ما در یکی از آن لحظات تاریخی زندگی میکنیم که فریاد جمع کردن طبقه کارگر به سوی ظرفیتهای جدید، همبستگیهای جدید و امید ملموس است. سوال مهم این نیست که حملات به بخش عمومی تا کجا پیش خواهد رفت. سوال واقعی این است که تا کجا آنها را رها خواهیم کرد. واکنش فعالان طبقه کارگر در داخل و خارج از اتحادیه ها چگونه خواهد بود؟ آیا طرح متقابلی داریم؟ ما یکی را آماده می کنیم؟ آیا می توانیم به اندازه کسانی که به ما حمله می کنند قاطعانه عمل کنیم؟
آنچه در خطر است فقط دور جدیدی از امتیازات نیست. عواقب عمیقترین بحران سرمایهداری از زمان رکود بزرگ، برای نخبگان سیاسی و اقتصادی فرصتی فراهم کرده است که دو تغییر بلندمدت را در خود جای دهند: کاهش و خصوصیسازی خدمات عمومی در مقیاسی که قبلاً دیده نشده بود، و - با اتحادیههای بخش خصوصی. ویران شده از از دست دادن شغل و ناتوانی در گسترش قابل توجه اتحادیه - تضعیف سنگر باقی مانده اتحادیه گرایی، کارگران بخش دولتی.
حمله به خدمات عمومی معمولاً در قالب "کاهش" مطرح می شود، اما بسیار مهم است که آن را به خصوصی سازی نیز مرتبط کنیم. مدتی است که شرکتها به دنبال سود بردن از خدمات عمومی هستند و این مستقل از اینکه آیا کسری وجود دارد یا نه، ظاهر شده است. دولتها با تغییر ساختار نحوه سازماندهی و ارائه این خدمات به گونهای که در صورت لزوم، تکه تکه خصوصیسازی شوند، در حال تطبیق با آن هستند.
از بحران مالی دولت برای تسریع این روند استفاده می شود. نتیجه نهایی از دست دادن خدماتی خواهد بود که به طور خصوصی سودآور نیستند و کیفیت و دسترسی را قربانی می کند - در حالی که هزینه بیشتری می پردازیم - برای مراقبت های بهداشتی، جمع آوری زباله، خدمات آب و برق، پست، و تمام خدمات دیگری که پس از آن به خرید (یا هنوز تامین مالی نیاز داریم) از طریق مالیات ما).
یک پاسخ مؤثر مستلزم حرکتی بسیار قوی تر از آنچه در حال حاضر داریم است. این به موضوع دوم می رسد: حمله به اتحادیه ها. بدیهی است که ما نیاز به مبارزه داریم. ما از تجربه می دانیم که اگر این کار را نکنیم، فقط طرف مقابل را به تهاجمی تر شدن دعوت می کند. اما با توجه به آنچه ما با آن روبرو هستیم - دولتی متعهد به تغییر اساسی قوانین - همچنین واضح است که "تجارت طبق معمول"، حتی اگر ستیزه جویانه تر باشد، کافی نخواهد بود. ما باید این مبارزه را به روشهای جدیدی درگیر کنیم و این به معنای ارزیابی مجدد همه چیز در مورد ساختارها، فرآیندها و استراتژیهای خودمان است.
انتخاب های استراتژیک: رهبری مبارزه برای خدمات عمومی
اتحادیهها بهعنوان سازمانهای مقطعی و نه طبقاتی ظاهر شدند. آنها کارگران را در یک محل کار یا بخش خاص متحد کردند و بر کسب سود برای آن اعضای خاص متمرکز شدند. در زمان های قبلی، این به مزایای مهمی دست یافت که متعاقباً به دیگران فراتر از بخش اتحادیه منتقل شد. اما وقتی شرایط تغییر کرد و شرکتها و دولتها به این نتیجه رسیدند که برای حفظ سود باید دستاوردهای طبقه کارگر معکوس شود، ما آمادگی مقابله با تهاجم جدید آنها را نداشتیم. میراث تمرکز بر غرامت و شرایط خود ما را در برابر آخرین حملات متلاشی و آسیب پذیر کرد.
دولت ها مدتی است که از این ضعف سوء استفاده می کنند و اکنون با شدت بیشتری سعی می کنند از کسری های مالی برای منزوی کردن کارکنان بخش دولتی استفاده کنند. این شامل چارچوب بندی انتخاب به عنوان انتخاب بین سطح پاداش کارگران و سطح خدمات عمومی است. با توجه به این که بقیه طبقه کارگر آن را به چانه می اندازند، این واقعیت که بخش دولتی نسبتاً خوب است، خطر جدایی آن از بقیه طبقه را تشدید می کند. عقبنشینیها در بخش خصوصی، کاهش بیمههای شغلی و افزایش کار بیثبات، کاهش مداوم نرخ کمکهای اجتماعی، همگی باعث رنجش کارکنان بخش دولتی میشوند.
برای این استدلال که ما همیشه از خدمات اجتماعی بهتر حمایت کردهایم، به قطعنامههای کنفرانس مترقی خود اشاره کنید و اصرار کنید که ثروتمندان باید برای پرداخت خدمات مناسب مالیات بگیرند و غرامت عادلانه همه معتبر است، اما کسانی را که نیاز داریم متقاعد کنیم. تعهد ما باید در عمل و از طریق اولویت هایی که تعیین می کنیم و انجام می دهیم ثابت شود. این به معنای انجام یک انتخاب استراتژیک است: ما باید تمرکز خود را از چانه زنی سنتی جمعی به شناسایی دفاع از خدمات عمومی به عنوان اولویت اصلی متعادل کنیم و در چانه زنی، در روابط خود با دریافت کنندگان خدمات، در نحوه انجام حملات، و در خیابان ها - رهبری مبارزه برای خدمات اجتماعی کافی، با کیفیت و پاسخگو.
این مهم است که در مورد معنای چنین تغییر جهتی روشن باشیم. این امر مستلزم تغییرات اساسی در تمام استراتژی ها، تاکتیک ها و ساختارهای ما خواهد بود. این امر مستلزم تخصیص مجدد منابع اتحادیه، ایجاد ظرفیتهای جدید محلی و بخشی و همچنین ملی، تعمیق عمیق مشارکت اعضا، بازنگری در نحوه ارتباط ما با جامعه، جرأت افشای عمومی خدمات ضعیف و صحبت در مورد چگونگی بهبود آنها و توسعه اعتماد به نفس و چشم انداز برای حرکت فراتر از جنگیدن در زمین "آنها" - زمینی که در آن رقابت و راضی نگه داشتن بانکداران بر تمام ارزش های دیگر مسلط است. این اساساً شامل یک انقلاب در داخل اتحادیه های ما است.
بسیاری از فعالان و رهبران نسبت به چنین تحولی در زندگی صنفی عصبی خواهند بود. با توجه به فرهنگ اتحادیه ای که در آن بزرگ شده اند، ممکن است این را به عنوان «تجارت» حقوق خود برای یک هدف ارزشمند اما ثانویه بدانند. اما واقعیت این است که اولاً، سطح و کیفیت خدمات عمومی به سختی یک موضوع «ثانویه» است. آنها نشان دهنده کمک مهم کارکنان بخش دولتی به بقیه جامعه هستند. دوم، بهبود سطح و کیفیت خدمات از بهبود حجم کاری و شرایط کاری ما جدا نیست. و سوم، ما باید با این واقعیت کنار بیاییم که همانطور که اوضاع جاری است، اگرچه باید به دفاع از دستاوردهای گذشته خود ادامه دهیم و ممکن است در برخی نبردهای کوتاه مدت پیروز شویم، نمی توانیم در جنگ پیروز شویم مگر اینکه مبارزه خود را گسترش دهیم، نه مهم است که خواسته های ما چقدر مشروع است.
اتحادیه های کارگری طبق معمول منجر به بیکاری و آسیب پذیری کارکنان بخش دولتی می شود. توسعه قدرت برای دفاع از شغل و شرایط ما تنها می تواند از این حاصل شود که بخش مهمی از مردم را در کنار خود قرار دهیم. اگر نتوانیم راههایی برای توسعه این نوع حمایت عمومی پیدا کنیم - به ویژه از سوی دیگر بخشهای طبقه کارگر، خواه اتحادیهای باشند یا غیر سندیکایی، شاغلان کامل یا بیثبات، بیکار یا فقیر - خیلی دور نمیشویم. در حفظ حقوق و مزایا، بالا بردن استانداردهای اعضای کم دستمزد، یا دفاع از شرایط کاری.
علاوه بر این، در حالی که تمرکز اصلی اتحادیهها بر چانهزنی قراردادهای جمعی و حل و فصل نارضایتیهای محل کار بوده است، این حمله اکنون مستقیماً از سوی دولت صورت میگیرد. این امر به طور همزمان در بسیاری از جبهه ها خواهد آمد - از حمله به حقوق ارشد معلمان، خصوصی سازی خدمات مراقبت های بهداشتی، تا محدود کردن حق اعتصاب. این محدودیتهای مبارزاتی را که به محل کار، بخشها و اتحادیههای خاص خودمان محدود میشود، تقویت میکند. این مبارزات تنها در صورتی می توانند شانس موفقیت گسترده ای داشته باشند که به عنوان یک طبقه، در کنار بقیه کارگران و متحدان جدید اتخاذ شوند.
مواجهه با ریاضت: سوسیال دموکراسی مشکلات ما را حل نخواهد کرد
کاهش اجتماعی و حملات به حقوق اتحادیهای که قبلاً در کانادا از سوی سیاستمداران مختلف دیدهایم، آشکارا بدتر خواهد شد. انتظار میرود کاهشهای تهاجمیتر در ایالات متحده فشارهای فزایندهای را برای همین موضوع در اینجا به همراه داشته باشد. ما، البته، در حال حاضر سیاستمداران و نخبگان اقتصادی بومی خود را داریم که آماده رهبری این مسئولیت هستند. با یک پوپولیست دست راستی به عنوان شهردار بزرگترین شهر کانادا، یک دولت محافظه کار مطمئن که اخیرا اکثریت را در سراسر کشور به دست آورده است، و یک حزب ضد اتحادیه با کاهش مالیات و برنامه کاهش دهنده در نظرسنجی ها به عنوان پرجمعیت ترین استان کانادا، انتاریو، رهبری می شود. برای انتخابات پاییزی، احمقانه است که آنچه را که قرار است با آن روبرو شویم، دست کم بگیریم.
پلت فرم محافظه کاران انتاریو شامل مناقصه اجباری خدمات پشتیبانی در سراسر بخش دولتی است - همه چیز برای فروش خواهد بود. احتمالاً برای نادیده گرفتن مفاد قرارداد جمعی که در غیر این صورت مانع از برگزاری چنین مناقصه ای می شود، قانونی وضع می شود. (از آنجایی که قانون اساسی انجام این کار را به صورت یک جانبه مسدود می کند، این به احتمال زیاد به دنبال دوره ای از به اصطلاح «مشاوره» با اتحادیه های بخش دولتی برای محافظت در برابر چالش قانونی خواهد بود.)
اگر این امر به واقعیت تبدیل شود، به کارگران پشتیبانی مانند نظافتچی ها و کارکنان خدمات غذا "اجازه" داده می شود (تشویق می شوند) برای مشاغل خود علیه شرکت ها مناقصه کنند - که تنها با توافق بر کاهش قابل توجه هزینه های نیروی کار برای رقابت در این بازار جدید انجام می شود. نه فقط دستمزدها، بلکه مزایا و طرح های مشارکت با مزایای تعریف شده. کسانی که رقابت نمی کنند، بر اساس این پیشنهاد شغل خود را از دست می دهند. از آنجا که سیاست پیشنهادی مناقصه حمایت از کارگران را هدف قرار می دهد و در عین حال از معلمان و پرستاران محافظت می کند (در حال حاضر!)، پلت فرم محافظه کار همچنین اتحادیه ها را تهدید می کند.
یکی از پاسخ های اتحادیه ها ممکن است نادیده گرفتن یا کم اهمیت جلوه دادن تهدید باشد. پاسخ دیگر این است که به احزاب سیاسی به عنوان پاسخ نگاه کنیم، اما تجربه و تجربه گذشته در جاهای دیگر قبلاً نشان داده است که ایجاد این مرکز، انحراف از آنچه واقعاً باید انجام شود، خواهد بود. ما میتوانیم در درون احزاب سوسیال دموکرات بجنگیم تا سیاستهای مترقیتری را به دست آوریم و از لحظات تشدید بحثهای سیاسی که انتخابات فراهم میکند برای برجسته کردن مسائلمان استفاده کنیم، اما خیلی بیشتر مورد نیاز است.
«سیاست» باید بهعنوان ایجاد سازمانها و ظرفیتهای طبقه کارگر که میتواند تضمین کند که نیازهای ما جدی گرفته میشود، دوباره تعریف شود. این بدان معناست که اتحادیه های بخش دولتی از منابع قابل توجه خود برای پیشبرد یک برنامه سیاسی که شامل کل طبقه کارگر است استفاده می کنند. هیچ حزب موجود متعهد به چالش اساسی برای قدرت مالی و شرکتی نیست. هیچ حزبی بحث نمیکند که در جامعهای که بسیار ثروتمندتر از یک نسل قبل است، کارگران باید سطح انتظارات خود را بالا ببرند. هیچ حزبی به دنبال توسعه طبقه کارگر به یک نیروی اجتماعی قدرتمند نیست. هیچ حزب سیاسی موجود ما را نجات نخواهد داد.
ایجاد یک جنبش کارگری که در حد کار است
اگر تنها چیزی که مانع از شکست کارکنان بخش دولتی در نبردهای آتی میشود، عزم ما برای شرکت در اقدامات ستیزهجویانه است که هوشمندانه و خلاقانه برای ایجاد حمایت عمومی مستقر شدهاند، پس چگونه میتوانیم چنین جنبشی را ایجاد کنیم؟
نقطه شروع حیاتی این است که نقاط ضعف درون سازمان های خودمان را بشناسیم - نقاط ضعفی که قبل از حملات فعلی وجود دارد. (البته نقاط قوت چشمگیری در جنبش ما وجود دارد، اما منصفانه به نظر می رسد که بگوییم این موارد استثنا هستند.) نقاط ضعف ما از فرهنگ های تضعیف کننده بوروکراتیزه کردن تا دموکراسی ضعیف و ناکارآمد، ابراز ناکافی همبستگی طبقاتی و درک کمی استراتژیک در مورد چگونگی طیف گسترده ای است. برای پاسخ به تغییرات بزرگی که در سه دهه گذشته رخ داده است.
این همان چیزی است که اکنون کارگران و فعالان کارگری باید در مورد آن بحث کنند. چگونه میتوانیم برای مبارزه با فوریترین نبردها حرکت کنیم، اما این کار را بهگونهای انجام دهیم که ظرفیتهایی را که برای گسترش گزینههایمان و جنگیدن در نبردهای بزرگتر نیاز داریم، ایجاد کنیم؟ چگونه میتوانیم این موضوع را در دستور کار اتحادیههای خود قرار دهیم و آنها را به ارائه برنامهها و جدولهای اجرایی ملموس سوق دهیم؟
همانطور که ما با تجدید اتحادیه های خود مبارزه می کنیم، تجربیات و نمونه های اتحادیه های کارگری گذشته و حال وجود دارد که ارزش بررسی و یادگیری از آنها را دارد.
· در اواسط دهه 1990، روزهای اقدام انتاریو یک شکل بین المللی منحصر به فرد از اعتراض را معرفی کرد. در مواجهه با کاهش گسترده برنامه های اجتماعی و فرسایش قانون کار، اتحادیه ها و جنبش های اجتماعی با روحیه ای تخیلی و منضبط با یکدیگر همکاری کردند تا یک سری اعتصابات عمومی یک روزه را در یک دوره 30 ماهه در جوامع مختلف برگزار کنند.
در شرایطی که از کارگران خواسته شد حقوق یک روز خود را از دست بدهند و در معرض خطر تلافیجویی کارفرمایان قرار بگیرند، اتحادیهها مجبور شدند اهمیت موضوعاتی را که فراتر از منافع چانهزنی فوری اعضای خود هستند توضیح دهند. و با هشدار مطبوعات در مورد آمدن انبوهی از سازمان دهندگان اتحادیه به جامعه آنها، بحث های محلی بر سر کاهش بودجه دولت هریس تشدید شد. یک محدودیت این بود که، پس از ساختن ساختارهای جدید جامعه کارگری در شهرهای مختلف، پس از رفتن به تعطیلی بعدی، آنها را در جای خود حفظ نکردیم. ارزش آن را دارد که به آن تجربه بازگردیم و به طور کلی بپرسیم که چه چیزی – چه مثبت و چه منفی – می تواند به ما در مورد موفقیت بیشتر در دفعه بعد بیاموزد.
· در اوایل دهه 1990، زمانی که دولت بیمه بیکاری را تشدید کرد (آنطور که در آن زمان نامیده می شد) و کارمندان خود را تحت فشار قرار داد تا افراد بیشتری را از واجد شرایط بودن محروم کنند، اتحادیه - اتحادیه خدمات عمومی کانادا - راهی برای ابراز همبستگی معنادار پیدا کرد. جزوه هایی در مورد چگونگی پاسخ دادن به سؤالات گردآوری کرد، بنابراین جلوگیری از رد صلاحیت افراد دشوارتر بود و از آنجایی که کارگران خط مقدم نمی توانستند آنها را در معرض خطر نظم و انضباط توزیع کنند، اتحادیه اعضای دیگر و همچنین کارکنان آنها را در خارج از اتحادیه توزیع می کرد. دفاتر بیمه بیکاری
· همچنین در اوایل دهه 1990، اتحادیه کارگران پست کانادا در اعتصاب علیه کارفرمای خود، چک های بازنشستگی را بدون دستمزد در طول آن اعتصاب تحویل داد تا تاکید کند که بازنشستگان را دشمن نمی دانند. وقتی دولت جلوی این کار را گرفت و بازنشستگان را مجبور کرد در انباری صف بکشند تا چک هایشان را بگیرند، کارگران پست نه برای اعتصاب، بلکه برای توزیع آب و ارائه صندلی های چمن به بازنشستگانی که در صف های طولانی در گرما ایستاده بودند، آمدند.
· آیا کارگران ترانزیت که درگیر اختلاف هستند، در صورت محرومیت از حق اعتصاب، می توانند با عدم دریافت کرایه قبل از لغو خدمات خود و امتناع از پرداخت کرایه (به نام سلامت و ایمنی) حمایت خود را از حمل و نقل رایگان و در دسترس نشان دهند. ? آیا کارگران زباله که از ارائه عمومی خدمات ضروری که ارائه میکنند، میتوانند در هدایت مجدد کیسههای زباله به منطقه مالی به جای پارکهای ما در زمانی که خدماتشان قطع میشود، یا بهطور انتخابی زبالهها را جمعآوری کنند تا ثروتمندترین مناطق شهر را حذف کنند، رهبری هدایت شوند؟ چنین تاکتیکهایی ممکن است پایدار نباشند، اما نشان میدهند که ما طرفدار چه کسی هستیم و اعتصابهایی که عموم مردم را تحت تأثیر قرار میدهند، تنها با اکراه انجام میشوند.
همچنین با تشدید حملات علیه ما، باید پرسید که آیا منطقی است که به هر اتحادیه در بخش دولتی واگذار کنیم تا طبق برنامه و قدرت خود اعتصاب کنند. در بیشتر موارد، چنین اعتصابهایی به سرعت غیرقانونی میشوند یا از طریق فشارهای عمومی به پایان میرسند، اما حتی در جایی که اتحادیه گاه به گاه خود را حفظ میکند، آنها هدف انزوا و فشارهای شدیدتر برای عقبنشینیهای بعدی خواهند بود. آیا بهتر نیست، با روحیه راهبردی که در بالا مطرح شد، یک واکنش بزرگتر از اعتصابات چرخشی در بین بخش ها و اختلالات خلاقانه در هر بخش هماهنگ شود؟
یکی از ایده هایی که در CUPE (اتحادیه کارمندان عمومی کانادا) مورد بحث قرار گرفته فراتر می رود. بخش بیمارستان انتاریو آن، OCHU تظاهرات استانی و بسیاری از جامعه را علیه کاهش خدمات بیمارستانی به راه انداخته است، اما درک می کند که فشار بیشتر برای دفاع از بیمارستان ها در برابر بسته شدن و خصوصی سازی ضروری است. خروج نیروی کار برای دفاع از خدمات بیمارستانی متناقض به نظر می رسد، بنابراین سوال این بود که چگونه باید به گونه ای عمل کرد که از تأثیرات منفی بر مراقبت از بیمار و در نتیجه از دست دادن حمایت عمومی جلوگیری یا محدود کرد. فعالان اتحادیه اکنون در مورد امکان آزمایش یک تاکتیک جدید بحث می کنند: ورود به کار به جای خروج - یک ضد اعتصاب. اعضایی که از کار خارج میشوند باید در یک زمان خاص به محل کار بیایند تا بار کاری خردکننده و کاهش زیاد کارکنان و تختها در انتاریو را برجسته کنند (19,000 تخت در 20 سال گذشته در انتاریو، در حالی که نیازها رو به افزایش بود).
این رویکرد نشان میدهد که اگر این خدمات در واقع یک اولویت اجتماعی بودند، چه خدماتی را میتوان ارائه کرد. این اقدامات میتواند در میان جوامع چرخش داده شود، و به طور مشخص عدم تمایل کارگران به کنار گذاشتن خدمات و تعهد آنها به مشتریان خود را نشان میدهد، در حالی که مدیریت را به طور عمومی در محل قرار میدهد. در قرار دادن سطح خدمات روی میز مذاکره، اتحادیه هم حقوق مدیریت را به چالش می کشد و هم چانه زنی را به معنای به چالش کشیدن فشار دولت برای کاهش هزینه ها سیاسی می کند.
به نظر میرسد که این کار، حقوق سنتی اعضا را در مقابل دفاع از خدمات قرار میدهد. اما این نیز نقطه قوت آن است زیرا تنها در چارچوب دستور کار ریاضت اقتصادی و نیاز به رویکردهایی که با مردم اتحاد ایجاد می کند، می توان با موفقیت مورد بحث قرار داد. قابل درک است که فعالان در مورد این تاکتیک تردید دارند. برخی آن را خیانت به این اصل اساسی میدانند که قدرت اتحادیه به معنای کنار گذاشتن نیروی کار است نه کار رایگان. برای دیگران، تضاد با تاکتیک های گذشته پیچیدگی ها و عدم قطعیت های جدیدی را ایجاد می کند. و برخی از فشارهای اضافی که این امر برای آموزش و بسیج اعضا ایجاد می کند، ناراحت هستند.
بنابراین اتحادیه باید فعالان را متقاعد کند که هم هماهنگی مرکزی و هم منابعی را برای بسیج محلی فراهم می کند، زیرا اعضا باید در جلسات واحد و بخش به تاکتیک جذب شوند. در هر صورت، صرفاً طرح این موضوع، نیاز به مشارکت گستردهتر اعضا را در بحث استراتژی ایجاد کرده است. به جلو خواهد رفت اما به عنوان یک آزمایش در یک جامعه، که با تجزیه و تحلیل و بحث بیشتر دنبال خواهد شد.
یکی از مسائل کلیدی جاری که جنبش اتحادیه با آن مواجه است - به ویژه با گسترش خدمات خصوصی به قیمت خدمات سازماندهی شده عمومی - مسئله اتحادیه سازی است. در ایالات متحده، اتحادیه در بخش خصوصی اکنون کمتر از 7 درصد است و حتی با احتساب بخش دولتی اکنون به زیر 12 درصد رسیده است. اگرچه تراکم اتحادیه ما بسیار بیشتر از ایالات متحده است، اما ارقام آمریکایی هشداری ناخوشایند در مورد آینده ما هستند. از آنجایی که اتحادیهسازی بهجای ساختن طبقهی کارگر، بهعنوان موضوعی برای بهدستآوردن اعضا تلقی میشود، اتحادیهها بهطور فزایندهای برای آن اعضا به رقابت میپردازند تا همکاری برای آوردن مقداری قدرت سازمانی به گروههای کارگری. این باعث هدر رفتن منابع می شود و اغلب منجر به تضعیف اتحادیه ها می شود.
به عنوان مثال، سیستم مراقبت خانگی انتاریو را در نظر بگیرید. تقریباً 20,000 کارگر غیرسازماندهی مراقبت از خانه در انتاریو وجود دارد. پس از آنکه دولت محافظهکار مناقصه اجباری خدمات مراقبت از منزل را در دهه 1990 معرفی کرد، شرکتهای چند ملیتی غیر اتحادیهای با هزینههای نیروی کار بسیار پایینتر، تا حد زیادی جانشین آژانسهای غیرانتفاعی اتحادیه شدند. اتحادیههایی که با موفقیت کارکنان مراقبتهای خانگی را سازماندهی کردند، دریافتند که واحدهای جدید آنها دفعه بعد که قرارداد مناقصه میشد، به دلیل هزینههای بالاترشان از دست رفتند و این به طور کلی باعث دلسردی اتحادیهها شد.
غرامت کارگران مراقبت از خانه خصوصی - 12.50 دلار در ساعت، بدون ساعت کار تضمینی، بدون حقوق بازنشستگی یا مزایا - حرکت کار را از بیمارستان های اتحادیه و بخش های مراقبت طولانی مدت سرعت می بخشد. این نمونهای از معضل سازماندهی است که احتمالاً تنها از طریق سازماندهی تعاونی توسط اتحادیههای متعدد با تمرکز در سطح بخش قابل حل است. نکته این است که منابع خود را جمع کنیم، همه سازمانهای سازمانیافته را به یکباره سازماندهی کنیم، بهعنوان شورای اتحادیههای کارگری چانه بزنیم، دولت را به جای شرکتهای منفرد به میز مذاکره بکشانیم، و از اقدامات ستیزهجویانه برای سوق دادن این کارگران به غرامت قابل مقایسه استفاده کنیم. با بخش دولتی اما این نوع استراتژی مشروط به این است که ابتدا راه بسیار بیشتری را در جهت تغییر اتحادیههای خود پیش ببریم.
نتیجه گیری: امید واقعی
در دهه 1930، در بحبوحه رکود بزرگ و با نرخ بیکاری بیش از 20 درصد، کارگران اتحادیهگرایی صنعتی را «اختراع» کردند که بر تقسیمبندی بین کارگران ماهر و غیر ماهر غلبه کرد. آنها تاکتیک اعتصابات تحصن را معرفی کردند، ساختارهای دموکراتیک خود را از طریق مباشران منتخب آغاز کردند و چانه زنی الگوی صنعت را ایجاد کردند. این پیشرفتها عمدتاً مسئول این بود که بعداً بسیاری از خدمات و مزایای اجتماعی ما را به ارمغان آورد و در دهه 1960، پیشرفتهای سازماندهی در بخش عمومی توسط کارگران خسته از پدرگرایی دولتی را برای ما به ارمغان آورد. این پیشرفت بخش عمومی همچنین فرصت های بسیار مهم و حیاتی جدیدی برای زنان ایجاد کرد و جنبش اتحادیه های کارگری را به طور کلی احیا کرد.
در آن دوره قبلی، سرمایه داری با ارائه دستاوردهای مادی ثابت، وعده برابری بیشتر، دموکراسی معنادارتر و کیفیت زندگی که فراتر از فشارهای بقای اقتصادی بود، خود را مشروعیت بخشید. آن دوران تمام شده است. امروز، پیام این است که اگر شرایط سخت را دوست ندارید - هیچ جایگزینی ندارید. البته درس واقعی این است که اگر سیستم اقتصادی کنونی نمی تواند زندگی بهتری را به ما ارائه دهد، پس این سیستم است که نیاز به تغییر دارد نه انتظارات ما.
نسلهای قبلی کارگران پاسخهای خلاقانهای به چالشهایی که با آنها مواجه بودند ارائه کردند. اکنون نوبت ماست – نوبت تعداد زیادی از فعالان متعهد در جنبش کارگری – که به طور واقعی به این مسائل در اتحادیه های خود بپردازیم، شبکه های حمایتی را در سراسر اتحادیه ها و جوامع ایجاد کنیم، و ناامیدی های گسترده را به امید واقعی تبدیل کنیم.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا