ولادیمیر پوتین احتمالاً محبوبترین رهبر روسیه است که تا به حال بوده است، در مطالعهای که توسط تیمی از محققان آمریکایی انجام شد، در نوامبر 80 حدود 2015 درصد را جمعآوری کرد. این امر او را بدون تردید محبوبترین رهبر جهان امروزی میسازد، اگرچه با توجه به شیوهای که او به طور معمول در غرب به تصویر کشیده میشود، برعکس فکر میکنید.
به طرز متناقضی، دلیل اصلی محبوبیت پوتین در روسیه همان دلیلی است که او در ایالات متحده و اروپای غربی بسیار مورد تحقیر قرار گرفته است. این به این واقعیت ساده اما برجسته مربوط می شود که وقتی صحبت از رهبری و شیطنت سیاسی می شود، ولادیمیر پوتین در حال بازی شطرنج است در حالی که همتایان او در لندن، واشنگتن و پاریس در حال بازی چک هستند.
این به معنای نسبت دادن فضایل اخلاقی نلسون ماندلا یا غرایز انسان دوستانه مهاتما گاندی به رهبر روسیه نیست. اما او این کاریکاتور را به طور منظم و شدید در رسانه های بریتانیا و ایالات متحده توصیف نمی کند. پوتین یک شرور مستقیماً از فیلم باند نیست، در قلعهای ترسناک در جایی در عمیقترین روسیه نشسته است و در حال برنامهریزی برای تسلط بر جهان است. برای این نوع از بیماری "اربابان جهان" باید خود را به کاخ سفید در واشنگتن، یا شاید مقر سیا در لنگلی، ویرجینیا ببرید. نه، رئیس جمهور روسیه مردی است که دشمنش را بهتر از خودشان می شناسد، و حقیقت این جمله نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی سابق را که "اگر در میان گرگ ها زندگی می کنید، باید مانند یک گرگ عمل کنید" را درک کرده و به آن پی برده است.
ایدئولوگهای غربی و اعضای تفسیر لیبرال که در ستونهای روزنامههای خود برای حمله به او صف میکشیدند، از درک آن ناتوان هستند، چه رسد به ارتش نویسندگانی که کتابهایی را تهیه کردهاند که پوتین را به عنوان چنگیزخان آخرالزمان ترسیم میکنند. ، زخم های عمیقی است که در معرض آزادی و دموکراسی این کشور به سبک غربی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه 1990 بر روان روسیه باقی مانده است.
نائومی کلاین، روزنامهنگار و نویسنده کانادایی، آن را با جزئیات پزشکی قانونی در کار بینظیر خود بیان میکند. دکترین شوک (پنگوئن، 2007). کلاین تأثیر شوک درمانی بازار آزاد بر روسیه تحت ریاست جمهوری بوریس یلتسین را چنین توصیف می کند: «در غیاب قحطی، طاعون یا نبرد بزرگ، هرگز این همه در مدت زمان کوتاهی این همه از دست نداده اند. تا سال 1998 بیش از 80 درصد مزارع روسیه ورشکست شده بودند و تقریباً هفتاد هزار کارخانه دولتی تعطیل شده بودند و همهگیری بیکاری را ایجاد میکرد. در سال 1989، قبل از شوک درمانی، 2 میلیون نفر در فدراسیون روسیه با کمتر از 4 دلار در روز در فقر زندگی می کردند. بر اساس گزارش بانک جهانی، زمانی که شوکدرمانگران «داروی تلخ» خود را در اواسط دهه نود تجویز کردند، 74 میلیون روس زیر خط فقر زندگی میکردند.
کلاین همچنین فاش می کند که تا سال 1994 میزان خودکشی در روسیه دو برابر شده و جنایات خشونت آمیز چهار برابر شده است.
با توجه به ویرانیهای وارد شده بر اقتصاد و جامعه روسیه توسط گوروهای بازار آزاد غربی و شاگردان روسی آنها در آن دوره هولناک، بهبود این کشور به حدی است که اکنون میتواند با تکقطبی تحت رهبری واشنگتن در جایی که قبلاً کنترل نشده بود، به چالش بکشد و در برابر آن مقاومت کند. به عنوان یک دستاورد خیره کننده محسوب شود.
پوتین به پشتوانه نقش خود در سرکوب خشونت آمیز قیام چچن که در بحبوحه هرج و مرج فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد، در روسیه به قدرت رسید. این یک درگیری وحشیانه و خونین بود که بدون شک در آن جنایاتی صورت گرفت، همانطور که در هر درگیری وجود دارد، تا اینکه قیام در نهایت سرکوب شد و حکم مسکو بازگردانده شد. افسر سابق کا گ ب به عنوان یکی از اعضای کلیدی تیم بوریس یلتسین در کانون توجه قرار گرفت و به عنوان یک جفت دست امن در نظر گرفته شد که او را به صحنه سیاسی و اولین دوره ریاست جمهوری او در سال 2000 پس از مرگ یلتسین سوق داد.
از آن زمان پوتین برای احیای اقتصاد روسیه همراه با احساس غرور ملی و اعتبار آن در صحنه جهانی تلاش کرده است. از دست دادن آن اعتبار در نتیجه نابودی دوران شوروی، تأثیر فاجعهباری بر انسجام اجتماعی در کشوری داشت که مدتها به دستاوردهای خود بهویژه نقشش در شکست نازیها در جنگ جهانی دوم افتخار میکرد.
رئیس جمهور جدید روسیه با بازگشت کشور به وضعیت سابق خود به عنوان یک قدرت محترم که نمی تواند و نمی تواند مورد قلدری غرب قرار گیرد، اعتبار دارد. تلاش برای استفاده از گرجستان به عنوان پنجه گربه در سال 2008 به سرعت مورد توجه قرار گرفت، و همینطور تلاش برای انجام همین کار با اوکراین اخیراً انجام شده است. همه این عبارات در مورد اهداف توسعه طلبانه پوتین تلاشی برای پرتاب دود بر برنامه توسعه طلبانه خود غرب در شرق اروپا با هدف پرتاب کردن اهداف توسعه طلبانه است. بند ناف سرویس بهداشتی در اطراف روسیه به دنبال دستور کار جنگ سرد.
تغییر نقش فعلی روسیه در خاورمیانه، همراه با رشد اقتصادی وحشیانه چین و نفوذ فزاینده، گواه این است که روزهای تک قطبی و هژمونی بلامنازع غرب رو به پایان است. این بیش از هر عامل دیگری در ریشه روسوفوبیا غیرمنطقی است که با شور و اشتیاق در غرب عرضه می شود.
پرجمعیت ترین کشور اروپا مستعمره یا نیمه مستعمره غرب نبوده و نخواهد بود. برای افرادی که در حال حاضر نمی توانند هیچ رابطه ای با روسیه را جز به عنوان یک دشمن مرگبار یا شکست خورده تصور کنند، هر چه زودتر این واقعیت را بپذیرند، زودتر ثبات در مناطقی مانند اروپای شرقی و خاورمیانه برقرار می شود.
در حالی که ولادیمیر پوتین و دولت او فراتر از انتقاد نیستند - در واقع دور از آن - اعمال ناشایست آنها در مقایسه با سوابق دولت های غربی در تخریب یک کشور پس از دیگری کم رنگ است. خاورمیانه، ریاست بر اقتصاد جهانی که چیزی جز بدبختی و ناامیدی برای میلیون ها نفر در داخل و خارج از کشور کاشته است و منجر به عادی سازی بحران و هرج و مرج می شود.
اعمال آنها، همانطور که آن مرد گفت، تمام شیاطین جهنم را شرمنده می کند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
این نیاز به گفتن داشت.