گیک ها گونه ای زیبا از موجودات هستند. با لباس زیبا، ظریف، شکننده، به نرمی تا حد لال صحبت می شود. با این حال، آنها توانسته اند تخیل جمعی یک نسل کامل را استعمار کنند. این نسل اما گیک ها چه کسانی هستند؟ و چگونه این گونه از جن های خجالتی توانسته اند درونی ترین پناهگاه های محیط فرهنگی غرب را تسخیر کنند؟
تا چند سال پیش، گیک ها وجود نداشتند. از دهه 1970 (برخی حتی از دهه 1950 ادعا می کنند) تا پایان دهه 1990، افراد از نظر اجتماعی و جسمی بی دست و پا و در عین حال اغلب بسیار باهوش در رده محبوبی قرار می گرفتند. Nerd ها در فیلم ها و سریال های آمریکایی به عنوان کاریکاتور نمایش داده می شدند، معمولاً به عنوان مردان جوان سفیدپوست با عینک های بزرگ، بریس ها، آکنه ها، شلوارهای به هم چسبیده، نگرش اوتیسم مرزی نسبت به رشته های تخصصی مانند ریاضیات، فیزیک یا فناوری اطلاعات و همچنین نشان داده می شدند. اشتیاق سیری ناپذیر به بازی های نقش، بازی های رایانه ای، فانتزی یا علمی تخیلی. تا اوایل دهه 1990، نردها چیزی بیش از نقاب آمریکایی معاصر نبودند. Commedia dell'Arte. سپس، با ظهور اینترنت، زمانی که آشکار شد که چگونه تواناییهای فنی ادمهای فناوری اطلاعات میتواند برای شرکتهای جهانی مفید باشد، این مقوله فرهنگی که قبلاً طرد شده بود، کمی مقبولیت اجتماعی پیدا کرد. نردها کد لباس خود را تغییر دادند، بریس ها را با کلاه بیسبال عوض کردند، نام خود را به نام مستعار آنلاین تغییر دادند و به دارایی های ارزشمند برای بازار جهانی تبدیل شدند. آنها حتی اولین مجله معتبر خود، Wired را داشتند و از نزدیک توسط شرکت های دره سیلیکون جذب شدند. هنوز هم بی دست و پا و از نظر اجتماعی ناکافی بودند، قلاب ها شروع به کسب درآمد کردند. اما بیشتر از این، دنیای اطراف آنها نیز شروع به تغییر کرد. در مواجهه با تبعیضزدایی سریع از اشکال اجتماعی که در دهههای 1960 و 1970 ایجاد شد، و اپیدمی بیگانگی شهری، ناهنجاریهای ناهنجارها زیر نور دیگری دیده شد. چگونه میتوان آنها را بازنده در نظر گرفت، در صورتی که اکثر افراد اطرافشان حداقل به اندازه خود از نظر اجتماعی جدا بودند و احتمالاً درآمد بسیار کمتری داشتند؟
سپس حباب دات کام ترکید. در آغاز هزاره جدید، جنگل استارتآپهای فناوری اطلاعات که در سالهای گذشته به شدت رشد میکردند، زیر آتش گمانهزنیهای مالی قرار گرفت. یک بار دیگر، نردها نامحبوب شدند. اما چیزی از فرهنگ آنها در تصور جمعی غرب باقی مانده بود. از یک طرف، مردم احساس نزدیکی فزایندهای به آن نوع از ناهنجاریهای اجتماعی داشتند که تا کنون نشانهی متمایز شرم برای آدمهای خردسال بود، و با تمایل آنها برای فرار به مناظر خیالانگیز و کودکانه رویایی. از سوی دیگر، شرکت ها آموخته بودند که استخدام کارگران بسیار متخصص و بسیار منزوی چقدر راحت و سازنده است. خلاقیت بدون اجتماعی شدن به سوخت جدید سیستم تولید جهانی تبدیل شده بود. اما، زمان تغییر کرده بود، و دیگر برای بازگرداندن نردها از مردگان خیلی دیر شده بود. همچنین، نردها یک خرده فرهنگ آمریکایی بودند، نسبتاً محدود و هنوز به شدت غیرمدیک بودند. وقت آن بود که یک نام جدید، یک برچسب جدید، یک شعار جدید پیدا کنیم. زمان ظهور جهانی گیک ها فرا رسیده بود.
اگر نردها نمونه اولیه بودند، گیک ها نسخه به روز و بهبود یافته آنها بودند. نرد کلیشه ای دهه 1990 موهای شسته نشده داشت، اضافه وزن داشت و از نظر بدنی نفرت انگیز بود. شاید یک نابغه باشد، اما نه کسی که دوست داشته باشید هنگام شام کنارش بنشینید. همچنین آنها قبلاً دارای سرکشی ذاتی بودند که ناشی از میل به انتقام از وضعیت خود به عنوان مطرود بود. گیک ها لاغر، تمیز، بامزه هستند. بی خطر و از خود راضی. آنها لزوماً اهل فناوری اطلاعات نیستند. آنها ممکن است عاشق سینما، کمیک، عکاسی، طراحی گرافیکی ساده لوحانه، موسیقی مبهم و همه چیز «رترو» باشند. تنها چیزی که اهمیت دارد این است که آنها واقعاً در زمینه خاص مورد علاقه خود هستند. آنها آن را با عشقی حریصانه "دوست دارند"، عشقی که شریک نیست. عشق تک بچهها به اسباببازیهایشان، آمیخته با ماکت یاس نوجوانان آزار دیده برای واحههای خیالی آرامششان در میان زندگی متروک. زندگی آنها، در واقع، اغلب یک بیابان است. بیتفاوتی که زمانی فقط مختص آدمهای خردسال و مطرود بود، اکنون به میراثی مشترک تبدیل شده است، بارانی که به طور مساوی بر سر ساکنان کلانشهرهای جهانی و بر کارگران شرکتهای جهانی میبارد. تفاوتی که آدمهای عصبی قبلاً با یک محیط خصمانه مخالف بودند، اکنون همان هوایی است که میتوانیم در قطارهای مترو و اتاقهای انتظار فرودگاه تنفس کنیم. در مقابل این چشم انداز، گیک ها دیگر برجسته نمی شوند. آنها دیگر نابغه های نادرست شناخته نشدند و در بافت اجتماعی شکننده زندگی معاصر آمیخته شدند. حتی بیشتر از این، اگر در نظر بگیریم که عشق آنها به رشته مورد علاقه خود اغلب فقط نمایش عشق است. از یک طرف، این یک عشق منفعلانه است، زیرا به جای تولید خلاقانه، مصرف را شامل می شود. علاقهمندان به کتاب میخوانند، کتابهای جایگزین نمینویسند... از سوی دیگر، اغلب فقط یک تظاهر است: اکثر گیکهای فیلم حتی فیلمها را هم تماشا نمیکنند، آنها وانمود میکنند که آنها را تماشا کردهاند، بیشتر علاقهمندان کتاب حتی کتاب نمیخوانند، آنها وانمود کنید که آنها را خوانده اید. نگرش گیک اساساً لحظهای است که در آن فرهنگ معاصر غربی خود را به صورت کلیشهای نشان میدهد، یا بهتر است بگوییم جوهر خود را بهعنوان فرهنگی آشکار میکند که تنها بازنمایی توخالی از خود است.
مجلات مد این روند را از دست نداده اند. در تناقض فزاینده بازنمایی معاصر، مد نقشی را ایفا میکند که زمانی قرار بود به افکار عمومی تعلق داشته باشد، و در عین حال تخیل جمعی جامعه را منعکس کرده و شکل میدهد. در مدت کوتاهی از چند سال، گیک به «گیک شیک» تبدیل شده است. همه گیر عقب ماندگی اجتماعی نسل جدید دوگانه آسمانی خود را در مجلات مد و در بهشت افراد مشهور پیدا کرد، جایی که ظاهر بامزه و خجالتی نوجوانان بی دست و پا به سرعت تبدیل به یک امر ضروری شد. سبک گیک در همه جا وجود داشت، از مجلات سرریز می شد و دنیای هنر معاصر، طراحی معاصر و سبک روزمره را پر می کرد. اما آیا این فقط موضوع سبک و مد بود؟
مانند تکنولوژی و قوانین حقوقی، سبک نیز (هم از نظر سبک و هم از نظر پذیرش فرهنگی) مظهر تاریخ درگیریها و نظامهای قدرتی است که محیطی را تشکیل میدهند که در آن ظاهر شد. با نگاهی به این دیدگاه، سبک گیک کمتر به عنوان یک عنصر فرهنگی ظاهر می شود، بلکه بیشتر به عنوان ترکیب نمادین و روانی ساختارهای اقتصادی و قدرت ظاهر می شود. سبک گیک دارای یک عنصر انضباطی قوی است. گویی توسط موانع درونی مهار شده است، صدای گیک ها نرم تر از حد متوسط است، چشمانشان رو به پایین است، شانه هایشان به جلو خم شده است، زبان بدن عمومی آنها اطاعت و بی دفاعی را تراوش می کند. برای آنها هیچ شکل دیگری از عصیان جز خودآزاری یا سقوط به اوتیسم وجود ندارد.
اگر محیط اجتماعی و اقتصادی محل زندگی گیک ها را در نظر بگیریم، این عناصر نور جالبی پیدا می کنند. اغلب ساکنان جوان و تحصیلکرده کلان شهرهای جهانی، افرادی که مانند گیک ها رفتار می کنند، بخش بزرگی از طبقه جدیدی از کارگران هستند که به عنوان «شناخت» تعریف می شوند، هم به دلیل شباهت آن با موقعیت پرولتاریا در سیستم تولیدی و هم نقش آن در اشتغال آنها در اقتصاد مبتنی بر اطلاعات. به طور مشابه با انتظاراتی که کارخانهداران قرن بیستم از کارگران خود داشتند، شرکتهای معاصر بیش از هر چیز به مطیع کارمندان خود و ناتوانی آنها در معاشرت با یکدیگر به شیوهای مستقل و رضایتبخش ارزش میدهند.
علیرغم ادعای تشویق خلاقیت، سیستم تولیدی معاصر به جای نوآوری های نوآورانه که می تواند کل پارادایم فرهنگی و اجتماعی را تغییر دهد، بهبودهای تدریجی را تشویق می کند. عنصر "زیاد" از فرآیند نوآوری حذف شده است: مشابه تغییراتی که در سیاست اتفاق می افتد، جایی که مفهوم حکومت به عنوان اداره جایگزین دولت به عنوان یک عمل آرمان شهر شده است، روند نوآوری به طور فزاینده ای به یک اداره استاندارد شده تبدیل شده است. توابع "تحقیق و توسعه". در این سیستم، کارگران قرار است وظایف خاصی را انجام دهند، که مستلزم خلاقیت تنها تا آنجایی است که بازنمایی رام شده از فرآیند خلاقانه اصیل و «بیش از حد» باشد. گیک ها برای این نوع کارها عالی هستند. عنصر «زیاد»، که در جوهره اروتیسم است، تقریباً به طور کامل از بدن مطیع گیک حذف شده است، که ماشینهای آرزومندش در حلقهای تنظیم شدهاند که منجر به بازنمایی کلیشهای از خودشان میشود.
هنگامی که اراده و تمایل آنها به یک اختلال اوتیسم تبدیل شود، گیک ها آماده هستند تا به مؤثرترین همدستان همان سیستمی تبدیل شوند که آنها را به بردگی می کشد. آنها زیباترین زامبی هایی هستند که تا به حال در وب کم ظاهر شده اند. و مانند زامبی ها، تیراندازی به آنها مانع از ابتلا به ویروسی نمی شود که بدن آنها را آلوده کرده است. موضوع این نیست که آنها را به جرم همدستی مطیعانه و اعدام آنها به خاطر جرمشان مجرم بدانیم. بلکه چالش ما و افرادی که مانند گیک ها رفتار می کنند، کشف منشا اجتماعی و اقتصادی این ویروس و خنثی کردن آن است. این یک فرآیند درمانی است که لزوماً به سیاست تبدیل می شود. جستوجوی «افراط» خلاقانه در ذهن انسان همراه با جستجوی مازاد اقتصادی و دموکراتیک است که در سطح جهانی از مردم دریغ شده است. رهایی ثروت اقتصادی از صندوقهای امن بانکها، فرصتهای جدیدی را برای تفسیر مجدد مفهوم ثروت به عنوان دسترسی مشترک به اوقات فراغت و اجتماعی باز خواهد کرد. رهایی دانش از چنگال سخت مالکیت خصوصی و استثمار سرمایهداری، فضاهای جدیدی را برای خلاقیت واقعاً «بیش از حد» و در نتیجه همهجانبه فراهم میکند. رهایی کارگران از محیط مطیع شغل، ادراکات جدیدی از بدن و فعالیت خود به عنوان یک چشم انداز مستقل از امکانات را ممکن می سازد. به عبارت دیگر، اگر انقلاب جنسی دهه 1960، شهوانی سازی بدن را عملی با پیامدهای سیاسی می دانست، امروز برعکس است. امروز، در شب گیکهای زنده، تنها کنشهای سیاسی مؤثر، یعنی کنشهای دموکراتیک رادیکال، میتوانند پیامدهای اروتیک قوی بر بدنه جمعی منجمد «معرفت» گیک داشته باشند.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا