مذاکرات بین دو طرف نابرابر نمی تواند به نتیجه برسد. موفقیت در مذاکرات فلسطین و اسرائیل مستلزم توازن منطقی قوا، وظایف مشخص و پرهیز هر دو طرف از تحمیل حقایق یکجانبه در میدان است. هیچ کدام از اینها در مذاکراتی که در ماه سپتامبر دوباره آغاز شد وجود نداشت.
مانند دورهای قبلی مذاکرات، این مذاکرات از یک طرف تحت سلطه یک دولت اسرائیلی بود که زمین، جاده ها، حریم هوایی، مرزها، آب و برق و همچنین تجارت و اقتصاد طرف فلسطینی را کنترل می کند و در عین حال دارای ارتش قدرتمندی است. استقرار (در حال حاضر سومین صادرکننده نظامی در جهان) و تولید ناخالص داخلی قوی است که در دهه گذشته سه برابر شده است.
همین «شریک» اسراییلی اکنون به عموم مردمی می بالد که به طرز چشمگیری به سمت راست رفته اند و سیستم آپارتاید برای فلسطینیان به یک هنجار قابل قبول تبدیل شده است.
در طرف دیگر، تشکیلات خودگردان فلسطین قرار دارد - حکومتی که به طور متناقضی از اختیارات واقعی کمی برخوردار است و به عنوان نوعی فیود در درون ماتریس کنترل اسرائیل وجود دارد. تضعیف بیشتر تشکیلات خودگردان، شکاف طولانی داخلی فلسطین، وابستگی کامل به کمک های خارجی و کاهش دموکراسی و حقوق بشر است. سرانجام، تشکیلات خودگردان فلسطین به طور مداوم تحت فشار قرار می گیرد تا امنیت اشغالگر خود را تامین کند، در حالی که نمی تواند هیچ گونه محافظتی از مردم خود در برابر همان اشغالگر فراهم کند.
چگونه به اینجا رسیدیم؟ پاسخ، تا حد زیادی به ادامه و بی وقفه شهرک سازی در کرانه باختری و شرق بیت المقدس در 17 سال پس از توافق اسلو مربوط می شود.
در این مدت تعداد شهرک نشینان 300 درصد افزایش یافته و تعداد شهرک ها دو برابر شده است. شهرکها تنها خط مقدم یک سیستم پیچیده و سودآور هستند که شامل پستهای بازرسی، جداسازی جادهها، مناطق امنیتی، «دیوار آپارتاید» و «ذخایر طبیعی» است.
این ماتریس سال هاست که زمین، منابع آبی و فضای اقتصادی کشور مستقل فلسطین را که ظاهراً در همین دوره در حال مذاکره است، خورده است. حدود 60 درصد از کرانه باختری و 80 درصد منابع آبی از این طریق مصرف شده است.
ما به آن نقطه بحرانی رسیدهایم و احتمالاً از آن فراتر رفتهایم که در آن هر شهرک سازی بیشتر به معنای مرگ راه حل دو کشوری است.
تشکیلات اسرائیل این را بهتر از هر کسی می داند. آنها همچنین می دانند که مواضع تندرو آنها در مورد مسائلی مانند اورشلیم و مرزها به معنای تبدیل ایده دولت فلسطین به چیزی بسیار کمتر است: خوشه های منزوی از زمین در یک سیستم جداسازی.
دیوان بینالمللی دادگستری و قطعنامههای بیپایان سازمان ملل متحد حکم داده است که شهرکها غیرقانونی هستند و باید حذف شوند. حتی نقشه راه صادر شده توسط به اصطلاح چهارجانبه (ایالات متحده، سازمان ملل، اتحادیه اروپا و روسیه) در سال 2003 می گوید که تمام فعالیت های شهرک سازی باید متوقف شود. با این حال، نه ایالات متحده و نه گروه چهارجانبه به طور کلی جرأت اعمال فشار جدی بر اسرائیل برای توقف شهرک سازی را نداشته اند.
پس چه چیزی باقی می ماند؟
تنها راه نجات راه حل دو دولتی این است که فلسطینی ها تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی را در سرزمین های اشغال شده توسط اسرائیل در سال 1967 از جمله بیت المقدس شرقی اعلام کنند و از جامعه جهانی بخواهند که آن و مرزهایش را به رسمیت بشناسند. در مورد کوزوو این کار را انجام داد.
این همچنین به معنای حمایت از حق فلسطینیان برای مبارزه بدون خشونت برای پایان دادن به اشغال کشورشان است. بنابراین، هرگونه مذاکره آتی در مورد حق فلسطینیان برای داشتن کشور مستقل مستقل نیست، بلکه بیشتر درباره نحوه اعمال و اجرای این حق خواهد بود.
این آزمون واقعی استراتژی دولت سازی ایالات متحده و جامعه کمک کننده خواهد بود. این ابزار واقعی خواهد بود تا در نهایت تفاوت بین حمایت از نهادهای فلسطینی آزاد در یک کشور مستقل و قابل دوام، یا پرداختن به قبض اشغال و استفاده از دلارهای مالیاتی اتحادیه اروپا و ایالات متحده برای حفظ آنچه که هرگز چیزی جز یک نظام آپارتایدی که فلسطینیان را از حقوق انسانی و ملی خود محروم می کند.
اگر جامعه جهانی با استفاده از این استدلال مستهجن و توهینآمیز که هر گام باید ابتدا با دولت اسرائیل تأیید شود، به چنین اعلام استقلالی پشت کند، پیام روشن خواهد شد: صلح مبتنی بر دو کشور دیگر یک امر نیست. گزینه.
مصطفی برقوثی بنیانگذار ابتکار ملی فلسطین و عضو شورای قانونگذاری فلسطین است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا