هر بار که در جلسات عمومی در بریتانیا در مورد آزمایش برابری جنسیتی و دموکراسی مستقیم که در آن انجام می شود صحبت می کنم روژاوادر شمال سوریه، مخاطبان الهام گرفته همیشه از من می پرسند که چه چیزی می توانیم از آنجا بیاموزیم – و چگونه می توانیم آن را در اینجا پیاده سازی کنیم.
با توجه به اجماع فزاینده در غرب در مورد اهمیت دستمزد برابر و نمایندگی برابر جنسیت ها در تمام سطوح شغلی، یکی از اصول اساسی انقلاب روژاوا، ریاست مشترک - که در آن هر نهادی توسط یک مرد و یک مرد اداره می شود. زن - نباید خیلی سخت بفروشد.
با این حال، حتی ریاست مشترک را نمیتوان به راحتی در سیستمی مانند سیستم ما تکرار کرد، سیستمی که به دلیل سود و ارزشها، ممکن است به سادگی این ایده را به دلیل هزینه و پرسنل بیش از حد غیرقابل دفاع رد کند. به هر حال، دولت در همه جا به عقب برگردانده می شود. سازمان های غیردولتی به دنبال پول نقد هستند. و سهم مشاغل به سادگی یک چیز نیستند.
بنابراین، تا زمانی که اخیرا شرکت کردم به چالش کشیدن مدرنیته سرمایه داری کنفرانسی در هامبورگ - و با هاتیجه کایا، رئیس شورای زنان هامبورگ، سازمانی که از شوراهای زنان در روژاوا الگوبرداری شده بود ملاقات کردم تا اطمینان حاصل شود که دیدگاه فمینیستی همه سیاست ها را شکل می دهد - من همیشه درگیر پاسخ به این سؤالات مخاطب بودم.
این یک کنفرانس عظیم سه روزه با حضور بیش از 1200 نفر بود و توسط فعالان کرد و متحدان آلمانی آنها سازماندهی شد. سازمان آن همچنین تمرکز خود را بر آنچه که یک جامعه پساسرمایهداری ممکن است به نظر برسد منعکس کرد: شرکت در آن رایگان بود، با شرکتکنندگانی که میتوانستند هزینه کنند، دعوت به اهدای کمکهای مالی. خانوادههای کرد محل اقامت رایگان فراهم کردند. و ناهارهای گیاهخواری توسط یک گروه آنارشیست رادیکال با کمک های داوطلبانه صرف هزینه های کنفرانس ارائه شد.
تقاضا برای اقامت رایگان امسال، برای سومین کنفرانس دوسالانه متوالی، از 30 نفر به بیش از 300 نفر افزایش یافته بود. اما در نتیجه سخاوت خانواده های کردی که خانه های خود را باز کردند، هیچکس بی خانمان نماند. کایا یکی از آنها بود که میزبان پنج شرکت کننده بود.
کایا یک فعال سیاسی که اصالتاً اهل جنوب شرق ترکیه است، در کترینگ در هامبورگ کار می کند و برای دو دوره به عنوان رئیس مشترک شورای زنان (که دارای 30 تا 40 عضو است) انتخاب شده است.
پیش از این، او دو دوره به عنوان رئیس مشترک شورای مردمی هامبورگ (70 عضو) خدمت کرد، که در آن حداقل سهمیه 40 درصد برای هر جنس وجود دارد، در حالی که 20 درصد بسته به اینکه چه کسی خود را برای انتخابات معرفی می کند، قابل تصاحب است. شورای زنان یک ساختار مستقل موازی است که قدرت سیاسی را به سمت زنان متمایل می کند، زنانی که به عنوان محرک های این انقلاب شناخته شده اند.
شوراهای مردمی در سال 2005 در مناطقی با جوامع کرد قابل توجه تشکیل شدند، چه در اروپا، چه در جنوب شرق ترکیه و چه در شمال سوریه، زمانی که عبدالله اوجالان، رهبر جنبش آزادی کردها مفهوم کنفدرالیسم دموکراتیک - اساساً جوامع خودگردان در یک ساختار دموکراتیک از پایین به بالا.
در روژاوا – که اخیراً به فدراسیون دموکراتیک شمال سوریه تغییر نام داده است – این شوراها کاملاً مسئول اداره جامعه و همه کارکردهای آن از اقتصاد گرفته تا بهداشت، آموزش و دفاع از خود و حتی راه اندازی موفق ترین نیروها در سوریه در نبرد هستند. تا کنون علیه داعش
موفقیت مدل روژاوا به نوبه خود اهمیت خودسازماندهی را در جوامع کرد در سراسر اروپا تقویت کرده است.
در هامبورگ، شوراهای زنان در سال 2009 راه اندازی شدند شورای زنان روژ در لندن.
در باکور - منطقه عمدتا کردنشین جنوب شرقی ترکیه - این تلاش برای خودگردانی است به طرز وحشیانه ای توسط اردوغان سرکوب شده است با بمب گذاری، کشتار، سوختن خانه ها و دستگیری شهرداران منتخب شهرهای مختلف (که در آن زمان با مقامات حزب حاکم AKP جایگزین شدند).
در شهرهای اروپایی، این سیستم صدای منسجم و یکپارچه ای به جامعه کرد می دهد: برای ادامه آموزش سیاسی، تقویت همبستگی با مبارزات کردها، کسب درس های عملی از اعمال دموکراسی و ارائه خدمات در جایی که دولت در انجام آن کوتاهی می کند.
دیلار دیریک، فعال کرد، که مصاحبه من با کایا را ترجمه کرده است، گفت: "انگیزه این است که هر کجا که زندگی می کند خود را سازماندهی کند."
دیریک توضیح داد: "از آنجا که مبارزه برای تعیین سرنوشت فقط یک مبارزه سرزمینی نیست، بلکه به این معناست که فرد بتواند زندگی خود را با حداقل اتکا به دولت و ساختارهای آن سازماندهی کند."
جامعه کردها در هامبورگ این منطقه را به طور اسمی به 9 منطقه تقسیم کرده اند که کردها در آن تجمع می کنند. هدف آنها ایجاد یک شورای مردمی و یک شورای زنان در هر منطقه است، اما تاکنون تنها سه شورای زنان و سه شورای مردمی راه اندازی کرده اند.
هر شورا دارای کمیته هایی برای رسیدگی به بسیج سیاسی، فرهنگ، آموزش، حمایت از جامعه، حل و فصل صلح و درگیری و روابط عمومی است. کار اکثر این کمیته ها نسبتا بدیهی است. من به ویژه در مورد کمیته حل و فصل صلح و درگیری کنجکاو بودم که جدای از رسیدگی به اختلافات بین همسایگان و درون خانواده ها، به خشونت خانگی می پردازد.
زنان از جوامع اقلیت در اروپای غربی، و به ویژه بریتانیا - مانند کسانی که توسط سازمان هایی مانند خواهران سیاهپوست ساوتال و یک قانون برای همه - بخش اعظم انرژی سیاسی خود را صرف تلاش کرده اند تضعیف مکانیسم های جامعه میانجیگری که هدف آن متقاعد کردن زنان به ماندن در ازدواج حتی در موارد خشونت است و در عوض به دنبال راه حل از دولت است. آیا جامعهای که تحت تأثیر ایدههای مترقی اوجالان قرار گرفته و توسط فمینیستهای کُرد دیاسپورا اجرا میشود، میتواند گزینهای متفاوت، احتمالاً رادیکالتر، ارائه دهد؟
کایا به مورد زنی اشاره می کند که می خواست از شوهر خشن خود جدا شود. این زن از شورای زنان درخواست کرد که برای خلاص شدن از شر او کمک کنند زیرا او حاضر به رفتن نشد. کمیته حل منازعه با هر دوی آنها به طور جداگانه و سپس با یکدیگر ملاقات کرد. آنها با موفقیت شوهر را متقاعد کردند که زن حق دارد در خانه بماند زیرا از بچه ها مراقبت می کند. زوجه مراحل طلاق را در دادگاه های آلمان آغاز کرد. شورای زنان از طریق روند قانونی از او حمایت کرد زیرا او با این سیستم آشنایی نداشت. آنها حرکات شوهر را زیر نظر داشتند و اطمینان حاصل کردند که او از خانه خانواده دور می ماند.
کایا در تلاش بود که توضیح دهد در حالی که آنها کاملاً پشت زن بودند، آنها همچنین مشتاق بودند "مرد را به طور کلی حذف نکنند، بلکه به او توضیح دهند که زن دارایی او نیست، چرا خشونت بد است، مثال هایی از کردها بیاورند. مقاومت کنید و به او بگویید که نهاد ازدواج مقدس نیست، حتی اگر این زن در مقطعی تصمیم به ازدواج با او گرفته باشد، اگر نمیخواهد مجبور نیست با او زندگی کند.»
کایا افزود: «ما نمیخواهیم که او برود زیرا او مجبور شده است، بلکه به این دلیل که میداند کاری که انجام میدهد اشتباه است. در نهایت او عضوی از جامعه است و ما می خواهیم تفکر او را تغییر دهیم.»
چرا این مکانیسم جامعه بهتر از مکانیسم دولتی در پاسخ به موارد خشونت خانگی است؟
کایا می گوید که دولت ممکن است راه حل های قانونی ارائه دهد، اما تلاشی برای تغییر ذهنیت مردانه ندارد. فشار همسالان نیز بخش مؤثری از تحول است. مردان در چنین مواردی چهره خود را در مقابل اعضای جامعه خود از دست می دهند. این با پویایی در جوامع محافظهکار متفاوت است، جایی که این زنان هستند که چهره خود را از دست میدهند زیرا خشونت اغلب به این دلیل توجیه میشود که همسر به وظایف خود سرگردان بوده یا انجام نداده است.
کایا گفت: البته هیچ اجباری برای استفاده از مجالس زنان وجود ندارد، زنان به میل خود می آیند. آنها اغلب پس از شکست توسط دولت به شوراها مراجعه می کنند.
کایا به نگرانیهایم مبنی بر اینکه دولت در حال رها شدن است، پاسخ داد: «در حالی که ما سیستمهای خودمختار خودمان را داریم، مانند کلاسهای زبان، که با جوانان خودمان، جامعه خودمان کار میکنیم، ما نیز از دولت خواستههایی داریم، زیرا در نهایت ما در این ایالت زندگی کنید، بچه های ما اینجا به دنیا می آیند، اینجا بزرگ می شوند، اینجا به مدرسه می روند. ما باید تقاضای تغییرات قانونی را داشته باشیم.»
پس در اینجا آغاز راهی برای اجرای دموکراسی واقعی، از پایه، در یک سیستم سیاسی نئولیبرالی شکست خورده است.
ما مجبور نیستیم جوامعی را بر اساس قومیت بسازیم. اینها می تواند ناشی از علایق مشترک یا محل مشترک باشد. ما در حال حاضر گروههایی از مردم داریم که گرد هم میآیند تا از بسته شدن کتابخانه جلوگیری کنند یا از بیمارستانهای محلی خدمات بهتری درخواست کنند. اگر چنین جنبشهایی حول ایدههای کنفدرالیسم دموکراتیک، یک پارادایم اجتماعی غیردولتی با نژاد و برابری جنسیتی در قلب آن ساختار میگرفتند، به کارگیری عضلات دموکراتیک ما به این شیوه پایدار نه تنها باعث ایجاد یک شهروند متعهدتر نمیشد، بلکه شامل آن نیز میشد. پتانسیل تغییر جامعه و دولت در کل.
راحیلا گوپتا در مورد روژاوا و بسیج فمینیستی صحبت می کند کنفرانس دفاع از پیشرفت گرایی در لندن، شنبه 29 آوریل 2017.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا