خوانندگان معمولی لنز رسانه ای می دانند که ما به طور کلی بر عملکرد رسانه های "لیبرال" تمرکز کرده ایم. دلیل این امر این است که فرض می کنیم واضح است که رسانه های «جناح راست» – برای مثال تایمز و تلگراف – نباید جدی گرفته شوند. ما معتقدیم که برای بسیاری از مردم، این ایده که ما مطبوعات آزاد داریم ریشه در این باور دارد که گاردین، آبزرور، ایندیپندنت، نیو استیتسمن و حتی بیبیسی تامینکنندگان آشکار و صادقانه حقیقت هستند. همانطور که امیدواریم نشان دهیم، این رسانه ها یک فاجعه دموکراتیک و اخلاقی هستند و در واقع برای سرکوب دولتی-شرکتی دموکراسی و حقیقت حیاتی هستند.
ما تاکنون برخی از ویژگیهای کلیدی کنترل فکر در جامعه دموکراتیک را شرح دادهایم: ترویج مفسران، حقایق و ایدههای دوستدار تأسیس. حذف (یا تبعید سریع) مفسران، حقایق و ایدههای پرهزینه تأسیس؛ تأثیر استقرار در انتصابات مدیریت ارشد رسانه؛ نفوذ تبلیغ کنندگان قدرتمند؛ فشار دولت های دوستدار تجارت؛ لکه دار کردن صداهای مخالف؛ و توسل به گستاخی و سوء استفاده یا سکوت در پاسخ به انتقاد صادقانه.
اگر همه اینها به نحوی نتوانند انگیزههای مخالف را در جریان اصلی خفه کنند، آنگاه قدرت دولتی-شرکتی همیشه میتواند به ورشکستگی تکیه کند.
ادوارد هرمان و نوام چامسکی در کار کلاسیک خود در مورد رسانه، رضایت تولید - اقتصاد سیاسی رسانههای جمعی، توضیح میدهند که چگونه میتوان از فلک برای حمله به صداهای مخالف در رسانههای جریان اصلی و فراتر از آن استفاده کرد:
فلاک به پاسخ های منفی به یک بیانیه یا برنامه رسانه ای اشاره دارد. ممکن است به شکل نامه، تلگراف، تماس تلفنی، دادخواست، شکایت، سخنرانی و لوایح در مقابل کنگره، و سایر اشکال شکایت، تهدید، و اقدامات تنبیهی ... اگر فلک در مقیاس بزرگ تولید شود، یا توسط افراد یا گروه هایی با منابع قابل توجهی، می تواند برای رسانه ها ناراحت کننده و پرهزینه باشد... توانایی تولید فلک، و به خصوص فلک که پرهزینه و تهدیدکننده است، با قدرت مرتبط است. (هرمن و چامسکی، رضایت تولید، پانتئون، 1988، ص26)
پاسخ ساندی تلگراف به گزارش اخیر بی بی سی نمونه ای از این موضوع است.
راگه عمر در هفته گذشته (1 آوریل 4) در بی بی سی 2002، ادعاهایی مبنی بر "انفجار موارد سرطان از زمان جنگ خلیج فارس" در جنوب عراق گزارش داد. عمر افزود: «فقط عراقی ها نیستند که معتقدند آلوده شده اند، کهنه سربازان بریتانیایی جنگ خلیج فارس همین ترس را دارند.»
عمر از طریق "تعادل" نظرات مقامات غربی را نیز گزارش کرد:
دولت های غربی می گویند که هیچ ارتباط ثابت شده ای بین اورانیوم ضعیف شده (DU) مورد استفاده برای نابودی این تانک های عراقی و افزایش تعداد موارد سرطان در این منطقه وجود ندارد، اما پزشکان عراقی در این منطقه می گویند که شواهد و مدارک در این زمینه وجود دارد. چشمانشان هر روز موارد سرطان در اینجا از زمان جنگ خلیج فارس بیست برابر شده است. بسیاری از سرطانهای نادر و تهاجمی مرتبط با تشعشع هستند - حتی کودکان چهار ساله نیز به سرطان رحم مبتلا شدهاند. مقامات ممکن است از این به عنوان تبلیغات استفاده کنند، اما این از این واقعیت که مردم عادی عراق همچنان در حال مرگ هستند کم نمی کند.
عمر به وضوح این تصور را ایجاد کرد که ادعاهای افزایش بیست برابری را معتبر میدانست - یک بار دیگر این تصور پوچ که روزنامهنگاران همیشه «بیطرف» هستند (روزنامهنگاران ممکن است آشکارا نظرات شخصی خود را اعلام نکنند، اما حقایقی را که استفاده میکنند و میزان آن را اعلام کنند. که آن حقایق به آنها برجسته می شود، ناگزیر تحت تأثیر نظرات شخصی قرار می گیرند). اما با توجه به اهریمنسازی رژیم عراق توسط سیاستمداران و رسانهها، میتوان افکار عمومی بریتانیا را به خاطر نگاه کردن به ادعاهای «عراقیها» با شک و تردید قابلتوجهی بخشید. و البته هیچ کس تصور نمی کند که جانبازان بریتانیایی جنگ خلیج فارس، هر چند صادقانه، متخصص پزشکی هستند.
مانند همیشه، موضوعات بحث برانگیز در جریان اصلی مطرح میشود، اما وزن مسابقه به گونهای است که نتیجه آن تقریباً مورد تردید نیست: بینندگان دعوت میشوند بین استدلالهای «عراقیهای» بسیار بداخلاقی و کهنهکاران بیکار جنگ خلیج یکی را انتخاب کنند. در یک گوشه، و دولت اعلیحضرت، در گوشه دیگر - مخالفان واقعا قدرتمند و معتبر خط دولت در جایی دیده نمی شوند.
خوانندگان رسانه لنز با این سبک گزارش از هشدارهای رسانه قبلی آشنا خواهند شد. بنابراین جان دریپر از ITN گزارش داد که «رهبر عراق» «غرب را به خاطر سختیهایی که [مردم عراق] تحمل میکنند، مقصر میداند». (John Draper, ITN, 10:30 News, 20 فوریه 2001)
به نظر می رسد که هیچ دیپلمات ارشد سازمان ملل یا آژانس امدادی «غرب را به خاطر سختی ها مقصر نمی دانند»، فقط صدام حسین.
دیوید لوین، خبرنگار بیبیسی، در گزارشی درباره موضوع «تحریمهای هوشمند» گفت که وزارت امور خارجه به او گفته است که هدف از بررسی تحریمها «تمرکز بهتر تحریمها بر نفت و تسلیحات و تلاش برای بازگرداندن تبلیغات است. جنگ.” (دیوید لوین، بی بی سی 10 ساعت نیوز، 20 فوریه 2001)
با فرض اینکه دیپلماتهای ارشد سازمان ملل متحد و آژانسهای امدادی درگیر «تبلیغ» نباشند، ما دوباره با یک رقابت مستقیم بین رژیم عراق و دولتهای غربی روبرو هستیم. و در حالی که رژیم عراق به طور بی پایان مورد اهریمن قرار گرفته است، سخنان رهبران ارشد غربی به طور مداوم با احترام، احترام و حتی ترس گزارش می شود. از خبرنگاران بیبیسی مانند استفان ساکور برای همیشه در مقابل عظمت آگوست که ساختمان کنگره و کاخ سفید ایستادهاند فیلم میگیرند و آنچه را که «واشنگتن معتقد است»، «دولت بوش اصرار دارد» و آنچه «لندن موافقت میکند» را توصیف میکنند. ارتباط با خدایان تحلیف روسای جمهور و دیگر مراسم بی پایان دولتی به حمایت از این توهم کمک می کند.
روند خدایی شدن آنقدر قدرتمند است که حتی جورج دبلیو بوش که قبلاً به عنوان یک شخصیت پوچ و کمیک به تصویر کشیده می شد، اخیراً تصویری تأثیرگذار از چهره مصمم و پرشور خود در بسیاری از صفحه اول گاردین پخش شد. در بالا، تیتر یک بنر بزرگ بود: "بس است - بوش". (جولیان بورگر و ایون مک اسکیل، گاردین، 5 آوریل 2002). و در زیر این کلمات قاطعانه: "آقای بوش از باغ گل رز کاخ سفید صحبت کرد، به هر دو طرف درگیری اسرائیل و فلسطین روشن کرد که صبر او به پایان رسیده است."
رؤسای جمهور ایالات متحده با توجه به ضعف های ناخودآگاه ما، به طور مداوم به عنوان شخصیت های پدری غول پیکر معرفی می شوند - والدینی فوق العاده قدرتمند اما دلسوز که مصمم هستند از ما، فرزندانشان محافظت کنند، حتی اگر به معنای صدمه زدن به دیگران باشد. بنابراین، در گزارش دیگری از گاردین، بورگر از بوش نقل میکند:
من تصمیم گرفتم که صدام باید برود. این چیزی است که من حاضرم با شما به اشتراک بگذارم.» (جولیان بورگر، مایکل وایت و ایون مک اسکیل، "بوش: ما از شر صدام خلاص خواهیم شد"، 6 آوریل 2002)
در واقع، البته، بوش شخصیت پدری قدرتمند و مهربانی نیست که در قلب ما بهترین منافع را داشته باشد. او سخنگویی است که توسط افراد قدرتمند تجاری بزرگ و به دنبال برنامه ظالمانه آنها انتخاب و کنترل می شود. خود بورگر سال گذشته به واقعیت اشاره کرد:
در دولت بوش، کسب و کار تنها صدایی است که در یک دموکراسی میتوان به یک دولت تجاری، تجاری و تجاری نزدیک شد.» (بورگر، «همه تاجران رئیس جمهور»، گاردین، 27 آوریل 2001)
برای بازگشت به گزارش بی بی سی، عمر به جای استناد به عراقی ها و کهنه سربازان جنگ خلیج فارس، می توانست رقبای بسیار معتبرتری را در گوشه مخالف دولت های غربی قرار دهد. به عنوان مثال، او میتوانست به پروفسور داگ روکه، مدیر سابق پروژه اورانیوم ضعیف شده پنتاگون، اشاره کند که بریتانیا و آمریکا را در مورد خطرات مرگبار سلامتی سربازان غربی توسط گلولههای اورانیوم ضعیف شده (DU) توضیح داده و ادعا میکند که به غرب هشدار داده است. دولتها در سال 1991 معتقد بودند که پوستههای DU میتوانند باعث سرطان، بیماریهای روانی و نقایص مادرزادی شوند.
به گفته روکه، استاد سابق علوم محیطی در دانشگاه جکسونویل، با وجود افزایش تلفات نیروهای متحدی که در خلیج فارس به دلیل بیماریهای مرتبط با قرار گرفتن در معرض DU، از جمله سندرم جنگ خلیجفارس، میجنگند، ایالات متحده و بریتانیا این خطرات را پنهان کردهاند. او در سال 1999 کمیته منتخب دفاع مشترک را در مورد خطرات DU توضیح داد. روکه می گوید:
از سال 1991، گزارشهای متعدد وزارت دفاع ایالات متحده اعلام کردهاند که عواقب DU ناشناخته است. آن یک دروغ است. به آنها گفته شد. به آنها هشدار داده شد.» (به نقل از Felicity Arbuthnot و Neil Mackay، "متفقین "در سال 1991 از خطرات سرطان اورانیوم گفتند" - اسناد فاش شده پشتیبان ادعای سرپوش گذاشتن، Sunday Herald، 7 ژانویه 2001)
روکه از طرف وزارت دفاع ایالات متحده ماموریت یافت تا پاکسازی عربستان سعودی و کویت را پس از جنگ خلیج فارس سازماندهی کند. در عربستان سعودی، روکه و مردانش وسایل نقلیه و اعضای بدن آلوده را دفن کردند و سایر تجهیزات را به یک مرکز ضدعفونی هسته ای در ایالات متحده بازگرداندند. حداقل 10 مرد جان باختند. تنها مردی از تیم 50 نفری که بیمار نشد، لباس کامل محافظ رادیواکتیو پوشید. امروز خود روکه به شدت بیمار است - او به سختی نفس میکشد، ریههایش زخمی شده و مشکلات پوستی و آسیب کلیوی دارد.
او میگوید: «DU ماده کابوسهاست. برای 4,500 میلیون سال سمی، رادیواکتیو و آلوده است. این بیماری باعث لنفوم، اختلالات عصبی – روان پریشی و آسیب کوتاه مدت حافظه می شود. در مایع منی، باعث نقص مادرزادی می شود و سیستم ایمنی را از بین می برد. (نقل شده، همانجا)
نیوساینتیست گزارش می دهد:
"روکه... تردیدی ندارد که چه چیزی او را بیمار کرده است - تماس با فلز رادیواکتیو. سه سال پس از کار او در خلیج فارس، وزارت انرژی ایالات متحده ادرار او را آزمایش کرد. آنها دریافتند که سطح اورانیوم در نمونه او بیش از 4,000 برابر بیشتر از حد ایمنی ایالات متحده 0.1 میکروگرم در لیتر است. (راب ادواردز، «برای رسیدگی خیلی داغ»، نیوساینتیست، 5 ژوئن 1999)
ساندی هرالد یک سند محدود وزارت دفاع به تاریخ 25 فوریه 1991 - چهار روز قبل از آتش بس جنگ خلیج فارس - گزارش داد. در این بیانیه آمده است که هنگام نزدیک شدن به پوستههای DU باید از لباسهای محافظ کامل و ماسکهای تنفسی استفاده کرد و بقایای انسان در معرض DU باید قبل از دور انداختن با شیلنگ شلنگ بسته شوند:
این سند - با کد 25/22/40/2 - می گوید استنشاق یا بلع ذرات از پوسته های [DU] یک خطر برای سلامتی است و قرار گرفتن در معرض آن باید به عنوان "قرار گرفتن در معرض اکسید سرب" تلقی شود. گرد و غبار DU روی مواد غذایی منجر به آلودگی می شود. (Sunday Herald, op., cit)
عمر همچنین می توانست از میچیو کاکو، استاد فیزیک در دانشگاه سیتی نیویورک نقل کند که گفته است:
"در نهایت، زمانی که فصل آخر نوشته شود، DU بخش بزرگی از سرزنش [مشکلات بهداشتی در عراق] را بر عهده خواهد داشت" (اسکات پیترسون، "عوارض DU در عراق و کویت: افزایش بیماری؟" کریستین ساینس مانیتور، 29 آوریل 1999)
بیشتر نگرانی ها در مورد اورانیوم ضعیف شده روی ذرات غبار باقی مانده پس از سوزاندن گلوله در اثر برخورد متمرکز است. به گفته داگلاس کالینز، فیزیکدان سلامت به مدت 20 سال و مدیر ایمنی مواد هسته ای در آتلانتا، ذرات کوچکی که توسط باد حمل می شود می توانند وارد بدن انسان شوند، جایی که انتشار ذرات آلفا می تواند به سلول ها بسیار آسیب برساند.
یک مطالعه در سال 1990 که توسط ارتش ایالات متحده انجام شد، DU را با سرطان مرتبط کرد و بیان کرد: "هیچ دوزی آنقدر کم نیست که احتمال اثر آن صفر باشد." (همانجا) دکتر آصاف دوراکوویچ، که از سال 1989 تا 1997 رئیس پزشکی هسته ای در مرکز پزشکی وزارت امور کهنه سربازان ایالات متحده بود، استدلال می کند که حتی کوچکترین دوز آلفای داخلی "خطر رادیواکتیو بالا" است. (همانجا)
یکی از یادداشت های ایمنی، که توسط ارتش ایالات متحده در سال 1991 نوشته شده است، می گوید که یک گلوله DU سوخته که توسط نیروهای ایالات متحده کشف شد، 260 تا 270 میلی راد در ساعت تشعشع می کرد. «محدودیت کنونی [NRC] برای کارگران بدون تشعشع 100 میلیراد در سال است» (همان).
گلوله های DU همچنین در حمله ناتو علیه صربستان در سال 1999 مورد استفاده قرار گرفت. دانشمندان مؤسسه ملی حفاظت از سلامت مقدونیه در طول جنگ هوایی، 2000 برابر بیشتر از سطوح معمولی تشعشعات آلفا در هوا را شناسایی کردند. سربازان یوگسلاوی گلولههای DU را در بویانوویچ در جنوب پیدا کردند و یک تیم بینالمللی به رهبری سوئیس وقتی گلولههای زیادی را در یک برج رادیویی در نزدیکی Vranje حفر کردند، متوجه «رادیواکتیویته جدی» شدند. (اسکات پترسن، "اورانیوم ضعیف شده در کوزوو و عراق تسخیر شده است"، کریستین ساینس مانیتور، تابستان XNUMX)
در کوزوو، ناتو به گروههای مینزدایی غربی گفته بود که «احتیاط کنند» و از خودروهای زرهی منهدم شده بالا نروند. در اکتبر، سرهنگ اریک داکسون، کارشناس ارشد رادیولوژی ارتش ایالات متحده، گفت: «بهترین چیزی که می توانم به کسی در مورد ورود به یک وسیله نقلیه آلوده یا خودروی آسیب دیده بگویم این است: «این کار را نکنید. این مکان خطرناکی است.» (همانجا)
Siegwart-Horst Gunther، اپیدمیولوژیست آلمانی و رئیس صلیب زرد بین المللی، که برای محافظت از سلامت کودکان راه اندازی شده است، گفت که تحصیلاتش در عراق از سال 1991 او را به این باور رسانده است که تماس با بقایای سلاح های DU با افزایش شدید بیماری های عفونی مرتبط است. نقص سیستم ایمنی، سندرم های شبیه ایدز، اختلالات کلیوی و ناهنجاری های مادرزادی. (ریچارد نورتون-تیلور، "هشدار گلوله های اورانیوم برای جایگزین کوزوو شاید: وزارت دفاع متهم به پنهان کردن حقیقت"، گاردین، 31 ژوئیه 1999)
اکنون ممکن است هیچ یک از اینها ثابت کند که عراقی ها به دلیل اورانیوم ضعیف شده دچار مرگ و میر دسته جمعی شده اند، اما نکته اینجاست که تا آنجایی که به افکار عمومی بریتانیا مربوط می شود، مطمئناً این نوع شواهد بسیار گویاتر و قانع کننده تر از ادعاهای عراقی ها هستند. پزشکان و کهنه سربازان جنگ خلیج فارس که در گزارش بی بی سی ذکر شده است. در اینجا، در واقع، به یک قانون نانوشته گزارش رسانهای میرسیم: استدلالهای حاکمیت عموماً بر اساس قویترین شواهدشان در بحثهای عمومی آزمایش میشوند. استدلالهای مخالف عموماً بر اساس ضعیفترین شواهد مورد آزمایش قرار میگیرند. این یکی از تحریفات قدرتمند و پنهان رسانه های حاکمیتی است.
اما حتی این برای روزنامه نگاران مطبوعات جناح راست که در برابر هرگونه نشانه ای از مخالفت در جریان اصلی انتقاد می کنند، کافی نیست. کریس هستینگز و شارلوت ادواردز در مقالهای با عنوان «بیبیسی به دلیل انتشار ادعای تبلیغات سرطان عراق مورد انتقاد قرار گرفت» (ساندی تلگراف، 7 آوریل 2002):
بیبیسی پس از پخش گزارشی مبنی بر اینکه گلولههای متفقین در جنگ خلیج فارس باعث سرطان در کودکان عراقی شده است، به تبلیغ از طرف صدام حسین متهم شد.
دانشمندان برجسته خبر راگه عمر، خبرنگار بیبیسی را محکوم کردهاند که در آن او ادعا میکند که ارتباط مستقیمی بین مهمات اورانیوم ضعیف استفاده شده در درگیری و افزایش سرطان در دوران کودکی وجود دارد.
از قضا، با توجه به شکست عمر در مصاحبه با دانشمندان و کارشناسان غربی که در بالا ذکر شد، این گزارش ادامه میدهد:
آقای عمر که از بیمارستانی در شهر بصره در جنوب عراق صحبت می کرد، اظهار داشت که پزشکان عراقی از پایان جنگ خلیج فارس افزایش 20 برابری در همه سرطان ها را گزارش کردند. او ادعاهای عراقی ها را نقل کرد که چنین مواردی قبل از شروع درگیری در سال 1991 وجود نداشت... اما این گزارش بر اساس تحقیقات علمی جدید بی بی سی نبود و با هیچ دانشمند غربی مصاحبه ای انجام نداد.
اگرچه ما در بالا اشاره کردیم که عمر تا چه حد نتوانسته است شواهد موجود و معتبر را گزارش کند که ادعاهای دولت در مورد ایمنی DU را به چالش می کشد، ساندی تلگراف دقیقاً حقیقت را با تکرار مکرر پیشنهاد اینکه عمر در دستفروشی طرفداران عراقی مقصر بوده است، برعکس می کند. "تبلیغ":
«آقای عمر نگفت که مشمول محدودیت های گزارش دهی است، حتی اگر مقامات عراقی همیشه او را همراهی می کردند.
ماهیت این گزارش که هفته گذشته در اخبار ساعت 1 BBC10 پخش شد، بیبیسی را در معرض گمانهزنی قرار داد - که توسط این شرکت به شدت تکذیب شد - مبنی بر اینکه این بیبیسی سعی در جلب لطف رژیم عراق برای دسترسی به آن دارد. به کشور در صورت وقوع جنگ.
پیتر هاین، وزیر امور خارجه، شب گذشته گفت: «هر روزنامه نگار انگلیسی، به ویژه روزنامه نگاری که برای بی بی سی از عراق گزارش می دهد، مطمئناً باید آگاه باشد که این کار را فقط به این دلیل انجام می دهد که رژیم عراق از آنها می خواهد. روزنامه نگاری عینی در عراق تقریباً غیرممکن است.» (ساندی تلگراف، همانجا)
این یک لکه گیری تکان دهنده است، به ویژه با توجه به آنچه عمر در گزارش خود حذف کرده است - بدون شک رژیم عراق ترجیح می داد عمر با برخی از دانشمندان غربی که در بالا ذکر شد مصاحبه کند.
در نهایت، در صورتی که خوانندگان شک داشته باشند، مقاله بار دیگر گزارش بی بی سی را به عنوان یک تکه تبلیغاتی طرفدار عراق لکه دار می کند:
«وین ری، معاون رئیس جمعآوری اخبار بیبیسی، معامله با عراق برای دسترسی به این کشور در صورت وقوع جنگ را رد کرد. او گفت: من می توانم به طور قاطع آن را رد کنم. بی بی سی به دلیل آنچه ما گزارش می کنیم، به طور منظم ترین سازمان رسانه ای ممنوعه در عراق است. اگرچه این درست است که بگوییم آنها اغلب ما را راه نمیدهند، اما استانداردهای خود را به خطر نمیاندازیم.»
ساندی تلگراف ترکیبی از تبلیغات، پیشنهاد توطئهآمیز و تهمت زدن معمولاً ارزش اظهار نظری را ندارد، اما در این موقعیت احساس میکنیم که میتوان درسهای مفیدی گرفت. مقاله ساندی تلگراف یک نمونه عالی از این است که چگونه، وقتی رسانههای «لیبرال» حتی شروع به خروج از خط دوستدار استقرار میکنند، دستگاههای قدرتمند فلک در دسترس هستند تا آنها را تحت فشار قرار دهند تا آنها را مجبور به بازگشت به خط کنند. علیرغم توهم یک بحث شدید، نه گزارش بی بی سی و نه ساندی تلگراف هیچ مدرکی مبنی بر به چالش کشیدن موضع دولت در مورد DU ارائه نکردند که احتمالاً بینندگان و خوانندگان بریتانیایی آن را جدی و معتبر می دانند.
این فقط یک نمونه دیگر از این است که چگونه جامعه ما برای کنترل اذهان عمومی با سرکوب حقیقت و ترویج دروغ تکامل یافته است، بنابراین کشتار بیگناهان را در خارج از کشور برای کسب قدرت و سود تسهیل می کند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا