اگر قرار است چپها تغییرات معناداری را به دست آورند، ما به پایداری طولانیمدت، حمایت متقابل و محیطی دلپذیر نیاز داریم که پایگاهی بزرگتر را تشویق کند. ما همچنین باید از فرسودگی، فرسودگی و تفرقه غیرضروری در میان کسانی که قبلاً بخشی از چپ هستند، کمک کنیم. منطق ساده است: ما باید پایگاه خود را رشد دهیم و کسانی را که متعهد هستند از سوختن دور نگه داریم.
به نظر می رسد که جلوگیری از فرسودگی شغلی و تقسیم غیرضروری تا حد زیادی در کنترل فوری ما است - به این معنی که یک تغییر کوچک در نحوه تفکر ما در مورد اصول و استراتژی های چپ می تواند پیامدهای مثبت بزرگی در برنده شدن در تغییر واقعی داشته باشد. و این کاری است که اکنون میتوانیم انجام دهیم، کاملاً تحت کنترل ماست.
از نظر مفهومی، باید به اصول و استراتژی های چشم انداز چپ به طور جداگانه فکر کنیم. خیلی اوقات، ما در سمت چپ این دو را با هم ادغام میکنیم و اهداف و اصول شخص دیگری را زیر سؤال میبریم، فقط به این دلیل که ممکن است در مورد یک استراتژی خاص بحث یا اختلاف نظر داشته باشیم. اصول و استراتژی ها یکسان نیستند. اصول دیدگاه ما را از جایی که می خواهیم برویم هدایت می کنند. استراتژی ها این است که چگونه فکر می کنیم می توانیم به بهترین شکل به آن برسیم. راه های مختلفی برای رسیدن به یک مکان وجود دارد. علاوه بر این، اغلب دشوار است که از قبل بدانیم کدام استراتژی بهترین است، بنابراین داشتن استراتژی های متنوع می تواند سودمند باشد.
اگر ما دیدگاه مشابهی داریم اما در مورد استراتژی اختلاف نظر داریم، نباید این دو را با هم ترکیب کنیم. انجام این کار معمولاً به جای بحث های سازنده منجر به اختلافات درونی می شود.
این در سمت چپ بومی است و منجر به حملات شخصی، بی اعتمادی و تفرقه می شود. خسته کننده است، ناخوشایند است و باعث فرسودگی می شود. اگر می خواهیم برنده شویم، باید متوقف شود.
برای مثال در توییتر، فراگیر است. البته تا حدودی رسانه هم مقصر است. توییتر برای گفتگوی سازنده ساخته نشده است و اغلب محیطی بد و خصمانه پر از رباتها و ترولها است که قصد گفتگوی سازنده را ندارد. این محیط سمی ذاتاً باعث ایجاد حالت تدافعی، یکپارچگی و نامگذاری بی معنی می شود. و مهم نیست که چقدر حسن نیت داشته باشیم، به راحتی درگیر می شویم.
اما چپ باید بهتر عمل کند. حداقل اگر بخواهیم حرکات خود را رشد دهیم و تغییرات واقعی را به دست آوریم.
انتخاب یک صرافی از بین هزاران غیرعادلانه به نظر می رسد، اما این تبادل نظر اخیر در مورد حضور برنی سندرز در فاکس نیوز بین دو مترقی که به آنها احترام می گذارم بسیار آموزنده است:
در اینجا شکی نیست که مهدی حسن، ستون نویس اینترسپت، یک استدلال راهبردی و در عین حال سرراست دارد: فاکس نیوز را تحریم و منزوی کنید، زیرا این شبکه زمخت ترین شبکه در تبلیغات نژادپرستانه/دولتی خود است.
در اینجا پاسخ آرون ماته نویسنده The Nation است:
آرون به درستی استدلال میکند که همه شبکههای اصلی در مدل تبلیغات نژادپرستانه/آمریکایی برتریطلبی سهیم هستند.
معمولاً وقتی مردم فراخوان میکنند که یک شرکت را بایکوت کنند زیرا شرورترین یا خشنترین شرکت در صنعت آن است، به این دلیل نیست که متوجه این واقعیت نیستند که همه شرکتهای دیگر در سرزنش قرار دارند، بلکه این یک تقصیر است. استراتژیک تصمیم برای برجسته کردن و جداسازی یک شرکت خاص به منظور ارسال پیام. در غیر این صورت، یا هرگز تحریم نمی شد یا عملاً همه چیز باید بایکوت می شد. هیچ کدام از این دو چندان معقول به نظر نمی رسد.
و البته، مهدی از قبل این را در مورد سایر شبکهها میداند و با آن موافق است (در زیر)، اما گفتگو بیشتر به بحثهای تدافعی میپردازد تا گفتگوی سازنده درباره استراتژی:
این نوعی دعوا در سمت چپ است که مردم را خاموش می کند. و این مبادله احتمالاً یکی از محترمانهتر و رامتر است، اما با این وجود، نشان میدهد که چگونه اصول در هم آمیخته (هم مهدی و هم هارون موافق هستند که فاکس نیوز "یک کانال تبلیغاتی هم برای رئیس جمهور و هم برای ملیگرایان سفیدپوست" است) با استراتژیها (بایکوت فاکس نیوز). در مقابل تحریم همه شبکههای اصلی در مقابل استفاده از هر راه ممکن برای گسترش دامنه دسترسی خود) منجر به تقسیم غیرضروری یا بدتر از آن، حملات شخصی میشود.
توجه داشته باشید که هر سه استراتژی برای آنها اعتبار دارند. بحث کردن بر سر دیگری، تعهد فرد به اصول چپ را کم و بیش معتبر نمی کند.
در مثال مشابه دیگری، اریک بوهلرت از Media Matters از گلن گرینوالد و برنی سندرز برای حضور در فاکس نیوز دعوت می کند:
در این تبادل، نظرات فقط انباشته می شوند. یکی از کاربران به صدا در می آید: "این پسر چه کلاهبرداری بزرگی است". دیگری می گوید: «کاملاً غیر اصولی».
از قضا، گلن کسی است که انتقاد اولیه را از فاکس نیوز انجام می دهد، اما به دلیل یک تصمیم استراتژیک (تلاش برای دستیابی به مخاطبان فاکس نیوز)، اصول او و سندرز زیر سوال رفته است. این همان چیزی است که زمانی اتفاق می افتد که اصول و استراتژی ها در هم آمیخته شوند. اگر از نظر مفهومی این دو را از هم جدا کنیم، میتوانیم روی اصول به توافق برسیم و بحث سالمتری درباره استراتژی داشته باشیم.
توجه به این نکته مهم است که این نوع نظرات از سوی ترول های دست راستی نیست، اما کاربرانی که احتمالاً همه موافق هستند که فاکس نیوز "یک کانال تبلیغاتی هم برای رئیس جمهور و هم برای ناسیونالیست های سفیدپوست" است. این بدان معناست که ما در سمت چپ می توانیم بلافاصله آهنگ خود را تغییر دهیم و محیطی کمتر سمی ایجاد کنیم.
بحث، بحث یا حتی مخالفت در مورد استراتژی سالم است و باید به طور منظم و آشکار انجام شود. اما انجام این کار با احترام، جدا از حملات شخصی به اصول یا نیات دیگران، به پایداری بلندمدت تغییر معنادار کمک خواهد کرد.
انجام این کار به خصوص در توییتر دشوار است، اما ما نباید در آن پلتفرم خاص خود را کمتر استاندارد نگه داریم. اگر ما در مورد پیروزی در دنیای بهتر جدی هستیم، ایجاد محیطی خوشآمدتر و کمتر سمیتر در توییتر و خارج از توییتر در نهایت به نفع جنبش ما خواهد بود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا