من این شانس و افتخار را داشته ام که بتوانم سفر کنم. من چیزهایی را تجربه کرده ام که برای اکثر افراد غیرقابل تصور است. من احساس تاج محل را می شناسم. من طعم مدیترانه را می شناسم. من لقمه شب آند را می دانم.
این سفرها باعث شد که من به شدت از چیزی که ما در کشورهای توسعه یافته از دست داده ایم آگاه شوم و با این از دست دادن مجموعه ای از تعهدات را فراموش کرده ایم.
یک شب تابستان گذشته مرا در ارتفاعات هند با دو هموطن سرگردان یافت. کولههایمان خالی بود و چهار ساعت با اتوبوس از پناهگاه فاصله داشتیم و اتوبوسی برای گرفتن نمانده بود. با فرارسیدن شب ما آماده شدیم تا در یک ساختمان ظاهراً متروکه پناه بگیریم و تا آنجا پیش رفتیم که برای شیفت های نگهبانی قرعه کشی کردیم.
مردی به نام راجینتا به کمک ما آمد. او ما را هر سه به خانه دو اتاقه اش برد. ما با عمویش نشستیم و غذا خوردیم در حالی که بقیه اعضای خانواده در در آشپزخانه جمع شده بودند تا ببینند از غذا چه درست کرده ایم، یک غذای خوب و ساده. آن شب ما سه نفر و عموی راجینتا در اتاق نشیمن مشترک بودیم، در حالی که 5 نفر دیگر از اعضای خانواده به آشپزخانه کوچکی که از دود سیاه شده بود فشار آوردند.
ما کاری را انجام دادیم که گردشگران هنگام تلاش برای برقراری ارتباط با مردم بدون زبان مشترک انجام می دهند. همه داراییهایمان را که فراتر از افق راجینتا بود، دوربینها و آیپادها، گلاوستیکها و پاسپورتها بیرون آوردیم. دو هموطنم با خانواده از ما عکس گرفتند و صبح با دوشیدن گاو خانواده با قول نوشتن و ارسال عکس ها راه افتادیم. به ندرت چیزی به این بزرگی توسط افرادی با این کم به من داده شده است، به ندرت تا این حد تحت تأثیر قرار گرفته ام.
نیم سال بعد، پس از مکالمه ای در قهوه خانه ای در آکسفورد، به دو آشنای مسافرتی خود نامه نوشتم و آدرس راجینتا را که آنها نوشته بودند، پرسیدم. هر دو آن را گم کرده بودند، نه عکسی ارسال شد، نه خبری از کشاورزی ارگانیک، نه تشکری. این دو جوان افراد بدی نیستند، اما رفتار ما خیانت به عدم درک ساده ماست. ما مهمان نوازی را درک نمی کنیم، بنابراین قوانین آن را رعایت نمی کنیم و ارزش آن را نمی دانیم. احساس لحظهای من نشاندهنده طنین اخلاقی مهماننوازی واقعی است، که محو شدن نشاندهنده چیزی است که در فرهنگ ما اشتباه است.
مهمان نوازی بی رحمانه به اصل کمک متقابل تقلیل یافته است و با مزیت تکاملی ارائه شده توسط چنین اصلی توضیح داده شده است. با این حال، اگرچه «تقابل» مستلزم نوعی تعامل متقابل است، اما نمی تواند نیمی از رابطه مهمان نوازی را به تصویر بکشد. ما از راجینتا و عکس هایی که به خانواده اش قول داده بودیم مدیون هستیم، اگرچه آنها به هیچ کدام نیاز فوری ندارند.
اخیراً پیشرفت های بزرگی در مطالعه آنچه به عنوان "اخلاق مراقبت" شناخته می شود، حاصل شده است. به عبارت دیگر، اخلاقگرایان از برجهای عاج تعهدات اخلاقی نامتناهیشان که تا درگاه دفترشان امتداد دارد، و جهانهای خالی از ارزش اخلاقی که به همین ترتیب به مناصب آنها ختم میشود، خم شدهاند تا رابطه اخلاقی فوقالعاده قدرتمندی را که در مراقبت بیان میشود، تشخیص دهند. Care اولویت تقریباً بی پایان رفاه گیرنده را نسبت به اهدا کنندگان می بیند. با این حال، با وجود این، رابطه متقابل است، چیزی درخواست نمی شود، اما شناخت هدیه از نظر اخلاقی خواسته می شود. همه ما می توانیم به تلخی ناشی از عدم تشکر از مراقبت فکر کنیم، اگرچه این امر به ندرت منجر به قطع فوری مراقبت می شود (این رابطه بسیار قوی است).
این نوع رفتار متقابل، که کاملاً توسط درک تقلیل گرایانه از کمک متقابل کشف نشده است، عنصر کلیدی رابطه مهمان نوازی است. به همین دلیل است که من هنوز باید پیدا کنم و از راجینتا تشکر کنم. مهمان نوازی به این معنا چیزی است که از آن به عنوان یک رابطه اخلاقی «ضخیم» با تعدادی ابعاد عاطفی و ارزشی یاد می شود، با این حال خواسته های آن روشن است، اولویت دادن به آنچه دیگر است.
چیزی که به طور کلی در بریتانیا یافت می شود، یک مهمان نوازی بی حیا و توخالی است. میهمان نوازی از پذیراییهایی که بیشازحد مانده بودند، با اکراه به خانواده و دوستان تعمیم یافت. اتاقهای مهمان بدون مهمان، فقط ساکنین. ما فراموش می کنیم که فرد تخت خود را ارائه می دهد، نه به این دلیل که راحت ترین است، بلکه به این دلیل که مال خودش است. مهماننوازی اولویتبندی فوقالعاده خالص رفاه دیگری را میبیند و به این اولویتبندی افتخار میکند. در طول 21 سال به ندرت تخت یکی از دوستانم را در حالی که او به تشک روی زمین بسنده می کرد، پیشنهاد می کردم. با این حال، در حالی که کریسمس را در فاصله 7500 کیلومتری خانه پشت سر میگذارم، برای لوئیس، دوست کمتر از یک ماههام، غیرقابل تصور است که هر جایی به جز در تخت او بخوابم.
مارکس در مسئله یهودی اعلام کرد که در لغو مالکیت به عنوان شرطی برای رای، دارایی در قلمرو دولت به عنوان دولت از بین می رود. من معتقدم وضعیت مهمان نوازی در فرهنگ غربی برعکس است. در حالی که تعداد کمی از مهمان نوازی صمیمانه، عمدتاً در میان اعضای استثنایی طبقه کارگر، باقی می ماند، اکثر ما تعهد خود را برای نشان دادن مهمان نوازی از غریبه ها در قلمرو دولت به عنوان دولت انجام داده ایم.
این یعنی چی؟ دیشب دوست من شروع به درد شدیدی در بازوی خود کرد که دلیل مشخصی نداشت. او نیز مانند من یک خارجی است که در ونزوئلا زندگی و کار می کند. او بدون بیمه تمایلی به رفتن به بیمارستان نداشت، اما پس از تحمل 20 ساعت در سکوت نسبی، ساعت 2 بامداد به درمانگاه محلی رفتیم. در آنجا او بلافاصله و به صورت رایگان تحت درمان قرار گرفت. او اکنون یک دوره رایگان دارو برای کنترل درد و رفع تنش عضلانی دریافت می کند.
در حالی که بیشتر معتقدند همه حق مراقبت های پزشکی لازم را دارند، و در حالی که این باور ممکن است به راحتی در چارچوب "کمک های متقابل سودمند تکاملی" قرار گیرد، من معتقدم که گسترش خدمات ملی بدون انتظار بازپرداخت به شخصی که هزاران مایل دورتر از خانه است. همچنین یک عمل مهمان نوازی است.
NHS بریتانیا یک موسسه باورنکردنی است. این خدمات اورژانسی را برای همه کسانی که می توانند به آن برسند ارائه می دهد، خواه می توانند پرداخت کنند یا نه. این گفت که مهمان نوازی که به ساکنان غیر اتحادیه اروپا ارائه می دهد به این مراقبت های اضطراری محدود می شود.
اما وقتی این مهماننوازی دولت بهعنوان دولت نشاندهنده کنارهگیری آن توسط افراد باشد، یک شکست اخلاقی است. تدارکات ایالتی افراد را از تماس های مهمان نوازی مستثنی نمی کند، حتی اگر ما نسبت به آنها ناشنوا باشیم. دولت نیز نمی تواند مهمان نوازی را به طور جامع ارائه دهد. مهمان نوازی مستلزم اولویت دادن به دیگری است (در مورد دولت این به معنای غیر از جمعیت خود است) و به این ترتیب در تضاد با ناسیونالیسم و ایدئولوژی دولتی است که جمعیت خود را به عنوان موضوع اصلی مورد توجه معرفی می کند.
ما در موقعیتی قرار گرفتهایم که میبینیم مجموعهای از تعهدات اخلاقی که هنوز هم با ما طنینانداز میکنند به دولت تفویض شدهاند، عاملی که فقط میتواند آنها را به طور ناقص و برخلاف ماهیت خود انجام دهد. به تدریج که ما بیش از پیش از مهمان نوازی بیگانه می شویم، نیرویی که زمانی آن را به دولت تفویض کرده بودیم، با درخواست از دولت برای به رسمیت شناختن حق پناهندگی در میان ابعاد دیگر، محو می شود. نه میهمان نوازی برای ما باقی مانده است و نه سایه آن در تامین دولت.
رستاخیز مهماننوازی فرصتی ارزشمند به ما ارائه میدهد که میتواند بخشی از پادزهر سیاست ترس و نفرت باشد که جوامع غربی به طور فزایندهای به آن آلوده شدهاند. این فقط می تواند با اقدامات افراد شروع شود، اثر عمیقی که راجینتا بر من گذاشته است، گواه قدرت آنهاست.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا