شرح زیر تفسیر من از آنارشیسم مبارزه طبقاتی انقلابی است که به عنوان مبنایی برای بحث/کاوش آنلاین با مایکل آلبرت، مدافع اقتصاد مشارکتی مطرح شده است. در حالی که من سخنگوی رسمی کسی نیستم، این تفسیر، به اعتقاد من، به طور کلی با دیدگاه های سازمان من، فدراسیون شمال شرقی آنارشیست-کمونیست ها (NEFAC) سازگار است. با گرایش بین المللی من، همانطور که در سایت بیان شده است www.Anakismo.net; و با روند تاریخی آنارشیست-کمونیسم طرفدار سازمانی (پلتفرمیسم و especifismo). این دیدگاه ها با مارکسیسم ضد دولت گرایانه نیز همپوشانی دارند. نظرات من به طور کامل در کتاب بیان شده است، الغای دولت: دیدگاه های آنارشیستی و مارکسیستی (2007؛ Bloomington IN: AuthorHouse). در خطوط کلی، من در نسخه خود از آنارشیسم، چیستی آن و راهبردهای لازم برای رسیدن به آن را ترسیم خواهم کرد.
چشم انداز اتوپیایی
آنارشیسم پایان همه اشکال سلطه، سلسله مراتب و ستم است. این کشور با سرمایه داری، برتری سفید پوستان، برتری مردان، همجنس گرا هراسی، امپریالیسم، نظامی گری، تخریب محیط زیست و غیره مخالف است. آنارشیسم افراطی ترین شکل دموکراسی، آزادی و خودمدیریتی است که در سراسر جامعه اعمال می شود. بارها و بارها، انقلابها به مجامع مردمی، اجتماعات محلهای، کمیتههای محل کار و غیره منجر شده است. اینها افراد منتخب را به شوراهای مرتبط فرستادهاند، افرادی که بلافاصله توسط مجامع مردمی قابل فراخوان و کنترل بودند. این مجامع غیرمتمرکز بیانگر نیاز انسانها به معاشرت رودررو بود و به «قبایل» و روستاهای کوچکی که بشریت بیشتر عمر خود را در آنها زندگی می کرد، برمی گشت. آنها در کلیساهای دموکراتیک مستقیم آتن باستان، در شوراهای شهر نیوانگلند، در کمون پاریس 1871، در شوراهای اولیه انقلاب روسیه، در شوراهای کارگری مجارستان 1956، در اجتماعات محله افقی آرژانتینی و مشاغل محل کار، و در بسیاری از موقعیت های انقلابی دیگر.
آنارشیسم به جای اقتصاد سرمایه داری، با بازارها و برنامه ریزی متمرکز، طبقه بندی شده، سوسیالیسم بی طبقه را پایه گذاری می کند. تولید جمعی و مشارکتی خواهد بود، نه خصوصی یا رقابتی. تولید برای استفاده خواهد بود نه برای سود. با برنامه ریزی دموکراتیک از پایین هماهنگ می شود. «اقتصاد» را میتوان بهعنوان فدراسیونی از تعاونیهای تولیدکنندگان، تعاونیهای مصرفکننده و کمونهای جمعی در نظر گرفت. محل کار و جامعه از طریق مجامع خود مدیریت خواهند شد و از طریق یک فدرالیسم غیرمتمرکز هماهنگ خواهند شد.
مناطق و حتی جوامع می کوشند تا حد ممکن آنچه را که نیاز دارند در سطح محلی تولید کنند، اما خودکفایی کامل غیرممکن و نامطلوب است. تمرکززدایی، دموکراسی چهره به چهره را ممکن میسازد، به تعادل زیستمحیطی سود میرساند و برنامهریزی اقتصادی دموکراتیک از پایین به بالا را آسانتر میکند.
یکی از اولین کارهایی که کارگران بلافاصله پس از انقلاب انجام میدهند، شروع به تغییر فناوری به ارث رسیده از سرمایهداری است. فناوری به منظور ایجاد جامعه ای پایدار از نظر زیست محیطی اصلاح خواهد شد. فنآوری، و تولید بهطور کلی، سازماندهی مجدد خواهد شد تا تقسیمبندی بین دستور دهندگان و دستور گیرندگان، رئیسها و رئیسها، کسانی که از کار ذهنی استفاده میکنند و کسانی که کار یدی انجام میدهند لغو شود. اگر بخواهیم از ایجاد یک طبقه حاکم جدید، سرمایه دار دولتی اجتناب کنیم، این ضروری است.
دولت منسوخ میشود و «دولت» را به معنای نهادی تخصصی، بوروکراتیزه، از خود بیگانهشده اجتماعی، بالاتر از بقیه جامعه تعریف میکند. به جای آن انجمن مجامع و شوراها خواهد بود. وقتی همه درگیر حکومت هستند، پس حکومت (مشخص) وجود ندارد. لایههای پلیس و ارتش تخصصی با افراد مسلح جایگزین میشوند، یک شبهنظامی مردمی - تا زمانی که هنوز نیاز باشد - تحت کنترل غیرنظامی شوراها.
روش آنارشیستی
در حال حاضر تنها می توان اصول کلی را ترسیم کرد و حدس زد که چگونه این اصول توسط نسل های آینده به کار گرفته می شود. یک چیزی که ممکن است فرض کنیم این است که یک جامعه پس از انقلاب انعطافپذیر، منطقهای، کثرتگرا، و بالاتر از همه، تجربی خواهد بود (این روش توسط اریکو مالتستا و پل گودمن «روش آنارشیستی» نامیده شد). تا زمانی که احیای استثمار سرمایهداری وجود نداشته باشد، باید منتظر چنین آزمایشهای کثرتگرایانه بود، زیرا تفاوتهای مشخصی در تاریخ، جغرافیا، و فرهنگ مناطق آمریکای شمالی وجود دارد، نه در مورد جهان. هیچ کس در مورد چگونگی عملکرد یک جامعه پساسرمایه داری همه پاسخ ها را ندارد.
مناطق مختلف ممکن است طرحهای مختلفی را برای برنامهریزی اقتصادی دموکراتیک آزمایش کنند، مانند پارکون، یا ایدههای پت دیوین یا «دموکراسی فراگیر» تاکیس فوتوپولوس. علاوه بر این، یک منطقه ممکن است تصمیم بگیرد که فوراً کمونیسم کامل را امتحان کند، و به مردم آنچه نیاز دارند داده شود و فقط برای انگیزه های اجتماعی کار کنند. منطقه دیگری ممکن است بر مشوق ها پافشاری کند، به طوری که کارگران برای تلاشی که انجام می دهند (مثلاً به صورت کوپن) حقوق می گیرند. این ممکن است با یک بخش کمونیستی از جامعه (مراقبت های بهداشتی رایگان، حداقل غذا، پوشاک و سرپناه) ترکیب شود یا نباشد، که برخی از مناطق ممکن است انتخاب کنند تا در طول دهه ها یا نسل ها گسترش دهند، تا زمانی که کمونیسم کامل داشته باشند (مشابه رویکرد مارکس). .
برخی از مناطق ممکن است سعی کنند جامعه را از طریق فدراسیون شوراهای کارگری هماهنگ کنند، در حالی که برخی دیگر ممکن است فدراسیون های مجامع اجتماعی را امتحان کنند. در محدوده یک فدرالیسم دموکراتیک، برخی از مناطق ممکن است نسبتاً متمرکزتر و برخی دیگر نسبتاً غیرمتمرکزتر باشند. تا زمانی که وجود داشته باشد، روشهای محلی متفاوتی برای حل و فصل اختلافات یا محافظت از مردم در برابر عوامل ضداجتماعی به کار گرفته میشود. مناطق از یکدیگر یاد می گیرند، شکست ها را رد می کنند و موفقیت ها را کپی می کنند.
در حالی که تا آنجایی که عملاً امکان پذیر و سودمند است، تمرکززدایی وجود خواهد داشت، فدراسیون های قاره ای و بین المللی نیز برای رسیدگی به مسائل عملی تجارت و سایر موارد ضروری هستند. برای مثال، تا زمانی که برخی از دولتهای امپریالیستی وجود دارند، جوامع آزاد باید برای دفاع از خود آماده باشند - با هماهنگی متقابل نیروهای مسلح مبتنی بر شبهنظامی.
مسائل غیرطبقهای، مانند جنسیت، نژاد، گرایش جنسی و ملیت نیز با استفاده از همان «روش آنارشیستی» تمرکززدایی، خودسازماندهی و آزمایش مورد بررسی قرار میگیرد. زنان دیگر از نظر اقتصادی یا غیر اقتصادی به مردان وابسته نخواهند بود، حتی برای مراقبت از کودکان، که مسئولیت جامعه است. زنان آزاد خواهند بود تا خود را به صورت جداگانه یا همراه با مردان سازماندهی کنند تا با برتری مردان مبارزه کنند و ظرفیت های کامل خود را توسعه دهند. چگونه افراد روابط عاشقانه و جنسی را ایجاد می کنند؟ چگونه افراد هویت جنسی و سایر هویت های خود را توسعه خواهند داد؟ جامعه چگونه فرزندان را تربیت خواهد کرد؟ چنین چیزهایی را نمی توان پیش بینی کرد، بلکه فقط توسط افراد درگیر توسعه یافت.
افراد رنگین پوست همچنین می توانند خود را به صورت جداگانه یا همراه با سفیدپوستان در اشکال مختلف انجمن سازماندهی کنند. دیگر یک سیستم سرمایه داری که از نژادپرستی سود می برد وجود نخواهد داشت، اما این بدان معنا نیست که تمام نژادپرستی به طور خودکار از بین می رود. افراد رنگین پوست قادر خواهند بود برای منافع خود سازماندهی و مبارزه کنند. آنها میتوانند تصمیم بگیرند که آیا از هم جدا شوند یا با سفیدپوستان هماهنگ شوند یا هر رابطهای بین نژادی را که راحتتر میبینند ایجاد کنند - از طریق خود سازماندهی و آزمایش.
استراتژی انقلابی
آنارشیسم انقلابی در ابزار و اهداف خود سازگار است. این جنبش از جنبشی حمایت می کند که بر اساس خود سازماندهی و خودمختاری بنا شده است تا به جامعه ای با خود سازماندهی و خودمختاری دست یابد. از مبارزات برای اصلاحات، برای بهبود شرایط زندگی مردم حمایت می کند: تشکیل اتحادیه ها، دستمزدهای بالاتر و ساعات کمتر، قوانین ضد تبعیض برای زنان و رنگین پوستان، مراقبت های بهداشتی جهانی، پایان دادن به جنگ های امپریالیستی در آن زمان. دفاع از آزادی های مدنی در برابر دولت و فاشیست ها، دفاع از محیط زیست و غیره. ما باید از این مطالبات حمایت کنیم زیرا آنها عادلانه هستند، زیرا مردم حق دارند انتخاب کنند که برای چه چیزی بجنگند، و ما برای هر چیزی هستیم که به مردم می رسد. در حرکت علیه حاکمان تا جایی که ممکن است، ما باید با پیوند دادن آنها با موضوعات دیگر، با تعمیم آنها به مطالبات طبقاتی در مورد کل طبقه سرمایه دار و دولت آن، و با پیشنهاد ستیزه جویانه ترین روش های بسیج، به دنبال گسترش این موضوعات باشیم.
اما ما باید همیشه حقیقت را به زحمتکشان بگوییم: این نظام نمیتواند به استانداردهای مناسب زندگی یا حقوق دموکراتیک دست یابد. در عوض، در حال حاضر به دلیل بحران اقتصادی بنیادین خود، همانطور که باید به این استانداردها حمله می کند. باید هشدار داد که حاکمان اجازه نخواهند داد که طبقه کارگر و مستضعفان به تدریج جامعه را متشکل و تسخیر کنند. در یک مقطعی، آنها به سختی بر سر ما خواهند آمد. وقتی لازم بدانند، انتخابات و آزادی های مدنی را کنار می گذارند، ارتش و پلیس و همچنین گروه های فاشیستی را بسیج می کنند، هیستری نژادی و جنسی را به راه می اندازند و توتالیتاریسم را برقرار می کنند. اگر آنها بتوانند.
کارگران باید با به دست آوردن صفوف ارتش، و در نهایت درهم شکستن دولت، از بین بردن سرمایه داری و همه اشکال ظلم، و ایجاد فدراسیونی از شوراهای مردمی – یعنی به دست گرفتن قدرت (اما نه «دست گرفتن دولت» از این امر جلوگیری کنند. قدرت، نه ایجاد یک دولت جدید). به عبارت دیگر انقلاب کنید. امروز ما با نقطه برخورد بین انقلاب و ضدانقلاب فاصله داریم، اما این باید یک استراتژی راهنما درازمدت باشد. حتی در حال حاضر، اصلاحات زمانی بهتر به دست میآیند که مردم ستیزهجو، متکی به خود و تهدیدکننده طبقه حاکم باشند، یعنی زمانی که تقریباً انقلابی هستند.
و حتی در حال حاضر نیز انقلابیون باید کارگران را با حمایت از اعتصابات تودهای آماده کنند که آماده دفاع از خود در برابر پوستهها، هوشیاریها و اقدامات غیرقانونی پلیس هستند. ما باید مردم را سازماندهی کنیم تا با فاشیست ها در محله هایمان مبارزه کنند. ما باید با قوانین «کنترل اسلحه» مخالفت کنیم.
عامل انقلاب
چه کسی انقلاب می کند؟ این یک حزب پیشتاز نخبه نخواهد بود که برای مردم عمل کند، که امیدوار است با سوار شدن بر یک انقلاب قدرت دولتی را به دست گیرد، و نه یک حزب الکترال نخبه که قصد دارد به قدرت دولتی برگزیده شود. این اکثریت بزرگ مردم خواهد بود، همه کسانی که تحت ستم و استثمار قرار گرفته اند. همه اشکال ستم با یکدیگر همپوشانی دارند و در هم تنیده میشوند و متقابلاً همه ظلمها را حفظ میکنند، از جمله ظلمهای زنان، کوئیرها، رنگین پوستها، معلولان و غیره. اینها هستند که قیام خواهند کرد و حتی اکنون نیز در حال مبارزه هستند. در نهایت انقلاب خواهد کرد.
آنارشیست های مبارزات طبقاتی نقش مرکزی را برای طبقه کارگر، یقه آبی و یقه سفید - و "یقه صورتی" - اکثریت جمعیت، که شامل همه گروه های تحت ستم دیگر، و همچنین اعضای غیر مزدبگیر طبقه می شود، می بینند. بیکاران، بچه های کارگر و خانه دار. کارگران از نظر اخلاقی بیشتر از دیگران (مانند ناشنوایان) تحت ستم نیستند. اما، از نظر استراتژیک، کارگران دارای یک قدرت بالقوه عظیم هستند. طبقه ما با ابزار تولید، حمل و نقل، ارتباطات و خدمات اجتماعی، می تواند جامعه را در مسیر خود متوقف کند. ما میتوانیم آن را دوباره بر مبنای جدید و بهتر راهاندازی کنیم.
بالقوهترین انقلابیها در بخشهای همپوشانی مستضعفان و استثمارشدگان هستند. کارگران سیاهپوست، کارگران زن (یا کارگران زنان سیاهپوست)، و دیگر گروههایی از این دست، از مظلومترین بخشهای طبقه کارگر هستند، آنهایی که امتیازات فاسد ندارند، کسانی که «چیزی برای از دست دادن جز زنجیر خود ندارند». این گروهها اگرچه اقلیت هستند، اما احتمالاً در خط مقدم مبارزه قرار دارند. وقتی قیام می کنند، همه جامعه به هوا می رود و همه مسائل باز می شود.
سازمان انقلابی آنارشیستی
آنارشیست ها در بسیاری از انقلاب ها نقش مهمی ایفا کرده اند، اما همواره شکست خورده اند. یکی از دلایل این تاریخ شکست، شکست اقلیت انقلابی آنارشیست در سازماندهی خود در یک سازمان سیاسی متمایز است. یک فدراسیون دموکراتیک می تواند یک تحلیل و برنامه منسجم ایجاد کند، می تواند فعالیت های اعضا را هماهنگ کند، و می تواند ایده های خود را از طریق ادبیات خود گسترش دهد. این شامل همه آنارشیست ها نمی شود، بلکه فقط کسانی را که با برنامه آن موافق بودند، شامل می شود. این یک «حزب» نخواهد بود، زیرا هدف آن حکومت بر یک دولت نیست. این رویکرد پلتفرمیسم یا especificismo نامیده شده است.
سازمان آنارشیستی در سازمانهای تودهای گستردهتر، مانند اتحادیهها، گروههای اجتماعی، و انجمنهای گروههای سرکوبشده خاص کار خواهد کرد. برای اینکه اینها به خودشان تکیه کنند و نه به کارفرمایان بجنگند و همیشه دموکراسی و ستیزه جوی درجه یک را تشویق کنند. علیه سازمان های نخبه مانند لیبرال ها، مارکسیست-لنینیست ها یا فاشیست ها مبارزه می کرد. اما به دنبال همکاری با گروههای دیگر تا جایی که ممکن باشد، بر این اساس است که هیچ سازمانی همه ایدههای خوب یا بهترین ستیزهجویان را ندارد. آنگونه که اپورتونیستها انجام میدهند، خود را در سازمانهای مردمی گستردهتر منحل نمیکند، و نه تنها به درون نگاه میکند و به دنبال تئوری کامل است، همانطور که فرقهگراها انجام میدهند. در عوض، بخشی از گفتوگوی دائمی بین رادیکالترین لایه و اکثریت محافظهکارتر خواهد بود که به موجب آن هر یک از دیگری میآموزد.
ساختن یک سازمان انقلابی در تقابل با خودسازماندهی طبقه کارگر و ستمدیدگان نیست. بلکه بخشی جدایی ناپذیر از آن خودسازماندهی است. هیچ لحظه ای نیست که همه ستمدیدگان ناگهان نور را ببینند و آنارشیست سوسیالیست شوند. بلکه مردم لایه ها به آگاهی سیاسی می رسند. در دوران محافظه کارانه، یک و دو است. در دوره های رادیکال شدن، دسته هایی از مردم رادیکال می شوند. اینها با هم متحد می شوند تا مردم دیگر را به خود جلب کنند، فقط در دوره های انقلابی فوری، اکثریت بزرگی آماده یک قیام دموکراتیک هستند (که دوره انقلابی را تعریف می کند).
پاسخ ما به بحران
ما در دوره بحران هستیم. از زمان پایان رونق پس از جنگ جهانی دوم در اواخر دهه 60، فراز و نشیب هایی وجود داشته است، اما جهت کلی اقتصاد سیر نزولی داشته است. در اقتصاد غیرصنعتی ما، با اتحادیه های کوچک آن، درآمد کارگران در حال کاهش است. با بدتر شدن اقتصاد، کسبوکارهای بزرگ برای کاهش سطح زندگی کارگران، کاهش خدمات اجتماعی برای فقرا و کاهش مالیات بر ثروتمندان تلاش کردهاند تا سود خود را افزایش دهند. در همین حال، مردم از خطر ناشی از فاجعه زیست محیطی در سراسر جهان، و همچنین شرارت های جنگ های بین المللی (از جمله گسترش بمب های هسته ای) آگاه شده اند. سیاست رسمی بسیار به سمت راست چرخیده است، با مرتجعین افراطی که جمهوری خواهان را تحت سلطه خود درآورده اند، و دموکرات ها فقط کمی در سمت چپ خود باقی مانده اند.
مردم زحمتکش و مردم ستمدیده دارند سیر می شوند. خطر انفجار (برای سرمایه داران) وجود دارد. بنابراین دوراندیش ترین سرمایه داران ایالات متحده یک بار دیگر، مانند بارها قبل، یک نامزد دموکرات (خفیف) مترقی را راه اندازی کرده اند تا نارضایتی را به مسیرهای امن تر هدایت کند. حزب دموکرات به عنوان تله مرگ برای پوپولیست های 19 خدمت کردth قرن، اتحادیه های کارگری دهه 30، حقوق مدنی و جنبش های ضد جنگ دهه 60. اکنون توسط یک سیاستمدار سیاهپوست کاریزماتیک رهبری میشود، و از حمایت کسانی برخوردار میشود که از فجایع و بیکفایتی جورج دبلیو بوش شرور به دنبال تغییر هستند. باراک اوباما در صورت انتخاب شدن، راه را برای تحمیل ریاضت بر جمعیت شاغل و سازماندهی مجدد جنگ های امپریالیستی ایالات متحده، به منظور کم اهمیت جلوه دادن عراق و افزایش تهاجم به افغانستان، رهبری خواهد کرد. اگر ببازد، برای تضعیف روحیه پیروانش استفاده خواهد شد.
در این شرایط، برای یک اقلیت انقلابی سخت است که مخالف جریان، مخالفت با دموکرات ها و بیان حقیقت در مورد حزب و نامزدهای آن باشد. ما باید با احترام و با حوصله توضیح دهیم که اتحادیه ها و جوامع ستمدیدگان باید از حزب دمکرات و از انفعال هر انتخاباتی جدا شوند. به جای آن، ما باید از اقدامات توده ای مستقل صحبت کنیم: تظاهرات، نافرمانی مدنی، اعتصابات، و به ویژه اعتصاب عمومی.
اکثر فعالان اتحادیه و تحت ستم لیبرال یا سوسیالیست اصلاح طلب هستند. آنها از سرمایه داری حمایت می کنند یا حداقل به انقلاب اعتقاد ندارند. بنابراین قابل درک است که آنها باید از یک حزب سرمایه داری حمایت کنند. با کسانی که خود را انقلابی، سوسیالیست یا آنارشیست می نامند، فرق می کند. آنها باید بهتر بدانند. به جای تسلیم شدن در برابر آگاهی لیبرال امروزی اکثریت، ما باید خود را برای رادیکالیزاسیون تودهای آتی آماده کنیم، زمانی که مردم از جمهوریخواهان و دموکراتها خسته شوند.
رادیکال ها باید تمایز غالباً بین دیدگاه اتوپیایی و تحلیل و استراتژی علمی را رد کنند. هر دو مورد نیاز است، با هم. بشریت با تهدیدات فروپاشی اقتصادی، فاشیسم، جنگ و ویرانی از طریق جنگ هسته ای یا فاجعه زیست محیطی مواجه است. یک انقلاب آنارشیستی سوسیالیستی نه تنها چیزی است که خوب است. برای بقای بشریت لازم است.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا