید به درستی از تشکیلات سیاسی و ایدئولوژیک قدیمی محتاط است، زیرا میداند که چگونه به اقتدارگرایی بوروکراتیک یا رهبری فردی ختم شد و چگونه به اصولی که ادعا میکردند تجسم میکردند، خیانت کردند. مقابله با انواع ستم های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی. بنابراین، نسل جدید شورشیان مشتاق حفظ یک ساختار مردمی افقی است، تمرکزگرایی سلسله مراتبی را رد می کند و به جای آن، هماهنگی شبکه مانند را انتخاب می کند، به شیوه ای که کمیته های مقاومت سودان به بهترین شکل نشان می دهد.
از نظر سیاسی، مانند سایر فرآیندهای انقلابی درازمدت در تاریخ، روند منطقه ای انباشته است. هر نسلی از تجربیات و شکستهای خود درس میگیرد، درسهایی که از نسلی به نسل دیگر و از کشوری به کشور دیگر در همان روند تاریخی طولانی منتقل میشود. بنابراین، ما دیدیم که چگونه موج دوم انقلابی - یا آنچه برخی از مفسران آن را "بهار دوم عربی" نامیدند - از توهماتی که موج قبلی را خدشه دار کردند، جلوگیری کرد. تنها کافی است سه کشور منطقه را که با برتری نهادهای نظامی خود مشخص می کنند، مقایسه کرد: مصر، سودان و الجزایر. در حالی که در سال 2011 و بعداً در سال 2013، توهمات در مورد نقش «نجاتبخش» تشکیلات نظامی در مصر غالب شد، جنبشهای مردمی بعدی در سودان و الجزایر هر دو از این دام اجتناب کردند و مجدداً خواستار حکومت غیرنظامی به عنوان پیششرط دموکراسی شدند. به همین ترتیب، جنبشهای عراق و لبنان هر دو موفق شدند از افتادن در دام درگیریهای فرقهای که مدتها توسط گروههای حاکم برای ایجاد تفرقه بین مردم و تحکیم هژمونی خود بر آن استفاده میشد، جلوگیری کنند.
مطمئناً از وضعیت کنونی جنبشهای مردمی، بهویژه جنبشهای جوانان، تا تحقق آرمانهای انقلابی مترقی نسل جدید فاصله زیادی وجود دارد. در همین حال، نظم ارتجاعی عربی به اقدامات متقابل خود ادامه می دهد، در حالی که رهبران آن برای مقابله با روند انقلابی منطقه ای همدست می شوند. راه رسیدن به رستگاری انقلابی مطلوب، طولانی و دشوار است، اما عزم در پیمودن آن با آگاهی از این که تنها جایگزین، ذلت و انقراض است، تقویت میشود.
###
[ترجمه از اصل عربی.]
* استاد SOAS، دانشگاه لندن.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا