اکثر ساکنان ایالات متحده احتمالاً اعتصاب سال 1997 توسط کارگران United Parcel Service (UPS) علیه شرکت را به یاد دارند. به هر حال، این یکی از بزرگترین اعتصابات در بیست و پنج سال گذشته بود و مهمتر از آن، موفقیت آمیز بود. با توجه به ضعف نیروی کار در اقتصاد نئولیبرال، این خود آن را به یاد ماندنی می کند. کتاب جدید دیپا کومار در مورد اعتصاب، خارج از جعبه، بررسی اعتصاب از دریچه رسانه ها است. او به ما یادآوری میکند که رسانهای است که مالکیت آن به وضوح در کنار مدیران عامل و تیمهای روابط عمومی آنها در مورد مسائل مربوط به گسترش سرمایهداری جهانی است. خارج از جعبه با استفاده از این پیش زمینه، معنای اعتصاب را بر حسب به اصطلاح اجماع واشنگتن تشریح می کند - اصطلاحی که اغلب استفاده می شود که با دقت بیشتری ذینفع واقعی جهانی شدن سرمایه داری را توصیف می کند - و امکانات آن برای جنبش کارگری بالقوه احیاگر.
به یاد دارم که در سال 1997 در مرکز توزیع ویلیستون، ورمونت، به صفوف اعتراض کارگران UPS پیوستم. معمولاً بعد از پیاده شدن از محل کارم در حوالی ساعت 3 بعد از ظهر بود که به آنجا سوار می شدم تا یکی دو ساعت را با حمل تابلو بگذرانم، سر مدیران کامیون ها فریاد بزنم، با برخی از کارگران UPS صحبت و شوخی کنم. و فقط پاتوق کردن قسمتی از خط اعتصاب که برایم جالبتر بود، گفتگو بود. البته صحبتهای زیادی در مورد پیشرفت مذاکرات وجود داشت، اما در مورد این واقعیت که حتی اگر این اعتصاب پیروز شود، جنبش کارگری باز هم شکست خورده بود، زیرا رهبری شرکتهای ایالات متحده آمریکا را شکست داده بود. بودجه بهتری داشت، دولت در کنارش بود و میتوانست هر کاری که میخواهد انجام دهد. در آن زمان، من درگیر کمپینی برای تشکیل اتحادیه نیروی کار غیرهیئت علمی در دانشگاه ورمونت بودم که در آن کار می کردم. کارگران UPS کاملاً از کمپین ما آگاه بودند و با تفاهمی که به بیدلی مدیریت اذعان میکرد، نظر میدادند- که بهترین کاری که دو کمپین ما برای آنها داشت این بود که مدیریت نمیتوانست شغل ما را به جای دیگری منتقل کند. با این حال، آنها می توانند آنها را برون سپاری کنند. در واقع، پایان دادن به برون سپاری یکی از خواسته های کارگران UPS و یکی از دلایل سازماندهی کارگران UVM بود.
اگرچه رسانه های محلی در آغاز اعتصاب کمی بیشتر از رسانه ملی دلسوز بودند، کومار خاطرنشان می کند که این در درجه اول به این دلیل بود که اخبار محلی بود. روسای رسانههای محلی کارگران UPS را میشناختند و برای بستهبندی و تحویل شبانهشان روی آنها حساب میکردند. از سوی دیگر رسانه ملی پوشش خود را با توجه به علایق صاحبان خود آغاز کرد. به عبارت دیگر، پوشش اولیه بیشتر برای مدیریت UPS مطلوب بود. در واقع، همانطور که کومار اشاره می کند، امتیازات درخواست شده توسط مدیریت UPS در ابتدای مذاکرات با دلسوزی ارائه شد، در حالی که خواسته های کارگر بیش از حد، اگر نه کاملاً غیر منطقی، به تصویر کشیده شد. روشهایی که در تصویرسازی رسانهای استفاده میشد، روشهایی بود که خواستههای اتحادیه را از زمینهای که از آن توسعه میدادند جدا میکرد. برای توضیح اینکه چگونه این اتفاق میافتد، کومار فراتر از برداشت استاندارد رسانهای است که عمدتاً بر مالکیت رسانههای مذکور تکیه میکند و به ماهیت توصیف روزنامهنگاری حرفهای از منابع خبری عینی که منابع خبری دارای اختیارات دولتی و دیگر انواع هستند، میپردازد. از آنجا او درباره ماهیت جمع آوری اخبار بحث می کند. رسانه های مستقر به شدت به مقامات فوق الذکر متکی هستند و بسیار اندک به منابع خارج از اتاق های هیئت مدیره شرکت ها و دفاتر دولتی. وقتی از یک فرد «متوسط» میپرسند، معمولاً فقط رنگی به داستانشان میدهند – اقدامی که تغییر چندانی در گرایش داستان به وضعیت موجود ندارد. کومار با استفاده از نمونه هایی از تبلیغات تلویزیونی و برنامه های خبری و روزنامه های یو اس ای تودی، نیویورک تایمز و واشنگتن پست، یک مورد قانع کننده را بیان می کند که وضعیت موجودی که این رسانه ها می خواهند حفظ کنند، وضعیتی است که فرض می کند شرکت ها نه تنها در این نبرد پیروز شده اند. بر کارگران خود (و جهان)، اما هرگز این برتری را از دست نخواهند داد.
با این حال، کومار استدلال می کند، اعتصاب UPS آن را به چالش کشید و با انجام این کار، رسانه ها را مجبور کرد، به جز چند استثنا، دیدگاهی ارائه دهند که به وضعیت موجود ضربه زد. برای توضیح چگونگی این اتفاق، کومار الگویی را ارائه می دهد که او آن را مدل سلطه/مقاومت می نامد. این مدل از تضادهای ذاتی در رسانههای جمعی استفاده میکند که اجازه میدهد داستانهای مخالفان بهطور مثبت به تصویر کشیده شود – چیزی که گهگاه زمانی اتفاق میافتد که یک رسانه داستان یا سریالی را پخش میکند که تلاش میکند یک پدیده اقتصادی، جنگ، یا فاجعه طبیعی مانند طوفان را بررسی کند. کاترینا بر بخشی از جامعه تأثیر میگذارد که نشاندهنده کمتری دارد، اما تنها زمانی بر درک عمومی مصرفکنندگان رسانهها تأثیر میگذارد که داستانها با مبارزه جمعی تسریع شوند. به عبارت دیگر، کومار شواهدی ارائه میدهد که نشان میدهد پوشش اعتصاب UPS تنها زمانی به نفع موقعیت کارگران شروع شد که برای سردبیران مشخص شد که اکثریت ساکنان ایالات متحده با کارگران همدردی میکنند. این به آنها اجازه داد تا به صورت مثبت پوشش داده شوند. این پوشش در چارچوب منافع ملی ارائه شد. در چیزی شبیه به معکوس شدن پوشش قبلی که با مالکیت موافق بود - پوششی که شرکت را به عنوان یکی از "ما" و کارگران را به عنوان "آنها" معرفی می کرد. من چیزی شبیه به معکوس را می گویم تنها به این دلیل که شرکت به عنوان یکی از «آنها» معرفی نشد، اما کارگران ناگهان یکی از «ما» شدند. این به خودی خود غیرعادی است زیرا رسانه های شرکتی اذعان داشتند که آمریکایی ها تولید کننده هستند نه مصرف کننده. این تعریف زمانی مهم است که ما از خودمان تعریف می کنیم، نه تنها از نظر محل کار بلکه در زندگی روزمره. مصرف کنندگان فقط می توانند خرید چیزی را متوقف کنند در حالی که تولید کنندگان می توانند آن را متوقف کنند. عمل اخیر تأثیر قابل توجهی بیشتری دارد.
که من را به نکته ای می رساند که کومار در بحثش درباره عواقب اعتصاب مطرح کرد. برای مدت کوتاهی بحث جدیدی در مورد جنبش کارگری در رسانه های ایالات متحده مطرح شد. در واقع برخی از داوها حتی اتحادیه ها را در شرایط مطلوب و به خطر انداختند! یک هفته مسابقات داشت که اعضای اتحادیه را به عنوان شرکت کننده در مسابقه نشان می داد و لوگوی AFL-CIO را به عنوان بخشی از اعتبار خود در نظر می گرفت. اعتصاباتی که در سالهای بلافاصله پس از پیروزی کارگران یو پی اس صورت گرفت نیز موفقیت آمیز بود. در دانشگاه ورمونت، کارگران تعمیر و نگهداری، کارگران کتابفروشی، خانه دارها و صنعتگران انتخابات اتحادیه موفقی را برگزار کردند و UE Local 267 را تشکیل دادند. سپس، در نوامبر 1999، هزاران عضو اتحادیه، حامیان و دیگران جلسات وزیران سازمان تجارت جهانی را تعطیل کردند. در سیاتل، واشنگتن. با محو شدن اعتصاب در حافظه، بوروکراسی های اتحادیه کمتر مشتاق اعتصاب شدند و به تاکتیکی به نام «کمپین شرکتی» بازگشتند. در اصل، این نوع تاکتیک شامل تحت فشار قرار دادن یک شرکت بزرگ برای رفتار منصفانه با کارگرانش است. ایده این است که اگر تبلیغات کافی و فشار مصرف کننده بر رهبری وارد شود، شرکت از انجام کار درست شرمنده خواهد شد. وال مارت در سالهای 2004 و 2005 با چنین کمپینی روبرو شد. متأسفانه، این نوع کمپین فرض میکند که شرکت دارای وجدان است. کومار می گوید، با توجه به اینکه سودجویی اخلاقی نمی شناسد، تنها راهی که ممکن است این نوع کمپین موثر باشد، همراه با اعتصاب کارگران است. برای کسانی که معتقدند یک شرکت میتواند از انجام آنچه که برای کارگرانش درست است شرمنده شود، اجازه دهید به نمایشگاه الف اشاره کنم. در 28 مارس 2007، Circuit City 3400 نفر از بهترین کارگران خود را بدون اخطار اخراج کرد زیرا آنها پول زیادی به دست آوردند. همانطور که واشنگتن پست میگوید: «اخراجها هیچ ارتباطی با عملکرد نداشتند، بلکه بخشی از یک تلاش بزرگتر برای بهبود نتیجه بودند.» اشک تمساح توسط مدیریت بالا ریخته شد و آنها موجودی حساب های خود را بررسی کردند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا