خطر کمی وجود دارد که کسی در مذاکرات هفته گذشته بین وزرای خارجه هند و پاکستان اهمیت زیادی بدهد. اگرچه نیروپاما رائو و سلمان بشیر در یک یادداشت مدنی مبهم با توافق بر باز ماندن کانالهای ارتباطی جدا شدند، اما تاکنون نشانهای از برنامهریزی برای دیدارهای بیشتر وجود نداشته است.
حدس زده میشود که رائو میتواند در این ماه، پیش از فرصت برای گفتگوهای نخستوزیری در حاشیه نشست سارک در بوتان در ماه آوریل، از اسلامآباد بازدید کند، اما اصرار هر دو طرف بر برنامههای متفاوت برای رویاروییهای آینده، به شدت فضای خوشبینی را کاهش میدهد. . تا آنجا که به دهلی نو مربوط می شود، قبل از انجام مذاکرات معنادار در مورد هر موضوع دیگری، باید با تروریسم مقابله کرد. از سوی دیگر، اسلام آباد به دنبال بازگشت به گفت و گوی به اصطلاح ترکیبی بوده است که به موجب آن می توان به طیفی از موضوعات به طور همزمان پرداخت.
اگرچه از سرگیری گفتوگوی گسترده واقعاً خوشایند است، اما پاکستان آشکارا درک این موضوع را دشوار مییابد که تا چه حد خلق و خوی هند با حمله تروریستی نوامبر 2008 در بمبئی، زمانی که از وقوع چهارمین جنگ بین همسایگان بهدقت جلوگیری شد، دشوار است. زیرا نخست وزیر مانموهان سینگ به شدت با آن مخالف بود. تعداد شگفتانگیزی از هندیهای منطقی در آن زمان متقاعد شده بودند که مناسبترین پاسخ این است که از طریق ابزارهای نظامی به پاکستان «درسی بدهند»، و تمایلی به درک این موضوع نداشتند که آتشسوزی احتمالاً تروریسم را در مقیاس بسیار گستردهتری به راه انداخته یا تحریک میکند. یک مبادله هسته ای با پیامدهای غیرقابل توصیف.
جایگزین معقول این بود که پیشنهاد همکاری دولت پاکستان را بپذیریم، علیرغم این ظن که چیز زیادی – یا حداقل کافی – از آن حاصل نخواهد شد. هفته گذشته در دهلی، سه پرونده دیگر حاوی اطلاعات و درخواستهای مربوط به شبهنظامیان اسلامگرای مظنون به دست داشتن در فعالیتهای تروریستی در خاک هند به وزیر خارجه پاکستان تحویل داده شد - و بعید به نظر میرسد که بشیر پرونده قبلی را «ادبیات» توصیف کند تا مدرک. در میان میزبانان خود به خوبی فرو رفت. او همچنین از «سخنرانی» در مورد تروریسم ابراز ناراحتی کرد و اشاره کرد که پاکستان «صدها و صدها بمبئی را متحمل شده است».
به بیان دقیق، این یک ادعای دقیق نیست. تروریست ها در واقع یک سری جراحات را به پاکستان وارد کرده اند که بسیاری از آنها جدی و همه آنها دردناک است. اما معادل بمبئی، گروهی از متعصبان هندی مسلح است که در مرکز تجاری پاکستان یا یک شهر بزرگ دیگر ویران می کنند. خشمی که چنین حادثهای به راه میاندازد، بدون شک ابعاد متفاوتی خواهد داشت، با توجه به این که - به عبارتی خوشبینانه - هند و پاکستان کمی تاریخ دارند.
این تاریخ را نمی توان آرزو کرد. این بدان معنا نیست که نمی توان بر آن غلبه کرد. اما این کار بدیهی است که با مواردی مانند حملات 26 سپتامبر در بمبئی، و به دنبال آن این تصور که مقامات پاکستانی در تعقیب عاملان آن کوتاهی کرده اند، بسیار دشوارتر شده است. شکایات مداوم در مورد شواهد ناکافی از هند با این واقعیت که باید بیش از اندازه کافی شواهد مجرمانه در داخل کشوری که نقشه طرح شده است، امکان پذیر باشد، کم رنگ می شود.
علاوه بر این، نشانه هایی وجود دارد که 26/11 یک بار نبوده است. مسئولیت انفجار اخیر در نانوایی آلمان در پونا را سازمانی به عهده گرفته است که خود را لشکر طیبه العالمی می نامد. در حالی که اعتبار این ادعا - و هرگونه ارتباط با پاکستان - هنوز مشخص نشده است، نتیجه گیری عجولانه برای مردم غیرطبیعی نیست، به ویژه به دلیل یک سری مسابقات ورزشی در هند، از جام جهانی فعلی هاکی تا بازی های مشترک المنافع در ماه اکتبر، با تهدیدات تروریستی مواجه است. امیدواریم اگر آنها چیزی بیش از لاف های توخالی باشند، نقشه ها خنثی شود. اما شرایطی مانند این باید به روشن شدن اینکه چرا اصرار دهلی نو بر اولویت دادن به تروریسم صرفاً محصول پارانویا نیست کمک کند.
همچنین لازم به یادآوری است که در سالهای نه چندان دور، یک تنش مثبت قطعی در روابط دوجانبه، در زمانی که دولتهای دست راستی در هر دو طرف مرز در قدرت بودند، بهطور قاطع توسط کارگیل بینظیر پاکستان خنثی شد. ماجراجویی ناگوار، نه توسط یک گروه تروریستی مانند لشکر طیبه (LeT)، بلکه توسط ارتش - که به طرز غم انگیزی، کم و بیش در سراسر وجود خود رویارویی با هند را به عنوان دلیل اصلی خود درک کرده است.
البته، پاکستان نیز پروندههای شکایت خود را در مورد موضوعاتی از جریان آب گرفته تا کمک ادعایی هند به شورشیان ملیگرا در بلوچستان و حتی به عناصری در میان طالبان، که توسط «شواهد عکاسی» پشتیبانی میشوند، دارد. به سختی مشخص نیست که دو طرف به جنبشهای جداییطلب در زمین یکدیگر کمک کنند، اما برای هند کمک به طالبان به نحوی که به نظر میرسد کمی بیشتر از شاهماهی قرمز باشد، برای هند بهطور آشکار خودشکسته خواهد بود. نباید فراموش کرد که Realpolitik گهگاه منطق را نادیده می گیرد و یاران بسیار عجیبی تولید می کند).
تعصبهای عمیقاً ریشهدار، البته منحصر به هیچکدام از قهرمانها نیست. موضع گیری سیاسی هم اینطور نیست. به نظر می رسد که فشار واشنگتن نقش تعیین کننده ای در احیای گفتگو بین هند و پاکستان داشته است. اگر چنین است، این حرکتی در جهت درست است، حتی عمدتاً بر اساس منافع خود عمو سام است - و اینها، متأسفانه، شامل افزایش فروش تسلیحات به هر دو کشور است. با این حال، حتی اگر قرار بود دو طرف در نهایت زیر چتر قلبی شکلی که وزارت امور خارجه ایالات متحده ارائه کرده بود، ببوسند و آرایش کنند، سم باقیمانده در شریانهای آنها در بهترین حالت آن را به یک آشتی مصنوعی و موقت تبدیل میکند.
یک جایگزین بسیار مطلوب تر، یک معاهده صلح دائمی و حسن نیت است که از قلب سرچشمه می گیرد، از غریزه درونی که عمیقاً به نفع مردم در هر دو طرف مرز است که بر اختلال استرس پس از سانحه غلبه کنند. بی رحمانه ترین میراث پارتیشن آیا دهلی نو و اسلام آباد هرگز قادر خواهند بود جسارت متقابل مورد نیاز برای چنین شاهکاری دوجانبه سودمند را به خرج دهند؟ در حال حاضر، خوش بینانه ترین پاسخی که می توان دریافت کرد، شاید مبهم باشد.
ایمیل [ایمیل محافظت شده]
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا