از بدو پیدایش، سرنوشت جنبش کارگری ایالات متحده ارتباط تنگاتنگی با سرنوشت دموکراسی سیاسی داشته است. این ارتباط تاریخی در این زمان بیش از هر زمان دیگری واقعی به نظر می رسد. از استارباکس تا آمازون، از پیروزی های قانونی کارگران فست فود در کالیفرنیا تا ایجاد مرکز جدید سازمان دهی تحول آفرین توسط AFLCIO، نشانه های بسیاری حاکی از آن است که جنبش کارگری پس از سال ها شروع نادرست، تعدیل نیرو و عقب نشینی به حیات خود ادامه می دهد. با این حال، این انرژی امیدوارکننده در حال ادغام است، درست زمانی که دموکراسی سیاسی در این کشور - مانند بسیاری از نقاط جهان - با یک بحران عمیقتر مواجه است. اینکه آیا کارگر بتواند قدرت کاهش یافته خود را بازسازی کند، بستگی به این دارد که دموکراسی سیاسی از بحران کنونی خود جان سالم به در ببرد یا نه. و اینکه آیا دموکراسی زنده می ماند به نوبه خود به شدت به این بستگی دارد که آیا کارگر برای رهبری نه تنها تلاش برای سازماندهی کارگران، بلکه مبارزه برای دفاع و گسترش دموکراسی به پیش می رود یا خیر.
تکامل کارگر به عنوان یک نیروی پیشروی دموکراسی
پذیرش چالش رهبری یک جنبش دموکراسی در این مقطع سرنوشت ساز مطابق با تحول اتحادیه های ایالات متحده خواهد بود. در طول تاریخ خود، همانطور که من پیشنهاد خواهم کرد، کارگر از آغازی کاملاً ناقص ظهور کرد تا به قوی ترین نیروی دموکراتیزاسیون آمریکا تبدیل شود.[1] اگر بخواهیم چالشهای لحظه کنونی را درک کنیم، که در آن بقای دموکراسی ما در خطر است، درک این زمینه تاریخی بسیار مهم است.
در ابتدا مهم است که بدانیم دموکراسی و اتحادیه ها از ابتدا به هم مرتبط بودند. تشکیل اولین اتحادیه های ایالات متحده تقریباً دقیقاً با تأسیس جمهوری مصادف شد. این سازمان ها از ابتدا خواسته های دموکراتیک اعضای (مرد سفیدپوست) خود را بیان کردند. در سپیده دم قرن نوزدهم، جوامع کارآموز اعضای خود را علیه آنچه که نخبگان «توری» می دیدند، بسیج کردند. در دهه 1820، ظهور «مرکز شهرها»، اولین شوراهای مرکزی کارگری، به ایجاد احزاب کارگری در چندین شهر کمک کرد، احزابی که برای انتخاب «مکانیک ها» به سمت مناصب مبارزه می کردند و برای گسترش حق رای مبارزه می کردند. در اوایل دهه 1840، مکانیک رود آیلند ستون فقرات "شورش دور" را فراهم کرد، جنبشی که تهدیدی برای ناآرامیهای مدنی برای حذف الزامات مالکیت بود که کارگران را از رایگیری باز میداشت.
مطمئناً، دیدگاه دموکراتیک این تلاشهای ضد جنگ به همان اندازه محدود و نزدیکبینانه بود که فرهنگ سیاسی تحت سلطه مردان سفیدپوست که در آن غوطهور بودند. اتحادیه های اولیه در سال 1848 در آبشار سنکا نبودند و از حق رای زنان حمایت می کردند. آنها از الغا و اعطای حق رای به مردان سیاه پوست حمایت نکردند. مردان سیاهپوست در سال 1843 در رود آیلند امتیاز را به دست آوردند، اما علیرغم اینکه کارگران سفیدپوست با موفقیت جنبش دور را تحت فشار قرار دادند تا از تقاضای اولیه خود مبنی بر دریافت حق رای مشابه مردان سفیدپوست دست بردارد.
هم دفاع جنبش کارگری از دموکراسی و هم امتیاز آن به مردان سفیدپوست در آن دفاع تا دوران پس از جنگ داخلی ادامه یافت. در آن سالها، اتحادیه ملی کارگری (NLU)، شوالیههای کار (K of L)، و فدراسیون کار آمریکا، همگی ردای دفاع از یک دموکراسی در معرض تهدید را به خود گرفتند.
آنها از افزایش کنترل انحصاری بر دولت انتقاد کردند، به «قانون ساخته شده توسط قاضی» به دلیل تضعیف اعتصابات و اصلاحات کارگری حمله کردند، اعضای خود را به پای صندوق های رای تشویق کردند، و در مورد NLU و K of L، با احزاب سیاسی مستقل آزمایش کردند. اما دموکراسی آنها یک دموکراسی فراگیر نبود. NLU و AFL اتحادیه های تفکیک شده را تحمل کردند، K of L تا حدی به این دلیل تأسیس شد که تلاش آن برای آوردن سیاهان و سفیدپوستان به یک سازمان بسیار بحث برانگیز بود، و هر سه سازمان از حذف چینی ها حمایت کردند و مهاجران آسیایی را به عنوان ناسازگار برای شهروندی قضاوت کردند. دموکراسی در حالی که سلب حق رای آفریقایی-آمریکایی ها پس از دادگاه عالی در سال 1898، جنوب را فرا گرفت. ویلیامز علیه می سی سی پی تصمیمی که قانون اساسی بودن مکانیسمهای مختلف مورد استفاده برای پاکسازی سیاهپوستان را از فهرست رأیدهندگان واجد شرایط تأیید میکرد، AFL این مشکل را نادیده گرفت و بر مبارزه با مغازههای باز متمرکز شد.
دفاع سازمانیافته کارگری از دموکراسی تا حدی به دلیل دیدگاه محدود خود، در قرن نوزدهم به نتایج ناچیزی دست یافت. بنابراین، با طلوع قرن بیستم، ایالات متحده خود را یک دموکراسی خواند و AFL ادعا کرد که به جای کارگران آمریکایی صحبت می کند، اما در حقیقت هر دو ادعا ضعیف بودند. اکثر بزرگسالان در ایالات متحده دسترسی به رای دادن نداشتند، در حالی که AFL نماینده بخش کوچکی از طبقه کارگر متنوع کشور بود. این واقعیتها تنها زمانی شروع به تغییر کردند که گسترش دموکراسی و گسترش صفوف جنبش کارگری به پروژههای مرتبط تبدیل شدند.
ایجاد این پیوند دشوار بود. ایالات متحده قبل از جنگ جهانی اول، تنها برای بخشی از شهروندانش یک دموکراسی بود. مردان سیاهپوست توسط بند های پدربزرگ و شب سواران از انتخابات دور ماندند. سیاهان و سفیدپوستان فقیر به طور یکسان مشمول مالیات های نظرسنجی غیرقابل پرداخت بودند. علیرغم یک نیم قرن اعتراض برای حق رای، زنان تنها در وایومینگ، یوتا، کلرادو و آیداهو رای را به دست آورده بودند. در شهرهای کارخانه ای مانند نیوبدفورد، ماساچوست، کارگران اعتصابی در صورت دریافت امداد عمومی، حق رای خود را از دست دادند. در برادوک، پنسیلوانیا، سرکارگران فولاد ایالات متحده به سادگی برگه های رای دادند و به کارگران دستور دادند که به چه کسانی رای دهند. در شهرستان هوئرفانو، کلرادو، اپراتورهای زغال سنگ با مقامات محلی کار کردند تا حوزه های انتخاباتی را ترسیم کنند تا محل های رای گیری در املاک شرکت باشد و در روز انتخابات، نگهبانان مسلح به سادگی مانع از رای دادن هر کارگر بالقوه "بی وفا" می شدند. در همین حال، جنبش کارگری تنها به نفع قشر نازکی از کارگران ایالات متحده صحبت می کرد. AFL از صنایع رو به رشدی مانند فولاد، خودرو و تولید برق کنار گذاشته شد، کمتر از یک دهم حقوق بگیران را به عنوان عضویت در نظر گرفت، و اکثر اتحادیه های وابسته به آن نسبت به گسترش زنان، آفریقایی ها، اگر نگوییم خصومت آشکار، دوگانگی عمیق داشتند. آمریکایی ها، مهاجران اخیر و کارگران نیمه ماهر صنعتی.
با این حال، جنبش کارگری به آرامی شروع به تغییر کرد و هم دیدگاه خود را از دموکراسی و هم عضویت خود را به شیوه هایی که متقابلاً تقویت می شد، گسترش داد. اولین نشانههای این تغییر در دوران مترقی ظاهر شد، زمانی که اتحادیهها و متحدانشان شروع به بازخوانی درخواستهای خود برای حقوق اتحادیه به عنوان خواستههای «دموکراسی صنعتی» کردند. این عبارت در سالهای بین قتل عام لودلو در سال 1914 و پایان جنگ جهانی اول چهار سال بعد، تا حد زیادی به لطف تأثیر خود جنگ، فراگیر شد. وودرو ویلسون به طور سرنوشت سازی ورود ایالات متحده به جنگ را به عنوان یک جنگ صلیبی برای "ایمن سازی جهان برای دموکراسی" انتخاب کرد. این چارچوب به نوبه خود اهرمی برای کارگرانی فراهم کرد که شروع به تقاضای معیاری از دموکراسی در محل کار - دموکراسی صنعتی - به عنوان حق خود کردند. کارگران با اشاره به دشمن خودکامه خود، شروع به خواستار «کایز زدایی از صنعت» کردند و «خودگردانی در کارگاه» را «بخشی از دموکراسی حیاتی که ارتش های ما در فرانسه برای آن می جنگند» خواندند. ویلسون برای تسکین چنین احساساتی، هیئت ملی کار جنگی (NWLB) را در سال 1918 ایجاد کرد. این هیئت با هدایت صنایع مرتبط با جنگ به منظور اجازه انتخاب کمیته فروشگاهی که از طریق آن کارگران می توانستند با کارفرمایان خود چانه زنی کنند، تقاضاهای دموکراسی صنعتی را مشروعیت بخشید. به طور قابل توجهی، این انتخابات برای کارگران نیمه ماهر در صنایع جنگی-از جمله مهاجران، زنان، و آفریقایی-آمریکایی هایی که در آن زمان قادر به رای دادن در انتخابات سیاسی نبودند- باز نبود. در واقع، هنگامی که هیئت مدیره برگه های رأی کمیته مغازه ها را در برخی مغازه ها پخش می کرد، نه تنها زنان به رأی دادن تشویق می شدند، بلکه به رأی دهندگان دستور داده می شد که به تعداد مشخصی از نامزدهای زن رأی دهند تا اطمینان حاصل شود که زنان در کمیته های منتخب صدای خود را خواهند داشت.[2]
اگرچه تحولات کشور در زمان جنگ کوتاه مدت بود و اقدامات اضطراری مانند NWLB با سرکوب رادیکال ها تکمیل شد، جن دموکراسی صنعتی پس از جنگ نمی تواند دوباره بطری شود. دستاوردهای اتحادیه عقب نشینی شد، اما کارفرمایان نمی توانستند به سادگی وضعیت موجود را بازگردانند. مشارکت زنان در جنگ، تصویب اصلاحیه نوزدهم در سال 1920 را تسهیل کرد و به آنها رای داد. آفریقایی-آمریکایی هایی که برای مشاغل مربوط به جنگ به شمال رفته بودند و در کمیته های فروشگاهی شرکت می کردند، به طور فزاینده ای از تبعیض و محرومیت مستمر آنها از اتحادیه های پیشه وران رنجیدند و به یک نیروی سیاسی فعال در شهرهای شمالی تبدیل شدند. کارفرمایان به طور فزایندهای با اتحادیههای شرکتی آزمایش کردند تا خواستههای کارگران را برای دموکراسی صنعتی راضی کنند. خود جنبش کارگری نیز با آزمایشهای دوران جنگش با کمپینهای اتحادیههای صنعتی در صنایعی مانند فولاد و بستهبندی گوشت، که بذرهایی را برای احیای مجدد آن در دهه 1930 کاشت، تغییر داد.
طنین بین اتحادیه سازی و گسترش دموکراسی به طور چشمگیری در طول دهه های 1930 و 1940 عمیق تر شد. قانون واگنر و اتحادیه صنعتی هر دو این طنین را تقویت کردند. سناتور رابرت واگنر در توضیح اهمیت بیشتر قانون مهم خود در سال 1935، استدلال کرد که "مبارزه برای یک صدای در صنعت از طریق فرآیندهای چانه زنی جمعی در قلب مبارزه برای حفظ دموکراسی سیاسی و همچنین اقتصادی در آمریکا قرار دارد." [3] جان ال. لوئیس، به نوبه خود، توضیح داد که کنگره سازمان های صنعتی در مورد "واقع بینانه ساختن اصول دموکراسی صنعتی" بود. [4] همانطور که CIO کارگران تولید انبوه، زنان، آفریقایی-آمریکاییها و سایر اقلیتها را سازماندهی کرد و با گروههایی مانند کنگره ملی سیاهپوستان (NNC)، که برای برابری نژادی و احیای حق رای سیاهپوستان مبارزه میکرد، متحد شد. وسیله ای برای پیشرفت دموکراسی سیاسی در حال گسترش است. مشارکت ایالات متحده در جنگ جهانی دوم به نوبه خود دیالکتیک پیشبرد سازمان اتحادیه و دموکراسی سازی سیاسی را تغذیه کرد. در طول زمان جنگ، CIO و دولت فدرال برای مقابله با تبعیض نژادی و محرومیت تلاش کردند، حتی زمانی که دادگاه عالی ایالات متحده اولین ضربه مهم را به محرومیت سیاهپوستان در جنوب تا سال 1944 وارد کرد. اسمیت علیه آل رایت تصمیمی که انتخابات مقدماتی سیاسی دموکرات فقط سفیدپوستان را حذف کرد.[5]
با وجود تلفاتی که بر رادیکالهای کارگری وارد کرد و بحثهای سیاسی محدودی را که برانگیخت، دوران جنگ سرد زمینهای را برای گامی رو به جلو در دیالکتیک تقویتکننده متقابل بین سازمانهای اتحادیه و رشد دموکراسی فراهم کرد. این گام با ظهور همزمان اتحادیهگرایی بخش عمومی و مبارزات حقوق مدنی تجسم یافت، جنبشهایی که یکدیگر را تقویت کردند و کشور را به سمت تبدیل شدن به یک دموکراسی چند نژادی واقعاً سوق دادند. دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور در صحبت با AFL-CIO در سال 1961 از جنبشهای کارگری و حقوق مدنی خواست تا به عنوان «معماران دموکراسی» به هم بپیوندند تا «مرزهای دموکراسی را برای کل ملت گسترش دهند».[6] جنبش اتحادیه به شکلی نابرابر به افزایش مبارزات حقوق مدنی پاسخ داد، اما اتحادیههای بخش دولتی در میان فعالترین اتحادیهها بودند. اگرچه خود AFL-CIO از راهپیمایی کینگ در واشنگتن برای مشاغل و آزادی در سال 1963 حمایت نکرد، فدراسیون معلمان آمریکا (AFT) از جمله اتحادیه هایی بود که از این راهپیمایی حمایت کرد. یک سال بعد، جری ورف، یکی از حامیان قوی اتحاد با جنبش حقوق مدنی، به عنوان رئیس اتحادیه بخش عمومی در حال رشد، فدراسیون ایالات متحده آمریکا، کارمندان ایالتی، شهرستانی و شهرداری (AFSCME) انتخاب شد و لابیگران اتحادیه به عبور از اتحادیه کمک کردند. قانون حقوق شهروندی تا سال 1965، کارگران نقش مهمی در تامین قانون حق رای داشتند. اعتصاب بهداشتی سال 1968 ممفیس، که شرکت کنندگان آن فریاد «من یک مرد هستم» را بلند کردند و کشیش مارتین لوتر کینگ جونیور و رئیس AFSCME، جری ورف، را به سمت خود کشاندند، نمادی از اوج نیم قرن مبارزه برای گسترش بود. دموکراسی، و صفوف اتحادیه ها عمیقاً در هم تنیده شده بودند.
معکوس شدن دیالکتیک دموکراتیزاسیون/اتحادیه سازی
یادآوری اینکه چگونه ظهور عمیق کارگری سازمان یافته با مبارزه گسترده تر برای دموکراتیزه کردن آمریکا در نیم قرن بین پایان جنگ جهانی اول و ترور دکتر کینگ مرتبط بود، به ما کمک می کند ماهیت واژگونی را که در یک سوم پایانی شتاب گرفت، بهتر درک کنیم. قرن بیستم نه تنها تراکم اتحادیه کاهش یافت، بلکه گسترش دو جانبه اتحادیهگرایی و دموکراسی تجزیه شد و دیالکتیک افول تقویتکننده متقابل جایگزین آن شد.
واژگونی در "دهه طولانی 1970" آغاز شد، سال هایی که با اعتصاب ممفیس در 1968 و اعتصاب فاجعه بار PATCO توسط رونالد ریگان در سال 1981 شکسته شد. بین این رویدادها، تعدادی از تحولات شوم رخ داد. تجارت با شدت بیشتری ضد اتحادیه و سازماندهی بهتر شد. "یادداشت پاول" در سال 1971، دستور کار جاه طلبانه ای که توسط قاضی آینده دیوان عالی، لوئیس اف. پاول، پیش نویس شد، به جمع آوری ضدانقلاب علیه سیاست اصلاحات کمک کرد. به دنبال سازماندهی میزگرد کسب و کار یک سال بعد، کارفرمایان تلاش های ضد اتحادیه های خود را افزایش دادند و در پایان دهه، آنها تمایل بیشتری برای شکستن اعتصابات نشان دادند، تغییری که زمانی که ریگان محدودیت های شرکتی را حذف کرد، به سرعت بالا می رفت. در مورد اعتصاب شکن با اخراج اعتصاب کنندگان پتکو. در همین حال، در سنای ایالات متحده، یک فیلی باستر تلاش سال 1978 برای تصویب لایحه اصلاح قانون کار را که سازماندهی اتحادیه ها را تسهیل می کرد، مسدود کرد (همانطور که تهدید یک فیلیباستر بعداً مانع از تلاش برای ممنوعیت جایگزینی مهاجمان می شود، قانون انتخاب آزاد کارمندان را تصویب کنید. 2009، یا قانون امروز «حفاظت از حق سازماندهی [PRO] را به رأی گیری در سنا بیاورید).
در این دوره اخیر، دیوان عالی ایالات متحده نقشی را که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ایفا کرده بود، از سر گرفت و با حمایت از نیروهایی که قدرت اتحادیه و دموکراسی را به عقب برگردانند، کمک کرد. از جانب باکلی علیه والئو (1976)، که پول را با گفتار یکسان میدانست و حکم میداد که محدودیتهای مخارج مبارزات انتخاباتی به منزله نقض آزادی بیان است. به Citizens United (2010)، که دریچههایی را به روی اقیانوسهای «پول سیاه» در مبارزات سیاسی باز کرد. به شلبی کانتی به عنوان دارنده (2013)، که قانون حقوق رای را لغو کرد، دادگاه محدودیتها را بر روی استخرهای هنگفت پول مخفی حذف کرد، حتی زمانی که ایالتها را آزاد کرد تا رای دادن برای شهروندان دشوارتر شود. با استفاده از فرصت ایجاد شده توسط شلبی، قانونگذاران بین سال های 395 تا 2011، 2015 محدودیت جدید رای را در چهل و نه ایالت در نظر گرفتند. در همان زمان، دادگاه مجموعه ای از ضربات را علیه حقوق اتحادیه وارد کرد و بودجه اتحادیه بخش عمومی را کاهش داد. Janus v. AFSCME (2018)، محدود کردن دسترسی سازمان دهندگان اتحادیه به کارگران مزرعه در نهالستان Cedar Point v. Hassid (2021)، و این لیست ادامه دارد. از دهه 1970، تأثیر دادگاه بطور قطعی افزایش یافته است. همانطور که استادان حقوق لی اپستاین و میتو گولاتی اخیراً نشان دادهاند، دادگاه عالی جان رابرتز در گرایش به تصمیم گیری به نفع تجارت و علیه کارگران و اتحادیهها، مشابه دادگاههای دوران لوچنر و دادگاه عالی، از هر دادگاه دیگری در قرن گذشته پیشی گرفته است. قرن نوزدهم (لطفاً ببینید "دادگاه عالی ترامپ چیز جدیدی نیست: تاریخچه ظلم عالیه ها” توسط استیو فریزر در این شماره).[7]
هزینههای حمله ترکیبی ضد کارگری/ضد دموکراسی شاید در ویسکانسین به وضوح قابل مشاهده باشد، جایی که حمله موفقیتآمیز به قدرت اتحادیه توسط فرماندار اسکات واکر در سال 2009 در را به روی براندازی بسیار جسورانه حاکمیت اکثریت باز کرد. 15.2 درصد از کارکنان بخش دولتی ویسکانسین و 2011 درصد از کارگران ویسکانسین به طور کلی در مارس 10 زمانی که واکر قانون 2012 را امضا کرد و اکثر کارگران دولتی را از حقوق چانه زنی دسته جمعی محروم کرد، به اتحادیه پیوستند. در پایان سال 37، درصد کارگران دولتی که در اتحادیههای کارگری تشکیل شدهاند به 11.2 درصد کاهش یافت و تراکم اتحادیهها در مجموع به 2021 درصد کاهش یافت که شدیدترین کاهش در هر ایالت در آن دوره بود. فرسایش ادامه یافت. تا سال 7.9، تراکم کلی اتحادیه در ویسکانسین به 10 درصد کاهش یافت که تقریباً نیمی از رقم قبل از قانون 8 بود.[10] با کاهش قدرت اتحادیه، جمهوری خواهان ضد اتحادیه ویسکانسین به سمت تضعیف حاکمیت اکثریت حرکت کردند. حتی زمانی که قانون 2019 اجرایی شد، آنها به طور مخفیانه روی نقشه انتخاباتی جدید کار کردند، چنان افراطی که یک دادگاه فدرال آن را به دلایل حزبی غیرقانونی اعلام کرد، اقدامی نادر که بعداً با تصمیم دادگاه عالی ایالات متحده در سال XNUMX کنار گذاشته شد. روچو و همکاران v. علت مشترک و همکاران، که حکم دادند دادگاههای فدرال هیچ کاری برای چالش برانگیز نقشههای انتخاباتی که برای اهداف حزبی تنظیم شدهاند، ندارند. زمانی که دموکرات ها در سال 2018 مناصب فرمانداری و دادستانی کل را به دست آوردند، مجلس قانونگذاری تحت سلطه جمهوری خواهان به سرعت بسیاری از اختیارات هر دو سمت را سلب کرد. زمانی که تصمیمات بعدی دادگاه عالی ایالات متحده و ویسکانسین منجر به نقشه انتخاباتی سال 2022 شد که حتی برای جمهوری خواهان از نقشه 2011 مطلوب تر بود، جمهوری خواهان با وجود کسب آرای کمتری نسبت به دموکرات ها در سنای ایالتی مورد مناقشه، به وسعت یک مو از کسب اکثریت ضد وتو در مجلس قانونگذاری ایالت رسیدند. رقابتها، و حتی اگر فرماندار فعلی دموکرات، تونی اورز، با اختلاف نسبتاً راحت در انتخابات مجدد پیروز شد. اکنون چندین ایالت از مدل ویسکانسین پیروی می کنند.[9]
احیای کارگر به عنوان یک جنبش دموکراسی
در طول دو سال گذشته، بسیاری از بحثها در مورد وضعیت خطرناک دموکراسی ما به طور طبیعی حول محور دونالد ترامپ، دروغ بزرگ او، و هجوم حامیانش به ساختمان کنگره در 6 ژانویه 2021 بوده است و قابل درک است. در عرض دوازده ماه پس از قیام نافرجام، 440 لایحه محدود کننده دسترسی به رأی در چهل و نه ایالت ارائه شد و نوزده ایالت موفق به تصویب سی و چهار قانون از این دست شدند.10 اما حقیقت این است که تهدید کنونی دموکراسی با ترامپ آغاز نشد. و نه صرفاً با شکست دادن ترامپیسم در رای گیری به عقب برگردانده می شود. اگرچه حمله به دموکراسی در میان دوره ای 2022 شکست خورد، مطمئن باشید که این نبرد هنوز به پایان نرسیده است. نیروهای ضد دموکراسی و اتحادیه گرایی در هم تنیده شده اند و باید همزمان با آنها مقابله کرد.
اتحادیهها نه تنها میتوانند این مبارزه را رهبری کنند، بلکه اگر امیدوارند از افزایش حاشیهنشینی در سالهای آینده جلوگیری کنند، باید رهبری کنند، زیرا اگر دموکراسی به فرسایش ادامه دهد، قدرت اتحادیه نیز به همراه آن کاهش خواهد یافت. اگر اتحادیهها دفاع و گسترش دموکراسی را محور تلاش خود برای سازماندهی کارگران در اقتصاد قرن بیست و یکم قرار ندهند، این تلاشها مطمئناً توسط نهادهای غیردموکراتیکی که در نیم قرن گذشته حکومت اکثریت را ناکام گذاشتهاند، نابود خواهند کرد: - قوه قضائیه اتحادیه، مجلس سنای ایالات متحده، و حوزههای قانونگذاری سرکوبشده. در قرن بیستم، اتحادیهها بهعنوان یک جنبش دموکراسی ناقص و در عین حال کاملاً ضروری ظهور کردند، جنبشی که از یک دموکراسی چند نژادی انرژی میگرفت و به گسترش آن کمک کرد. اگر نقش مشابهی را در سالهای آینده ایفا نکند، نه اتحادیهگرایی و نه دموکراسی احتمالاً به هیچ شکل قابل تشخیصی باقی نمیمانند.
تلاش برای ایجاد یک جنبش دموکراسی به رهبری اتحادیه توسط کارگران ارتباطات آمریکا (CWA) زمانی که ابتکار دموکراسی را در سال 2013 با مشارکت NAACP، Sierra Club و Greenpeace اعلام کرد، آغاز شد. این ابتکار یک ائتلاف چتری ایجاد کرد که در طول زمان بیش از 20 سازمان را به نمایندگی از 11 میلیون نفر به عضویت خود درآورد و به دنبال بسیج آنها برای حمله به "موانع دموکراسی"، مجلس سنا، پول در سیاست و محدودیت در حق رای بود. [2022] با این حال، پس از اینکه لری کوهن، که ابتکار عمل را آغاز کرد، از ریاست CWA کنارهگیری کرد، شتاب آن از دست رفت. در سال های اخیر، رهبران اتحادیه های دیگر، از جمله رندی وینگارتن از AFT، و مری کی هنری از SEIU، در مورد تهدیدات دموکراسی صحبت کرده اند. اما اکثر اتحادیهها و رهبران آنها همچنان درگیر اهداف انتخاباتی فوری هستند و جنبش کارگری به عنوان یک کل فاقد یک تلاش چند اتحادیهای پایدار برای قرار دادن دفاع/توسعه دموکراسی در مرکز کار کارگری با خروج از انتخابات میاندورهای XNUMX است.
یک جنبش دموکراسی به رهبری کارگری چگونه خواهد بود؟ اگر تجربه کارگری در قرن بیستم درسی را ارائه میدهد، این است که چنین جنبشی، اگر میخواهد موفقیتآمیز باشد، باید چیزی فراتر از یک کمپین لابیگری برای از بین بردن نابسامانیها و تمدید حق رأی باشد، به همان اندازه که آن اهداف مهم هستند. باید ببیند که نیروی کار مبارزات خود را برای دموکراسی در اساسی ترین کار اتحادیه ها پایه گذاری می کند. همانطور که در دوران دفاع از دموکراسی صنعتی در اواسط قرن بیستم و حمایت از مبارزاتی مانند مبارزات کارگران بهداشت ممفیس انجام داد، کارگر باید دفاع خود از دموکراسی را به ابزارهای اساسی خود یعنی چانه زنی و کنش جمعی بپیوندد. خوشبختانه، ابتکاراتی مانند چانه زنی برای خیر عمومی، شبکه ای از اتحادیه ها و سازمان های اجتماعی که به گسترش افق چانه زنی و احیای ستیزه جویی کارگری اختصاص داده شده اند، اکنون در تلاش برای انجام این کار هستند.[12]
یک مکان خوب برای شروع چنین گروههایی، درخواست مرخصی با حقوق کافی برای رای دادن است. در کشوری که بسیاری از ایالتها (از جمله برخی با حضور قوی اتحادیهها مانند پنسیلوانیا، کانکتیکات، و نیوجرسی) از کارفرمایان نمیخواهند حتی مرخصی بدون حقوق را برای رای دادن ارائه کنند، و در آن کشورهای دیگر، مانند آلاباما، از کارفرمایان میخواهند که به همان اندازه کمک کنند. به عنوان یک ساعت مرخصی بدون حقوق، گرفتن مرخصی با حقوق برای رای دادن باید در اولویت کار باشد.[13] در جایی که تصویب قوانین برای کسب مرخصی دشوار است، اتحادیه ها و متحدان آنها باید مبارزه را مستقیماً به میان کارفرمایان بکشانند و از آنها بخواهند که زمان لازم برای مشارکت در دموکراسی خود را به کارگران اختصاص دهند.
و تلاش نمی تواند با پیروزی در زمان رای گیری متوقف شود. مبارزه برای دموکراسی باید رسالت هر اتحادیه را القا کند. اگر اینطور نباشد، بقای دموکراسی و جنبش اتحادیه به خطر خواهد افتاد. با نزدیک شدن به انتخابات 2024، ساعت در حال حرکت است.
یادداشت
1. برای نسخه طولانی تر این استدلال، به ساریتا گوپتا، لورن جاکوبز، استفان لرنر و جوزف مک کارتین، "اهرم و تکیه گاه: سازماندهی و چانه زنی برای دموکراسی و خیر عمومی" مراجعه کنید. کتاب کار و دموکراسی کمبریج، ویرایش ها مارک بارنبرگ و آنجلا بی کورنل (نیویورک: انتشارات دانشگاه کمبریج، 2022)، 102-16.
2. جوزف مک کارتین، جنگ بزرگ کارگری: مبارزه برای دموکراسی صنعتی و خاستگاه روابط کار مدرن آمریکا (چپل هیل: انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی، 1997)، 111-14، 60.
3. سناتور رابرت اف. واگنر، "دولت صنعتی ایده آل همانطور که واگنر آن را می بیند." مجله یکشنبه نیویورک تایمز، 9 مه 1937، 23.
4. جان ال. لوئیس، دموکراسی صنعتی (واشنگتن، دی سی: کمیته سازمان صنعتی، 1937)، 12.
5. پاتریشیا سالیوان، روزهای امید: نژاد و دموکراسی در عصر نیو دیل (چپل هیل: انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی، 1996).
6. کشیش مارتین لوتر کینگ جونیور. سخنرانی به AFLCIO، 1962، موجود در http://umdlabor.weebly. com/uploads/2/9/3/9/29397087/speech_transscript. پی دی اف، ص. 288.
7. لوچنر علیه نیویورک, 198 US 45 (1905)، تصمیم مهم دادگاه عالی ایالات متحده بود که بر اساس آن محدودیت های قانونی برای زمان کار، حق آزادی قرارداد را نقض می کند.
تحت اصلاحیه چهاردهم همچنین نگاه کنید به لی اپستین و میتو گولاتی، "یک قرن تجارت در دادگاه عالی، 1920-2020"، مجموعه مقالات پژوهشی حقوق عمومی و نظریه حقوقی دانشکده حقوق دانشگاه ویرجینیا، سری مقالات پژوهشی حقوق عمومی و نظریه حقوقی 2022-55، مجموعه مقالات پژوهشی حقوق و اقتصاد 2022-16 ، آگوست 2022، https://papers.ssrn.com/sol3/papers.cfm?abstract_id=4178504.
8. جوزف ا. انجمن جدید کارگری 22، شماره 3 (2013): 54-62; اداره آمار کار،
عضویت اتحادیه در ویسکانسین 2012، موجود در: http://www.bls.gov/ro5/unionwi.htm.
9. دن کافمن، سقوط ویسکانسین: تسخیر محافظهکاران یک سنگر مترقی و آینده سیاست آمریکا (نیویورک: WW Norton، 2018)؛ و دن کافمن، «آیا جمهوریخواهان ویسکانسین رأیگیری را بیمعنا یا مشکل خواهند کرد؟» نیویورکر، 25 ژوئیه 2022، موجود در https://www.newyorker.com/magazine/2022/08/01/will-wisconsins-republica…; بریجیت باودن، "جمهوری خواهان ویسکانسین در دستیابی به اکثریت وتو ناکام ماندند" رادیو عمومی ویسکانسین، 9 نوامبر 2022، موجود در https://www.wpr.org/wisconsin-republicans-fail-achieve-veto-proof-major….
10. «جمع بندی قوانین رأی گیری: دسامبر 2021»، مرکز برنان، موجود در https://www.brennancenter.org/our-work/research-reports/voting-laws-rou….
11. 50 میلیون نفر در حال ایجاد جنبشی برای عدالت اقتصادی و دموکراسی (واشنگتن، دی سی: کارگران ارتباطات آمریکا، 2014)، موجود در https://www.scribd.com/document/99007004/BUILDING-AMOVEMENT-FOR-ECONOMI….
12. رجوع کنید به گوپتا، "اهرم و تکیه گاه"، 110-14; جوزف ا. فصلنامه غیرانتفاعی، 21 سپتامبر 2022، موجود در https://nonprofitquarterly.org/greater-than-the-sum-of-its-parts-bcgs-i….
13. برای جزئیات بیشتر در مورد قوانین ایالتی در رابطه با حقوق رای کارگران، نگاه کنید به https://www.workplacefairness.org/voting-rights-time-off-work.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا