ورود ارتش فرانسه به جنگ داخلی مالی، نزول به جهنم را که این کشور در دو سال گذشته تجربه کرده است، پیچیده تر می کند. توجه رسانه های اصلی عمدتاً بر ظهور اسلام گرایان دست راستی مرتبط با القاعده در مغرب اسلامی و تهدیدی که این امر برای فرهنگ و مردم مالی ایجاد می کند متمرکز شده است. با این حال پیشینه کمی در مورد کل درگیری ارائه شده است، به ویژه شرایطی که منجر به فاجعه آشکار شده است.
تا پرتگاه
کشوری که به نام مالی شناخته می شود از آنچه زمانی به عنوان "فرانسه غرب آفریقا" شناخته می شد، حک شده است. مالی که از نام امپراتوری معروف مالی (تقریباً 1200-1600 پس از میلاد) نامگذاری شده است، شامل اقوام مختلفی میشود، مانند سایر مستعمرات اروپایی سابق در آفریقا. در بسیاری از موارد، این قومیت ها اشتراکات کمی داشتند، واقعیتی که در مورد قوم طوارق در شمال کشور اهمیت ویژه ای پیدا کرد.
توآرگها، بخشی از جمعیت بزرگتر به اصطلاح بربر در شمال آفریقا، تقریباً از زمان استقلال، در جستوجوی خودمختاری بیشتر، درگیر رویاروییهای خشونتآمیز و خشونتآمیز با دولت مالی بودند. این منبع بی ثباتی دائمی بوده است.
مانند بسیاری از مستعمرات سابق فرانسه، مالی مورد توجه فرانسه باقی ماند. در طول سالهای رئیسجمهور مالی مالی، مودیبو کیتا، تلاشها برای حاکمیت ملی واقعی دنبال میشد، اما با سرنگونی کیتا، مشارکت نواستعماری فرانسه ابتکار عمل را دوباره به دست آورد. مالی، کشوری غنی از منابع طبیعی، از جمله طلا و اورانیوم، برای سرمایه داری جهانی مهم باقی مانده است.
الجزایر، لیبی و "پیامدهای ناخواسته"
جنگ داخلی الجزایر در دهه 1990، همراه با قیام لیبی (که توسط مداخله ناتو ربوده شد)، تأثیر مستقیمی بر مالی گذاشت. جنگ داخلی الجزایر که به مقابله با دولت نظامی علیه اسلام گرایان راست می پرداخت، مملو از جنایاتی بود که هر دو طرف مرتکب شدند، از جمله جنایاتی که به بنیادگرایان نسبت داده می شد که در واقع توسط نیروهای مرتبط با دولت انجام شد. در پی شکست نظامی بنیادگرایان، یک تجدید صف بندی سیاسی-نظامی در اردوگاه اسلام گرایان راست و همراه با آن، ایجاد القاعده در مغرب اسلامی (AQIM) رخ داد. AQIM به یکی از سازمانهای بنیادگرا/تروریستی موفقتر و با منابع خوب در آفریقا تبدیل شده است. اما مهمتر از آن، ظهور آن به عنوان بهانه ای توسط ایالات متحده آمریکا، از چند سال پیش، برای دخالت نظامی بیشتر ایالات متحده در منطقه ساحل آفریقا به بهانه مبارزه با تروریسم استفاده شده است.
خط سیر قیام لیبی که به عنوان یک اعتراض غیرخشونت آمیز آغاز شد و سپس در پی سرکوب رژیم قذافی به یک جنگ داخلی تمام عیار تبدیل شد، زمینه ای برای بی ثباتی بیشتر در منطقه فراهم کرد. پس از مداخله ناتو، که تلاش ها برای عدالت و حاکمیت ملی را از مسیر خود خارج کرد، وضعیت در شمال غرب آفریقا به طور فزاینده ای ناآرام شد. منشأ آن بیثباتی ترکیبی از تسلیحات در اختیار رژیم اکنون سقوط کرده قذافی بود که به همراه خروج بسیاری از متحدان آفریقایی سابق قذافی از لیبی، به شمال غرب آفریقا سرازیر شد. AQIM، همراه با مخالفان در شمال مالی، ذینفعان اصلی این سیل اسلحه بودند.
شورش
با بهره گیری از دولت ضعیف مالی و تسلیحاتی که در لیبی به دست آوردند نهضت ملی برای آزادی ازواد (MNLA - مخفف فرانسوی؛ Azawad نامی است که طوارق ها به منطقه داده اند)، قیام را برپا کرد. آنها که بهتر از ارتش مالی سازماندهی شده بودند، به سرعت به سمت پیروزی حرکت کردند و عمدتاً شمال مالی را تصرف کردند. با این حال، گروههای مختلف اسلامگرای راستگرا، از جمله آنهایی که با القاعده در ارتباط بودند، به این قیام پیوستند.
ارتش مالی که خود را مکرراً از MNLA شکست می دید، علیه دولت به رسمیت شناخته شده مالی روی آورد و دست به کودتا زد. این اقدام غیرقانونی به طور گسترده در جامعه بین المللی محکوم شد و هیچ کمکی برای جلب حمایت واقعی برای پایان دادن به درگیری با طوارق ها نداشت.
در شمال مالی، رویدادها به طور غیرمنتظره ای تغییر کردند. اسلام گرایان دست راستی که با MNLA متحد شده بودند، اکنون به آنها روی آورده اند. به سرعت مشخص شد که اهداف آنها برای قیام در شمال مالی با اهداف MNLA (که دومی به دنبال یک مالی شمالی مستقل یا "عضواد" بود) در تضاد است. علیرغم این واقعیت که MNLA قیام را سازماندهی و رهبری کرده بود، اتحادی از اسلام گرایان دست راستی علیه MNLA شورش کردند و شمال مالی را تحت کنترل گرفتند. اسلام گرایان دست راستی، از جمله اما نه محدود به AQIM، به جنگ با دولت مالی ادامه دادند و به سمت جنوب پیشروی کردند. با آشکار شدن اوضاع برای دولت مالی، جامعه غرب آفریقا (ECOWAS) به طور فزایندهای نگران «سرریز» به کشورهای همسایه، از جمله قیام گسترده طوارگ و همچنین تروریسم اسلامگرای راستگرا شد.
لحظه
دولت مالی که ثابت کرده است ناپایدار، فاسد و با اعتبار کمی است، خود را ناتوان از شکست اسلام گرایان راست می بیند. فریاد کمک آن ابتدا به بحث در مورد مداخله نظامی ECOWAS به منظور تثبیت وضعیت و در نهایت به مداخله فرانسه با نیروهای زمینی و هواپیما منجر شد. یک پیچ جدید این است که MNLA مستقر در نیجر در 20 ژانویه اعلام کرد که آماده پیوستن به مبارزه هستند. در برابر اسلام گرایان راست
جنگ(های) داخلی مالی در درون خود منابع بی ثباتی عمیق منطقه ای را در خود جای داده است. علیرغم تسلط اسلام گرایان راست در شمال مالی، موضوع اساسی سیاسی است. به طور خاص، بدون پرداختن به خواسته های تاریخی جمعیت طوارق در شمال مالی، صرف نظر از اسلام گرایان راست، علاوه بر تنش های جاری بین طوارق و گروه های قومی در جنوب کشور، مالی هیچ ثباتی نخواهد داشت. تنها به همین دلیل، مداخله فرانسه، به جای کمک به حل مناقشه، ممکن است به خوبی گسترش یابد و گسترش درگیری
نکته دوم قابل توجه این است که شرایط شکننده بسیاری از دولت-ملت های آفریقایی، آنها را قادر به ایستادگی در برابر فساد و استعمار نو، ناگفته نماند اشکال مختلف بنیادگرایی (مسیحی، مسلمان، قومی و غیره) می کند. در حالی که این میراث حکومت استعماری و مرزهای ملی اغلب عجیب و غریب ایجاد شده در زمان استقلال و فقدان استقلال اقتصادی واقعی است، این وضعیت توسط کسی جز آفریقایی ها حل نخواهد شد. مشارکت اتحادیه آفریقا و ECOWAS می تواند مثبت باشد، اما تنها تا حدی که حاکمیت ملی، صلح، عدالت و وحدت آفریقا را ارتقا دهد. تا آنجا که هر یک از این نهادها به عنوان عامل منافع خارج از امپراتوری تلقی می شوند، نمی توانند این وظیفه تاریخی را انجام دهند.
نکته سوم این است که نمی توان از اسلام گرایی راست و به طور مشخص تروریسم راستگرایانه اسلام گرا چشم پوشی کرد. اهداف اسلام گرایان دست راستی، به عنوان مثال، AQIM، کاملاً ارتجاعی و ویرانگر است، همانطور که می توان از حکومت وحشتی که آنها در شمال مالی ایجاد کرده اند، مشاهده کرد. زن ستیزی سیاسی آنها همراه با تثبیت آنها بر گذشته اسطوره ای اسلامی، در خدمت عدالت اقتصادی و اجتماعی نیست، حتی اگر به وحدت آفریقا اشاره نکنیم. اگرچه آنها مدعی پرچم "ضد امپریالیسم" هستند، اما به اندازه فاشیست های ژاپنی در جنگ جهانی دوم که ادعا می کردند برای "آسیا برای آسیایی ها" می جنگند، در عوض اهداف ارتجاعی خود را پیش می برند، ضد امپریالیست واقعی نیستند. در این مورد، نمی توان هیچ گونه سردرگمی را تحمل کرد.
در این شرایط، آمریکا باید از نقش دستکاری و تحریک آمیز خود دست بردارد. با شروع دولت جورج دبلیو بوش، پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001، ایالات متحده حضور نظامی خود را در منطقه ساحل آفریقا افزایش داد. گرچه تروریسم مسلمان و/یا غیر مسلمان بود نه تهدید اصلی برای آفریقا (در حالی که جنگ های داخلی، فقر، اچ آی وی/ایدز، و سرقت امپراتوری بودند)، ایالات متحده بر نظامی سازی منطقه، از جمله همکاری نزدیک با رژیم های غیر دموکراتیک، اصرار داشت. این دخالت باعث پیشرفت دموکراسی نشد و قطعاً جلوی پیشرفت تروریسم را نگرفت. بلکه این مداخله گرایی غیرمسئولانه همراه با هواپیماربایی ناتو در قیام لیبی، دقیقاً نتیجه معکوس داشته است.
یک راه حل سیاسی باید در مالی ایجاد شود. این باید شامل بازگرداندن کامل و بدون قید و شرط حکومت دموکراتیک در کشور باشد. نظامیان باید به پادگان برگردند. ارتش فرانسه نیز باید به پایگاه های خود در فرانسه بازگردد و از این درگیری خارج شود. با این حال، ECOWAS و اتحادیه آفریقا نقش متفاوتی دارند. آنها باید به سطح بالایی برسند و سطوح مختلفی از روند دموکراتیزه کردن و ثبات را پشتیبانی کنند. آنها به عنوان واسطه در حل مناقشه نظامی مورد نیاز هستند. آنها باید فشار مناسبی را بر ارتش مالی وارد کنند تا حکومت سیاسی مشروع را به کشور بازگرداند. آنها باید به مردم مالی کمک کنند تا درگیری های قومی واقعی و قابل تصوری را که کشور را تقسیم کرده است، حل کنند. این شامل، اما نه محدود به، مسئله طوارگ است.
نقش اتحادیه آفریقا و ECOWAS در درجه اول یک نقش نظامی نیست. اگرچه مقامات قانونی مالی ممکن است در برخی مواقع به کمک نظامی به عنوان بخشی از روند ایجاد ثبات نیاز داشته باشند، چنین اقدامی باید توسط مردم مالی انجام شود نه فرانسه، ایالات متحده آمریکا یا هر یک از عوامل. سرمایه داری جهانی در میان نخبگان مختلف حاکم آفریقا. این نقش ECOWAS و اتحادیه آفریقا باید مورد احترام قرار گیرد و حمایت کرد توسط ایالات متحده، به جای تضعیف و براندازی به منظور پیشبرد منافع هژمونی ایالات متحده و سرمایه داری جهانی.
این بر عهده مردم ایالات متحده آمریکا، به ویژه، اما نه منحصرا، ما آفریقایی تبار است که در این مورد موضع گیری کرده و همبستگی واقعی خود را با مردم مالی نشان دهیم نه اینکه قربانی عوام فریبی و عوام فریبی شویم. اطلاعات غلطی که بر امواج اصلی پخش می شود.
سکوت یک گزینه نیست.
BlackCommentator.com عضو هیئت تحریریه و ستون نویس، بیل فلچر، جونیور، یک محقق ارشد با موسسه مطالعات سیاست، رئیس جمهور سابق TransAfrica Forumو نویسنده "آنها ما را ورشکست می کنند - و بیست افسانه دیگر در مورد اتحادیه ها. او همچنین نویسنده مشترک است همبستگی تقسیم شده: بحران در کار سازمان یافته و مسیری جدید به سوی عدالت اجتماعی، که به بررسی بحران کار سازمان یافته در ایالات متحده می پردازد. کلیک اینجا کلیک نمایید برای تماس با آقای فلچر.
ZNetwork صرفاً از طریق سخاوتمندی خوانندگان آن تأمین می شود.
اهدا