بیش از دو سال پیش، لیدیا پتی مولیساکا از کشور بومی کالاوایا، در روستایی لاپاز، رسما رهبران کودتای 2019 بولیوی را به تروریسم متهم کرد. این شکایت منجر به دستگیری اخیر فرناندو کاماچو، رهبر راست افراطی شد. کسی او را مربی نکرد تصمیمات او آینه ای برای تفکر توده های بولیوی است. پتی از جمله نمایندگان مجلس جنبش به سوی سوسیالیسم (MAS) بود که برای حفظ اکثریت خود در سال کودتا مبارزه کرد، زمانی که جناح راست بر اساس شواهد جعلی اعلام کرد که تقلب کرده است و سپس با خشونت اوو مورالس، رئیس MAS را برکنار کرد. طبق قانون اساسی، او فقط پس از پایان دوره او مجاز به طرح دعوی کیفری بود. او ده روز پس از آن که رئیس جمهور MAS لوئیس آرس کاتاکورا در یک پیروزی خیره کننده مردمی افتتاح شد، علیرغم هر تلاشی که مقامات کودتا و متحدان آمریکایی، اروپایی و آمریکای لاتین آنها برای جلوگیری از پیروزی مردمی در انتخابات انجام دادند، پرونده را ثبت کرد. به قول خودش:
زمانی که کودتا رخ داد، ما در مناطق متمایز خود بودیم. من اولین نفری بودم که استانم را ترک کردم چون با سازمان های مردمی ملاقات کردیم و آنها تصمیم گرفتند که «شما نماینده این استان هستید. در حالی که ما از [رای] خود در خیابان ها دفاع می کنیم، شما باید از آن در پارلمان دفاع کنید. هر کاری که لازم باشد، باید به پارلمان برگردید.» من توانستم دوباره وارد شوم و آنجا ماندم، در حالی که بقیه بیرون در خیابان بودند و با ما در ارتباط بودند - همه چیز را به ما گفتند - گاز اشک آور زدند و دستگیر کردند، آنها را تعقیب کردند، برخی کفش های خود را گم کرده اند آگوایوس یا بسته نرم افزاری من نقش امنیت داخل مجلس را انتخاب کردم. جناح راست می خواست مجلس را تعطیل کند و بر همه شاخه های حکومت حکومت کند. چون در جلسه نبودیم می خواستند همه ما را مجبور به استعفا کنند.
قانونگذاران MAS تصمیم گرفتند که ما باید مبارزه کنیم زیرا هیچ راهی وجود نداشت که بتوانیم مردم را رها کنیم. خلاء قدرت در مجلس را نمی توان مجاز دانست. پس در مجلس خوابیدیم. هیچ غذایی اجازه عبور از درها را نداشت، حتی آب. پلازا موریلو بسته شد و در هر گوشه [در مقابل مجلس ملی و کاخ ملی] تحت نظارت پلیس قرار گرفت. تانک در خیابان ها بود. هواپیماها مدام بالای سر ما پرواز می کردند. ما برای مردم خود گریه کردیم. مردم ما در خیابان ها می مردند، در برابر گاز اشک آور مقاومت می کردند، توسط پلیس دستگیر و زندانی می شدند. آنها مرا تهدید کردند. گفتند با چکمه هایشان مرا از آنجا بیرون می کنند و بعد می کشند. گفتم برام مهم نیست گفتند ما را بمباران می کنند. به آنها گفتم، برایم مهم نیست که چه کار می کنند، اما قرار نیست بروم.
آنها ما را مورد ضرب و شتم فیزیکی قرار ندادند مگر زمانی که ما وارد ساختمان می شدیم و از محاصره UTOP [پلیس ضد شورش] شکستیم. پلیس با ما مانند جنایتکاران رفتار کرد و گفت اگر ما نماینده بودیم، پس مدارک خود را به آنها نشان دهید. پنج سال بود که آنجا کار میکردیم و آنها ادعا میکردند که ما را نمیشناسند. آنها ما را به خوبی می شناسند، اما در آن لحظه، آنها تصمیم گرفتند که نمی دانند ما چه کسی هستیم. ما خودمان را می پوشیم گردوچه ها [دامن های بومی] و به همین دلیل به ما حمله می کردند، دیگران از ما دفاع می کردند در حالی که پلیس به مردم لگد می زد. هدف ما این بود که وارد ساختمان شویم و نگذاریم مجلس را تعطیل کنند.
هدف کاماچو و خشم موریلو
برای آقای کاماچو [لوئیس فرناندو کاماچو، مغز متفکر کودتای 2019 و فرماندار فعلی سنگر راستها، سانتا کروز]، هدف تعطیل کردن مجلس و ماندن در قدرت برای سالها و سالها بود. اما او شکست خورد و ما پیروز شدیم. به ما گفتند که ضبطی از داخل به بیرون درز کرده است و تهدید میکنند که بیایند و همه چیز را غارت کنند، بنابراین ما تمام فیلمهایی را که در آن مجلس خوابیدهایم و چگونه از خود دفاع کردهایم پاک کردیم. ما قوی ماندیم - و بیشتر ما زن بودیم. من نمی دانم چرا ما بیشتر از مردان زن بودیم. در آن مقطع، در داخل، ما نمایندگان سه بخش بودیم که از مجلس در برابر کودتا دفاع میکردیم. حاکمان کودتا می خواستند با فرمان حکومت کنند. ما سنگریزه کفش آنها بودیم - و همچنین سنگریزه در کفش صندوق بین المللی پول. ما طومارها و گزارشها را در طول یازده ماه نوشتیم و زمانی که آنها تصمیم گرفتند مدارس را به طور کامل [در زمان کووید] تعطیل کنند، مقاومت کردیم. در بخش اصلی، کم و بیش سه زن مجلسی بودند که همه این کارها را انجام دادند.
من برای جلوگیری از فرار آنها از کشور دستور منع دادم و موریلو عملاً از خشم مرد. او شروع به استفاده از افرادش در سرویس های اطلاعاتی برای تعقیب من کرد. سه یا چهار میکروبوس سوار می شدم تا سالم به خانه برسم. واقعاً ما لحظات وحشتناکی را پشت سر گذاشتیم. نقش ما دفاع از وطن مادری از داخل پارلمان بود، زیرا اگر بولیوی هنوز در دست آنها بود - در دست فاشیست ها - تمام منابع طبیعی ما غارت می شد، لیتیوم، هیدروکربن ها و محیط زیست ما نابود می شد. تنها چیزی که به آن اهمیت می دهند ثروتی است که می توانند برای خود استخراج کنند. اما ما اجازه ندادیم. بسیاری ما را که در مجلس ماندیم متهم می کنند که با دولت کودتا تبانی کرده ایم. فکر ما این بود که به عنوان یکی از شاخه های اولیه حکومت، توانستیم ترمز بسیاری از نیات آنها را بگیریم.
از زمانی که دو سال پیش شکایت کردیم، مورد تهدید و حمله فیزیکی قرار گرفتیم. من این کار را برای مردم انجام می دهم. برخی می گویند که من توسط برادر اوو [مورالس] یا رئیس جمهور ما، لوچو آرس، دستکاری شده ام. این دروغ محض است. من تصمیم گرفتم این کار را با وکیلم ویکتور نینا انجام دهم، به خاطر همه چیزهایی که از سر گذرانده ایم.
بولیوی پروفوندا
من از مردم کالاوایا هستم که در استان باوتیستا ساودرا، در بخش لاپاز زندگی میکنند، جایی که هم آیمارا و هم کچوا صحبت میشود. جامعه من نینو کورین است و ما از نظر هنر، پزشکی و انواع مختلف موسیقی غنی هستیم. عملاً در تمام استان ها این زندگی بسیار زیباست. پدر من پائولینو پتی و مادرم دامیانا مولیساکا است. پدرم رهبری بود که همیشه به دنبال سعادت مردمش بود. ما اینگونه بزرگ شدیم. ما هرگز رنج کشیدن را انتخاب نکردیم. اما افراد بدخواه در جامعه گفتند "پائولینو خطرناک است، ما باید او را بیرون کنیم"، زیرا او از مردم دفاع کرد.
پدرم برای رهایی از بردگی که واقعیت ما بود جنگید. با وجود اینکه ما بهترین بافندگی، محصولات کشاورزی، لاما و گاو را داشتیم، همه اینها را فقط برای اینکه ثروتمندان از ما بگیرند، تولید کردیم. آنها بر ما مسلط شدند. اینطوری زندگی می کردیم. بنابراین به عنوان یک جوان، خودم را وقف بافتن لباسهایمان کردم آگوایوس (شال هایی با طرح های آند) روی پشت خود حمل می کنیم. توریست ها می آمدند و از ما قطعه می خریدند. پدرم هرگز نخواست ما به شهر برویم. فکر می کرد خودمان را گم می کنیم و به تباهی می افتیم. من پدرم را متقاعد کردم که با دوستم، زن جوان دیگری، در امان خواهم بود. در شهرستان، من به عنوان یک خانه، به مدت پنج سال کار کردم. کارفرماها به سختی به ما وقت آزاد دادند تا با خانوادههایمان ملاقات کنیم و در نهایت من برگشتم تا پیش مردمم بمانم.
در آن زمان، ما نه تلفن همراه در استان ها داشتیم، نه آموزش و پرورش، نه مراقبت های بهداشتی و نه کمک اقتصادی از سوی دولت. در جوامع ما چیزی نداشتیم در حالی که در شهرها همه چیز داشتند. آنها مسئول بودند. مانند [رهبر بومی] فیلیپه کوئیسپه می گفت: "دو بولیوی وجود دارد، آنهایی که در شهرها خوب زندگی می کنند و آنهایی که در روستاها هیچ چیز ندارند." [زمانی که یک روزنامهنگار شهری – یک زن – از او پرسید که چرا به مبارزه مسلحانه روی آوردهای، او گفت: «چون نمیخواهم دخترم خدمتکار تو شود». آنهایی که پول داشتند همه چیز را اداره می کردند. ما باید از آنچه در خود رشد کرده ایم زندگی می کردیم چاکراها، [محصولات خود را می فروشیم] تا هزینه های مطالعات و مراقبت های بهداشتی خود را بپردازیم. خدا را شکر همه ما کمی از سنت پزشکی کالاوایا می دانیم، بنابراین سلامتی واقعاً مشکلی نداشت زیرا می دانیم چگونه با گیاهان خود خود را درمان کنیم.
ما به ابزاری سیاسی نیاز داشتیم که متعلق به مردم باشد
ما فهمیدیم که نیاز به ابزار سیاسی داریم که متعلق به مردم باشد و کم کم این پروژه رشد کرد. با MAS، ما اعتماد مردم را به دست آوردیم، حتی اگر دیگران می گویند، "Evo هرگز برنده نخواهد شد. او هرگز رئیس جمهور نخواهد شد.»
بسیج برای حفاظت از گاز طبیعی ما در سال 2003 الهام بخش بسیاری از افراد برای پیوستن به آن شد. انگیزه مبارزه ما دفاع از منابع کشورمان زمانی شد که رئیس جمهور گونزالو سانچز د لوزادا می خواست آنها را بفروشد. بولیوی در همه چیز بسیار غنی است، اما جناح راست هرگز به فکر ایجاد شرکت های استراتژیک برای خدمت به مردم نبود. پانصد سال است که منابع ما را غارت کرده اند. به همه کسانی که از چهارده سال حکومت MAS گلایه میکنند، میگویم که ما به ثبات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دست یافتهایم که به همه استانها رسیده است - هر گوشه از کشور که پانصد سال هیچ چیزی نداشتیم. قانون اساسی ما شامل همه افراد می شود، از طریق دولت چند ملیتی که شامل 36 ملت از مردمان اصلی است. برادران و خواهران از پایه های جوامع ما آن قانون اساسی را ایجاد کردند. پیش از این، ما چیزی در راه قانون گذاری سودمند نداشتیم. بیایید صادق باشیم، قوانین از ایالات متحده آمده و وزرا باید آنها را به اسپانیایی ترجمه می کردند. ما در مناطق روستایی از آن خبر نداشتیم. هیچ چیز بین شهر و روستا تقسیم نمی شد، در حالی که اکنون ما به عنوان یک مردم زندگی می کنیم.
رنگ های من رنگ های MAS هستند و با کوکای کوچکی که پرورش دادیم برنده شدم
وقتی از شهر برگشتم، خواندن و نوشتن را فراموش کرده بودم، زیرا این توانایی مانند ماهیچه است، با عدم استفاده سست می شود. بنابراین در سال 1993 دوباره شروع کردم و مدرک راهنمایی را گرفتم، سپس وارد یک برنامه تسریع شده و دبیرستان را در یک سال به پایان رساندم. من معلم بچه های مقطع ابتدایی شدم. بعداً من مدیر مؤسسهای مبتنی بر تأمین مالی بلژیکی بودم که مراکز آموزش بزرگسالان را ایجاد کرد که در آن افراد بسیار زیادی مدرک راهنمایی خود را دریافت کردند.
ما به عنوان زنان باید سازماندهی کنیم. تقریباً چهار سال با Bartolina Sisas کار کردم و همیشه رهبران جدید را آموزش دادم و به مردم در مورد قوانین جدید آموزش دادم. ما در آن مقطع از نظر سیاسی بسیار ضعیف بودیم - فقط برای پست ها انتخاب شده بودند - و به همین دلیل، تصمیم گرفتم وارد سیاست شوم و اولین عضو شورا شوم. من همیشه با MAS بودم و از همان ابتدا این بنری بود که انتخاب کردم. از یک جامعه به جامعه دیگر راه می رفتیم. گاهی اوقات سوار یکی از خودروهای یک حزب سیاسی دیگر میشدم و وقتی پیاده میشدم، با آن درگیر میشدیم. آنها با پول زیادی وارد می شوند تا در اطراف هدایا پخش کنند، و بعد از رفتن آنها، تنها چیزی که با آن آمدم حرف هایم بود. من کمی کوکا می آوردم زیرا در آن زمان برادرانم شروع به کاشت کوکا کردند، همان کوکای که اجداد ما کشت می کردند. آن کمی کوکا مفید بود، اما نکته اصلی این است که ما به عنوان MAS از مردم می آییم.
به همین دلیل ما از نظر ارگانیک قوی هستیم. MAS ساختار بسیار خوبی دارد. این یک نیرو است. مبارزه ما برای مردم است و راست سیاسی باید این را بفهمد. در خانه ام، من داشتم مستمری یا رستوران کوچک، و صبحانه، ناهار و شام را فروختیم. با این درآمد، ما بودجه ایجاد ابزار سیاسی خود را تأمین کردیم. من هرگز با فاشیست ها ائتلاف نکردم. ما همیشه دستوراتی از اوو داشتیم که اگر در انتخابات شکست خوردیم، شکست را می پذیریم، اما هرگز با جناح راست معامله نکنیم. باید خودت را به این کار بیاندازی. من در نهایت مقام عضو شورای اول را به دست آوردم.
انتخابات جدید در راه بود، اما همیشه یک فرصتطلب – معمولاً یک مرد – در بالها منتظر بود. در آن مقطع زمانی من در رهبری استانی ابزار سیاسی بودم که بسیاری آن را با یک حزب سیاسی اشتباه می گیرند، اما این یک ابزار است، به این معنی که به عنوان بازوی راست مردم عمل می کند. احزاب دیگر می خواستند من را از نظر سیاسی خراب کنند زیرا من همیشه برنامه های آنها را به هم می زدم. می خواستم شهردار شوم. در نهایت اجازه دادند من سمت ریاست شورا را بر عهده بگیرم. اما همانطور که ملگارخو [رئیس جمهور بدنام دهه 1800] گفت، "من حتی نمی توانم به پیراهنی که می پوشم اعتماد کنم" ("Confiar? Ni en mi camisa!"). وقتی رئیس شورا شدم، بعد از مدت ها جنگیدن، فکر دومی به ذهنم رسید - و به خانه رفتم و به شوهرم گفتم، حالا چه کار کنم؟ من نمی دانم چگونه رئیس جمهور شوم. من شروع به خواندن همه هنجارها و قوانین شهرداری کردم، سپس به دنبال مشاور MAS در شهر رفتم. آن موقع ما تلفن همراه نداشتیم. و به من گفت هر وقت به تو حمله کردند، تعطیلی اعلام کن. هنجارها و قوانین را مطالعه کنید، سپس ادامه دهید. اما آنها می خواستند من را نابود کنند زیرا من تخلفات را به معاونت شفافیت وزارت شفافیت محکوم کرده بودم و آنها من را به سرقت 30,000 بولیویان متهم کردند. مجلسی تشکیل دادند، مرا قضاوت کردند، گرفتند و بیرونم کردند و کتک زدند.
پدرم همیشه به من یاد داده بود که اگر بدون توجیه مورد حمله قرار گرفتم هرگز تسلیم نشوم. وقتی رفتم به آنها گفتم این پست مال من است و یک روز به آن باز خواهم گشت. به همین دلیل از من شکایت کردند. قاضی را خریدند. اما من به این حکم اعتراض کردم. من برای بار دوم شکست خوردم و دوباره تجدید نظر کردم. سالها بعد پرونده به سوکره [پایتخت قضایی] ختم شد و قاضی در آنجا دید که دادگاههای پایینتر رشوه گرفتهاند. دادگاه حکم داد که هیچ عمل فسادی رخ نداده است. پانزده ماهی که باید خدمت می کردم به من پاداش داده شد. اخیراً این اتفاق افتاد و مردم گفتند: لیدیا در تمام مدت مقصر نبود. عذرخواهی کردند.
شکایت لیدیا پتی علیه رژیم کودتا
در 4th در نوامبر [پس از برکناری رژیم کودتا]، دوره ما به عنوان اعضای مجمع به پایان رسید و تا 18th، شکایت خود را علیه کودتاچیان تنظیم کردم. ما لوئیس فرناندو کاماچو، [پدرش] لوئیس فرناندو کاماچو پارادا [که مشارکت پلیس و نیروهای مسلح را امضا کرد - او به قدرت گرفتن دیکتاتوری های قرن بیستم کمک کرد] و فرماندهی عالی ارتش و پلیس را نام بردیم. علاوه بر این، [فرناندو] لوپز، [وزیر دفاع رژیم کودتا، و آرتورو] موریلو [وزیر کشور کودتاچی که مردم آن را وزیر مرگ میدانند]. Áñez گنجانده شده است. ما به لیست اضافه کردیم. ما می دانیم که دادستان عمومی به سرعت عمل نمی کند، که این نگرانی را ایجاد کرد که متهم بتواند از بولیوی فرار کند. کاماچو همیشه در دادخواست اول نام میبرد. ما همچنین قربانیان را به عنوان شاهد، از جمله اوو مورالس، وزرای او و معاون سابق رئیس جمهور [آلوارو] گارسیا لینرا، شامل شد. تا 28th در ماه نوامبر، مشاهدات دادستان را تصحیح کرده بودیم و سپس شکایت رسما پذیرفته شد.
من همه اینها را به عنوان یک تصمیم شخصی انجام دادم، به دلیل آنچه در جریان کودتا از سر گذرانده بودیم، خواهران و برادران ما از آن گذشته بودند. من نمی خواستم همه مرگ ها مصون از مجازات بماند. مردم هم این را گفته اند، به نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال کودتا گفته اند: «شما از همه چیز دور شده اید انگار از این بابت خوشحال هستید. شما آن را تقبیح نکردید یا حتی یک اقدام هم انجام ندادید. شما حتی اقدامات صندوق بینالمللی پول یا همه چیزهایی را که ثروتمندان از منابع طبیعی ما غارت کردند، محکوم نکردید. رژیم نهادهای ما را درهم شکست و در هم شکست. احساس کردم به مردمم بدهکارم.
در صورت خارج شدن از سمت سیاسی، هر شهروند عادی می تواند طبق قانون اساسی اقامه دعوی کند. برای کشتن یک نفر، مجازات آن سی سال زندان است. ما در مورد سی و هشت مرگ صحبت می کنیم. کسانی که این کار را کردند نمی توانند به خاطر سی و هشت قتل سی سال حبس بگیرند – نه، نه، هر فردی که توسط رژیم کودتا کشته می شود باید فردی باشد.
اما در خیابان، بسیاری از مردم با دیدن من خوشحال می شوند، به من می گویند: "لیدیا از شما برای دفاع از وطن متشکرم." از این نظر احساس غرور می کنم که به مردمم خدمت کردم.
سئوال: آیا از طرف اعضای مجمع خود حمایت می شد؟
می ترسیدند. باید بپرسیم که انیز چگونه به قدرت رسید؟ با معرفی خود به عنوان رئیس جمهور در 12th ماه نوامبر به نظر میرسید که مجمع این واقعیت را فراموش کرده بود که جانشینی ژانین آنیز غیرقانونی بود و قانون اساسی را نقض میکرد. ما دیدیم که یک سال تمام از زمان طرح دعوی قبل از اینکه آنها در نهایت اقدام کنند می گذرد. مصونیت از مجازات حاکم شد. طبق شرایط مأموریت خود، آنها موظف به اقدام هستند، اما هیچ کاری انجام ندادند.
من خودم منتظر بودم تا مدعی العموم اقدام کند. آنها فقط اقدامی نمی کردند، که باعث می شود فکر کنم آنها در کنار متهم بودند. دستگاه قضایی به طرف دیگر خم شده بود. تا همین اواخر بود که آنها اقدام موثری برای بازداشت فرناندو کاماچو، بازیگر اصلی -و نویسنده روشنفکر- جنایات سه سال گذشته انجام دادند. [کاماچو از چهار احضار سرپیچی کرد و حتی دادستانی را به چالش کشید تا او را در زمین خانه اش دستگیر کند، که در 28 دسامبر انجام شد.th سال گذشته وی در حال گذراندن چهار ماه بازداشت پیشگیرانه است.]
مردم خواهان اجرای عدالت برای سی و هشت مورد مرگ [سال 2019]، برای زندانیان سیاسی و برای مجروحان هستند. تا به امروز، هیچ کس نمی داند که آیا افرادی وجود داشته اند که ناپدید شده اند یا خیر. ما به عنوان مترقی در مبارزه باید پاسخگوی مردم باشیم. فاشیست ها منافع خانواده و منافع شخصی خود را در نظر می گیرند. تهدیدهای فاشیست ها علیه من، تمام کارهایی که آنها انجام می دهند - این خواهد گذشت، همه چیز به پایان می رسد، هیچ چیز ابدی نیست. من به شما به طور خلاصه به شما گفتهام که چگونه اتفاق افتاد، زیرا گفتن جزئیات به شما زمان بسیار زیادی نیاز دارد. اکنون، آنها تمام تلاش خود را می کنند تا بین ما در سمت چپ تفرقه ایجاد کنند، و ما نباید در این دام بیفتیم.
درست هرج و مرج را اعمال می کند: سخنان حرفه ای هایی که لیدیا پتی را تحسین می کنند
وکیل آلدو میشل - "در بولیوی به میزان وحشتناکی، اعمال خشونت آمیز - اعمال انحرافی بزرگ - دوباره رخ داده است مانند آتش زدن موسسات و منازل عمومی، آدم ربایی، شکنجه، مرگ [چهار] و سایر اقدامات تروریستی. . در گذشته نزدیک [اکتبر و نوامبر ۲۰۲۲]، طی سی و شش روز تعطیلی اجباری شهر سانتا کروز، میتوان گفت که حکومتهای محلی و منطقهای حکومت وحشتی را اعمال کردند. ما نباید فراموش کنیم که کارگزاران دولت سانتا کروز در این اقدامات توسط فرناندو کاماچو و رومولو کالوو هدایت می شدند که به همراه شبه نظامیان اقدامات تروریستی را در طرح 2022 انجام دادند، یک شهر طبقه کارگر در منطقه شهری سانتا کروز. "این را نمی توان نادیده گرفت." -آلدو میشل، تلویزیون بولیوی، Noticias، Informe CIDH، "Debe contemplar nuevas violaciones a los DD.HH." 27 enero 2023، چرخه اخبار بعد از ظهر
روبن آتاهویچی، روزنامهنگار، سخنان لیدیا پتی را که توسط روزنامهنگار دیگری به نام پدرو لونا فیلمبرداری شده است، گزارش کرد: «پتی نظر خود را در مورد دوربین جاسوسی ارائه کرد و او میگوید که همه اینها یک فریب است. پتی اظهار داشت: "سلام های گرم -un jallalla- به همه خواهران و برادرانمان. آقای کاماچو میگوید که یک دوربین [در سلول زندان او] گذاشته شده است، اما چگونه میتوانیم این را جدی بگیریم، با دانستن اینکه کاماچو متحد سیاسی خود آقای [مارکو آنتونیو] پوماری را ضبط کرده است تا نشان دهد که پوماری در تلاش است کشور ما را بیثبات کند. کاماچو برای نجات خود از دست [همکارش] پوماری، مخفیانه از پوماری نوار ضبط کرد و سپس آن صوتی را [که فساد پوماری در آن ضبط شده است] عمومی کرد. مدیر ندامتگاه می گوید [در سلول کاماچو چیزی نبوده و افراد کاماچو قبل از ورود او آن را به طور دقیق بازرسی کرده بودند]. مقامات زندان بررسی و گزارشی را منتشر کردند. فکر می کنم خود کاماچو آن دوربین را کار گذاشته تا بتواند این اتهام را مطرح کند. آنها تمام حیثیت را از دست داده اند. به همین دلیل است که فکر می کنم افراد کاماچو آن دوربین را در سلول گذاشتند تا بهانه ای برای خود بیاورند و بگویند: "ببین، ما اجازه نداریم حریم خصوصی داشته باشیم." علاوه بر این، در کدام ندامتگاه شخصی اجازه حریم خصوصی دارد؟ برای من، همه چیز یک نمایش است. -رادیو La Razón، 2 فوریه 2023، از حدود ساعت 1:56:20
وکیل ویکتور نینا - به عنوان بخشی از مرحله جمع آوری شواهد شکایت، "ما خواستار بررسی صحنه های جرم به صورت هماهنگ" در مقر پلیس در کوچابامبا و سانتا کروز شده ایم. نینا وکیل پتی توضیح داد که پلیس کودتا را تضمین کرده است. آنها نقش اساسی را ایفا کردند.» نیروهای پلیس شورش کردند. آنها خواستار استعفای رئیس جمهور شدند: «به طرز عجیبی، بدون هیچ مبنای قانونی، بدون هیچ توجیهی». – تلویزیون بولیوی، «کازو گلپه د Estado I: Piden inspectción técnica ocular de la UTOP de Cochabamba y Santa Cruz» در یا حدود ۱ فوریه ۲۰۲۳، https://www.youtube.com/watch?v=ZS4yuFFixz4
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا