حتی اگر ایالات متحده با مشکل انتشار کربن خود مقابله کند، چینی ها این کار را نخواهند کرد. پس فایده چیست؟»
«شما نمی توانید کل جنوب جهانی را به کنار گذاشتن توسعه انرژی محکوم کنید، و نمی توانید انرژی خورشیدی و بادی را به اندازه کافی تأمین کنید. پس فایده چیست؟»
علاوه بر این، کل تلاش برای دستیابی به آینده ای به اندازه کافی بدون کربن برای مقابله با مهمترین مشکلات، از نظر سیاسی ناامیدکننده است.
این چالشها گاهی گفته میشود، گاهی نه – اما معمولاً و بهطور قوی تلاشها برای مقابله با بحران آبوهوایی را تضعیف میکنند. علیرغم غوغای «شک گرایان» و انکارکنندگان ناصادق، یا در بهترین حالت، هذیان، اکثریت آمریکایی ها بر این باورند که آب و هوا به شیوه های نگران کننده ای در حال تغییر است و بسیاری (PDF) همچنین معتقدند که این تغییرات تهدیدی برای نسل فعلی و آینده است. اما این باور هنوز در مقیاسی مناسب برای مشکلی که با آن روبرو هستیم به عمل تبدیل نشده است.
یکی از دلایل این امر این است که هنگامی که بزرگی تلاشی را که برای جلوگیری از فاجعه لازم است تشخیص دهیم، اغلب به علاقه خود به بدبینی پی می بریم. بالاخره اگر شرایط ناامیدکننده است، چرا اقدام کنیم؟ اما وقت آن رسیده است که ساختار احساسی را که ما را در بدبینی و انفعال فرو می برد به چالش بکشیم.
به نظر میرسد که ما در مسیری قرار داریم که بهخوبی از افزایش ۲ درجه سانتیگراد دما گذشته است که دانشمندان مدتها آن را حداکثر مجاز برای حفظ حیات بر روی زمین، همانطور که میشناختیم، در نظر میگرفتند. همانطور که نائومی کلاین در کتاب جدید خود "این همه چیز را تغییر می دهد" مستند می کند، بسیاری از کارشناسان - از دانشمندان تغییرات آب و هوایی گرفته تا بانک جهانی گرفته تا آژانس بین المللی انرژی - نسبت به افزایش دمای 2 درجه یا بیشتر هشدار می دهند. تغییراتی به این بزرگی احتمالاً منجر به سیل گسترده، فروپاشی سیستم های آبی، کاهش تولیدات کشاورزی، افزایش بیماری ها، مهاجرت های گسترده و درگیری های اجتماعی خواهد شد.
کلاین می نویسد: «فقط جنبش های اجتماعی توده ای می توانند ما را نجات دهند. موافقم. ما باید یک جنبش واقعاً گسترده بسازیم - جنبشی که شامل کسانی باشد که قبلاً به نیاز به اقدام متقاعد نشدهاند - و در کنار آن یک سیاست جدید بسازیم که بتواند قدرت دموکراسی را در همه سطوح احیا کند. چنین جنبش و سیاستی نه تنها باید با نافرمانی مدنی مناسب با مقامات کند عمل مقابله کند، بلکه باید نهادهای اقتصادی جدیدی را ایجاد کند که برای جهانی که اعتیادش به کربن و رشد را از شیر گرفته است، ضروری است.
اما در مواجهه با چنین نظم بلندی، بسیاری هنوز می پرسند (یا مخفیانه احساس می کنند)، چرا زحمت بکشیم؟ یا به طور دقیق تر، آیا واقعاً می توان در روندهای گرمایشی وخیم تر، بیش از یک امتیاز کوچک ایجاد کرد؟
پاسخ ساده به شبهات معقول ارائه شده توسط پرسشگران دوستانه - و به شبهات معقول (اغلب ناگفته) حتی فعالان متعهد - این است: انجام تقریباً هر کار مهمی می تواند به نجات جان انسان ها کمک کند. شاید این یک نکته واضح باشد، اما اغلب در بحث های بزرگ در مورد روندها گم می شود.
در حال حاضر، تقریبا 400,000 (PDF) هر ساله افراد بر اثر تغییرات آب و هوایی می میرند. در مسیر فعلی ما احتمالاً تا حد تخمینی از دست خواهیم داد 500,000 در دهه های آینده در هر سال زندگی می کند. این رقم بیشتر از 420,000 نفری است که ایالات متحده در تمام جنگ جهانی دوم از دست داد. بیشتر این مرگ و میرها به دلیل کاهش تولید مواد غذایی، افزایش بیماری، امواج گرما، از دست دادن شغل، آتش سوزی، سیل و طوفان خواهد بود. تقریباً هر کاهش جدی در افزایش دمای جهانی این رقم را کاهش می دهد. این زندگی ها را نجات می دهد، چه دیگران به آن بپیوندند یا نشوند، چه بزرگترین چالش ها برآورده شوند یا نه.
به عبارت دیگر، اکنون این یک مسئله مرگ و زندگی است - مسئله ای که حتی راه حل های جزئی نیز در آن اهمیت دارند.
A مطالعه (PDF) که اخیراً توسط محققان دانشگاههای هاروارد، سیراکیوز و بوستون منتشر شد، تخمین میزند که کاهش انتشار گازهای گلخانهای ایالات متحده به تنهایی تا حدود 25 درصد میتواند تا سال 3,500 جان 2020 آمریکایی یا به طور متوسط 1,000 نفر در روز را نجات دهد. این کاهش انتشار گازهای گلخانه ای از بستری شدن تا XNUMX نفر نیز جلوگیری می کند.
این همچنین بدان معنی است که صرف نظر از ماهیت غولپیکر کار کلی، کاری که یک فرد به تنهایی و در هماهنگی با دیگران انجام میدهد، ممکن است مهم باشد. این امر صادق است چه چین اقدام کند یا نه، جهان در حال توسعه آینده کم کربنی را انتخاب کند یا نیازهای کلی ما به انرژی به طور موثر از انرژی های تجدید پذیر تامین شود.
البته ممکن است توجیهات پیچیده تری برای بدبینی و استعفا ارائه شود. به هر حال، هیچ رابطه خطی آسانی بین تعداد جانداران در معرض خطر و مقدار CO2 در جو وجود ندارد. آب و هوا یک سیستم پیچیده و پر هرج و مرج است که در آن برخورد با "نقاط اوج" ممکن است باعث ایجاد حلقه های بازخورد مثبت شود که اثرات انتشار گازهای گلخانه ای را فراتر از هر چیزی که ما می توانیم کنترل کنیم، ترکیب می کند. مدلسازی چنین سیستم پیچیدهای یک مشکل لاینحل دشوار است: میدانیم که با بالا رفتن دما، نقاط اوج در انتظار ما هستند، اما نمیتوانیم با قطعیت بگوییم کجا هستند.
اما همین عدم قطعیت، حقایق کسانی را نیز از بین میبرد که معتقدند اگر احتمال شکست یا موفقیت جزئی در کاهش گرمایش سیاره وجود داشته باشد، ارزش عمل کردن را ندارد. اگر نتوانیم با دقت بگوییم نقطه مفروض بدون بازگشت کجاست، پس بهانه کمی برای تسلیم شدن وجود دارد.
این استدلال اساسی - که هر اقدامی که میتوانیم برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای انجام دهیم، از اهمیت اخلاقی حیاتی برخوردار است - ممکن است با بحثهایی در مورد اهمیت سازگاری و ایجاد ساختارهای فیزیکی و اجتماعی که با شروع تغییرات آب و هوایی نجات میدهند، مطابقت داشته باشد یا نباشد. . در هر صورت، نتیجه ساده است.
دفعه بعد که با همسایه، همکاران یا حتی فعالین همکار خود در مورد آب و هوا صحبت می کنید، به شک و تردیدهایی که بیان شده و بیان نشده است، از نزدیک گوش دهید که آنها را از انجام کار با اطمینان کامل باز می دارد. آنها شک منطقی هستند. اما ایجاد یک جنبش توده ای به این معنی است که ما به همه نیاز داریم - حتی کسانی که باور ندارند می توان گرمایش جهانی را متوقف کرد. بنابراین به شک و تردید آنها گوش دهید و به آنها یادآوری کنید که هر کاری که می شود انجام داد احتمالاً کمک می کند. هزینه بی عملی در زندگی انسان ها سنجیده می شود.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا
1 اظهار نظر
مشکل این است که چگونه سازمان مفهوم غیرقابل فهم «عدالت اقلیمی» را چارچوب بندی می کند این است که به راحتی مسائل مربوط به - طبقه را فراموش می کند. عدالت اقلیمی فقط مربوط به نابرابری بین شمال جهانی و جنوب جهانی نیست، بلکه نابرابری است که در بین مردم ثروتمند و فقیر شمال جهانی و افراد ثروتمند و فقیر جنوب جهانی وجود دارد.
من می توانم تصور کنم که در کشورهای ثروتمند بخش هایی از لحاظ اقتصادی کمتر وجود دارد که مایل به کاهش انتشار هستند. برعکس، طبقه حاکم کشورهای ثروتمندی مانند فیلیپین - می دانید، آبویتی ها و لوپزهای این جهان - لزوماً مایل به کاهش انتشار نیستند. شما باید ایده روشنی از WHO داشته باشید که آلاینده های واقعی هستند.
اگر قرار است به اصرار ادامه دهیم که مبارزه اقلیمی و «عدالت اقلیمی» در خطوط آگاهانه غیرطبقاتی مبارزه شود، فقط آن را فراموش کنید. آیا تعجبی ندارد که نمی توانند اکثریت قریب به اتفاق فقرا را وادار به حمایت از موضوع آب و هوا کنند، در حالی که کاری که انجام می دهد تا حدی تمایزات طبقاتی را محو می کند و تصویری از یک جبهه متحد فیلیپین در برابر نخبگان جهانی ایجاد می کند، که فقط واقعاً به نفع مردم خواهد بود. نخبگان محلی در نهایت؟؟؟
مسئله، در آن زمان مانند اکنون، کلاس است. مسئله، در آن زمان، مانند اکنون، قانون نخبگان است. مسئله، در آن زمان، مانند اکنون، یک سیستم تحت حاکمیت نخبگان است که هدفش تولید بیش از حد کالاها است، که نیاز به تولید بیش از حد انرژی که دی اکسید کربن تولید می کند، می کند.
مسئله، در آن زمان نیز مانند اکنون - سرمایه داری است.